گروه سیاسی مشرق -
روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و
نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی
این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان
کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای
روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
مسکو، تهران، آنکارا
سعدالله زارعی در سرمقاله روزنامه کیهان نوشت:
حضور احمد داوود اوغلو نخستوزیر ترکیه و همزمان با آن حضور بوگدانف فرستاده ویژه پوتین رئیسجمهور روسیه در تهران «بسیار مهم» تلقی شده است. در این میان بعضی از مراکز سیاسی با تمرکز روی بحران سوریه گفتهاند این دو سفر نشان میدهد که تهران در حال برقرار کردن یک تعادل منطقهای به نفع سوریه است و ایفای چنین نقشی فقط از ایران برمیآید. در خصوص این موضوع توجه به نکات زیر ضروری است:
1- با توجه به اختلاف دیدگاههایی که در گذشته میان ایران و ترکیه در خصوص بحران سوریه وجود داشته، سفر داوود اوغلو به تهران نشان دهنده نزدیک شدن دیدگاههای دو کشور در خصوص این بحران مهم است. نخستوزیر ترکیه پس از بازگشت از تهران به خبرنگاران گفت ترکیه به همراه ایران برای پایان دادن به «جنگ برادرانه» تلاش میکند وی همچنین گفت کشورش با هر طرحی که نتیجه آن تجزیه سوریه باشد مخالف است.
اگرچه نمیتوان با قاطعیت سخن گفت اما شواهد بیانگر آن است که دولت ترکیه علاقهمند شده تا نقش سازندهای را در بحران سوریه ایفا کند. مخالفت با تجزیه سوریه و قانونی دانستن دولت دمشق که در اظهارات نخست وزیر ترکیه آمده نشان میدهد که ترکیه در حال عبور از مواضعی است که در داخل ترکیه نیز با انتقادات زیادی توأم شده بود.
2- ورود نخستوزیر ترکیه به تهران، یک ضربه مؤثر به طرحهایی محسوب میشود که طی روزهای اخیر از سوی بعضی از قدرتهای عضو شورای امنیت سازمان ملل ارائه شده بود و از این رو باید گفت در شرایطی که خیلی از ناظران سیاسی میگفتند با تقارب پیش آمده بین آمریکا و روسیه،کشور ترکیه به حاشیه رفته است، سفر اوغلو نشان داد که ترکیه برای مواجهه با شرایطی که منافع ملی آن را تضعیف کند، دست بسته نیست.
اعلام موضع صریح اوغلو درباره به توافق رسیدن با ایران در مهمترین مسایل پرونده سوریه از جمله مخالفت با تجزیه این کشور، تأثیر مهمی در حل بحران سوریه و بهبود شرایط امنیتی ترکیه خواهد داشت.
توافق با ایران خواه ناخواه به معنای مقابله با توافق محرمانه احتمالی میان آمریکا و روسیه خواهد بود و این به آن معناست که بار دیگر در این موضوع، بازی منطقهای بر بازی فرامنطقهای برتری پیدا کرده است.
تأکید دوباره مقامات ایرانی در روزهای اخیر بر درون سوری و سیاسی بودن راه حل بحران سوریه نشان داد که تهران تحت تأثیر بازیهای فرامنطقهای، حمایت از متحد خود را فراموش نکرده است.
3- سفر داوود اوغلو به تهران در عین حال یک علامت واضح از فاصله گرفتن ترکیه از مواضع عربستان و همپیمانان او درباره بحران سوریه حساب میشود. مقامات سعودی از جمله احمد الجبیر وزیر خارجه بر توسل به زور برای سرنگونی بشار اسد تأکید کردند و حتی یک خبر بیانگر آن بود که هواپیماهای سعودی وارد فضای سوریه شده و نقاطی را بمباران کردهاند.
اگرچه نخستوزیر ترکیه بعد از بازگشت از تهران اعلام کرد که همچنان از مواضع عربستان درباره سوریه حمایت میکند اما همه میدانند که مقام ارشد ترکیه در تهران پای ورقهای را امضا کرده که در آن بقاء دولت کنونی سوریه بصورت پررنگی قرار داشته است. پیش از این و در جریان سفر نخستوزیر ترکیه به عربستان بسیاری از رسانهها نوشتند که ترکیه به بسیاری از درخواستهای عربستان درباره سوریه تمکین کرده است کما اینکه یک مقام ترکیه از اعزام هواپیماهای سعودی به پایگاه هوایی اینجرلیک خبر داد ولی بعداً معلوم شد که نه هواپیمایی آمده و نه نیرویی در این پایگاه پیاده شده است. توافق با تهران اما اتفاق افتاده است و این میتواند آغاز یک همکاری گسترده بین ایران و ترکیه باشد.
براین اساس بعضی از محافل ترکیه با اشاره به همراهی 160 بازرگان ترک در سفر داوود اوغلو گفتهاند روابط تهران-آنکارا به سرعت بهبود پیدا کرده و به رقم 30 میلیارد دلار در مبادلات تجاری خواهد رسید. پذیرش هیئت سیاسی و بازرگانی ترکیه توسط جمهوری اسلامی نشان داد که از این طرف هم علاقه زیادی به بهبود رابطه و گسترش مناسبات وجود دارد.
4- اما واضح است که ایران نمیخواهد بین گزینهها انتخاب کند، دلیلی هم برای این کار وجود ندارد. ایران مایل است با هر دو همسایه بزرگ خود یعنی روسیه و ترکیه روابط فعالی داشته باشد و نیز تمایل دارد تا این دو همسایه روابط بهتری با یکدیگر داشته باشند. حل مسایل فیمابین مسکو و آنکارا و نزدیک شدن این دو کشور با منافع ایران انطباق دارد. در این میان تهران بارها نشان داده است که ارزش مناسبات با مسکو را میداند و از این رو طی سالهای اخیر و بخصوص طی دو سال گذشته هیئتهای مختلف ایرانی از روسیه دیدن کرده و متقابلاً تهران پذیرای رئیس جمهور روسیه و بسیاری دیگر از مقامات این کشور بوده است.
در این میان بعضی از مخالفان ایران گفتهاند تهران با پذیرش سفر داود اوغلو در این شرایط که اختلافاتی بین ایران و روسیه بر سر زمان، گستره و شرایط آتشبس سوریه بروز کرده است، به روسها یادآوری کرده که روی توافق مسکو- واشنگتن حساس است و نمیتواند از تأثیر منفی آن بر سوریه چشمپوشی کند. اما واقعیت این است که اختلافات ایران و روسیه بر سر ابعاد کیفی آتشبس آنقدر نیست که تهران بخواهد از کژتابی پیشآمده انتقام بگیرد. در عین حال اظهارات بعضی از مقامات روسیه نشان داد که مسکو به ارزش راهبردی توافقات با تهران واقف است و نمیخواهد حسننیت کنونی بین دو کشور که در حد بالایی قرار دارد را مخدوش گرداند.
اصلاحیهای که پوتین بر بحث نظام فدرالی زد و بار دیگر بر عدم مداخله خارجی درباره سرنوشت رئیس جمهور سوریه تأکید نمود، بیانگر آن است که روسیه بر سر توافق قبلی با ایران قرار دارد. در سفر بوگدانف، مقامات ایرانی یادآور شدند که تا پیش از پایان جنگ نمیتوان از مدل خاصی صحبت کرد و این موضوعی است که در درون سوریه و در شرایط باثبات تصمیمگیری میشود.
5- آمریکاییها به گمان اینکه با این طرح میتوانند علاوه بر سخت کردن شرایط برای دولت سوریه، سبب جدایی ایران و روسیه از هم شوند و این میتواند توأمان به اقتدار ایران و روسیه لطمه بزند، طرحی که از آن به Plan B یاد میشود، ارائه کردند.
Plan B در واقع طرح تجزیه سوریه و بهم خوردن مرزهای کنونی این کشور است؛ به گونهای که کشوری در جنوب، کشوری با مرکزیت دمشق، کشوری در شرق و کشوری در شمال غرب سوریه به وجود آید.
اظهارات هوشمندانه احمد داوود اوغلو نخستوزیر ترکیه مبنی بر اینکه ما پس از آنکه 100 سال درد طرح «سایکس پیکو» را تحمل کردیم، نمیتوانیم به پیدایی سایکس پیکوی جدیدی میدان بدهیم، نشان داد آنچه بعضی از محافل سیاسی درباره Plan B گفته بودند، واقعیت دارد.
متأسفانه همزمان با بحث از Plan B،روسیه بحث از فدرالی شدن سوریه به عنوان راه حل بیرون رفتن سوریه از بحران امنیتی یاد کرد و حال آنکه فدرالی شدن یک کشور زمانی اتفاق میافتد که امکان گفتوگو و توافق میان گروههای مؤثر وجود داشته باشد.
وقتی که دو استان سوریه در تصرف داعش و نزدیک به چهار استان آن در تصرف جبههالنصره قرار دارد و در بقیه شهرها نیز کم یا بیش عوامل بر هم زن امنیتی وجود دارد، چگونه میتوان از تغییر ساختار سیاسی یک کشور سخن گفت؟ زمانی که بعضی از مقامات روسیه در برابر طرح Plan B آمریکا از طرح فدرالیزه شدن سوریه خبر دادند، بعضی از ملتها و دولتهای منطقه گمان کردند ایران و دولتها و جنبشهای مرتبط با آن با این طرح موافقت کردهاند اما طولی نکشید که این انگاره باطل شد، بعضی از مقامات روسیه،خود وارد میدان شده و اعلام کردند فدرالی موضوع پرمناقشهای است که باید زمان مناسب بحث از آن فرا برسد این موضع در واقع موضع اصلاحی روسیه به حساب آمد.
6- سوریه بدون شک به آتشبس نیاز دارد اما هدف از این آتشبس نمیتواند آسایش بخشی به نیروهایی باشد که بیش از 4 سال است امنیت سوریه را ربودهاند. متأسفانه در اعلام زود هنگام و هماهنگ نشده آتشبس سوریه که از شنبه هفته قبل در مناطق جنوبی و غربی حلب به اجرا درآمد، به این نکته که آتشبس بیش از آنکه به نفع دولت باشد به نفع معارضه مسلح است، توجه نشد. هم اینک بیم آن میرود که از یک سو تروریستها با استفاده از فرصت آتشبس بار دیگر مناطق آزاد شده در جریان عملیات نصر2 را آلوده نمایند و از دیگر سو آتش بس عملاً پاکسازی مناطق آزاد شده را با دشواریهایی مواجه گرداند چرا که اساساً معلوم نیست کدام گروهها مشمول طرح آتشبس هستند و کدام گروهها نیستند و از سوی دیگر بدون تمهیدات قبلی و گردآوری اطلاعات امکان شناسایی نیروهایی که برای پایبندماندن به آتشبس تعهد سپردهاند از کسانی که متعهد به آتشبس نیستند، عملاً وجود ندارد.
7- سفر نخستوزیر ترکیه به تهران فضای منطقهای را به نفع ثبات آمادهتر میکند، کما اینکه مولود چاوش اوغلو وزیر خارجه ترکیه اعلام کرد که رسیدن به دیدگاه مشترک با ایران برای پایان دادن به تنشهای فرقهای لازم است. این مواضع پس از توافق نظامی ایران و روسیه یک گام دیگر برای حل پرونده سوریه به حساب میآید و البته این موفقیت عملیات نصر 2 در منطقه حساس حلب بود که زمینه پیدایی جمعبندی تازه از تحولات منطقه را فراروی کشورها قرار داد.
آیا توافق هستهای آفتاب تابان است؟
محمدرضا کردلو در روزنامه وطن امروز نوشت:
1- دو روز پیش بود که رئیس اتحادیه آجیل و خشکبار ایران اعلام کرد: «آجیل تبدیل به یک کالای لوکس شده و مردم آن را از چرخه اولویتهای شب عید خارج کردهاند. برخی واحدهای صنفی، آجیل را به صورت قسطی و با چک به کارگران و کارمندان میفروشند».
2- کافی است در بازار چرخی بزنید تا معنای رکود را با تمام وجود لمس کنید. خرید و فروش را طلسم کرده است انگار. کسبه میگویند در سالهای قبلتر حداقلش این بود که پول در بازار میچرخید. حداقلش این بود که خرید و فروشی داشتیم اما حالا هیچ. به اصطلاح خودشان بازار کساد است.
3- سراغ هر اقتصاددان و فعال اقتصادی از منتهاالیه چپ تا منتهاالیه راست را که میگیریم و از تغییر و تحولات اقتصادی پسابرجام سوال میکنیم، پاسخشان همان هیچ است، هیچ! یکی از همین فعالان استخوان خردکرده بازار اذعان میکند که برجام تاثیری بر خروج اقتصاد کشور از رکود نداشته است.
اقتصاددان دیگری میگوید: اینکه آقای روحانی میگوید همه برجام را لمس کردهاند، فکر میکنم منظورشان این است که کالاهای وارداتی زیاد شده اگرنه تولید که نمیتواند ظرف مدت 46 روز بهبود یابد. در مدت یادشده تولید هیچ رونقی نداشته. کاهش تورمی که آقای روحانی از آن سخن میگوید عمق رکود را بیشتر کرده است و مایه افتخار نیست!
4- از دولت یازدهم که بیش از 2 سال است با «حلوا حلواکردن» برجام و توافق و مذاکره، فقط حرف از رونق اقتصادی و افزایش اشتغال میزند و در عمل نه به جیب مردم و نه به چندمیلیون فارغالتحصیل بیکار توجهی ندارد، انتظار میرفت حداقل مطالبه تجار و فعالان اقتصادی را در نظر بگیرد و با مذاکرات و گفت و شنودها، مشکل مبادلات بانکی و سوئیفت را حل کند اما امروز قریب به اتفاق فعالان اقتصادی تصریح میکنند سوئیفت حل نشده است.
عضو باسابقه اتاق بازرگانی درباره سوئیفت میگوید: بانکهای ما و بانکهای خارجی باید قراردادی را امضا کنند که طریقه ارتباط پولی بین آنها مشخص شود اما بانکهای اروپایی از امضای این قرارداد با بانکهای ما سر باز میزنند، به همین دلیل اتصال به سوئیفت در حال حاضر فایدهای برای اقتصاد ما ندارد.
5- رئیس مجلس همین چند روز پیش به صراحت گفت غربیها به تعهداتشان عمل نکردهاند.
لاریجانی گفته بود: مدتی است از امضای توافقنامه هستهای میگذرد و در این مدت ایران به تمام تعهدات خود عمل کرده است اما متاسفانه هنوز از سوی طرف مقابل این تعهدات به طور کامل اجرایی نشده است.
همین حرف را صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی هم گفته بود: «برخی موارد توافق شده از جمله رفع تحریمهای ضدایرانی همچنان از سوی طرف مقابل اجرا نشده است؛ تا الان برخی بانکهای بزرگ اروپایی به صورت کامل تحریمهای خود علیه ایران را لغو نکردهاند». در این میان اما روحانی گویا به جای طرف غربی از عمل به تعهدات از سوی 1+5 خبر میدهد و در واکنش به اظهارات صالحی میگوید:
«از صالحی نپرسید!»
6- افزایش واردات پس از برجام، اتفاق تاسفبار دیگری است که به رکود و کاهش تولید میانجامد.
به استناد اطلاعات موجود، دولت روحانی رکورد واردات برخی محصولات را در 100سال اخیر شکسته است و گویا شرایط پسابرجام قرار است واردکنندگان را از رکود خارج کند تا فعالان اقتصادی داخل کشور! فقط در موضوع واردات،23 میلیون تن محصولات کشاورزی سال گذشته زیر نظر دولت و از مرزهای قانونی کشور وارد شده و در زمینه غلات سال گذشته 7 میلیون و 200 هزار تن گندم وارد کشور شده است. این مقدار واردات گندم هم در 100 سال گذشته بیسابقه بوده است. واردات بنزین در روزهای اخیر نیز به نوعی یک رکورد است.
براساس آمار در 2سال اخیر واردات ایران از چین به بیش از ۲۴ میلیارد دلار رسیده است. گمرک، حجم واردات از چین در 2 سال اخیر را نزدیک به 9/10 میلیون تن اعلام کرده است. رشد واردات از چین از لحاظ حجم کالاهای واردشده نسبت به 8 سال دولت قبل نیز قابل ملاحظه است. در 8 سال دولت قبل به طور میانگین سالانه 7/2 میلیون تن کالا از چین وارد شده بود اما این رقم در 2 سال اخیر با رشد 100 درصدی به 4/5 میلیون تن افزایش یافته؛ یعنی 2 برابر شده است.
7- بهرغم اعلام تورم حدود ۱۲ درصدی در قسمت خوراکیها و آشامیدنیها، تورم تاثیرگذار در سایر مولفهها (آموزش، درمان و حمل و نقل) از 19تا 40درصد رشد داشته است که احتساب سهم آنها در سبد مصرفی خانوارها، خود گویای این مطلب است که قدرت خرید کاهش یافته است.
8- و اما بیکاری؛ آمارها نشان میدهد سیل بیکاری و غیرفعالی 8/6 میلیون فارغالتحصیل دانشگاهی، بازار کار را تهدید میکند و امروز ۷۳۰ هزار نفر با مدرک فوقلیسانس و دکترا خانهنشین هستند و کاری برای انجام دادن ندارند. با همه اینها، اظهارات روحانی و ادعای جدید وی درباره برجام جای سوال و تعجب و تامل دارد.
روحانی که پیشتر گفته بود «کسی به برجام با چشم بد نگاه نکند» و بعد گفت «برجام را خدا آورد» در نشست خبری اخیر خود برجام را به آفتاب تابان تعبیر کرده است. آفتاب تابانی که به نظر میرسد گرمایش را فقط اهالی پاستور لمس میکنند و قرار نیست در بازار و معیشت آبی از این «آفتاب تابان» گرم شود! چند روزپیش در صفحه یک یکی از نشریات صبح ـ که باز آخر سالی از این دست کارهای تبلیغاتی و رسانهای که چهره سال انتخاب میکنند و عنوان سال و... ـ دیدم عکس حاجقاسم و مدافعان حرم را هم در کنار دیگر گزینهها قرار دادهاند که البته جا ندارد که نام ببرم چه کسانی و گروههایی، با «حاج قاسم و یارانش» مقایسه شدهاند! میخواستم آخر کلام بنویسم: «شرمندهایم حاج قاسم از این قیاسها»! حقا که شما و مدافعان حرم آفتاب تابانید.
آفتابی که گرمای امنیتش را پیر و جوان، زن و مرد، بالاشهری و پایینشهری، راست و چپ، اصلاحطلب و اصولگرا، این طرفی و آن طرفی، کارگر و کارمند، تاجر و بازاری، منتقد و مخالف و موافق، حتی آنهایی که نظام را قبول ندارند، با تمام وجود لمس میکنند. آفتاب تابان شمایید.
رازموفقيت اصلاحطلبان
جلال جلاليزاده در روزنامه آرمان نوشت:
هفتم اسفند۹۴ همانند ۲۴خرداد۹۲ و دوم خرداد۷۶ هيچگاه ازياد وخاطر اصلاحطلبان نخواهد رفت.
آنها بهرغم محدوديتها توانستند با انسجام دروني خود برگ مهم دیگري از تاريخ را ورق بزنند.
اصلاحطلبان بعد از ناكاميهاي متعدد درانتخابات شوراها و رياستجمهوري دهم به اين نتيجه رسيدند كه آنچه موجب موفقيت اصلاحطلبان بهرغم قدرت جناح مقابل خواهد شد، وحدت درميان صفوف احزاب اصلاحطلب است.
اگر مردم به ليست واحد اصلاحطلبان در تهران راي دادند به اين علت بود كه اصلاحطلبان تنها با يك ليست و به صورت واحد در انتخابات تهران حاضر شدند. پيروزي اخير درس بزرگي براي اصلاحطلبان است و نشان ميدهد اگر اصلاحطلبان منافع حزبي و گروهي خود را كنار بگذارند و بر سر منافع ملي به اجماع برسند مردم از آنها حمايت خواهند كرد و همواره موفق خواهند بود.
البته مردم و فعالان سياسي اصلاحطلب بايد دقت داشته باشند كه وضعيت تعداد قابل توجهي از كرسيهای مجلس به مرحله دوم موكول شده است لذا بايد دقت لازم در مرحله دوم انتخابات نيز صورت بگيرد و دقت داشته باشند كه همانند مرحله اول بايد با شور و هيجان در انتخابات شركت و مردم را آگاه كنند تا اكثريت كرسيهاي پارلمان را به دست آروند و بتوانند هم به دولت در اجراي برنامههایش ياري رسانده و هم در نظارت بر حُسن اجراي برنامههاي دولت نقش ايفا كنند.
البته در مورد شهرهاي كوچك بايد اذعان داشت در شهرستانها عوامل مختلف محلی هم بر انتخابات تاثيرگذار است. انتخابات محصول پختگي هر شخص و منشأ تاثير وي بر سرنوشت خود است. حال چه نياز است كه در شهرهاي كوچك انديشه را فداي مسائل دیگر كنيم؟ يك شهروند همچنان كه به خاطر منافع حزبي يا ملي وارد كارزار انتخابات ميشود بايد به لحاظ ملي هم احساس مسئوليت كند. لذا اصلاحطلبان در شهرستانها بايد با دوري از مسائل محلی تنها به منافع ملي بينديشند.
در چند سال اخير اصلاحطلبان شاهد پيروزي بزرگی در پايتخت نبودند، اما به نظر ميرسد انتخاب اخیر مردم در تهران در شهرستانها هم تاثيرگذار خواهد بود. در اين مدت افراد متعددي با اصلاحطلبان تهران تماس گرفتند و عملکرد يكپارچه مردم تهران را تحسين كردند و مردم هم خوشحالند كه در مقابل كجسليقگيهاي برخي در پاي صندوقها حاضر شدند و موجبات به مجلس رفتن تمام لیست اصلاحطلبان را فراهم كردند.
باید اذعان کرد اصلاحطلبانی هم كه به دور دوم راه يافتهاند بسيار خوششانس هستند زيرا پيروزي اصلاحطلبان در تهران باعث تاثير بر آراي آنها در شهرستانها در مرحله دوم خواهد شد و پیشبینی میشود تعداد قابل توجهي از آنها به مجلس راه یابند.
اصلاحطلبان در مجلس آينده براي دفاع از حقوق مردم و معيشت آنها برنامههاي مهمی دارند. نكته قابل توجه اينكه ثابت شد با فعاليت رسانهاي ميتوان آراي خاكستري شهرستانها را به سمت اصلاحطلبان حركت داد. پيروزي اصلاحطلبان در تهران و متقابلا شهرستانها باعث خواهد شد كه مجلس قدرتمندتري را شاهد باشيم و نمايندگان در زمينههاي توسعه مناطق كمتر توسعهيافته فعاليتهاي بزرگي انجام دهند.
وارونهسازی یک فضیلت سیاسی
دکتر سیدعلی میرباقری در روزنامه ایران نوشت:
محافل مخالف اعتدال که نشست مطبوعاتی رئیس جمهوری را به میل و مراد خویش ندیدند متن را رها کرده به سراغ حاشیه ها رفتند . از میان نقطه نظراتی که روحانی در عرصه سیاست داخلی و خارجی بیان کرد شبکه رسانه ای مخالفان فقط توضیح رئیس جمهوری در باره سخن رئیس سازمان انرژی اتمی را بر پیشانی روزنامههای خویش نشاند.
چنین برش و چینشی در خبر نشستی که به طور همزمان از برخی رسانههای خارج پخش می شد براستی نشانه چیست. آنها که در اتاقهای فرمان، سخاوتمندانه در اظهارات مقام دوم کشور دست تغییر می برند چه چیزی عایدشان میشود؟
وانگهی برای آنها که قریب 3 سال خط خبری رسانه های مخالف را دنبال کردهاند گزینش و دستکاری در اظهارات روحانی امری غریب نیست. طی دو سال مذاکره هستهای، آحاد شهروندان از نزدیک رفتار این جریان با مقوله خبر را از نزدیک لمس کرده بودند.
بنابراین چندان جای شگفتی نیست که در فیلتر و صافی این جریان، نگاه تصحیحی رئیس جمهوری به اظهار نظر یکی از مدیرانش (علی اکبر صالحی) که جهان سیاست آن را فضیلت می شمارد چنان وارونه می شود که در نگاه خواننده و بیننده نوعی ضد ارزش جلوه کند. این که روحانی مجموعه دولتمردان و صاحبان تصمیم را به سخن گفتن در چارچوب وظایف و تخصص خویش فرا می خواند از بدیهیات سیاست ورزی در جهان دموکراسی است.
اساساً و جه تمایز یک جامعه مدنی با جامعه غیر مدرن در این است که گفتار و رفتارها تفکیک شده و تخصصی شده است. نظام مدرن مدیریتی اجازه نمی دهد هر فردی اجازه دخالت و اظهار نظر در همه امور و شئون سیاست و اقتصاد و فرهنگ را بر خود روا بدارد.
فراموش نکنیم که سالها سیاست خارجی ایران از گفتارهای ناسنجیده و نامرتبط رنج بسیار برده است. سخنرانی های پرهزینه و دردسرساز فصلی از خاطرات تلخ نسل ما را تشکیل می دهند. بنابراین برای دولتی که به لقب تدبیر آراسته است اصلاح این روند یک فضیلت است و ابایی از این ندارد که اگر عدولی از این اصل صورت بگیرد آن را در برابر اهل رسانه بیان کند و درصدد اصلاحش برآید.
اما قبل از بیان ارزشهای نقد اصلاحی روحانی بر گفتار مدیر هستهایش لازم است در سرگذشت تلخی که خبر و اطلاعرسانی در بخشی از اقلیم سیاست این سرزمین پیدا کرده است تأمل کنیم و در پی یافتن پاسخی برای این سؤال بر آییم که چرا امانتداری و پایبندی به خبر به عنوان یک حقیقت رنگ باخته است و چه عاملی قباحت سانسور و دستکاری در اطلاعات را شکسته است؟
یک علت روشن این اتفاق به غلبه منافع جریان های سیاسی بر حوزه رسانه ای جامعه بر میگردد. به عبارت دقیقتر، در عرصه ارتباطات، طیف وسیعی از رسانه ها در فضای مجازی و مکتوب ایران شکل گرفته اند که شاید ماموریت و کارکردشان بیش از آنکه آگاهی بخشی و رفع نیاز خبری جامعه باشد تأمین خواست و جلب رضایت صاحبان این مؤسسات و شبکه های خبری است.
به این ترتیب در نبود نهادهای مدنی، جامعه ایران با کانون های قدرت بسیار مواجه هستیم که هر کدام دارای شاخه ها و شعبه رسانه ای در مطبوعات و اینترنت هستند و هر روز صفحات بی شمار تحت عنوان «خبر، گزارش و تحلیل» به خورد جامعه می دهند بی آنکه در قبال صحت و سقم این محصولات انبوهشان پاسخگو باشند.
ارزش و قیمت هر خبر یا محصول رسانه ای در این مراکز با عیار و معیار دیگری غیر از «منافع ملی و خواست مخاطب» سنجیده می شود. در قضیه برجام و مذاکرات هسته ای، این موضوع به روشنی اثبات شد. در حالی که اکثریت قاطع جامعه باصدای بلند مشوق و پشتیبان تیم هسته ای بودند و برای به ثمر نشستن این حرکت تاریخی تقلا می کردند در شماری از شبکه ها و مؤسسات رسانه ای حرکتی برخلاف این روند دنبال می شد. این اتفاق به صورت دیگری در انتخابات اخیر تکرار شد.
شماری از بنگاهها و مؤسسات خبری چشم بر واقعیت های روشن جامعه فروبستند و با خبر و اطلاعات همان کاری را کردند که در دو سال بر مذاکرات هسته ای روا داشته بودند. نبود حس امانتداری و مسئولیت پذیری در این مجموعه ها باعث شد آنها به راحتی دست تحریف در خبرها ببرند و به جای تأمین نیازهای اطلاع رسانی شهروندان از رسانه به عنوان اهرم تخریب شخصیت حریف بهره بگیرند، از همین روست که برخی صاحبنظران در تحلیل نتیجه انتخابات گفتند نوع تبلیغات و رفتار رسانه ای جناح رقیب نقش بسزایی در شکست و ناکامی آن داشت و بی گمان جناحی که اعتماد مردم را در صحنه انتخابات از دست می دهد اگر سودای بازسازی پایگاه سیاسی خویش دارد میبایست قبل از هر چیز در رفتار و سلوک رسانه های خویش بازنگری کند.
مشکلات مردم قربانی سیاست زدگی
امیرحسین یزدان پناه در روزنامه خراسان نوشت:
سیاست زدگی همیشه از آفت هایی است که در برهه هایی به منافع کلان ما آسیب زده است. تجربه های این رویکرد غلط از سوی مقامات اجرایی در سال های اولیه دهه 60 ودهه 80 و نیز اواخر دولت دهم باعث شد تا منافع اصلی کشور به حاشیه رفته و مسائل فرعی جای آن ها رابگیرد که این یادداشت بنای ورود به جزئیات این مصادیق را ندارد. البته یک مدیر اجرایی در سطح ملی و کسی که باید هماهنگ کننده بخش های مختلف کشور باشد لازم است که در حوزه تحولات سیاسی اشراف و موضع داشته باشد. اما می دانیم که «سیاسی» بودن با «سیاست زده» بودن فرق می کند.
انتخابات ها از جمله فصول سیاسی کشورها هستند که همیشه باعث می شوند فضای عمومی جامعه به سمت و سوی مباحثات سیاسی و مناظرات مختلف کشیده شود. فضاهایی که البته از لوازم معرفی طیف ها و جریان های مختلف سیاسی و چهره های آن ها برای کسب آراء مردم است.
کشور ما نیز 2 انتخابات پرشور را پشت سر گذاشت که نتیجه آن فارغ از تاثیرات برتحکیم امنیت ملی و ثبات سیاسی، ورود چهره های مختلف از 2 جریان اصلی سیاسی کشور به عرصه تصمیم سازی کشور بود تا به این ترتیب نوید مجلس های پرقدرت و بااهمیت را داده باشند، اما همان طور که همه می دانیم اکنون دیگر زمان پایان مباحثات سیاسی و مناظره های رسانه ای و ... است. به خصوص چهره های موثر و مسئولان باید تلاش کنند تا حس و حال سیاسی پیش از انتخابات از صندوق های رای فراتر نرود و به عرصه های اجرایی و تصمیم گیری که چشم امید مردم برای حل مشکلات شان به آن هاست، آسیب نزند.
از این منظر نمی توان اشاره ای به اظهارات سیاسی اخیر رئیس جمهور محترم نکرد. مثلا مواضع ایشان درباره ترکیب سیاسی مجلس، این که «مردم تهران با هوشمندی کار را یکسره کردند» و جملاتی از این قبیل را دکتر روحانی در نشست خبری خود مطرح کرد.
البته این نکات با بیانی دیگر در اجتماع پرشور مردم یزد نیز مطرح شد. اظهاراتی که اگر نخواهیم خیلی به گذشته برویم، در همین دولت پیشین هم نمونه های آن را شاهد بودیم. جملاتی که رئیس جمهور می گفت و با سوت و کف های متعدد همراه می شد، اما سرانجام این ها چیست؟ یا در سوی دیگر کش دادن و دامن زدن به انتقادهای تاریخ گذشته درباره برجام و حتی بزرگ نمایی برخی اخبار درست درباره موانع اجرای برجام بیش از آن که در راستای رفع اشکال آن باشد در مسیر همین سیاست زدگی ها تعبیر می شود تا بازهم این سوال مطرح شود که راستی سرانجام این سیاست زدگی ها چیست؟ می توان بخشی از پیامدهای چنین رویکردهایی را اینجا دید:
1- به حاشیه رفتن مسائل اصلی همچون معیشت مردم
آیا در دولت های پیشین از محل توجه بیش از حد به شعارها و رویکردهای سیاست زده چیزی عاید مردم شد؟ لااقل مقامات ارشد دولت یازدهم به استناد انتقادهای فراوانی که از رویکردهای دولت های نهم و دهم داشته اند به خوبی با تاثیرات مخرب آن رویکرد آشنا هستند و می دانند آن رویکرد چیزی جز هزینه زایی و به حاشیه بردن مسائل اصلی و به متن آوردن مسائل فرعی نیست. مثلا:آیا مردم الان بیشتر به دنبال گشایش اقتصادی و تقویت معیشت شان هستند که از جمله وعده های اصلی دولت محترم به مردم بوده یا موضوعی مانند حصر یا ممنوع التصویری ؟مسائلی از این دست ،حتما مورد توجه برخی افراد قرار دارد و رئیس جمهور متناسب با مسئولیت های خود باید به آن ها نیز بپردازد. اما یک سوال: با فرض این که رئیس جمهور محترم مثلا ممنوع التصویری رئیس دولت اصلاحات را غیرقانونی و به تعبیر خود «شوخی» می داند، آیا محل رفع آن در رسانه ها و پشت تریبون های رسمی است؟
2- تقویت دوقطبی سازی جامعه
نمی خواهم خیلی به عقب بازگردم اما مرور کلی رویکردهای رسانه های معاند به فضای داخلی ایران، این است که تلاش می کنند به هرنحو ممکن دوقطبی شدن جامعه را تقویت کرده و با «مطالبه سازی» های فرعی، گروه های مختلف مردم را مقابل هم قرار دهند. سوال این است که وقتی انتخاباتی که خواسته یا ناخواسته باعث شکل گیری دوقطبی در جامعه می شود، با صلابت به پایان رسیده آیا دمیدن بر اختلافات طیف های سیاسی از طریق طرح موضوعات فرعی که لااقل خواسته قاطبه مردم نیست، اقدامی در راستای منافع ملی و خواسته مردم است؟
3 – القای جو سیاست زده از ایران
یکی از نکاتی که دولت محترم همواره به آن تاکید و آن را پیگیری کرده تلاش برای حفظ آرامش کشور و در نتیجه تامین امنیت روانی لازم برای سرمایه گذاران است. سوال این است که وقتی رئیس جمهور محترم نکته ای درباره یک موضوع که مسئله اصلی کشور نیست مطرح می کند و در مقابل یک مقام قضایی هم به وی پاسخ می دهد، آیا طرف های خارجی که دولت به دنبال جذب سرمایه ها و توجه آن هاست، چشم اندازی از آرامش در کشور مقابل خود می بینند یا تنش های لفظی؟ در کشورهای مختلف جهان به راستی، خود ما کدام کشورها را آرام تر می بینیم؟ آن هایی که مقامات شان مقابل هم موضع می گیرند یا آن هایی که تکصدایی دارند و اختلاف نظرهای خود را جایی به جز رسانه ها و فضای عمومی حل می کنند؟
خلاصه این که به نظر می رسد، مردم ایران روزها پس از حماسه 7 اسفند، نیازمند توجه بیش از گذشته به مسائل اصلی شان هستند؛ مسائلی چون معیشت، رونق کسب و کار، رسیدگی به آسیب های اجتماعی، فرهنگی و...، نه مسائلی که باید در درجه های بعدی رسیدگی شود و مورد توجه باشد. مردم مجلسی می خواهند که فارغ از ترکیب سیاسی بهارستان هم اصلاح طلب و هم اصولگرا دست به دست هم دهند تا کشور از رکودی که به آن دچار شده خلاص شود. مردم برای شان خیلی اهمیت ندارد که مشکلات شان با برجام حل می شود یا غیربرجام.
آن ها می خواهند مدیران اجرایی، کشور را به نحوی مدیریت کنند که آسیب های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کاهش یابد؛ قدرت خریدشان بالا برود، سفره های شان رونق بیشتری داشته باشد، معضل اشتغال فرزندان شان کمتر شود و... خلاصه این که شاهد رونق کشور باشند.
شما را درك ميكنيم آقاي روحاني!
حسین قدیانی در روزنامه جوان نوشت:
خيلي از انتخابات نگذشته و هنوز تنور سياست گرم است. جرياني كه دولت اعتدال را «رحم اجارهاي اصلاحطلبان» ميخواند، عدل در چنين ايامي فشار خود را به رئيس كابينه مضاعف ميكند، بلكه آقاي روحاني، تندتر از هر اصلاحطلب تندرويي، موضعگيري كند. حجم فشار به رئيس قوه مجريه آنقدر بالاست كه ميطلبد ايشان طعنهاي هم نثار آقاي صالحي كند! چرا؟ چون صالحي فلان جا گفته كه غربيها به تعهدات خود در برجام، آنطور كه انتظار ميرفت عمل نكردهاند! خوب شد نمرديم و معناي اعتدال را فهميديم! نه به آن مدال ديروز كه روي سينه وزير خارجه دولت قبل چسبيد؛ نه به آنكه ميگفتند «اگر زحمات صالحي نبود، اصلاً شايد برجام به فرجام نميرسيد»، نه به طعنه زمخت امروز! طعنهاي كه حتي صالحي را هم فاقد صلاحيت پاسخگويي در برابر سؤالات برجامي ميداند! بامزه آنكه ديگر متوليان دستگاه ديپلماسي دولت اعتدال هم در اين چند روز اخير كم و بيش بر مدار همان حرف آقاي صالحي، به نقد بدعهدي طرف قبلي نشسته بودند! تا ديروز معتقد بودند برجام را چه به راننده تاكسي و لبوفروش، حالا رسيدهايم به جايي كه صالحي هم بايد حكايت همان عوامالناسي دانسته شود كه در موضوع برجام، شايستگي حرف زدن ندارند! حقا كه چه بيمعرفت است اين «آفتاب تابان برجام» كه از شدت سوزش، حتي رحم به چشم صالحي ندارد! با همه اين تفاصيل، ما باز هم درك ميكنيم آقاي روحاني را! از يكسو زير فشار مدعيان اصلاحات قرار دارند و از سوي ديگر زير فشار نتيجه انتخابات هفتم اسفند؛ آنجا كه در «خبرگان» آيتالله اماميكاشاني را بالاي خود ميبينند و آنجا كه در «مجلس» مشاهده ميكنند برخلاف سنت جمهوري اسلامي دولتي نتوانسته در اولين انتخابات مجلس زمان خود، اكثريتي همسو را روانه خانه ملت كند.
آري! درك بايد كرد جناب روحاني را، چه هنگام سخن، چه موسم سكوت! خيلي لازم نيست با رئيس فعلي قوه مجريه، سابقه رفاقت داشته باشي تا خصوصيات فردي ايشان را بشناسي. جناب روحاني در ايام مناظرات تلويزيوني نشان دادند هرگز اهل صبر و سكوت در برابر نقد و احياناً اهانت نيستند، تا آن حد كه آقاي محسن رضايي بر ميزان اندك حوصله و تحمل ايشان خرده گرفتند. ليكن بايد درك كرد آقاي روحاني را، همانطور كه گفتم حتي موسم سكوت! فردي پيدا شده و مدعي است: «آقاي روحاني 3 درصد بيشتر رأي نداشت و با حمايت من رئيسجمهور شد»، اما رئيس كابينه اعتدال به جاي جواب به اين فرد، آقاي صالحي را مينوازد! فيالحال شماي خواننده ميتواني در دلت زمزمه كني كه البته صالحي، حقش بود! من اما ضمن تأكيد دوباره روي مقوله مهم «درك كردن روحاني به خصوص هنگام سكوت»، لاجرم اين جمله را هم خواهم نوشت: «مادام كه رئيس قوه مجريه جواب آن ادعاي 3 درصدي را ندهند، يعني پذيرفتهاند كه درانتخابات 92 تنها و تنها 3 درصد رأي داشتهاند!» و خب اين خيلي بد است. صد البته معتقدم فشار اين روزها، اگر كمي كم شود، شاهد پاسخ رئيس قوه مجريه به ادعاي 3 درصدي خواهيم بود! صرفنظر از رفتارهاي اينچنيني، فشار ديگري از ناحيه برجام، سوار بر دوش آقاي روحاني است.
به نظر ميرسد اين بار نه سخنان رقباي انتخاباتي كه بدعهديهاي ادامهدار طرف غربي تا اين حد صداي آقاي روحاني را «رسا» كرده است! منتهاي مراتب زيبندهتر بود اين «صداي رسا» بر سر همان طرف بدعهد غربي خراب ميشد، نه آقاي صالحي! راستي آقاي صالحي! فرجام برجام دقيقاً يعني همين! و دقيقاً همين است آخر و عاقبت رضايت از ريختن سيمان در قلب صنعت هستهاي كشور! آن روز در صحن بهارستان، يادتان هست متأثر از فلان مزاح بهمان نماينده، چه قشقرقي در حمايت از برجام راه انداختيد؟! بفرماييد! اين هم تشكر جناب روحاني از شما! شما البته بيشتر از ما بايد جناب روحاني را درك كنيد، چرا كه بار سنگين است و فشار زياد! آنقدر كه رئيس قوه مجريه، بعضاً مجبور ميشود از فلان فتنهگر بزرگ به عنوان «برادر عزيز» ياد كند!در ادامه ميخواستم بنويسم «حيف كه من و ما اهل تهمت تقلب زدن به انتخابات جمهوري اسلامي نيستيم و الا عين آب خوردن رأي 3درصدي يا هفتدهم درصدي را بهانه ميكرديم براي چسباندن انگ تقلب به فرد پيروز 92»، اما ديدم «حيف» جمله را رسماً خراب ميكند كه رعايت قواعد ميدان انتخابات، «نقطه ضعف» ما نيست كه «حيف بخواهد!» نقطه قوت ماست! لذا بدون «حيف»، جور ديگري جمله مدنظر را مينويسم: افتراي تقلب به انتخابات نظام جمهوري اسلامي، كار من و ما نيست ليكن اگر ميشد اصولگرايان نيز رأي هفت دهم درصدي سال 92 را بهانه ميكردند و عليه فرد پيروز آن انتخابات همان ميكردند كه برادر عزيز جناب روحاني يعني «آقاي خ» عليه فرد پيروز انتخابات رياست جمهوري قبل از آن انجام داد، در آن صورت حتم دارم رئيس دولت يازدهم ولو به تلويح در مقام دفاع از اصحاب فتنه بلند نميشدند، آن هم دو بار ظرف تنها دو روز
آقاي روحاني خود بهتر از همه ميدانند كه حصر دو تن از مردان فتنه يا ممنوعالتصويري آن ديگري، عكسالعمل ملايم- البته به جد معتقدم بيش از حد ملايم- نظام بود به آن همه عمل بر مدار فتنه و اساساً اين عكسالعمل انجام شد كه بنا به هر دليل بر عدالت و قانون درباره اصحاب فتنه اجرا نشود. اگر آقاي روحاني، حكم مفسدفيالارض را ميداند خوب است به جاي نقد عكسالعمل بيش از حد ملايم دستگاه موظف در مواجهه با سران فتنه اندكي هم مداقه روي معيشت ملت داشته باشند، روي اموري چون ركود و تورم. من اما مهمترين نتيجه سخنان مدنظر را اين ميدانم كه ظاهراً اصولگرايان هم در وراي انتخابات 92 ميبايست همان رفتار و گفتار اصحاب فتنه در وراي انتخابات 88 را تكرار ميكردند! در آن صورت، ما هم لابد ميشديم «برادر عزيز» و نه «بيسواد بزدل»! بزدل از قضا همين «برادرعزيز» است كه بارها و بارها در خفا بيان داشته كه اساساً امكان تقلب در انتخابات نظام جمهوري اسلامي وجود ندارد، اما شجاعت و شهامت اعلام عمومي همين نكته بديهي را ندارد! ما البته هرگز و حتي به بهانه سخنان اخير آقاي روحاني هم معتقد نيستيم كه تبريك زودهنگاممان به ايشان در خرداد92 اشتباه بود، اما خوب است به بهانه آنكه دارد به ما فشار وارد ميشود، هر حرفي را نزنيم و هر موضعي را نگيريم! اينك صرفنظر از رئيس قوه مجريه، سطور بعدي را بخوانيد.
اصحاب فتنه چنان دور بر داشتهاند كه گويي ما بايد عذرخواهي كنيم براي فتنهاي كه ايشان سال 88 عليه يك انتخابات باشكوه 40 ميليوني به راه انداختند! گويي ما بايد عذرخواهي كنيم براي شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»! گويي ما بايد عذرخواهي كنيم كه اينها نفهميدند 24 از 13 بزرگتر است! گويي ما بايد عذرخواهي كنيم كه اينها قواعد ميدان انتخابات را رعايت نكردند، كه چون با نظر اكثريت ملت مخالف بودند پس حتماً در انتخابات تقلب شده! گويي ما بايد عذرخواهي كنيم كه اينها با اتهام فتنه و آن همه بلوا و آشوب، زمينهساز موج جديد تحريمها شدند! گويي ما بايد عذرخواهي كنيم كه جان را بسيجي در همه اين روزها فداي ايران ميكند، آن وقت شعار «جانم فداي ايران» مال اينها باشد.
آخر، با جماعتي طرفيم كه روزگار فتنه، آن همه همصدايي و همراهي با دشمن كردند، آن وقت جوري گارد ميگيرند كأنه ما به ايشان يك عذرخواهي بزرگ بدهكاريم! نظام در مواجهه با كساني كه حكمي جز حكم صادره در حق مفسدفيالارض برايشان متصور نيست، قناعت كرده به حصر در خانههاي مجلل و يك قلم هم ممنوعالتصويري، حالا ما يك عذرخواهي درشت هم بدهكار شدهايم به حضرات! من همچنان كه چند روز پيش در همين روزنامه نوشتم باز هم تكرار ميكنم كه «اي تاريخ! بشكند قلمت اگر ننويسي اينجا بهشت اپوزيسيون است كه اينجا بسيجي بايد برود جان دهد تا حتي آن كه نظام را قبول ندارد، در اوج امنيت برود رأي دهد» آن وقت همين جمله را «شرق» بر ميدارد تحريف ميكند كه فلاني گفته چون شماري از بسيجيان در جبهه شام بودند، اصولگرايان در انتخابات شكست خوردند! سال 88 انتخابات به آن بزرگي را تحريف كردند، اين قبيل وارونه نماييها كه كار هر روزه زنجيرهايهاست! در جهت اثبات صداقت نظام در امر انتخابات، نه كه خداوند، دشمن و دشمندوستان را احمق آفريده، حتي ميتوان BBC را هم شاهد گرفت، حتي دوستان داخليBBC را، كه اگر نتيجه انتخابات در نظام مظلوم جمهوري اسلامي از قبل معلوم بود، آيا باز هم اين همه تكاپو ميكردند در امر انتخابات؟! آن وقت حتي حاضر نيستند به يك عذرخواهي خشك و خالي!
تازه طلبكار هم هستند! غم و غصه برادران بسيجي از دست داده با ما زندگي در «بهشت اپوزيسيون» سهم اين جماعت! تقسيم كار جالبي است! فتنهگر افراطي ميشود برادر عزيز رئيسجمهور، بسيجي جان فدا ميشود تندرو! اگر اينگونه است، چه عيبي دارد؟ معذرت را هم بگذار ما بخواهيم!
جامعه مدرسین پیش قدم شود
مسیح مهاجری در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
انتخابات هفتم اسفند، چه در مورد مجلس خبرگان رهبری و چه در مورد مجلس شورای اسلامی، حرفهای زیادی برای ثبت شدن در تاریخ ایران و انقلاب اسلامی دارد. در این زمینه جا دارد کتابها نوشته شود و از آنچه در این انتخابات از اولین مراحل مقدماتی تا پایان رایگیری و اعلام نتایج رخ داده به عنوان یکی از رویدادهای مهم تاریخ نظام جمهوری اسلامی یاد شود.
نوشتن رویدادهای این مقطع شاید از عهده یک نفر بر نیاید و نیاز به یک جمع چند نفره باشد تا بتوانند جوانب مختلف را ببینند و جمعاوری کنند. علاوه بر این، انصاف، بیطرفی و خالی از حب و بغض بودن نیز از شرایط حتمی چنین کار مهمی است. اگر واقعیت این واقعه با همین ویژگیها جمعاوری و تدوین شود، قطعاً برای نسلهای آینده آموزندگی خواهد داشت و به تدوین صحیح تاریخ نیز کمک خواهد کرد.
یک بخش از این واقعه به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مربوط میشود. قطعاً اگر عملکرد این جامعه در انتخابات هفتم اسفند به صورت همه جانبه تدوین شود، حداقل یک کتاب قطور خواهد شد. این مقاله فقط عهدهدار اشارهای اجمالی به یکی دو مورد از سرفصلهای این مبحث گسترده و بسیار مهم است.
اول آنکه جایگاه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بسیار رفیع است و نباید تصور شود که با بعضی اقبالها و ادبارها در این یا آن انتخابات دچار تزلزل میشود. شاید نسلهای دوم و سوم انقلاب حتی کسانی که در حوزههای علمیه حضور دارند از این جایگاه رفیع و سوابق درخشان جامعه مدرسین اطلاع کافی نداشته باشند و ندانند که قدمای حاضر در این جامعه و بزرگانی که به لقاءالله شتافتهاند چه زحماتی برای انقلاب کشیدند و چه سختیها، زندانها، شکنجهها و تبعیدهائی را تحمل کردهاند و چه اقدامات شجاعانهای برای دفاع از امام خمینی و حمایت از انقلاب اسلامی کردهاند. لازم میدانم یک نمونه از این اقدامات شجاعانه که خودم شاهد آن بودم را در اینجا یادآوری کنم تا پشتوانه عینی آنچه اشاره کردهام باشد.
در سال 1357 آیتالله یزدی چند روزی از تبعیدگاه خود اسلام آباد غرب به قم آمدند و در جامعه مدرسین بیانیه خلع شاه از سلطنت را آماده کردند و اینجانب و یکی از دوستان روحانی با خودروی یکی از جوانان قمی ایشان را با همان بیانیه به اسلامآباد غرب بردیم و بعد از اقامتی کوتاه در تبعیدگاه با ایشان خداحافظی کردیم و با هدایت ایشان درحالی که بیانیه خلع شاه را در خودرو جاسازی کرده بودیم به استانهای کردستان، آذربایجان و سایر مناطق رفتیم و از علمای تبعیدی در آن مناطق امضاء گرفتیم. این، همان بیانیهای بود که در راهپیمائی عظیم تهران خوانده شد و یکی از عوامل عملی شدن خلع شاه از سلطنت بود. این نمونه، شاید نتواند حتی یک هزارم زحمات جامعه مدرسین را بیان کند و اهمیت خدماتشان به انقلاب اسلامی را توضیح دهد. بنابر این، وقتی درباره جامعه مدرسین نظر میدهیم باید قبل از هر چیز به این سابقه درخشان توجه داشته باشیم و بدانیم که حمایتهای امام خمینی از جامعه مدرسین نیز با عنایت به همین سابقه بود هر چند بعد از پیروزی انقلاب و در نشیب و فرازها نیز کارهای بزرگی برای حفاظت از نظام جمهوری اسلامی انجام داده است.
سرفصل دیگر، ناکامیهای گاه و بیگاه در انتخابات است که یکی از آنها را در انتخابات هفتم اسفند مشاهده کردیم. کسانی که از جایگاه جامعه مدرسین با خبر هستندو با روح حاکم بر آن که عمل به تکلیف است آشنایند، میدانند که ناکامی نسبی در انتخابات هفتم اسفند نباید موجب قضاوت منفی درباره این نهاد اصیل شود. همواره در قضاوتها باید نقاط قوت و ضعف را در کنار همدیگر دید و جامعنگری را به عنوان یک اصل در نظر گرفت.
تصمیمگیری جمعی در عین حال که امتیازاتی دارد با عوارضی نیز همراه است که احیاناً منفی هستند. مثلاً در اعلام فهرست اسامی کاندیداهای مورد نظر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برای خبرگان تهران جمعی از اعضاء جامعه مدرسین معتقد بودند نام آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز در این فهرست باشد ولی تصمیم نهائی غیر از این شد. آن زمان که هنوز فهرست اعلام نشده بود و همین صحبتها در جامعه مدرسین مطرح بود با آقای هاشمی رفسنجانی درباره این اختلاف نظر صحبت کردم، ایشان گفتند من اصلاً توقع ندارم که نامم در فهرست جامعه مدرسین باشد و حتی از جامعه روحانیت مبارز تهران هم نه تنها توقعی در این زمینه که نامم را در فهرست خود بیاورند ندارم بلکه گفتهام راضی نیستم جامعه روحانیت مبارز در درون خود به خاطر بود و نبود نام من دچار مشکل شود. سرانجام، انتخابات مشخص کرد که آقای هاشمی رفسنجانی فراتر از فهرست هاست و دیدیم که علیرغم سنگینترین تهاجمات و تبلیغات مسموم که علیه ایشان شد، در صدر منتخبین کل کشور قرار گرفت و نظر آنان که معتقد بودند نام ایشان در فهرست جامعه مدرسین باشد صحیح بود.
با اینحال، به خاطر این تصمیم گیری که در یک مجموعه امری طبیعی است نباید درباره نهاد ارزشمند و خدومی همچون جامعه مدرسین قضاوت منفی کرد و از جایگاه رفیع آن غفلت نمود. دوام وقوام انقلاب اسلامی و نظام حکومتی برخاسته از آن به تقویت نهادهای اصیلی همچون ولایت فقیه، مرجعیت، جامعه مدرسین، جامعه روحانیت، سپاه پاسداران، بسیج، دولت و شخصیتهای انقلابی است. این نگاه جامع است که میتواند در صورت عملی شدن، به تداوم انقلاب و نظام جمهوری اسلامی منجر شود، تداومی که درون مایه خود را از علاقه و اعتقاد قلبی آحاد مردم میگیرد و با برخورداری از پشتوانه مردمی همواره میتواند از کلیه موانع عبور کند و بالنده و پرنشاط به پیش برود.
اکنون زمان کنجکاوی درباره اینکه چه چیز موجب تفرقه میان بعضی از نهادها و شخصیتها شده و چرا توصیه قرآنی «واعتصموا بحبلالله جمیعاً ولاتفرقوا» توسط کسانی که عمر خود را در مسیر ترویج همین توصیه صرف کردهاند عمل نمیشود، فرا رسیده است. این نهادها، این شخصیتها و این بزرگان باید به هشدار بسیار مهم مولای متقیان که فرمود «ما اکثرا لعبرواقل الاعتبار» توجه عمیق کنند و وقایعی همچون انتخابات هفتم اسفند را آئینه عبرت بدانند.
این قبیل وقایع، فقط عبرت برای یک جمع یا چند شخص که ممکن است به خواسته خود نرسیده باشند نیست، بلکه همه باید از آن عبرت بگیرند و برای از بین بردن تفرقه و نقار در یک مسابقه واقعی و جدی شرکت کنند. همه باید به هشدار امام خمینی درباره تکرار آنچه در مشروطیت پیش آمد توجه کنند واشخاص و جریانهائی که ممکن است با چند واسطه درصدد ایجاد تفرقه برآیند را بشناسند و از خود طرد کنند.
تردیدی نیست که هم جامعه مدرسین دلسوز انقلاب و نظام است و هم سایر جریانها و اشخاصی که برای این انقلاب و نظام فداکاری کردهاند. آنچه در این میان مهم است اینست که واسطههای دشمن که مامور ایجاد تفرقه هستند را شناسائی و طرد کنیم تا زمینه برای تحقق وحدت و همدلی فراهم شود. این انتظار وجود دارد که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در ایجاد همدلی پیش قدم شود زیرا جایگاه فراجناحی این نهاد اصیل چنین اقتضائی دارد.
***********
مسکو، تهران، آنکارا
سعدالله زارعی در سرمقاله روزنامه کیهان نوشت:
حضور احمد داوود اوغلو نخستوزیر ترکیه و همزمان با آن حضور بوگدانف فرستاده ویژه پوتین رئیسجمهور روسیه در تهران «بسیار مهم» تلقی شده است. در این میان بعضی از مراکز سیاسی با تمرکز روی بحران سوریه گفتهاند این دو سفر نشان میدهد که تهران در حال برقرار کردن یک تعادل منطقهای به نفع سوریه است و ایفای چنین نقشی فقط از ایران برمیآید. در خصوص این موضوع توجه به نکات زیر ضروری است:
1- با توجه به اختلاف دیدگاههایی که در گذشته میان ایران و ترکیه در خصوص بحران سوریه وجود داشته، سفر داوود اوغلو به تهران نشان دهنده نزدیک شدن دیدگاههای دو کشور در خصوص این بحران مهم است. نخستوزیر ترکیه پس از بازگشت از تهران به خبرنگاران گفت ترکیه به همراه ایران برای پایان دادن به «جنگ برادرانه» تلاش میکند وی همچنین گفت کشورش با هر طرحی که نتیجه آن تجزیه سوریه باشد مخالف است.
اگرچه نمیتوان با قاطعیت سخن گفت اما شواهد بیانگر آن است که دولت ترکیه علاقهمند شده تا نقش سازندهای را در بحران سوریه ایفا کند. مخالفت با تجزیه سوریه و قانونی دانستن دولت دمشق که در اظهارات نخست وزیر ترکیه آمده نشان میدهد که ترکیه در حال عبور از مواضعی است که در داخل ترکیه نیز با انتقادات زیادی توأم شده بود.
2- ورود نخستوزیر ترکیه به تهران، یک ضربه مؤثر به طرحهایی محسوب میشود که طی روزهای اخیر از سوی بعضی از قدرتهای عضو شورای امنیت سازمان ملل ارائه شده بود و از این رو باید گفت در شرایطی که خیلی از ناظران سیاسی میگفتند با تقارب پیش آمده بین آمریکا و روسیه،کشور ترکیه به حاشیه رفته است، سفر اوغلو نشان داد که ترکیه برای مواجهه با شرایطی که منافع ملی آن را تضعیف کند، دست بسته نیست.
اعلام موضع صریح اوغلو درباره به توافق رسیدن با ایران در مهمترین مسایل پرونده سوریه از جمله مخالفت با تجزیه این کشور، تأثیر مهمی در حل بحران سوریه و بهبود شرایط امنیتی ترکیه خواهد داشت.
توافق با ایران خواه ناخواه به معنای مقابله با توافق محرمانه احتمالی میان آمریکا و روسیه خواهد بود و این به آن معناست که بار دیگر در این موضوع، بازی منطقهای بر بازی فرامنطقهای برتری پیدا کرده است.
تأکید دوباره مقامات ایرانی در روزهای اخیر بر درون سوری و سیاسی بودن راه حل بحران سوریه نشان داد که تهران تحت تأثیر بازیهای فرامنطقهای، حمایت از متحد خود را فراموش نکرده است.
3- سفر داوود اوغلو به تهران در عین حال یک علامت واضح از فاصله گرفتن ترکیه از مواضع عربستان و همپیمانان او درباره بحران سوریه حساب میشود. مقامات سعودی از جمله احمد الجبیر وزیر خارجه بر توسل به زور برای سرنگونی بشار اسد تأکید کردند و حتی یک خبر بیانگر آن بود که هواپیماهای سعودی وارد فضای سوریه شده و نقاطی را بمباران کردهاند.
اگرچه نخستوزیر ترکیه بعد از بازگشت از تهران اعلام کرد که همچنان از مواضع عربستان درباره سوریه حمایت میکند اما همه میدانند که مقام ارشد ترکیه در تهران پای ورقهای را امضا کرده که در آن بقاء دولت کنونی سوریه بصورت پررنگی قرار داشته است. پیش از این و در جریان سفر نخستوزیر ترکیه به عربستان بسیاری از رسانهها نوشتند که ترکیه به بسیاری از درخواستهای عربستان درباره سوریه تمکین کرده است کما اینکه یک مقام ترکیه از اعزام هواپیماهای سعودی به پایگاه هوایی اینجرلیک خبر داد ولی بعداً معلوم شد که نه هواپیمایی آمده و نه نیرویی در این پایگاه پیاده شده است. توافق با تهران اما اتفاق افتاده است و این میتواند آغاز یک همکاری گسترده بین ایران و ترکیه باشد.
براین اساس بعضی از محافل ترکیه با اشاره به همراهی 160 بازرگان ترک در سفر داوود اوغلو گفتهاند روابط تهران-آنکارا به سرعت بهبود پیدا کرده و به رقم 30 میلیارد دلار در مبادلات تجاری خواهد رسید. پذیرش هیئت سیاسی و بازرگانی ترکیه توسط جمهوری اسلامی نشان داد که از این طرف هم علاقه زیادی به بهبود رابطه و گسترش مناسبات وجود دارد.
4- اما واضح است که ایران نمیخواهد بین گزینهها انتخاب کند، دلیلی هم برای این کار وجود ندارد. ایران مایل است با هر دو همسایه بزرگ خود یعنی روسیه و ترکیه روابط فعالی داشته باشد و نیز تمایل دارد تا این دو همسایه روابط بهتری با یکدیگر داشته باشند. حل مسایل فیمابین مسکو و آنکارا و نزدیک شدن این دو کشور با منافع ایران انطباق دارد. در این میان تهران بارها نشان داده است که ارزش مناسبات با مسکو را میداند و از این رو طی سالهای اخیر و بخصوص طی دو سال گذشته هیئتهای مختلف ایرانی از روسیه دیدن کرده و متقابلاً تهران پذیرای رئیس جمهور روسیه و بسیاری دیگر از مقامات این کشور بوده است.
در این میان بعضی از مخالفان ایران گفتهاند تهران با پذیرش سفر داود اوغلو در این شرایط که اختلافاتی بین ایران و روسیه بر سر زمان، گستره و شرایط آتشبس سوریه بروز کرده است، به روسها یادآوری کرده که روی توافق مسکو- واشنگتن حساس است و نمیتواند از تأثیر منفی آن بر سوریه چشمپوشی کند. اما واقعیت این است که اختلافات ایران و روسیه بر سر ابعاد کیفی آتشبس آنقدر نیست که تهران بخواهد از کژتابی پیشآمده انتقام بگیرد. در عین حال اظهارات بعضی از مقامات روسیه نشان داد که مسکو به ارزش راهبردی توافقات با تهران واقف است و نمیخواهد حسننیت کنونی بین دو کشور که در حد بالایی قرار دارد را مخدوش گرداند.
اصلاحیهای که پوتین بر بحث نظام فدرالی زد و بار دیگر بر عدم مداخله خارجی درباره سرنوشت رئیس جمهور سوریه تأکید نمود، بیانگر آن است که روسیه بر سر توافق قبلی با ایران قرار دارد. در سفر بوگدانف، مقامات ایرانی یادآور شدند که تا پیش از پایان جنگ نمیتوان از مدل خاصی صحبت کرد و این موضوعی است که در درون سوریه و در شرایط باثبات تصمیمگیری میشود.
5- آمریکاییها به گمان اینکه با این طرح میتوانند علاوه بر سخت کردن شرایط برای دولت سوریه، سبب جدایی ایران و روسیه از هم شوند و این میتواند توأمان به اقتدار ایران و روسیه لطمه بزند، طرحی که از آن به Plan B یاد میشود، ارائه کردند.
Plan B در واقع طرح تجزیه سوریه و بهم خوردن مرزهای کنونی این کشور است؛ به گونهای که کشوری در جنوب، کشوری با مرکزیت دمشق، کشوری در شرق و کشوری در شمال غرب سوریه به وجود آید.
اظهارات هوشمندانه احمد داوود اوغلو نخستوزیر ترکیه مبنی بر اینکه ما پس از آنکه 100 سال درد طرح «سایکس پیکو» را تحمل کردیم، نمیتوانیم به پیدایی سایکس پیکوی جدیدی میدان بدهیم، نشان داد آنچه بعضی از محافل سیاسی درباره Plan B گفته بودند، واقعیت دارد.
متأسفانه همزمان با بحث از Plan B،روسیه بحث از فدرالی شدن سوریه به عنوان راه حل بیرون رفتن سوریه از بحران امنیتی یاد کرد و حال آنکه فدرالی شدن یک کشور زمانی اتفاق میافتد که امکان گفتوگو و توافق میان گروههای مؤثر وجود داشته باشد.
وقتی که دو استان سوریه در تصرف داعش و نزدیک به چهار استان آن در تصرف جبههالنصره قرار دارد و در بقیه شهرها نیز کم یا بیش عوامل بر هم زن امنیتی وجود دارد، چگونه میتوان از تغییر ساختار سیاسی یک کشور سخن گفت؟ زمانی که بعضی از مقامات روسیه در برابر طرح Plan B آمریکا از طرح فدرالیزه شدن سوریه خبر دادند، بعضی از ملتها و دولتهای منطقه گمان کردند ایران و دولتها و جنبشهای مرتبط با آن با این طرح موافقت کردهاند اما طولی نکشید که این انگاره باطل شد، بعضی از مقامات روسیه،خود وارد میدان شده و اعلام کردند فدرالی موضوع پرمناقشهای است که باید زمان مناسب بحث از آن فرا برسد این موضع در واقع موضع اصلاحی روسیه به حساب آمد.
6- سوریه بدون شک به آتشبس نیاز دارد اما هدف از این آتشبس نمیتواند آسایش بخشی به نیروهایی باشد که بیش از 4 سال است امنیت سوریه را ربودهاند. متأسفانه در اعلام زود هنگام و هماهنگ نشده آتشبس سوریه که از شنبه هفته قبل در مناطق جنوبی و غربی حلب به اجرا درآمد، به این نکته که آتشبس بیش از آنکه به نفع دولت باشد به نفع معارضه مسلح است، توجه نشد. هم اینک بیم آن میرود که از یک سو تروریستها با استفاده از فرصت آتشبس بار دیگر مناطق آزاد شده در جریان عملیات نصر2 را آلوده نمایند و از دیگر سو آتش بس عملاً پاکسازی مناطق آزاد شده را با دشواریهایی مواجه گرداند چرا که اساساً معلوم نیست کدام گروهها مشمول طرح آتشبس هستند و کدام گروهها نیستند و از سوی دیگر بدون تمهیدات قبلی و گردآوری اطلاعات امکان شناسایی نیروهایی که برای پایبندماندن به آتشبس تعهد سپردهاند از کسانی که متعهد به آتشبس نیستند، عملاً وجود ندارد.
7- سفر نخستوزیر ترکیه به تهران فضای منطقهای را به نفع ثبات آمادهتر میکند، کما اینکه مولود چاوش اوغلو وزیر خارجه ترکیه اعلام کرد که رسیدن به دیدگاه مشترک با ایران برای پایان دادن به تنشهای فرقهای لازم است. این مواضع پس از توافق نظامی ایران و روسیه یک گام دیگر برای حل پرونده سوریه به حساب میآید و البته این موفقیت عملیات نصر 2 در منطقه حساس حلب بود که زمینه پیدایی جمعبندی تازه از تحولات منطقه را فراروی کشورها قرار داد.
آیا توافق هستهای آفتاب تابان است؟
محمدرضا کردلو در روزنامه وطن امروز نوشت:
1- دو روز پیش بود که رئیس اتحادیه آجیل و خشکبار ایران اعلام کرد: «آجیل تبدیل به یک کالای لوکس شده و مردم آن را از چرخه اولویتهای شب عید خارج کردهاند. برخی واحدهای صنفی، آجیل را به صورت قسطی و با چک به کارگران و کارمندان میفروشند».
2- کافی است در بازار چرخی بزنید تا معنای رکود را با تمام وجود لمس کنید. خرید و فروش را طلسم کرده است انگار. کسبه میگویند در سالهای قبلتر حداقلش این بود که پول در بازار میچرخید. حداقلش این بود که خرید و فروشی داشتیم اما حالا هیچ. به اصطلاح خودشان بازار کساد است.
3- سراغ هر اقتصاددان و فعال اقتصادی از منتهاالیه چپ تا منتهاالیه راست را که میگیریم و از تغییر و تحولات اقتصادی پسابرجام سوال میکنیم، پاسخشان همان هیچ است، هیچ! یکی از همین فعالان استخوان خردکرده بازار اذعان میکند که برجام تاثیری بر خروج اقتصاد کشور از رکود نداشته است.
اقتصاددان دیگری میگوید: اینکه آقای روحانی میگوید همه برجام را لمس کردهاند، فکر میکنم منظورشان این است که کالاهای وارداتی زیاد شده اگرنه تولید که نمیتواند ظرف مدت 46 روز بهبود یابد. در مدت یادشده تولید هیچ رونقی نداشته. کاهش تورمی که آقای روحانی از آن سخن میگوید عمق رکود را بیشتر کرده است و مایه افتخار نیست!
4- از دولت یازدهم که بیش از 2 سال است با «حلوا حلواکردن» برجام و توافق و مذاکره، فقط حرف از رونق اقتصادی و افزایش اشتغال میزند و در عمل نه به جیب مردم و نه به چندمیلیون فارغالتحصیل بیکار توجهی ندارد، انتظار میرفت حداقل مطالبه تجار و فعالان اقتصادی را در نظر بگیرد و با مذاکرات و گفت و شنودها، مشکل مبادلات بانکی و سوئیفت را حل کند اما امروز قریب به اتفاق فعالان اقتصادی تصریح میکنند سوئیفت حل نشده است.
عضو باسابقه اتاق بازرگانی درباره سوئیفت میگوید: بانکهای ما و بانکهای خارجی باید قراردادی را امضا کنند که طریقه ارتباط پولی بین آنها مشخص شود اما بانکهای اروپایی از امضای این قرارداد با بانکهای ما سر باز میزنند، به همین دلیل اتصال به سوئیفت در حال حاضر فایدهای برای اقتصاد ما ندارد.
5- رئیس مجلس همین چند روز پیش به صراحت گفت غربیها به تعهداتشان عمل نکردهاند.
لاریجانی گفته بود: مدتی است از امضای توافقنامه هستهای میگذرد و در این مدت ایران به تمام تعهدات خود عمل کرده است اما متاسفانه هنوز از سوی طرف مقابل این تعهدات به طور کامل اجرایی نشده است.
همین حرف را صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی هم گفته بود: «برخی موارد توافق شده از جمله رفع تحریمهای ضدایرانی همچنان از سوی طرف مقابل اجرا نشده است؛ تا الان برخی بانکهای بزرگ اروپایی به صورت کامل تحریمهای خود علیه ایران را لغو نکردهاند». در این میان اما روحانی گویا به جای طرف غربی از عمل به تعهدات از سوی 1+5 خبر میدهد و در واکنش به اظهارات صالحی میگوید:
«از صالحی نپرسید!»
6- افزایش واردات پس از برجام، اتفاق تاسفبار دیگری است که به رکود و کاهش تولید میانجامد.
به استناد اطلاعات موجود، دولت روحانی رکورد واردات برخی محصولات را در 100سال اخیر شکسته است و گویا شرایط پسابرجام قرار است واردکنندگان را از رکود خارج کند تا فعالان اقتصادی داخل کشور! فقط در موضوع واردات،23 میلیون تن محصولات کشاورزی سال گذشته زیر نظر دولت و از مرزهای قانونی کشور وارد شده و در زمینه غلات سال گذشته 7 میلیون و 200 هزار تن گندم وارد کشور شده است. این مقدار واردات گندم هم در 100 سال گذشته بیسابقه بوده است. واردات بنزین در روزهای اخیر نیز به نوعی یک رکورد است.
براساس آمار در 2سال اخیر واردات ایران از چین به بیش از ۲۴ میلیارد دلار رسیده است. گمرک، حجم واردات از چین در 2 سال اخیر را نزدیک به 9/10 میلیون تن اعلام کرده است. رشد واردات از چین از لحاظ حجم کالاهای واردشده نسبت به 8 سال دولت قبل نیز قابل ملاحظه است. در 8 سال دولت قبل به طور میانگین سالانه 7/2 میلیون تن کالا از چین وارد شده بود اما این رقم در 2 سال اخیر با رشد 100 درصدی به 4/5 میلیون تن افزایش یافته؛ یعنی 2 برابر شده است.
7- بهرغم اعلام تورم حدود ۱۲ درصدی در قسمت خوراکیها و آشامیدنیها، تورم تاثیرگذار در سایر مولفهها (آموزش، درمان و حمل و نقل) از 19تا 40درصد رشد داشته است که احتساب سهم آنها در سبد مصرفی خانوارها، خود گویای این مطلب است که قدرت خرید کاهش یافته است.
8- و اما بیکاری؛ آمارها نشان میدهد سیل بیکاری و غیرفعالی 8/6 میلیون فارغالتحصیل دانشگاهی، بازار کار را تهدید میکند و امروز ۷۳۰ هزار نفر با مدرک فوقلیسانس و دکترا خانهنشین هستند و کاری برای انجام دادن ندارند. با همه اینها، اظهارات روحانی و ادعای جدید وی درباره برجام جای سوال و تعجب و تامل دارد.
روحانی که پیشتر گفته بود «کسی به برجام با چشم بد نگاه نکند» و بعد گفت «برجام را خدا آورد» در نشست خبری اخیر خود برجام را به آفتاب تابان تعبیر کرده است. آفتاب تابانی که به نظر میرسد گرمایش را فقط اهالی پاستور لمس میکنند و قرار نیست در بازار و معیشت آبی از این «آفتاب تابان» گرم شود! چند روزپیش در صفحه یک یکی از نشریات صبح ـ که باز آخر سالی از این دست کارهای تبلیغاتی و رسانهای که چهره سال انتخاب میکنند و عنوان سال و... ـ دیدم عکس حاجقاسم و مدافعان حرم را هم در کنار دیگر گزینهها قرار دادهاند که البته جا ندارد که نام ببرم چه کسانی و گروههایی، با «حاج قاسم و یارانش» مقایسه شدهاند! میخواستم آخر کلام بنویسم: «شرمندهایم حاج قاسم از این قیاسها»! حقا که شما و مدافعان حرم آفتاب تابانید.
آفتابی که گرمای امنیتش را پیر و جوان، زن و مرد، بالاشهری و پایینشهری، راست و چپ، اصلاحطلب و اصولگرا، این طرفی و آن طرفی، کارگر و کارمند، تاجر و بازاری، منتقد و مخالف و موافق، حتی آنهایی که نظام را قبول ندارند، با تمام وجود لمس میکنند. آفتاب تابان شمایید.
رازموفقيت اصلاحطلبان
جلال جلاليزاده در روزنامه آرمان نوشت:
هفتم اسفند۹۴ همانند ۲۴خرداد۹۲ و دوم خرداد۷۶ هيچگاه ازياد وخاطر اصلاحطلبان نخواهد رفت.
آنها بهرغم محدوديتها توانستند با انسجام دروني خود برگ مهم دیگري از تاريخ را ورق بزنند.
اصلاحطلبان بعد از ناكاميهاي متعدد درانتخابات شوراها و رياستجمهوري دهم به اين نتيجه رسيدند كه آنچه موجب موفقيت اصلاحطلبان بهرغم قدرت جناح مقابل خواهد شد، وحدت درميان صفوف احزاب اصلاحطلب است.
اگر مردم به ليست واحد اصلاحطلبان در تهران راي دادند به اين علت بود كه اصلاحطلبان تنها با يك ليست و به صورت واحد در انتخابات تهران حاضر شدند. پيروزي اخير درس بزرگي براي اصلاحطلبان است و نشان ميدهد اگر اصلاحطلبان منافع حزبي و گروهي خود را كنار بگذارند و بر سر منافع ملي به اجماع برسند مردم از آنها حمايت خواهند كرد و همواره موفق خواهند بود.
البته مردم و فعالان سياسي اصلاحطلب بايد دقت داشته باشند كه وضعيت تعداد قابل توجهي از كرسيهای مجلس به مرحله دوم موكول شده است لذا بايد دقت لازم در مرحله دوم انتخابات نيز صورت بگيرد و دقت داشته باشند كه همانند مرحله اول بايد با شور و هيجان در انتخابات شركت و مردم را آگاه كنند تا اكثريت كرسيهاي پارلمان را به دست آروند و بتوانند هم به دولت در اجراي برنامههایش ياري رسانده و هم در نظارت بر حُسن اجراي برنامههاي دولت نقش ايفا كنند.
البته در مورد شهرهاي كوچك بايد اذعان داشت در شهرستانها عوامل مختلف محلی هم بر انتخابات تاثيرگذار است. انتخابات محصول پختگي هر شخص و منشأ تاثير وي بر سرنوشت خود است. حال چه نياز است كه در شهرهاي كوچك انديشه را فداي مسائل دیگر كنيم؟ يك شهروند همچنان كه به خاطر منافع حزبي يا ملي وارد كارزار انتخابات ميشود بايد به لحاظ ملي هم احساس مسئوليت كند. لذا اصلاحطلبان در شهرستانها بايد با دوري از مسائل محلی تنها به منافع ملي بينديشند.
در چند سال اخير اصلاحطلبان شاهد پيروزي بزرگی در پايتخت نبودند، اما به نظر ميرسد انتخاب اخیر مردم در تهران در شهرستانها هم تاثيرگذار خواهد بود. در اين مدت افراد متعددي با اصلاحطلبان تهران تماس گرفتند و عملکرد يكپارچه مردم تهران را تحسين كردند و مردم هم خوشحالند كه در مقابل كجسليقگيهاي برخي در پاي صندوقها حاضر شدند و موجبات به مجلس رفتن تمام لیست اصلاحطلبان را فراهم كردند.
باید اذعان کرد اصلاحطلبانی هم كه به دور دوم راه يافتهاند بسيار خوششانس هستند زيرا پيروزي اصلاحطلبان در تهران باعث تاثير بر آراي آنها در شهرستانها در مرحله دوم خواهد شد و پیشبینی میشود تعداد قابل توجهي از آنها به مجلس راه یابند.
اصلاحطلبان در مجلس آينده براي دفاع از حقوق مردم و معيشت آنها برنامههاي مهمی دارند. نكته قابل توجه اينكه ثابت شد با فعاليت رسانهاي ميتوان آراي خاكستري شهرستانها را به سمت اصلاحطلبان حركت داد. پيروزي اصلاحطلبان در تهران و متقابلا شهرستانها باعث خواهد شد كه مجلس قدرتمندتري را شاهد باشيم و نمايندگان در زمينههاي توسعه مناطق كمتر توسعهيافته فعاليتهاي بزرگي انجام دهند.
وارونهسازی یک فضیلت سیاسی
دکتر سیدعلی میرباقری در روزنامه ایران نوشت:
محافل مخالف اعتدال که نشست مطبوعاتی رئیس جمهوری را به میل و مراد خویش ندیدند متن را رها کرده به سراغ حاشیه ها رفتند . از میان نقطه نظراتی که روحانی در عرصه سیاست داخلی و خارجی بیان کرد شبکه رسانه ای مخالفان فقط توضیح رئیس جمهوری در باره سخن رئیس سازمان انرژی اتمی را بر پیشانی روزنامههای خویش نشاند.
چنین برش و چینشی در خبر نشستی که به طور همزمان از برخی رسانههای خارج پخش می شد براستی نشانه چیست. آنها که در اتاقهای فرمان، سخاوتمندانه در اظهارات مقام دوم کشور دست تغییر می برند چه چیزی عایدشان میشود؟
وانگهی برای آنها که قریب 3 سال خط خبری رسانه های مخالف را دنبال کردهاند گزینش و دستکاری در اظهارات روحانی امری غریب نیست. طی دو سال مذاکره هستهای، آحاد شهروندان از نزدیک رفتار این جریان با مقوله خبر را از نزدیک لمس کرده بودند.
بنابراین چندان جای شگفتی نیست که در فیلتر و صافی این جریان، نگاه تصحیحی رئیس جمهوری به اظهار نظر یکی از مدیرانش (علی اکبر صالحی) که جهان سیاست آن را فضیلت می شمارد چنان وارونه می شود که در نگاه خواننده و بیننده نوعی ضد ارزش جلوه کند. این که روحانی مجموعه دولتمردان و صاحبان تصمیم را به سخن گفتن در چارچوب وظایف و تخصص خویش فرا می خواند از بدیهیات سیاست ورزی در جهان دموکراسی است.
اساساً و جه تمایز یک جامعه مدنی با جامعه غیر مدرن در این است که گفتار و رفتارها تفکیک شده و تخصصی شده است. نظام مدرن مدیریتی اجازه نمی دهد هر فردی اجازه دخالت و اظهار نظر در همه امور و شئون سیاست و اقتصاد و فرهنگ را بر خود روا بدارد.
فراموش نکنیم که سالها سیاست خارجی ایران از گفتارهای ناسنجیده و نامرتبط رنج بسیار برده است. سخنرانی های پرهزینه و دردسرساز فصلی از خاطرات تلخ نسل ما را تشکیل می دهند. بنابراین برای دولتی که به لقب تدبیر آراسته است اصلاح این روند یک فضیلت است و ابایی از این ندارد که اگر عدولی از این اصل صورت بگیرد آن را در برابر اهل رسانه بیان کند و درصدد اصلاحش برآید.
اما قبل از بیان ارزشهای نقد اصلاحی روحانی بر گفتار مدیر هستهایش لازم است در سرگذشت تلخی که خبر و اطلاعرسانی در بخشی از اقلیم سیاست این سرزمین پیدا کرده است تأمل کنیم و در پی یافتن پاسخی برای این سؤال بر آییم که چرا امانتداری و پایبندی به خبر به عنوان یک حقیقت رنگ باخته است و چه عاملی قباحت سانسور و دستکاری در اطلاعات را شکسته است؟
یک علت روشن این اتفاق به غلبه منافع جریان های سیاسی بر حوزه رسانه ای جامعه بر میگردد. به عبارت دقیقتر، در عرصه ارتباطات، طیف وسیعی از رسانه ها در فضای مجازی و مکتوب ایران شکل گرفته اند که شاید ماموریت و کارکردشان بیش از آنکه آگاهی بخشی و رفع نیاز خبری جامعه باشد تأمین خواست و جلب رضایت صاحبان این مؤسسات و شبکه های خبری است.
به این ترتیب در نبود نهادهای مدنی، جامعه ایران با کانون های قدرت بسیار مواجه هستیم که هر کدام دارای شاخه ها و شعبه رسانه ای در مطبوعات و اینترنت هستند و هر روز صفحات بی شمار تحت عنوان «خبر، گزارش و تحلیل» به خورد جامعه می دهند بی آنکه در قبال صحت و سقم این محصولات انبوهشان پاسخگو باشند.
ارزش و قیمت هر خبر یا محصول رسانه ای در این مراکز با عیار و معیار دیگری غیر از «منافع ملی و خواست مخاطب» سنجیده می شود. در قضیه برجام و مذاکرات هسته ای، این موضوع به روشنی اثبات شد. در حالی که اکثریت قاطع جامعه باصدای بلند مشوق و پشتیبان تیم هسته ای بودند و برای به ثمر نشستن این حرکت تاریخی تقلا می کردند در شماری از شبکه ها و مؤسسات رسانه ای حرکتی برخلاف این روند دنبال می شد. این اتفاق به صورت دیگری در انتخابات اخیر تکرار شد.
شماری از بنگاهها و مؤسسات خبری چشم بر واقعیت های روشن جامعه فروبستند و با خبر و اطلاعات همان کاری را کردند که در دو سال بر مذاکرات هسته ای روا داشته بودند. نبود حس امانتداری و مسئولیت پذیری در این مجموعه ها باعث شد آنها به راحتی دست تحریف در خبرها ببرند و به جای تأمین نیازهای اطلاع رسانی شهروندان از رسانه به عنوان اهرم تخریب شخصیت حریف بهره بگیرند، از همین روست که برخی صاحبنظران در تحلیل نتیجه انتخابات گفتند نوع تبلیغات و رفتار رسانه ای جناح رقیب نقش بسزایی در شکست و ناکامی آن داشت و بی گمان جناحی که اعتماد مردم را در صحنه انتخابات از دست می دهد اگر سودای بازسازی پایگاه سیاسی خویش دارد میبایست قبل از هر چیز در رفتار و سلوک رسانه های خویش بازنگری کند.
مشکلات مردم قربانی سیاست زدگی
امیرحسین یزدان پناه در روزنامه خراسان نوشت:
سیاست زدگی همیشه از آفت هایی است که در برهه هایی به منافع کلان ما آسیب زده است. تجربه های این رویکرد غلط از سوی مقامات اجرایی در سال های اولیه دهه 60 ودهه 80 و نیز اواخر دولت دهم باعث شد تا منافع اصلی کشور به حاشیه رفته و مسائل فرعی جای آن ها رابگیرد که این یادداشت بنای ورود به جزئیات این مصادیق را ندارد. البته یک مدیر اجرایی در سطح ملی و کسی که باید هماهنگ کننده بخش های مختلف کشور باشد لازم است که در حوزه تحولات سیاسی اشراف و موضع داشته باشد. اما می دانیم که «سیاسی» بودن با «سیاست زده» بودن فرق می کند.
انتخابات ها از جمله فصول سیاسی کشورها هستند که همیشه باعث می شوند فضای عمومی جامعه به سمت و سوی مباحثات سیاسی و مناظرات مختلف کشیده شود. فضاهایی که البته از لوازم معرفی طیف ها و جریان های مختلف سیاسی و چهره های آن ها برای کسب آراء مردم است.
کشور ما نیز 2 انتخابات پرشور را پشت سر گذاشت که نتیجه آن فارغ از تاثیرات برتحکیم امنیت ملی و ثبات سیاسی، ورود چهره های مختلف از 2 جریان اصلی سیاسی کشور به عرصه تصمیم سازی کشور بود تا به این ترتیب نوید مجلس های پرقدرت و بااهمیت را داده باشند، اما همان طور که همه می دانیم اکنون دیگر زمان پایان مباحثات سیاسی و مناظره های رسانه ای و ... است. به خصوص چهره های موثر و مسئولان باید تلاش کنند تا حس و حال سیاسی پیش از انتخابات از صندوق های رای فراتر نرود و به عرصه های اجرایی و تصمیم گیری که چشم امید مردم برای حل مشکلات شان به آن هاست، آسیب نزند.
از این منظر نمی توان اشاره ای به اظهارات سیاسی اخیر رئیس جمهور محترم نکرد. مثلا مواضع ایشان درباره ترکیب سیاسی مجلس، این که «مردم تهران با هوشمندی کار را یکسره کردند» و جملاتی از این قبیل را دکتر روحانی در نشست خبری خود مطرح کرد.
البته این نکات با بیانی دیگر در اجتماع پرشور مردم یزد نیز مطرح شد. اظهاراتی که اگر نخواهیم خیلی به گذشته برویم، در همین دولت پیشین هم نمونه های آن را شاهد بودیم. جملاتی که رئیس جمهور می گفت و با سوت و کف های متعدد همراه می شد، اما سرانجام این ها چیست؟ یا در سوی دیگر کش دادن و دامن زدن به انتقادهای تاریخ گذشته درباره برجام و حتی بزرگ نمایی برخی اخبار درست درباره موانع اجرای برجام بیش از آن که در راستای رفع اشکال آن باشد در مسیر همین سیاست زدگی ها تعبیر می شود تا بازهم این سوال مطرح شود که راستی سرانجام این سیاست زدگی ها چیست؟ می توان بخشی از پیامدهای چنین رویکردهایی را اینجا دید:
1- به حاشیه رفتن مسائل اصلی همچون معیشت مردم
آیا در دولت های پیشین از محل توجه بیش از حد به شعارها و رویکردهای سیاست زده چیزی عاید مردم شد؟ لااقل مقامات ارشد دولت یازدهم به استناد انتقادهای فراوانی که از رویکردهای دولت های نهم و دهم داشته اند به خوبی با تاثیرات مخرب آن رویکرد آشنا هستند و می دانند آن رویکرد چیزی جز هزینه زایی و به حاشیه بردن مسائل اصلی و به متن آوردن مسائل فرعی نیست. مثلا:آیا مردم الان بیشتر به دنبال گشایش اقتصادی و تقویت معیشت شان هستند که از جمله وعده های اصلی دولت محترم به مردم بوده یا موضوعی مانند حصر یا ممنوع التصویری ؟مسائلی از این دست ،حتما مورد توجه برخی افراد قرار دارد و رئیس جمهور متناسب با مسئولیت های خود باید به آن ها نیز بپردازد. اما یک سوال: با فرض این که رئیس جمهور محترم مثلا ممنوع التصویری رئیس دولت اصلاحات را غیرقانونی و به تعبیر خود «شوخی» می داند، آیا محل رفع آن در رسانه ها و پشت تریبون های رسمی است؟
2- تقویت دوقطبی سازی جامعه
نمی خواهم خیلی به عقب بازگردم اما مرور کلی رویکردهای رسانه های معاند به فضای داخلی ایران، این است که تلاش می کنند به هرنحو ممکن دوقطبی شدن جامعه را تقویت کرده و با «مطالبه سازی» های فرعی، گروه های مختلف مردم را مقابل هم قرار دهند. سوال این است که وقتی انتخاباتی که خواسته یا ناخواسته باعث شکل گیری دوقطبی در جامعه می شود، با صلابت به پایان رسیده آیا دمیدن بر اختلافات طیف های سیاسی از طریق طرح موضوعات فرعی که لااقل خواسته قاطبه مردم نیست، اقدامی در راستای منافع ملی و خواسته مردم است؟
3 – القای جو سیاست زده از ایران
یکی از نکاتی که دولت محترم همواره به آن تاکید و آن را پیگیری کرده تلاش برای حفظ آرامش کشور و در نتیجه تامین امنیت روانی لازم برای سرمایه گذاران است. سوال این است که وقتی رئیس جمهور محترم نکته ای درباره یک موضوع که مسئله اصلی کشور نیست مطرح می کند و در مقابل یک مقام قضایی هم به وی پاسخ می دهد، آیا طرف های خارجی که دولت به دنبال جذب سرمایه ها و توجه آن هاست، چشم اندازی از آرامش در کشور مقابل خود می بینند یا تنش های لفظی؟ در کشورهای مختلف جهان به راستی، خود ما کدام کشورها را آرام تر می بینیم؟ آن هایی که مقامات شان مقابل هم موضع می گیرند یا آن هایی که تکصدایی دارند و اختلاف نظرهای خود را جایی به جز رسانه ها و فضای عمومی حل می کنند؟
خلاصه این که به نظر می رسد، مردم ایران روزها پس از حماسه 7 اسفند، نیازمند توجه بیش از گذشته به مسائل اصلی شان هستند؛ مسائلی چون معیشت، رونق کسب و کار، رسیدگی به آسیب های اجتماعی، فرهنگی و...، نه مسائلی که باید در درجه های بعدی رسیدگی شود و مورد توجه باشد. مردم مجلسی می خواهند که فارغ از ترکیب سیاسی بهارستان هم اصلاح طلب و هم اصولگرا دست به دست هم دهند تا کشور از رکودی که به آن دچار شده خلاص شود. مردم برای شان خیلی اهمیت ندارد که مشکلات شان با برجام حل می شود یا غیربرجام.
آن ها می خواهند مدیران اجرایی، کشور را به نحوی مدیریت کنند که آسیب های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کاهش یابد؛ قدرت خریدشان بالا برود، سفره های شان رونق بیشتری داشته باشد، معضل اشتغال فرزندان شان کمتر شود و... خلاصه این که شاهد رونق کشور باشند.
شما را درك ميكنيم آقاي روحاني!
حسین قدیانی در روزنامه جوان نوشت:
خيلي از انتخابات نگذشته و هنوز تنور سياست گرم است. جرياني كه دولت اعتدال را «رحم اجارهاي اصلاحطلبان» ميخواند، عدل در چنين ايامي فشار خود را به رئيس كابينه مضاعف ميكند، بلكه آقاي روحاني، تندتر از هر اصلاحطلب تندرويي، موضعگيري كند. حجم فشار به رئيس قوه مجريه آنقدر بالاست كه ميطلبد ايشان طعنهاي هم نثار آقاي صالحي كند! چرا؟ چون صالحي فلان جا گفته كه غربيها به تعهدات خود در برجام، آنطور كه انتظار ميرفت عمل نكردهاند! خوب شد نمرديم و معناي اعتدال را فهميديم! نه به آن مدال ديروز كه روي سينه وزير خارجه دولت قبل چسبيد؛ نه به آنكه ميگفتند «اگر زحمات صالحي نبود، اصلاً شايد برجام به فرجام نميرسيد»، نه به طعنه زمخت امروز! طعنهاي كه حتي صالحي را هم فاقد صلاحيت پاسخگويي در برابر سؤالات برجامي ميداند! بامزه آنكه ديگر متوليان دستگاه ديپلماسي دولت اعتدال هم در اين چند روز اخير كم و بيش بر مدار همان حرف آقاي صالحي، به نقد بدعهدي طرف قبلي نشسته بودند! تا ديروز معتقد بودند برجام را چه به راننده تاكسي و لبوفروش، حالا رسيدهايم به جايي كه صالحي هم بايد حكايت همان عوامالناسي دانسته شود كه در موضوع برجام، شايستگي حرف زدن ندارند! حقا كه چه بيمعرفت است اين «آفتاب تابان برجام» كه از شدت سوزش، حتي رحم به چشم صالحي ندارد! با همه اين تفاصيل، ما باز هم درك ميكنيم آقاي روحاني را! از يكسو زير فشار مدعيان اصلاحات قرار دارند و از سوي ديگر زير فشار نتيجه انتخابات هفتم اسفند؛ آنجا كه در «خبرگان» آيتالله اماميكاشاني را بالاي خود ميبينند و آنجا كه در «مجلس» مشاهده ميكنند برخلاف سنت جمهوري اسلامي دولتي نتوانسته در اولين انتخابات مجلس زمان خود، اكثريتي همسو را روانه خانه ملت كند.
آري! درك بايد كرد جناب روحاني را، چه هنگام سخن، چه موسم سكوت! خيلي لازم نيست با رئيس فعلي قوه مجريه، سابقه رفاقت داشته باشي تا خصوصيات فردي ايشان را بشناسي. جناب روحاني در ايام مناظرات تلويزيوني نشان دادند هرگز اهل صبر و سكوت در برابر نقد و احياناً اهانت نيستند، تا آن حد كه آقاي محسن رضايي بر ميزان اندك حوصله و تحمل ايشان خرده گرفتند. ليكن بايد درك كرد آقاي روحاني را، همانطور كه گفتم حتي موسم سكوت! فردي پيدا شده و مدعي است: «آقاي روحاني 3 درصد بيشتر رأي نداشت و با حمايت من رئيسجمهور شد»، اما رئيس كابينه اعتدال به جاي جواب به اين فرد، آقاي صالحي را مينوازد! فيالحال شماي خواننده ميتواني در دلت زمزمه كني كه البته صالحي، حقش بود! من اما ضمن تأكيد دوباره روي مقوله مهم «درك كردن روحاني به خصوص هنگام سكوت»، لاجرم اين جمله را هم خواهم نوشت: «مادام كه رئيس قوه مجريه جواب آن ادعاي 3 درصدي را ندهند، يعني پذيرفتهاند كه درانتخابات 92 تنها و تنها 3 درصد رأي داشتهاند!» و خب اين خيلي بد است. صد البته معتقدم فشار اين روزها، اگر كمي كم شود، شاهد پاسخ رئيس قوه مجريه به ادعاي 3 درصدي خواهيم بود! صرفنظر از رفتارهاي اينچنيني، فشار ديگري از ناحيه برجام، سوار بر دوش آقاي روحاني است.
به نظر ميرسد اين بار نه سخنان رقباي انتخاباتي كه بدعهديهاي ادامهدار طرف غربي تا اين حد صداي آقاي روحاني را «رسا» كرده است! منتهاي مراتب زيبندهتر بود اين «صداي رسا» بر سر همان طرف بدعهد غربي خراب ميشد، نه آقاي صالحي! راستي آقاي صالحي! فرجام برجام دقيقاً يعني همين! و دقيقاً همين است آخر و عاقبت رضايت از ريختن سيمان در قلب صنعت هستهاي كشور! آن روز در صحن بهارستان، يادتان هست متأثر از فلان مزاح بهمان نماينده، چه قشقرقي در حمايت از برجام راه انداختيد؟! بفرماييد! اين هم تشكر جناب روحاني از شما! شما البته بيشتر از ما بايد جناب روحاني را درك كنيد، چرا كه بار سنگين است و فشار زياد! آنقدر كه رئيس قوه مجريه، بعضاً مجبور ميشود از فلان فتنهگر بزرگ به عنوان «برادر عزيز» ياد كند!در ادامه ميخواستم بنويسم «حيف كه من و ما اهل تهمت تقلب زدن به انتخابات جمهوري اسلامي نيستيم و الا عين آب خوردن رأي 3درصدي يا هفتدهم درصدي را بهانه ميكرديم براي چسباندن انگ تقلب به فرد پيروز 92»، اما ديدم «حيف» جمله را رسماً خراب ميكند كه رعايت قواعد ميدان انتخابات، «نقطه ضعف» ما نيست كه «حيف بخواهد!» نقطه قوت ماست! لذا بدون «حيف»، جور ديگري جمله مدنظر را مينويسم: افتراي تقلب به انتخابات نظام جمهوري اسلامي، كار من و ما نيست ليكن اگر ميشد اصولگرايان نيز رأي هفت دهم درصدي سال 92 را بهانه ميكردند و عليه فرد پيروز آن انتخابات همان ميكردند كه برادر عزيز جناب روحاني يعني «آقاي خ» عليه فرد پيروز انتخابات رياست جمهوري قبل از آن انجام داد، در آن صورت حتم دارم رئيس دولت يازدهم ولو به تلويح در مقام دفاع از اصحاب فتنه بلند نميشدند، آن هم دو بار ظرف تنها دو روز
آقاي روحاني خود بهتر از همه ميدانند كه حصر دو تن از مردان فتنه يا ممنوعالتصويري آن ديگري، عكسالعمل ملايم- البته به جد معتقدم بيش از حد ملايم- نظام بود به آن همه عمل بر مدار فتنه و اساساً اين عكسالعمل انجام شد كه بنا به هر دليل بر عدالت و قانون درباره اصحاب فتنه اجرا نشود. اگر آقاي روحاني، حكم مفسدفيالارض را ميداند خوب است به جاي نقد عكسالعمل بيش از حد ملايم دستگاه موظف در مواجهه با سران فتنه اندكي هم مداقه روي معيشت ملت داشته باشند، روي اموري چون ركود و تورم. من اما مهمترين نتيجه سخنان مدنظر را اين ميدانم كه ظاهراً اصولگرايان هم در وراي انتخابات 92 ميبايست همان رفتار و گفتار اصحاب فتنه در وراي انتخابات 88 را تكرار ميكردند! در آن صورت، ما هم لابد ميشديم «برادر عزيز» و نه «بيسواد بزدل»! بزدل از قضا همين «برادرعزيز» است كه بارها و بارها در خفا بيان داشته كه اساساً امكان تقلب در انتخابات نظام جمهوري اسلامي وجود ندارد، اما شجاعت و شهامت اعلام عمومي همين نكته بديهي را ندارد! ما البته هرگز و حتي به بهانه سخنان اخير آقاي روحاني هم معتقد نيستيم كه تبريك زودهنگاممان به ايشان در خرداد92 اشتباه بود، اما خوب است به بهانه آنكه دارد به ما فشار وارد ميشود، هر حرفي را نزنيم و هر موضعي را نگيريم! اينك صرفنظر از رئيس قوه مجريه، سطور بعدي را بخوانيد.
اصحاب فتنه چنان دور بر داشتهاند كه گويي ما بايد عذرخواهي كنيم براي فتنهاي كه ايشان سال 88 عليه يك انتخابات باشكوه 40 ميليوني به راه انداختند! گويي ما بايد عذرخواهي كنيم براي شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»! گويي ما بايد عذرخواهي كنيم كه اينها نفهميدند 24 از 13 بزرگتر است! گويي ما بايد عذرخواهي كنيم كه اينها قواعد ميدان انتخابات را رعايت نكردند، كه چون با نظر اكثريت ملت مخالف بودند پس حتماً در انتخابات تقلب شده! گويي ما بايد عذرخواهي كنيم كه اينها با اتهام فتنه و آن همه بلوا و آشوب، زمينهساز موج جديد تحريمها شدند! گويي ما بايد عذرخواهي كنيم كه جان را بسيجي در همه اين روزها فداي ايران ميكند، آن وقت شعار «جانم فداي ايران» مال اينها باشد.
آخر، با جماعتي طرفيم كه روزگار فتنه، آن همه همصدايي و همراهي با دشمن كردند، آن وقت جوري گارد ميگيرند كأنه ما به ايشان يك عذرخواهي بزرگ بدهكاريم! نظام در مواجهه با كساني كه حكمي جز حكم صادره در حق مفسدفيالارض برايشان متصور نيست، قناعت كرده به حصر در خانههاي مجلل و يك قلم هم ممنوعالتصويري، حالا ما يك عذرخواهي درشت هم بدهكار شدهايم به حضرات! من همچنان كه چند روز پيش در همين روزنامه نوشتم باز هم تكرار ميكنم كه «اي تاريخ! بشكند قلمت اگر ننويسي اينجا بهشت اپوزيسيون است كه اينجا بسيجي بايد برود جان دهد تا حتي آن كه نظام را قبول ندارد، در اوج امنيت برود رأي دهد» آن وقت همين جمله را «شرق» بر ميدارد تحريف ميكند كه فلاني گفته چون شماري از بسيجيان در جبهه شام بودند، اصولگرايان در انتخابات شكست خوردند! سال 88 انتخابات به آن بزرگي را تحريف كردند، اين قبيل وارونه نماييها كه كار هر روزه زنجيرهايهاست! در جهت اثبات صداقت نظام در امر انتخابات، نه كه خداوند، دشمن و دشمندوستان را احمق آفريده، حتي ميتوان BBC را هم شاهد گرفت، حتي دوستان داخليBBC را، كه اگر نتيجه انتخابات در نظام مظلوم جمهوري اسلامي از قبل معلوم بود، آيا باز هم اين همه تكاپو ميكردند در امر انتخابات؟! آن وقت حتي حاضر نيستند به يك عذرخواهي خشك و خالي!
تازه طلبكار هم هستند! غم و غصه برادران بسيجي از دست داده با ما زندگي در «بهشت اپوزيسيون» سهم اين جماعت! تقسيم كار جالبي است! فتنهگر افراطي ميشود برادر عزيز رئيسجمهور، بسيجي جان فدا ميشود تندرو! اگر اينگونه است، چه عيبي دارد؟ معذرت را هم بگذار ما بخواهيم!
جامعه مدرسین پیش قدم شود
مسیح مهاجری در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
انتخابات هفتم اسفند، چه در مورد مجلس خبرگان رهبری و چه در مورد مجلس شورای اسلامی، حرفهای زیادی برای ثبت شدن در تاریخ ایران و انقلاب اسلامی دارد. در این زمینه جا دارد کتابها نوشته شود و از آنچه در این انتخابات از اولین مراحل مقدماتی تا پایان رایگیری و اعلام نتایج رخ داده به عنوان یکی از رویدادهای مهم تاریخ نظام جمهوری اسلامی یاد شود.
نوشتن رویدادهای این مقطع شاید از عهده یک نفر بر نیاید و نیاز به یک جمع چند نفره باشد تا بتوانند جوانب مختلف را ببینند و جمعاوری کنند. علاوه بر این، انصاف، بیطرفی و خالی از حب و بغض بودن نیز از شرایط حتمی چنین کار مهمی است. اگر واقعیت این واقعه با همین ویژگیها جمعاوری و تدوین شود، قطعاً برای نسلهای آینده آموزندگی خواهد داشت و به تدوین صحیح تاریخ نیز کمک خواهد کرد.
یک بخش از این واقعه به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مربوط میشود. قطعاً اگر عملکرد این جامعه در انتخابات هفتم اسفند به صورت همه جانبه تدوین شود، حداقل یک کتاب قطور خواهد شد. این مقاله فقط عهدهدار اشارهای اجمالی به یکی دو مورد از سرفصلهای این مبحث گسترده و بسیار مهم است.
اول آنکه جایگاه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بسیار رفیع است و نباید تصور شود که با بعضی اقبالها و ادبارها در این یا آن انتخابات دچار تزلزل میشود. شاید نسلهای دوم و سوم انقلاب حتی کسانی که در حوزههای علمیه حضور دارند از این جایگاه رفیع و سوابق درخشان جامعه مدرسین اطلاع کافی نداشته باشند و ندانند که قدمای حاضر در این جامعه و بزرگانی که به لقاءالله شتافتهاند چه زحماتی برای انقلاب کشیدند و چه سختیها، زندانها، شکنجهها و تبعیدهائی را تحمل کردهاند و چه اقدامات شجاعانهای برای دفاع از امام خمینی و حمایت از انقلاب اسلامی کردهاند. لازم میدانم یک نمونه از این اقدامات شجاعانه که خودم شاهد آن بودم را در اینجا یادآوری کنم تا پشتوانه عینی آنچه اشاره کردهام باشد.
در سال 1357 آیتالله یزدی چند روزی از تبعیدگاه خود اسلام آباد غرب به قم آمدند و در جامعه مدرسین بیانیه خلع شاه از سلطنت را آماده کردند و اینجانب و یکی از دوستان روحانی با خودروی یکی از جوانان قمی ایشان را با همان بیانیه به اسلامآباد غرب بردیم و بعد از اقامتی کوتاه در تبعیدگاه با ایشان خداحافظی کردیم و با هدایت ایشان درحالی که بیانیه خلع شاه را در خودرو جاسازی کرده بودیم به استانهای کردستان، آذربایجان و سایر مناطق رفتیم و از علمای تبعیدی در آن مناطق امضاء گرفتیم. این، همان بیانیهای بود که در راهپیمائی عظیم تهران خوانده شد و یکی از عوامل عملی شدن خلع شاه از سلطنت بود. این نمونه، شاید نتواند حتی یک هزارم زحمات جامعه مدرسین را بیان کند و اهمیت خدماتشان به انقلاب اسلامی را توضیح دهد. بنابر این، وقتی درباره جامعه مدرسین نظر میدهیم باید قبل از هر چیز به این سابقه درخشان توجه داشته باشیم و بدانیم که حمایتهای امام خمینی از جامعه مدرسین نیز با عنایت به همین سابقه بود هر چند بعد از پیروزی انقلاب و در نشیب و فرازها نیز کارهای بزرگی برای حفاظت از نظام جمهوری اسلامی انجام داده است.
سرفصل دیگر، ناکامیهای گاه و بیگاه در انتخابات است که یکی از آنها را در انتخابات هفتم اسفند مشاهده کردیم. کسانی که از جایگاه جامعه مدرسین با خبر هستندو با روح حاکم بر آن که عمل به تکلیف است آشنایند، میدانند که ناکامی نسبی در انتخابات هفتم اسفند نباید موجب قضاوت منفی درباره این نهاد اصیل شود. همواره در قضاوتها باید نقاط قوت و ضعف را در کنار همدیگر دید و جامعنگری را به عنوان یک اصل در نظر گرفت.
تصمیمگیری جمعی در عین حال که امتیازاتی دارد با عوارضی نیز همراه است که احیاناً منفی هستند. مثلاً در اعلام فهرست اسامی کاندیداهای مورد نظر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برای خبرگان تهران جمعی از اعضاء جامعه مدرسین معتقد بودند نام آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز در این فهرست باشد ولی تصمیم نهائی غیر از این شد. آن زمان که هنوز فهرست اعلام نشده بود و همین صحبتها در جامعه مدرسین مطرح بود با آقای هاشمی رفسنجانی درباره این اختلاف نظر صحبت کردم، ایشان گفتند من اصلاً توقع ندارم که نامم در فهرست جامعه مدرسین باشد و حتی از جامعه روحانیت مبارز تهران هم نه تنها توقعی در این زمینه که نامم را در فهرست خود بیاورند ندارم بلکه گفتهام راضی نیستم جامعه روحانیت مبارز در درون خود به خاطر بود و نبود نام من دچار مشکل شود. سرانجام، انتخابات مشخص کرد که آقای هاشمی رفسنجانی فراتر از فهرست هاست و دیدیم که علیرغم سنگینترین تهاجمات و تبلیغات مسموم که علیه ایشان شد، در صدر منتخبین کل کشور قرار گرفت و نظر آنان که معتقد بودند نام ایشان در فهرست جامعه مدرسین باشد صحیح بود.
با اینحال، به خاطر این تصمیم گیری که در یک مجموعه امری طبیعی است نباید درباره نهاد ارزشمند و خدومی همچون جامعه مدرسین قضاوت منفی کرد و از جایگاه رفیع آن غفلت نمود. دوام وقوام انقلاب اسلامی و نظام حکومتی برخاسته از آن به تقویت نهادهای اصیلی همچون ولایت فقیه، مرجعیت، جامعه مدرسین، جامعه روحانیت، سپاه پاسداران، بسیج، دولت و شخصیتهای انقلابی است. این نگاه جامع است که میتواند در صورت عملی شدن، به تداوم انقلاب و نظام جمهوری اسلامی منجر شود، تداومی که درون مایه خود را از علاقه و اعتقاد قلبی آحاد مردم میگیرد و با برخورداری از پشتوانه مردمی همواره میتواند از کلیه موانع عبور کند و بالنده و پرنشاط به پیش برود.
اکنون زمان کنجکاوی درباره اینکه چه چیز موجب تفرقه میان بعضی از نهادها و شخصیتها شده و چرا توصیه قرآنی «واعتصموا بحبلالله جمیعاً ولاتفرقوا» توسط کسانی که عمر خود را در مسیر ترویج همین توصیه صرف کردهاند عمل نمیشود، فرا رسیده است. این نهادها، این شخصیتها و این بزرگان باید به هشدار بسیار مهم مولای متقیان که فرمود «ما اکثرا لعبرواقل الاعتبار» توجه عمیق کنند و وقایعی همچون انتخابات هفتم اسفند را آئینه عبرت بدانند.
این قبیل وقایع، فقط عبرت برای یک جمع یا چند شخص که ممکن است به خواسته خود نرسیده باشند نیست، بلکه همه باید از آن عبرت بگیرند و برای از بین بردن تفرقه و نقار در یک مسابقه واقعی و جدی شرکت کنند. همه باید به هشدار امام خمینی درباره تکرار آنچه در مشروطیت پیش آمد توجه کنند واشخاص و جریانهائی که ممکن است با چند واسطه درصدد ایجاد تفرقه برآیند را بشناسند و از خود طرد کنند.
تردیدی نیست که هم جامعه مدرسین دلسوز انقلاب و نظام است و هم سایر جریانها و اشخاصی که برای این انقلاب و نظام فداکاری کردهاند. آنچه در این میان مهم است اینست که واسطههای دشمن که مامور ایجاد تفرقه هستند را شناسائی و طرد کنیم تا زمینه برای تحقق وحدت و همدلی فراهم شود. این انتظار وجود دارد که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در ایجاد همدلی پیش قدم شود زیرا جایگاه فراجناحی این نهاد اصیل چنین اقتضائی دارد.