اول: کاهش مسولیتهای محسوس مراکز زیرمجموعه
یکی از دلایلی که درباره این استعفاهای زنجیروار مطرح میشود این است که معاونت هنری در دوره جدید اساسا با کاهش اختیارات مدیران کل و همچنین انجمنهای هنری مختلف، حوزه اختیارات خود را گسترده کرد و عملا دفاتر اصلی این مجموعه مانند دفتر موسیقی و مرکز نمایشی و ... صرفا به محلی برای انجام امور اداری و به نوعی به دفتر بایگانی تبدیل شدهاند. یکی از بهترینها مصداقها در این باره انجمن موسیقی ایران است. این انجمن در حال حاضر جز برگزاری جشنواره موسیقی جوان که تنها طی چند روز در طی سال برگزار میشود، هیچ کار خاص دیگری انجام نمیدهد! از طرفی به مانند دوره گذشته معاونت، موسسه توسعه هنرهای معاصر نقش بسیار پررنگ را در حوزه راهبردهای جریان هنری کشور ایفا میکند و هر روز هم بر قدرتش افزوده میشود.
دوم: مشاوران همیشه در صحنه!
قطعا هر مدیری با هر سمتی که در دوره جدید معاونت هنری وزارت ارشاد داشته است، سایه سنگین مشاوران علی مرادخانی و دخالتهای مستقیم در مسائل و جریانهای اصلی هنری کشور را از نزدیک حس کرده است. کمااینکه برخی از مدیرانت مستعفی این مجموعه بارها به این مهم اشاره داشتهاند و عنوان کردهاند که عملا در بسیاری از اموری که قانونا وظیفهای را برعهده داشتهاند، بیاختیار بودهاند و این مشاورانی چون جلال مشفق، محمد خشرو، مرتضی باقرنژاد، حسن مهرجردی و ... بودند که حرف اول و آخر را زدند و تعیین کننده اصلی بسیاری از اتفاقات ناخوشایند و یا خوشایند بودهاند. طبعا کمتر مدیری حاضر میشود اختیارات قانونیاش را که باید در قبال آن به افکار عمومی پاسخگو باشد، را به مشاورانی بدهد که بعضا حتی حکم رسمی و قانونی هم ندارند! بهترین مثال در این زمینه دفتر موسیقی و شخص سرپرست آن است. دفتر موسیقی هم اکنون جز نامه نگاری، صدور مجوزها (که البته در صدور بسیاری از مجوزهای حساس مانند کنسرت پرواز همای هم میتوان ردپای پررنگ حضور و دستور مشاوران به دفتر موسیقی را احساس کرد) و تسهیل امور همین مشاوران ندارد. وقتی دفتر موسیقی اساسا در برگزاری رویدادی مانند جشنواره موسیقی فجر نقشی را ایفا نمیکند و یا در امور اداره ارکسترها کوچکترین نقشی ندارد باید حدیث مفصل خواند از مجمل! با این تفاسیر کمتر کسی یا به عبارتی کمتر «مدیری» حاضر میشود تحت این شرایط تن به کار بدهد. ( شاید به همین خاطر باشد که تا به همین امروز فرزاد طالبی در دفتر موسیقی دوام آورده است و احتمالا در آیندهای نزدیک هم به عنوان مدیر این دفتر معرفی میشود.
سوم: سوء مدیریت و عدم هماهنگی بین زیرمجموعهها
سومدیرت سرنخ بسیاری از ماجراهای معاونت هنری وزارت ارشاد دولت یازدهم است. در این خصوص میتوان به استعفای روز گذشته علی رهبری اشاره کرد. از زمان راهاندازی دوباره ارکستر در اسفندماه سال گذشته هفتهاین نبوده که یک اتفاق عجیب در این مجموعه نیفتد! یک روز بودجه هست و یک روز نیست؛ یک روز برنامه دقیق یک سال منتشر میشد و روزی دیگر چند اجرای از همین برنامه لغو میشود؛ یک روز ارکسترها ادغام میشوند و یک روز قرار میشود چند ارکستر راهاندازی شود؛ و ... از آنجایی که حافظه بلندمدت بسیاری ناخداگاه و یا خودآگاه دچار مشکل شده است در این زمینه به یک مثال از جشنواره موسیقی فجر که چندی پیش در تهران برگزار شد اشاره میشود. قطعا هنوز اتفاق اجرای افتتاحیه جشنواره موسیقی فجر از یاد نرفته است. اجرایی که حواشی پررنگ تر از متنی داشت. علی رهبری بعد از اجرا اعلام کرد که مسولان جشنواره اجازه پخش پیام ویدئویی حسین علیزاده را ندادند و ... بعد از این گفتههای علی رهبری مسولان جشنواره شروع به دادن بیانیه و جشنواره کردند و چند روزی برخوردهای بعضا به دور از احترام و پینگ -پونگی مدیران زیر مجموعه معاونت هنری ادامه داشت. با چند جستجوی ساده در مرورگرهای اینترنت میتوان تمام دعواها و رد و بدل شدن جوابیهها و بیانیهها و اعتراضها و یقهگیریهای مدیران زیرمجموعه علی مرادخانی را دید. دعواهای درون سازمانی بسیار و گستردهای که بیانگر «سوءمدیریت» و عدم توانمندی کنترل شرایط است. مسلما هر کسی نمیتواند تکثر بلبشوها و عدم هماهنگی بین مدیران زیر مجموعه را تاب بیاورد!
استعفای جمع کثیری از مدیران زیر مجموعه معاونت هنری طی سه سال گذشته، این نهاد را به یکی از متزلزلترین بخشهای وزارت ارشاد تبدیل کرده است. در طول این مدت اندک مدیران زیادی پا به این مجموعه از وزارت ارشاد گذاشتهاند و نهایتا طی شرایطی عجیب از فعالیتشان- تحت عنوان «استعفا»!- دست کشیدهاند. اما به هر جهت باید منتظر ماند و دید آیا علی جنتی به عنوان وزیر ارشاد و فرهنگ اسلامی بازهم نسبت به این اتفاقات عجیب و کمسابقه عجیب سکوت میکند یا خیر.