گروه سیاست مشرق- مهدی گلجان دکتری تخصصی تاریخ معاصر ایران گرایش روابط سیاسی و بین الملل دارد و عضو هیئت علمی و مدیریت گروه تاریخ دانشگاه تربیت مدرس است. با او که دارای تالیفات بسیاری در زمینه مسایل سیاسی و امنیتی است به گفتگو نشستیم تا به بررسی ابعاد نفوذ در جامعه بپردازیم.
مشروح گفت و گو با دکتر مهدی گلجان بدین شرح است:
آقاي دكتر شما كتابها و مقالات متعددي درخصوص مسائل فرهنگي ـ اجتماعي و علمي ـ سياسي به رشته تحرير درآوريد، همچنين سخنرانيهاي متعدد در اين خصوص داشتهايد در همين اواخر هم مطلبي از شما در يكي از خبرگزاريهاي كشور خواندم كه در آن به مهندس معكوس در پروژه نفوذ در دانشگاهها اشاره كردهايد. به نظر شما امنيت فرهنگي يك كشور چگونه ميتواند مورد هجوم فرهنگ بيگانه قرار گيرد و راههاي مقابله با آن چيست؟
ابتدا عرض كنم كه شناسايي ابعاد و روشها و ابزارهاي تهديد فرهنگي عليه امنيت ملي و تقويت كارآمدي و هماهنگي دستگاههاي ذيربط در اين خصوص بسيار مهم است و شايد بتوان از آن به عنوان ركن اساس كار نام برد.
آنچه امنيت ملي يك كشور را تهديد ميكند از دو جهت قابل بررسي و تامل است:
1 ـ امنيت ملي
متناسب با فرهنگ و ساختار اجتماعي و اقتصاد كشوري كه هنوز تن به پروژه جهانيسازي
نداده و از خود در مقابل تهديدها و نفوذها مراقبت میکند.
2 ـ امنيت
ملي كه خود را در بستر جهانيسازي ديده و هويت ملي خاصي وجود ندارد كه مورد هجوم
قرار گيرد. . بسياري از كشورها را ببينيد از زبان گرفته تا خط و پوشش و تعليم و
تربيت همه و همه را وادادهاند خودشان و هم ميگويند چارهاي نداشيم نميتوانستيم
مقاومت كنيم به تعبيري بهتر واكنش نشان ميدهد.
مفهوم نخست آسيبپذير است به دليل اينكه هويت ملي در پروژه جهاني نميتواند مقاومت كند و مجبور به عقبنشيني است، لذا تهديدات فرهنگي در آن به صورت جدي مطرح ميشود و اثرگذار است به حدي كه نسلهاي جديد اصلا در مورد آداب و سنن خود چيز نميدانند.
ولي مفهوم دوم فينفسه خود يك روش مقابله با تهديد فرهنگي به حساب ميآيد. كافي است شما هويتهاي ملي، ديني ، عقيدتيتان را شناسايي و در حفظ آن كوشا باشيد، بنابراين با توجه به ابعاد اين مساله ابزارهاي تهديد و تهاجم فرهنگي عقيم ميمانند و كارايي لازم را از دست ميدهند.
يكي ديگر از ابعاد قابل توجه در اين حوزه واكسينه كردن فرهنگي جامعه در مقابل تهديدات است. آيا به نظر شما ميتوان فرهنگ خودي را در مقابل فرهنگ بيگانه واكسينه كرد؟
همانگونه كه شما از نظر پزشكي و فيزيكي نياز به واكسيناسيون داريد، جامعه نيز در مقابل تهديدات فرهنگي بايستي واكسينه شود. واكسينه شدن فرهنگي به معناي اغنا و الغاء فرهنگي مناسب است به طوري كه جامعه از يك حس خود اغنائي و عدم نياز به غير در فرهنگ برخوردار است و به آن فخر ميفروشد و ميبالد و در آن غرور ملي، فرهنگي و عقيدتي ايجاد ميكند، غروري كه تحت عنوان عزت و اقتدار ملي و فرهنگي از آن ياد ميكنند.
تهديد فرهنگي در زمينههاي خالي و خلأها بروز ميكند. خلأهاي فرهنگي در امور مختلف ديني، سياسي، ملي و تخريب هويتهاي مربوط به آن زمينه را براي تهديد فرهنگ رقيب يا فرهنگ مهاجم به وجود ميآورد. آنچه مشخصه بارز اين مساله است شناخت روشها و ابزارهاي تهديد است. جنگ نرم مقولهاي است كه دشمن براي تهديد فرهنگي روي آن خيلي حساب ميكند. در آيه 194سوره بقره داريم: "فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم"
وقتي دشمنان با شما وارد جنگ شدند شما هم با آنها مقابله بهمثل كنيد مانند خودشان (يعني نوعي مهندسي معكوس را پيشنهاد ميكند، البته با حفظ اصول و مباني اسلامي و شرعي)
يا در نامه حضرت علي(ع) به مردم مصر در نهجالبلاغه (نامه 62) داريم:
ان اخاالحرب الارق و من نام لم كنم غه. آن كس كه همواره با جنگ همراه است هرگز به خواب نميرود و كسي كه بخوابد دشمن او بيدار است.
مفاهيمي چون غربزدگي، روشنفكران غربي، سكولار، لائيسم، جدايي دين از سياست و... اينها نتايج بهكارگيري روشهايي است كه توسط فرهنگ رقيب جا افتادهاند.
اگر امكان دارد در رابطه با راههاي مقابله با اين تهاجم يا نفوذ با مهندسي فرهنگي هم به نكاتي اشاره كنيد؟
بله، ابزارهاي
مقابله با تهاجم فرهنگي (جنگ نرم) شامل دو بخش میشوند:
الف: صنايع فرهنگی
1 ـ سينما
2 ـ كارتون انيميشن
3 ـ ماهواره
4 ـ اسباببازيها
5 ـ بازيهاي رايانهاي
6 ـ موسيقي اصيل و سنتي
ب: ابزارهاي رسانهاي
1 ـ مطبوعات
2 ـ راديو
3 ـ تلويزيون
4 ـ خبرگزاريها و آژانسهاي خبري
5 ـ اينترنت و فناوريهاي نوين
6 ـ اساماس
7 ـ تلگرام
8 ـ واتسآپ
9 ـ لاين
10 ـ تانگو
من واقعا نميخواهم خيلي وارد مصاديق شوم، ولي آنچه ميتواند ما را با اين ابزار در مقابل تهاجم مقاوم كند تقويت و الحاق، وفاق و آرامش عمومي و ايجاد هماهنگي مستمر ميان قواي سهگانه و مهار تنشهاي سياسي و تنظيم سياستهاي لازم از سوي شوراي امنيت ملي براي الزام همه جريانات و گروهها به رعايت مصالح كشور است.
در بحث اتحاد و وفاق و آرامش عمومي 3 موضوع بايد تبيين گردد:
1 ـ دشمن مشترك كيست و چه ميخواهد؟
2 ـ منافع مشترك چيست و چه تعريفي دارد؟
3 ـ زبان مشترك چيست و چه تعريفي دارد؟
اين موضوع حول يك محور اصلي به نام عقيده و ايدئولوژي مشترك ملي، سياسي و از همه مهمتر ديني شكل ميگيرد؛ بنابراين داشتن محور اصلي و تقويت آن به عنوان عمود خيمه بسيار مؤثر است در تقويت سه ضلع ديگر. اين مثلث كه از آن به عنوان مثلث ثبات هم ياد ميكنند.
در بحث مهار تنشهاي سياسي عمدتاً شما با مبحثي به نام كنترل اپوزيسيون مواجه ميشويد كه بخش عمدهاي از آن برميگردد به شناخت از افكار عمومي و استفاده از فضاي عمومي و افكار عمومي در اين ميان نقش شوراي عالي امنيت ملي چيست و چگونه ميتواند به وظيفه شرعي و عرفي و سازماني خود عمل كند؟ آن هم به عنوان سياستگذاران كلان؟
شوراي عالي امنيت ملي قطعاً بدون توجه به مقولهاي به نام افكار عمومي نميتواند به نقش اصلي خود بپردازد. راههاي رصد كردن افكار عمومي هم تنها مراكز رصد و نظرسنجي رسمي نيستند. ما دماسنجهاي اجتماعي متفاوتي داريم كه در جاي خود جوابهاي مناسبي هم از اين دماسنجهاي اجتماعي دريافت كرديم.
آنچه مهم است
اعتمادسازي است، افزايش رضايتمندي عمومي و اميد به آينده با ارتقا كارآمدي اجزا
حكومت به دست میآید. ارتباط ميان
دولت و حكومت با مردم بسيار مهم است و در اين اعتمادسازي دولت نقش اول را برعهده
دارد موضوعي كه در فرمايشات اخير مقام معظم رهبري هم بر آن تاكيد شد.
برای این منظور دولت می تواند از سه روش زیر استفاده کند:
1- ارتباط حلقهاي
2- ارتباط رديفي
3- ارتباط نقطهاي
به نظر ميرسد حكومت ميبايست براي اعتمادسازي و افزايش رضايت فعلي از روش ارتباط نقطهاي استفاده كند. يعني با توجه به شرايط حاكم بر فضاي ارتباطات از موبايل گرفته تا فضاي مجازي... روش بايد روش نقطهاي باشد.
اين اعتماد هم دائم بايد رصد و تقويت شود و داراي چهار ويژگي باشد:
1 ـ دائمي باشد
2 ـ صحنه مردمي جامعه را پوشش دهد
3 ـ چالشهاي جدي را زود فهم و پيشگيري كند
4 ـ عدم خستگي در مورد مردم را مد نظر داشته باشد يعني مردم نبايد بگويند خسته شديم
در كنار مقوله افكار عمومي و همعرض آن مسالهاي به نام وجدان عمومي هم وجود دارد كه دولتها براي ارتقاي كارآمدي خود دائماً بايد خود را به اين وجدان عمومي عرضه كنند.
از بين بردن زمينه بحرانهاي اجتماعي از قبيل محروميت، تبعيض و... هميشه در دستوركار دولتها براي كنترل نظم و امنيت اجتماعي بوده است، اما آيا اين مساله و موضوع به صورت جدي و با اهميت خاص پيگيري ميشود؟
دولت و حكومت در زمينه بحرانهاي اجتماعي بايد توجه جدي به مسائلي كند كه به سرنوشت مردم بستگي دارد. آنچه مردم را در بحرانهاي اجتماعي آسيبپذير ميكند و دولت را دچار عدم كنترل و مهار آن ميگرداند بحت عدم توجه به مسائل جدي و سرنوشتساز مردم است.
مثلاً دولت براي ترميم برخي از شكستهاي خود بدون تفكر به سراغ شعارها يا ايدئولوژيهاي شكستخورده نزد افكار عمومي ميرود، بنابراين نهتنها نتيجه نميگيرد، بلكه برعكس ميشود؛ يعني شناخت گفتمان حاكم در هر عصر و دورهاي از مهمترين وظايف دولت و حكومت براي از بين بردن بحرانهاي اجتماعي است.
بحران اجتماعي وقتي شكل ميگيرد كه مردم نسبت به ارزشهاي اجتماعي بياعتماد ميشوند، آنها را مهم نميشمارند، هنجارها تبديل به ضدهنجار شده و برعكس ضدهنجارها تبديل به هنجار ميشود و به قول غربيها علماي جامعهشناسي در غرب مؤلفههاي اجتماعي يك دوره در دوره ديگر تبديل به ضدخودش ميشوند. خوبها بد ميشوند و بدها خوب ميشوند. ارزشها ضدارزش ميشوند و برعكس در اينجا ميگويند بحران اجتماعي رخ داده است.
به نظر شما مقابله همهجانبه با گروههاي تجزيهطلب، ضدانقلاب، برانداز و مخل امنيت نيازمند چه پارامترهايي است كه دولت و نظام بايستي آن را در دستوركار داشته باشند؟
الزام دولت و نظام به مطالبه و ارائه شفاف اطلاعات. بهترين راه شناسايي و بعد مقابله با اين جريانات است. بهوجود آوردن واقعه مركزي وقتي موجها ميآيند بهترين فرصت براي دولتها است تا از آسيبهاي احتمالي جلوگيري نمايند.
مثلاً ايجاد خبر مركزي هميشه از وجود شايعهپراكني جلوگيري ميكند. شكلگيري يك نظام واحد مركزي با ارائه اطلاعات شفاف و ايجاد احساس اعتماد عملاً پيوندي ناگسستني پديد ميآورد و شرايط را براي گروههاي تجزيهطلب و ضدانقلاب بسيار سخت ميكند. ايجاد واقعه مركزي هم مثل خبر مركزي كارش همين است يعني جلوگيري از هم پاشيدگي و از هم گسيختگي و ايجاد اتحاد و محور براي گفتمانسازي و تقويت گفتمان حاكم و مسلط در برابر ساير گفتمانهاي رقيب و غيرمسلط كه ميتوانند براي گفتمان مسلط حاكم تهديد به حساب آيند.
به لحاظ تاريخي مساله تجزيهطلبي در ايران امري شناختهشده است و سابقه دارد با مراجعه به متون تاريخي و بررسي اين متون ميتوان به مقايسه آنها و شناخت نقاط ضعف و قوت آنها پرداخت و به نوعي از آنها درس گرفت و شبيهسازي كرد و فرمولهاي مشترك را از آنها استخراج نمود.
همچنين بررسي كودتاهاي صورت گرفته در ايران از كودتاي اسفند 1293 گرفته تا كودتاي 25 و 28 مرداد در ايران و بعد از انقلاب هم از كودتاي نوژه ميتوان استفاده كرد و با شناسايي و بازشناسي مفاهيم آن بهرهبرداري لازم را انجام داد. معروف است كه كودتا در جوامع با آگاهي كمتر و بدون آگاهي صورت ميگيرد و اصلاحات و انقلاب در جوامع با آگاهي بيشتر و به تعبيري آگاهي مردم ميتواند كودتا و انقلاب را معين كند يا اصلاحات را.
اصلاح فرهنگ عمومي و افزايش مقاومت در برابر تهديدات فرهنگي بويژه در نزد جوانان هميشه به نوعي دفاع از هويت فرهنگي و اجتماعي محسوب شده. آيا نزد علما و دانشمندان و به تعبيري قشر فرهيخته نيز اين موضوع مورد توجه ويژه قرار دارد؟
فرهنگ عمومي از جمله مسائل مهمي بوده و هست كه دانشمندان و علما به آن توجه ويژه داشته و دارند. چنانكه از قديمالايام ميان علما و دانشمندان رسم بر اين بوده كه حتيالمقدور يك كتاب فرهنگي در فرهنگ عامه علاوه بر علوم تخصصي براي عموم مردم برجاي گذارند ـ كه همان فرهنگ عامه نيز ناميده ميشود و تقريباً زيربناي افكار عمومي جامعه را ميسازد ـ فرهنگهاي مختلف اقوام، عشاير، قبايل و گروههاي خاص اجتماعي و طبقات آنها البته منحصر در خودشان است و نميتواند كل جامعه را تغذيه كند، به همين جهت موتور محرك در كل جامعه همان فرهنگ عمومي است. شامل كليات آداب، رسوم، عقايد و اخلاقيات مردم ميشود و بيشتر در كتبي مانند گلستان سعدي يا كشكول شيخ بهايي مورد توجه قرار گرفته است و هماكنون نيز ميگيرد از كتاب كوچههاي احمد شاملو گرفته تا چرند و پرند مرحوم دهخدا همه و همه در برگيرنده تلاش براي باقيماندن اين فرهنگ است.
اصول فرهنگ عمومي در جامعه يا شاخصهاي اصلي آن عبارت هستند از:
1 ـ ضربالمثلهاي رايج و كاربردي در جامعه و توجه مردم به آن
2 ـ آداب و رسوم معاشرتي در رفت و آمدهاي روزانه مردم
3 ـ تكيهكلامهاي مردمي در دورههاي متفاوت با ادبيات مخصوص همان دوره يا عصر
4 ـ اشعار عاميانه يا ادبيات كوچه و بازاري مردم
5 ـ بازيهاي سنتي و ورزشهاي همگاني عمومي در متن جامعه
6 ـ غذاهاي سنتي و تغذيه عمومي مردم در برابر آنچه امروزه رستورانهاي مدرن و فستفود به كار ميرود.
صيانت مراكز علمي، پژوهشي، فرهنگي و هنري بويژه رسانههاي همگاني در برابر حضور و نفوذ و تاثيرگذار عوامل بيگانه چقدر موثر است و در اين خصوص چه گامهايي برداشته شده است؟ به نظر شما آيا اين گامها به قدر كافي و لازم بوده؟
مراكز علمي، پژوهشي، فرهنگي و هنري و رسانههاي همگاني به عنوان يكي از اركان مهم در مثلث جامعه ـ حكومت ـ رسانه به حساب ميآيند. تاثير فراوان رسانهها به حدي است كه براساس نظريه مارشال مك لوهان ـ امروزه پيام به اندازه رسانه و رسانه به اندازه پيام اهميت دارد ـ يكي از راههاي نفوذ بيگانه از همين مجاري مهم اطلاعاتي است كه دشمن ميتواند با نفوذ در آن مجاري و مداخل اطلاعاتي به تغيير يا انحراف يا انسداد اطلاعات بپردازد و شروع به جريانسازي مطابق نياز خود نمايد. حراست و حفاظت دقيق اين سازمانها و نهادها كاملا! امري مهم و استراتژيك به حساب ميآيد و ضامن بقاي حكومت است. مراكز علمي، پژوهشي، فرهنگي به علت اثرگذاريشان و نقش مهمي كه براي ورود اطلاعات به جامعه دارند هميشه مورد توجه دشمن هستند و به دشن همواره در تلاش براي رسوخ و نفوذ در آنجاهاست، اكنون اين اهميت به دلايل متعدد از ابعاد مختلفي هم برخوردار است. از طرفي اين مراكز قابليت عمليات معكوس را دارند يعني همانطور كه ميتوانند مورد سوءاستفاده قرار گيرند، همانگونه اگر بدرستي حفاظت شوند و به آنها توجه شود ميتواند در خدمت جامعه و مردم و حكومت و نظام باشند و با ارائه اطلاعات كمي و كيفي مورد نياز موانع پيشرفت را از سر راه برداشته يا به برداشته شدن آنها كمك كنند.
تمركز روي اصول پنجگانه حفظ امنيت ملي بسيار كاربردي است. آيا ميتوانيد آنها را برشمرده و درخصوص آن توضيحاتي را ارائه كنيد؟
بله اين اصول عبارتند از:
1 ـ حفظ، كنترل و تقويت عناصر هويت ملي مانند زبان، خط، آداب و رسوم
2 ـ حفظ، كنترل و تقويت عناصر هويت ديني مانند مراسمها و فرايض، روضهها و اعياد اسلامي
3 ـ حفظ، كنترل و تقويت عناصر هويت سياسي به مفهوم دشمنشناسي ديرينه و هميشه به دشمن فكر كردن به قول ساموراييها «سامورايي كه به دشمنش فكر نميكند، شمشيرش كند ميشود.»
4 ـ حفظ، كنترل و تقويت عناصر اقتصادي مانند تثبيت قيمتها، حل مشكلات بيكاري و كنترل نظام ارزي
5 ـ حفظ، كنترل و تقويت عناصر نظامي براي دفاع از هر گونه حمله احتمالي دشمن (تقويت سيستم دفاعي)
يكي از معضلات بسيار پيچيده فرهنگي، خصوصا در جايي كه مقام معظم رهبري از ولنگاري فرهنگي هم سخن به ميان ميآورند مساله اوقات فراغت جوانان است كه فصل تابستان در راه است. چه راهكارهايي براي استفاده از اين فرصت وجود دارد و چگونه ميتوان اين تهديد را به فرصت تبديل كرد؟
تلاش براي برآوردن نيازهاي اساسي جوانان بويژه از طريق تسهيلات لازم جهت اوقات فراغت، شناخت اوقات فراغت و پر كردن آن ازجمله موارد لازم و اساسي براي حكومت و وظايف آنان در قبال مردم است. خصوصا جوانان كه از شور و احساسات و هيجانات جواني بهرهمند هستند و با نيروي جواني درصدد هستند تا به نوعي به تخليه اين نيرو بپردازند. اگر براي اين چشمه جوشان نيرو و غريزه ذاتي برنامهاي نداشته باشي، قطعا جوانان را نميتواني سرگرم كني. آن هم سرگرميهاي درست و متعالي. لذا داشتن برنامهاي مدون و راهبردي در امور مربوط به اشتغال و بيكاري و اوقات فراغت جوانان از راهبرديترين اصول برنامهريزي هر كشور، نظام و حكومتي است كه متناسب با شرايط كشور و متناسب با فضاي عمومي و جهاني و بينالمللي بايستي تدوين و عملياتي گردد ـ در بسياري از كشورهاي جهان وزارت جوانان وجود دارد كه كار اصلياش همين است ـ از پروسه شناخت نيازهاي جوانان شروع ميكند تا برنامهريزي و عملياتي شدن آنها ـ در كشور ما نيز كه وزارت ورزش و جوانان اين امر را به عهده دارد كه به تازگي هم عنوان وزارت گرفت ـ نكته مهم امنيت كه تا حد امكان از ارائه برنامههاي كليشهاي و دولتمحور خودداري شود و دولت تحت عناوين غيرمستقيم بتواند در اين حوزه اثرگذار باشد.
به نظر ميرسد يكي از عوامل يا دلايلي كه مقوله تهاجم و نفوذ فرهنگي ميتواند با همه مقاومتهاي صورت گرفته در داخل باز هم به استحكام فرهنگي و امنيت ملي ما ضربه بزند وجود جرائم سازمان يافته در اين حوزه است. آيا گمان نميكنيد اين مقوله به اندازه كافي مورد توجه دقت و نظر قرار نگرفته يعني نوعي قصور نه تقصير؟! خصوصا در حوزه فضاي مجازي مانند تلگرام يا شبكههاي اجتماعي؟
جرائم سازمانيافته معمولا از 2 ركن اصلي شكل ميگيرند:
1 ـ جرم
2 ـ سازمان داشتن
جرم امري طبيعي است كه جسته گريخته صورت ميگيرد.
مشكل اصلي سازماني است كه اين جرمها را
دستهبندي و هدفگذاري و جهتدهي ميكند. سازماندهي به مفهوم هدفمندسازي جرائم است
اين كه جرائم فقط يك هنجار اجتماعي تلقي نميشوند بلكه در اينجا 4 پارامتر را تحت تاثیر خود قرار میدهد:
1 ـ امنيت اجتماعي (كاهش ضريب)
2 ـ امنيت اخلاقي
3 ـ امنيت فرهنگي
4 ـ امنيت اجتماعي
هدف در جرائم سازمانيافته مهم است كه به چه هدفي صورت ميگيرند. شايد هم جرائم سازمانيافته تمامي ابعاد امنيت را هدف قرار بدهند و به طور كلي موجب سلب امنيت به مفهوم چهارگانه فوق شوند.
ملاحظات امنيتي در طرحهاي آمايش سرزميني از ديگر مقولههايي است كه امنيت نرم و اتحاد و انسجام فرهنگي در مقابل آن بسيار بااهميت هستند. به نظر شما مراقبت و محافظت از اقوام و اقليتهاي قومي و عقيدتي و توجه كافي به آنها چقدر ميتواند به اتحاد و انسجام در برابر دشمن خارجي و نفوذ بيگانه كمك كند.
تقسيمهاي جغرافيايي، قومي و ملي در ايران تحت تاثير جريان يكسانسازي فرهنگي از دوره رضاشاه به عنوان يكي از اصول حكومتي در ايران كاربست داشته و رضاشاه با ايجاد تحرك اجتماعي، قومي و قبيله از پهنه جغرافيايي به نوعي كنترلكننده استفاده كرد، يعني با قرار دادن اقوام و مهاجرت دادن آنها از منطقهاي به منطقهاي ديگر نوعي كنترل ظاهري را در بستر قومي موجب گرديد.
انتقال كردها به مازندران كه الان محلهاي به نام كردكوي در مازندران داريم و امثال اينها تماما همان نگاه آمايشي را دارد كه كنترل كشور را بر عهده داشته باشد ـ به گونهاي كه بيگانگان از تركيب قومي و قبيلهاي در بستر جغرافيايي، نتوانند استفاده كنند حتي تركيبهاي مختلف مذهبي و عقيدتي مانند ـ مساله شيعه و سني نيز همين طور.
تاكيد بر عمران استانهاي مرزي، تقويت
هويت اسلامي ـ ايراني و تنظيم جمعيت از دیگر راههای مقابله با سو استفاده دشمن از تنوع قومی است که چندین هدف را در بر دارد:
1 ـ تقويت پايگاه و جايگاه نفوذي خود در مرزها
2 ـ ايجاد حس اعتمادسازي و امنيتسازي در ميان مرزداران
3 ـ چون هميشه استانهاي مرزي ما را عشاير ميگردانند و اداره ميكردند، به نوعي عشاير در واقع مرزبانان ما هم بودند. توجه عمراني به ايشان خيلي مهم است.
4 ـ ايجاد رابطه قومي اطلاعاتي و امنيتي با مركز
5 ـ جلوگيري از نفوذ عناصر بيگانه در مرزها و تهديد بالفعل و بالقوه كشور
6 ـ عمران و سازندگي مناطق مرزي به عنوان نمادي نخستين براي چهره كشور در ورود توريستهاي زميني هم معنا پيدا ميكند و به نوعي دروازه ورودي به شمار ميآيد.
7 ـ علاوه بر اين بخش عمده تجارت ما از طريق مرزهاي زميني نيز صورت ميگيرد. خصوصا در مرزهاي شمال غربي ـ يا بعضا شمال شرقي ـ حتي مرزهاي آبي.
به هر حال توجه به اقوام تركمان مثلا در ناحيه گلستان يا اقوام بختياري در جنوب كه اين سالها بحث كنترل مرزها را نيز بر عهده داشتند و دارند يا كردهاي ايران در غرب اينها مسائلي هستند كه حتما بايد مورد توجه جدي قرار گيرند.
كنترل همهجانبه و تامين كامل امنيت مرزها با روشهاي نوين امروزه امري غيرقابل انكار است، ولي آيا همه ابعاد و زواياي قومي و منطقهاي در اين خصوص مورد ملاحظه قرار ميگيرد؟ منظور استفاده از ظرفيتهاي موجود يا تقويت ضعفها؟
مقوله كنترل مرزها به فراخور ديدگاههاي موجود در حكومت مركزي مورد توجه قرار ميگيرد. نقش اصلي مرزنشينان امروزه بر حكومتهاي مركزي خصوصا در دولتهاي مدرن Nation Stateها كاملا مشخص و آشكار و البته مهم است. جنبه تامين كامل امنيت با روشهاي نوين ـ احتمالا به صورت كنترلهاي غيرمحسوس و ملاحظات غيرمستقيم و با استفاده از ابزار تكنولوژيك است نه حضور فيزيكي كه البته آن هم درجه خود مهم است ولي امروز حفظ و كنترل مرزها به روشهاي جديد بيشتر نگاه ابزاري و تكنولوژيك همراه به نوعي استفاده از اقوام و عشاير موجود در مرزهاست كه از آنها به عنوان مرزبان استفاده ميشود نكته مهم اين است كه تا چه حد ميتوان به آنها اعتماد كرد يا تجهيزات و حتي سلاح و عدوات نظامي در اختيار آنان قرار داد. نسبت اين مساله حتما بايستي در محاسبات منطقهاي و مرزي در نظر گرفته شود. تلاشهاي صورت گرفته در جهت همسانسازي فرهنگي مرزنشينان با مركزنشينان به گونهاي كه مرزنشينان همان گونه كه مركزنشينان پيوستگي خود با حكومت را حفظ ميكنند مرزنشينان نيز اين پيوستگي و وابستگي را حفظ نمايد. چون در تاريخ ايران و جهان هميشه نيروهاي ايلات و عشاير تمايل گريز از مركز داشته و دارند.
همجانبه بودن كنترل به مفهوم توجه به ابعاد مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي مساله است و تامين كامل از همين زوايا قابل تامل و دقتنظر ميباشد. كنترل همهجانبه و تكميل كامل يعني توجه به جميع جهت مذكور و ابعاد بيان شده.
آيا تقويت هويت ملي و ترويج فرهنگ استقلال در كشورهاي اسلامي و احياي خودباوري كه مورد تاكيد مقام معظم رهبري ميباشد در مقابل سيطره و نفوذ فرهنگي غرب ميتواند به عنوان عاملي بازدارنده و مقاوم عمل كند؟ منظورم اجرائي و عملياتي شدن كار است نه در حد تئوري و ايده؟
پروژه جهانيسازي در ديدگاه صاحبنظران مهمترين مانع خود را هويتها ميداند. هويتهاي ديني، ملي و عقيدتي چون هويتها بار تمدني براي اديان و فرهنگها دارند. اصلا هويت بار گفتماني شديد در بحث تمدنسازي دارد. لذا براي جهانيسازي شما دقتي به دهكده جهاني مارشال مكلوهان نگاه ميكني. او معتقد است كه اين دهكده جهاني كوچك نياز به يك زبان واحد، يك دين واحد، يك واحد پول مشترك و معين و در نهايت يك كدخدا دارد. وقتي جهان به اندازه يك دهكده كوچك ميشود در يك دهكده چندين ارباب معنا ندارد. چندين زبان معنا ندارد، چندان يا چندين واحد پول معني ندارد. بنابراين يك هويت مهم است و آن هويت جهاني است. لازمه اين كار از بين بردن هويتهاي ديگر است يعني تا هويتهاي ديگر باشند نميتوان از جهانيسازي صحبت كرد چون زبانها، آداب و رسوم، عقايد، اديان و همه و همه در مقابل اين كه تسليم فرهنگي و تمدني ديگر ميشوند از خود مقاومت نشان ميدهند. تقويت هويت اسلامي دقيقا مبارزه در مقابل پروژه جهانيسازي است و تنها مقولهاي است كه ميتوان به آن تكيه كرد و بر آن پا فشرد، آثار منفي جهانيسازي از بين رفتن هويتهاست. از زبان گرفته تا ساير عناصر هويتي يك ملت كه در نهايت استقلال آن كشور و مردم و جامعه را زيرسوال ميبرد.
آيا عمق بخشیدن و گسترش دادن معرفت دینی و اندیشه مردمسالاری با بهرهگیری از مفاهيم اسلامي در ايران بعد از انقلاب توانسته تبديل به نوعي الگوي حكومتي در جهان اسلام شود؟
مفهوم مدرن مردمسالاری دینی به نوعی برگرفتهشده از تلفیق دو مفهوم دموکراسی و حضور اجتماعی مردم در دین اسلام است که از نظر پارهای از دانشمندان قابل جمع نیست و از دیدگاه برخی دیگر دموکراسی دینی یا همان مردمسالاری دینی قابل فهم و اجرا است؛ در هر حال گسترش دادن این مفهوم نیازمند بسترسازی لازم در توده مردم است که حضور و مشارکت خود را روشمند و سازمانیافته ببینند و از روشهای قدیمی حضور مانند تجمع و تظاهرات به سوی روشهای جدید یعنی رویکرد و تفاهم و تقابل کاربردی استفاده کنند. از شعارزدگی بپرهیزند و بیشتر جنبه پراگماتیسم و عملی کار برایشان مهم باشد. گسترش معرفت دینی را در عمل به مبانی و اصول و فروع بدانند نه صرفا به بیان و توضیح و تشریح بپردازند شعور خود را بالا ببرند و از شعار در حد معمول و عرف استفاده کنند. در غیر این صورت مفهوم معرفت دینی و اندیشه مردمسالاری تبدیل به نوعی پوپولیسم و غوغاسالاری شده و کاربرد علمی و کاربست اجتماعی خود را از دست خواهد داد. دموکراسی نوین در جوامع اسلامی چرا موفق نبوده یکی از دلایل آن التقاط همین دو عنصر مهم است یعنی فهم و شعور مردم از حضور در اجتماع به روش سنتی با درک راستین در مشارکت سیاسی و اجتماعی که الزاما حضور فیزیکی را طلب نمیکند بلکه بیشتر به مقولهای به نام فرهنگسازی و بسترسازی میپردازد و افکار عمومی را شکل میدهد. چیزی که هر دو مفهوم دموکراسی و مردمسالاری دینی را فرامیگیرد ولی پسوند دینی و اسلامیاش قاعدتا آن را محدود خواهد کرد.
مراقبت اطلاعاتی و کنترل مخالفین نظام و كشور و ممانعت از شکلگیری رشد و گمراهی و جزئیاتی که در جهت تضعیف ارزشهای انقلاب اسلامي فعالیت میکنند. هميشه و همواره مورد تاكيد استراتژيستهاي انقلاب اسلامي بوده، آيا در اين خصوص ما برنامهريزي شده عمل كردهايم؟
امروز مراقبت و کنترل جریان معاند یا مخالف در اکثر نظامهای دنیا جزء لاینفک برنامههای حکومتی کشورهاست، سازمانهای اطلاعاتی دنیا بخش عمدهای از نیروها و توان خود را مصروف کنترل مخالفین يا همان اصطلاح معروف كنترل اپوزيسيون اعم از داخلي و خارجي میکند و از فعالیت آنها به نحو مقتضی جلوگیری مینماید وجود جریانات مخالف اگرچه فینفسه خطرناک به نظر نمیرسد و طبیعی است ولی چنین نیست که همین مطلب فینفسه خطرناک نبودن به عنوان یک اصل پذیرفته شود بلکه بالعکس هرزمان این امکان وجود دارد که صرف وجود جریان مخالف به عنوان عامل باالفعل خطری جدی به صورت بالقوه تبدیل شود و هماهنگی و همپوشانی میان گروههای مخالف میتواند بر تشدید مخالفتها بیفزاید. کنترل به معنای عام کلمه و به معنای خاص کلمه در مورد مخالفین به دو جریان عمده ختم میشود کنترل مخالف به معنای عام به معنی مراقبت است و اين مراقبت امروز در دنيا روشمند است، حتي عدهاي آزادي را نوعي روش براي كنترل ميدانند، يعني ميگويند ما به انسانها اجازه ميدهم آزاد باشند، نه اينكه حق ذاتي و انساني آنهاست، بلكه براي اداره و كنترل آنها ما نياز داريم تا بيشتر آنها را بشناسيم لذا به آنها آزادي ميدهيم ولي براي كنترل بيشتر بر آنها.