در گفتوگو با پروانه پورقاضی، همسر این مرحوم، علاوه بر شناخت بهتر از منش و روش زندگی وی، موضوعاتی همچون علاقه پروفسور مولوی به ایران و توجه ویژه به بیماران نیازمند منعکس شده است.
تسنیم: مرحوم پروفسور مولوی برای چهره ماندگار شدن در علم ژنتیک ایران چه مراحلی را طی کرده بود؟
پورقاضی: همسرم مقطع ابتدایی را در شهر تبریز و تحصیلات دبیرستان تا کارشناسی را در تهران گذراند و پس از آن هم دکترای تخصصی اطفال و ژنتیک را از دانشگاه پاریس کسب کرد. وی همچنین دوره تکمیلی ژنتیک پزشکی را در دانمارک گذراند و با سکونت در آمریکا فعالیتهای تحقیقاتی بسیاری در دانشگاهها با محوریت علم ژنتیک انجام داد که پس از تکمیل مدارج علمی خود در آمریکا و با وجود موقعیت و جایگاه علمی خوبی که در خارج از کشور داشت در 52 سالگی بنا به وصیت پدری و بر حسب علاقه برای خدمت به هموطنان، به ایران بازگشت.
همسرم دارای چهار مدرک پروفسوری از دانشگاههای معتبر فرانسه و آمریکا بود که این دستاوردها سبب شد نخستین انستیتو ژنتیک را در ایران بنا کند. پروفسور مولوی نخستین چهره ماندگار علم ژنتیک در ایران با ارائه 500 مقاله علمی و تحقیقاتی در بهترین ژورنالهای داخلی و خارجی است و تألیفات بسیاری در زمینه علم ژنتیک دارد که پایه و اساس علم ژنتیک در ایران است.
گویا مرحوم پروفسور مولوی و دکتر قریبِ سریال روزگار قریب با یکدیگر ارتباط داشتهاند؟
پورقاضی: بله. همسرم بهدلیل تخصص در رشته اطفال با دکتر قریب که پدر طب کودکان در ایران است ارتباط بسیاری داشت و شخصیت دکتر محمد قریب را بهدلیل جایگاه علمی و فعالیتهای وی ستایش میکرد و همیشه از ویژگیهای شخصیتی و منش و اخلاق پزشکی دکتر قریب تعریف میکرد.
در طول سالهای زندگی مشترک با همسرتان، زندگی وی را چگونه ارزیابی میکنید؟
پورقاضی: زندگی همسرم در دو بخش خلاصه شده بود. یک بخش خدمت به ایران از طریق علمی که داشت و بخش دیگر نیز خدمت به مردم از طریق سرمایهای که با علم خود به دست آورده بود. تمام زندگی پروفسور مولوی در خدمت به مردم خلاصه شد و تا اواخر زندگی به همنوعان خود کمک کرد.
براین اساس بهنظر میرسد پروفسور مولوی داستانهای خیرخواهانه پنهان بسیاری در زندگی داشته است.
پورقاضی: بله. همسرم فقط یک پزشک که به وظایف پزشکی به خوبی عمل کند نبود زیرا زندگی و تمام ثروت خود را در راه کمک به نیازمندان صرف کرد، به گونهای که در اواخر عمر حتی منزل مسکونی و مطب را نیز برای کمک به نیازمندان بخشید. همسرم چند سال پیش با شنیدن دزدیدن چند کودک در منطقه شهریار شهر کرج که به سبب نبود مدرسه در نزدیک منازل مسکونی آنها رخ داده بود، تنها سرمایه باقیمانده در زندگی که یک واحد آپارتمان بود را برای ساخت مدرسه در منطقه شهریار هزینه کرد.
از سوی دیگر نیز در طول عمر خود اقدامات بسیاری برای سلامت جامعه همچون ساخت بیمارستان، کمک به تکمیل یا تجهیز مراکز درمانی و بهداشتی انجام داد که اقدامات خیرخواهانه پروفسور مولوی در اذهان مردم عادی به خوبی ماندگار است.
دلیل حضور مرحوم پروفسور مولوی در سالهای پایانی عمر در کرمانشاه چه بود؟
پورقاضی: در این سالها به خاطر علاقهای که به بنده داشت و دل تنگی من برای زندگی در شهر و دیار مادری و بهویژه پس از فقدان برادرم، در شهر کرمانشاه ساکن شدیم.
آیا در سالهای حضور در کرمانشاه از موقعیت علمی پدر علم ژنتیک ایران استفاده شد؟
پورقاضی: همسرم با وجود سن بالا از توانایی بدنی و ذهنی خوبی برخوردار بود ولی در سالهای حضور در کرمانشاه از موقعیت علمی وی استفادهای نشد. در ابتدای ورود ما به کرمانشاه چند نفر از متخصصان مطرح از طرف دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه با پروفسور ملاقاتی داشتند و از حضور وی در کرمانشاه اظهار خوشحالی کردند ولی پس از آن هیچ تماسی برای استفاده از دانش پروفسور برقرار نشد.
بهترین خاطرهای که از عملکرد همسرتان در مقام پزشکی دارید بفرمایید؟
پورقاضی: خاطرات بسیاری از عملکرد و خدمات انساندوستانه همسرم در ذهن دارم که همگی نشان از محبت و توجه ویژه وی به بیماران است که بازخوانی زندگینامه این نخبه برجسته علم ژنتیک برای بسیاری از پزشکان سبب ایجاد الگوی مناسبی برای رعایت اخلاق حرفهای میشود. یکی از این موارد تقبل هزینههای درمانی دختری 16 ساله و مبتلا به بیماری خطرناک مسمومیت سل در سالها پیش بود که بسیاری از پزشکان حتی حاضر به درمان این دختر نیز نبودند.
از سوی دیگر نیازمندان و قشر مستضعف جامعه و به ویژه بیماران نیازمند به اندازهای برای همسرم اهمیت داشت که به کادر بیمارستان خود سپرده بود هزینههای درمان تمامی بیمارانی که توانایی پرداخت هزینه را ندارد از حقوق همسرم پرداخت کنند.
آخرین وصیت مرحوم پروفسور مولوی چه بود؟
پورقاضی: همسرم چند روز قبل از مرگ سفارش کرد که برای وی مراسم ختم پرخرجی گرفته نشود و با توجه به ارادت و علاقهای که به حضرت علی(ع) داشت درخواست کرد که فقط در زمان ولادت و شهادت امیرالمومنین(ع) بر سر مزار شاخه گل ببریم. مراسم ختم وی نیز به سادگی برگزار شد که متأسفانه یا خوشبختانه سادهزیستی همسرم در مسئولان کشوری و استانی تاثیر گذاشته بود و هیچکدام برای این مراسم حضور نداشتند و حتی پیام تسلیتی ندادند.