به گزارش مشرق به نقل از «آرت نا»، رضا اميرخاني نويسنده در نشست پنجشنبه خودمانيِ فرهنگسراي ابن سينا گفت: اگر نويسنده اي بتواند داستانش را به شكلي بومي بنويسد، اتفاقا مي تواند حرفي نو براي همه جهانيان داشته باشد. اما شك نكنيد اگرما نتوانيم و اداي آنها را در بياوريم، حتما از آنها عقب تر خواهيم ماند.
اميرخاني با اشاره به رمانِ نام من سرخ، اثري از نويسنده ترك زبان، اورهان پاموك، گفت: دركشور همسايه ما كه زبان شان نيز تركي است،رمان نويسي موفق شده است به عنوان نخستین نويسنده ترکتبار، جايزه نوبل را براي نگارش كتاب بومي اش، كسب كند. اين رمان،رماني است كاملا بومي. كاملا ترك. آن هم در دوره اي كه بين عثماني و صفوي رقابتي هست و او اين دوران را شرح مي دهد. وي براي نوشتن رمان نام من سرخ به ايران آمد و درخصوص نقاشيهاي به جامانده از دوران صفويه،تحقيق كامل و مبسوطي انجام داد و موفق شد رمان خود را به عنوان رماني جهاني مطرح كند.
اميرخاني افزود: حرف من اين است كه تركيه از همين پنجره كوچكي كه ما باز كرده ايم، بهتر از ما دارد استفاده مي كند. امروز آن افقي كه نزد نويسنده غيراسلامگراي ترك نظير پاموك است، از افقي كه دست من است، بازتر است به سمت پنجره اي كه مال خودشان است. مربوط به تمدن اسلامي امروزي است، تمدن اسلامي كه درآرزويش جهانگيري هست. اين آرزويي كه مي گويم، جنيني است. كسي گمان نكند كه ما داريم مي گوييم همه چيز تمام شد.خيلي از اين جنين ها در دوره جنين، سقط شد. مگر مي شود اين آرزو مثلا نزد مالزيايي ها نباشد؟ مگر مي شود اين آرزو را ملل ديگر نداشته باشند؟ اما براي من موتور محرك، آن آرزو است. اتفاقا ما بايد به بومي ترين شكل ممكن بنويسيم.
وي نامي از ماركز نيز آورد. نويسنده اي بومي گرا كه قصه هاي مادربزرگش را واگويه مي كند. اميرخاني تصريح كرد: ماركز وقتي صدسال تنهايي را نوشت، گفت: من قصه هاي مادربزرگم را واگو ميكنم. ما ايرادمان اين است كه گاه مي رويم دوباره قصه هاي مادربزرگ ماركز را دوباره گويي مي كنيم. اين درحاليست كه به نظر من بايد ما به مادربزرگ خودمان رجوع كنيم .
نويسنده نفحات نفت، با تاكيد براينكه عالم علوم انساني،مقلدان به جايي نمي رسند،يادآور شد: من معتقدم كه اگر ماركز الگوي ذهني كامو را برميداشت،ماركز نمي شد،مقلد مي شد.
نوشتن براي من با سووشون آغاز شد
اميرخاني كه در پنجمين نشست پنجشنبه خودمانيِ فرهنگسراي ابن سينا سخن مي گفت، در پاسخ به سوال سعيد اسلام زاده ، مجري و كارشناس نشست، كه پيرامون آغاز نوشتن كتاب و دغدغه نگارش، سوالي را مطرح كرد، گفت: نوشتن و نويسندگي براي من پس از خواندن كتاب سووشونِ سيمين دانشور آغاز شد. وقتي سووشون را تمام كردم، به اين نتيجه رسيدم كه پس مي توان رمان فارسي نوشت و شروع كردم به نوشتن كتاب ارميا.
نويسنده رمان ارميا به دوران كودكي اش،زمانيكه 9 ساله بود،باز ميگردد و با يادآوري خاطرات نخستين كتابهايي كه خوانده است،گفت: قلعه حيوانات را دوم يا سوم ابتدايي خواندم. اعراب گذاشته بودند تا بتوانم كتاب را بخوانم. سوم و چهارم ابتدايي كه شدم شروع كردم به مطالعه كتابهاي جدي.اصلا از همان دوران كودكي با مسايل جدي و بزرگتر از سن مواجه شده بوديم . فكر ميكرديم بايد كار جدي انجام دهيم. يادم مي آيد وقتي براي مصاحبه كلاس اول راهنمايي به مدرسه رفتم و از من پرسيدند كه آخرين كتابي كه خواندي چه بود،جواب دادم: ثواب الاعمال و عقاب الاعمالِ شيخ صدوق. فضامان اينگونه فضايي بود. به گونه اي كه در دوران دبيرستان ،انگار كتابها تمام شده بود.
اميرخاني سپس به نخستين رمانهايي كه در دوران دبيرستان خوانده بود، اشاره كرد: يادم مي آيد سالهاي دبيرستان كه مي خواستيم كتاب رمان بخوانيم، كتاب را لاي روزنامه مي پيچيديم. از بس كتاب جدي خوانده بوديم، خجالت مي كشيديم رمان بخوانيم و كسي ما را ببيند و بپرسد چه مي خواني و ما هم بگوييم، رمان. خب فكر ميكردم كه وقتي اين همه كتاب فلسفه نخوانده در عالم هست، چرا آدم وقتش را صرف خواندن رمان كند؟ از آنجا كه نبايد انسان را منع كرد و ما هم خودمان را منع كرديم ، سرمان هم آمد: شروع كرديم به قصه خواني و رمان خواني. آرام آرام برداشت هاي ريزي را داشتم توي رمان پيدا مي كردم كه براي من ارزشمند بود. مثلا ديدم كه اگر مثلا برادران كارامازوف را بخوانم انگار كتاب مرا از مطالعه يك دوره روانشناسي بي نياز كرده است. اينطور شد كه من تا پايان دبيرستان 200-300 تا كتاب رمان جدي خواندم اما در اين ميان قطعا ده تا رمان فارسي نخوانده بودم تا اينكه كتاب سووشون سيمين دانشور به دست من رسيد و من براي خودم يك موضوع مهم را كشف كردم : اينكه مي توان رمان فارسي نوشت و نوشتن براي من آغاز شد.
از معلمان و كتابداران بسيار آموخته ام
اميرخاني در ادامه گفتگوهاي خودماني اش با همه آنانكه كتابهايش را خوانده بودند و براي ديدار وي در عصر گرم تيرماه،خود را به فرهنگسراي ابن سينا رسانده بودند، از دو گروه ياد كرد. كساني كه از آنها بسيار آموخته بود: معلمان و كتابداران. گفت:من آدم متواضع و كمرويي نيستم اما درمقابل دو گروه هميشه لكنت دارم: يكي معلمان و ديگري كتابدارها كه هر دو گروه در زندگي حرفه اي من بسيار موثر بوده اند. من دبيران بسيار خوبي در طول دوران تحصيلم در مدرسه علامه حلي داشتم: آقاي دكتر سلطاني،آقاي حكيمي، دكتر عزت يزدي.
وي سپس يادي از مرحوم ايوبي كرد و ادامه داد: يكي از لذتهايي كه مرحوم ايوبي براي ما ايجاد كرده بود، اين بود كه كتابها را بخوانيم و رونويسي كنيم و به او نشان بدهيم . ما داستان مي دزديديم. مي نوشتيم و مي آورديم. او هم وقتي مي خواند به نام نويسنده وكتاب اشاره مي كرد. ما هم تفريح مي كرديم. خود اين دزدي سبب شد، ما داستان خوان شويم. يا مثلا حكيمي، هيچوقت تلاش نكردند كه درباره داستان نويسي به ما آموزش دهند و اين از فروتني اين اساتيد بود كه به دنبال فضاسازي نبودند تا سالها نمي دانستم كه آقاي ايوبي داستان نويس هستند، اما درعين حال من با بسياري از داستان نويسها، در كلاس درس ايشان آشنا شدم.
در قصه نويسي كار سخت همين است:گفتن يك دروغ
رضا اميرخاني در دقايق پاياني نشست پنجشنبه خودماني به اين موضوع اشاره كرد كه در داستان قرار نيست عين واقع را شرح دهيد. وي گفت: نكته مهم اين است كه همه اجزاي اين جهان دروغيني كه داريد مي سازيد، بايد باهم سازگار باشند. سازگاري اين جهان دروغين است كه همه چيز را براي خواننده، باور پذير مي كند.
وي با طرح اين سوال كه چرا سراغ جهان رئال برويم؟ به رمان كوري اشاره و خاطرنشان كرد: وقتي رمان كوري ساراماگو را مي خوانيد، مي بينيد داستان بر مبناي يك ضد حقيقت است. اما همه،داستان را باور مي كنيم چراكه همه چيز اين جهان خلق شده كوري،باهم هماهنگ است. به نظر من كار يك قصه نويس،گفتن يك دروغ است.قصه نويس مجاز است يك دروغ بگويد.اگر دو تا بگويد،دستش باز مي شودو كار سخت همين است:گفتن يك دروغ.
گفتني است پنجمين نشست پنجشنبه خودمانيِفرهنگسراي ابن سينا به رضا اميرخاني،نويسنده كتابهاي "ارميا"، برنده جایزه بیست سال ادبیات داستانی ایران،"ناصرِ ارمنی" ،" منِاو"، "نشت نشا"، "نفحات نفت" و "جانستان كابلستان" اختصاص داشت.
اين نشست با حضور دوستداران ادبيات فارسي،در روز پنجشنبه 23تيرماه برگزار شد. در پايان مراسم نيز، سيد قاسم ناظمي،رئيس فرهنگسراي ابن سينا،هديه اي به رسم يادبود به اين نويسنده بنام كشور اهدا كرد.
نكته مهم اين است كه همه اجزاي اين جهان دروغيني كه داريد مي سازيد، بايد باهم سازگار باشند. سازگاري اين جهان دروغين است كه همه چيز را براي خواننده، باور پذير مي كند.