گروه فرهنگ و هنر مشرق- اگرچه روزهخواری بدون عذر شرعی حرام است و همهی مسلمانان موظفند به این تکلیف الهی پایبند باشند ولی از نظر قانونی تا زمانی که روزهخواری در ملاءعام انجام نشود این فرد جرمی مرتکب نشده است اما چرا در ماه مهمانی خدا بعضیها بدون توجه به حرمت این ماه و بندگان مومن خدا عامل حرام خود را در جامعه بروز میدهند و با تظاهر به روزهخواری هنجار شکنی میکنند؟
اصلا دلیل این مخالفتها با حکم قطعی الهی که آیات زیادی دربارهی آن نازل شده چیست و چرا بعضیها تلاش میکنند قبح این گناه را در جامعه از بین ببرند؟ البته این ماجرا به همین جا ختم نمیشود چون این روزها حتی افرادی که به دلایل مختلف قادر به روزه گرفتن نیستند هم بدون توجه به حرمت این ماه و روزهداران دیگر در ملاءعام روزهخواری میکنند؛ عملی که آسیبهای اجتماعی زیادی به دنبال دارد. به گزارش آیه، برای رسیدن به پاسخ این سوالات سراغ حجت الاسلام حامد کاشانی استاد حوزه و دانشگاه رفتیم و دربارهی دلایل و آسیبهای تظاهر به روزهخواری در جامعه گفت و گو نشستیم.
*قبلا افرادی که به هر دلیلی روزه نمیگرفتند حداقل در جامعه نشان نمیدانند که روزه نیستند اما این روزها انگار قبح این مسئله ریخته شده و تظاهر به روزهخواری رو به افزایش است. دلایل آن چیست؟
گروهای مختلفی در جامعه اسلامی زندگی میکنند که در جمع با یک عمل واجب الهی مانند روزه یا حجاب مخالفت میکنند که آنها را میتوان به سه قسمت تقسیم کرد. 1. گروهی که به خاطر ضعف نفس یا عدم التزام شخصی یا ناآگاهی فردی مرتکب میشوند. 2. افرادی که مشکل شخصی دارند و با تظاهر میخواهند هویت تازهای از خود نشان دهند و روی مشکلات خود سرپوش بگذارند چون احساس میکنند با شکستن تابوهای جامعه کار مهمی انجام دادهاند. 3. متظاهران متجاهر که هدف اصلی آنها از روزهخواری پیام رسانی است. گروهای اول و دوم افرادی هستند که همیشه در دوران تاریخ به یک نسبت وجود داشتهاند و تغییر خاصی در این حوزه مشاهده نمیشود. اما چیزی که امروزه روند رو به رشدی داشته و دغدغهی جامعه شده وجود گروه سوم است. هماکنون گروههایی وجود دارند که براساس تفکر سکولار نمیخواهند دین در جامعه قاهر باشد برای همین با هنجار شکنی میخواهند با آن مقابله کنند.
*میتوان گفت این گروهها در همهی دورههای زمانی وجود دارند؟
خیر، در دورههای گذشته کمتر بودند. در جامعهی بسته و فضای کوچک و سنتی افراد نمیتوانند هر کاری انجام دهند. چون بیشتر افراد یکدیگر را میشناسند و تابو شکنی هزینهی بیشتری برای فرد خواهد داشت. اما اگر در جایی سیستم به گونهای باشد که مردم از یکدیگر بیخبر باشند تقیه کمتر است. مثلا در فضای مجازی یا رانندگی این تحجر و بی ادبیها بیشتر دیده میشود. اکنون هر چه به سمت فضای کلانشهری میرویم و از بافت هویتی خود دورتر میشویم فردی که در رفتار اجتماعی تربیت نشده راحتتر میتواند درون خود را نشان دهد و گستاخی او برای هنجارشکنی بالاتر میرود. برای همین بیشتر از گذشته شاهد هنجار شکنیها هستیم و ممکن است در آینده بیشتر هم شود.
*چرا فکر میکنید در آینده با آمار بیشتری روبهرو می شویم؟
چون در مسیر قرار گرفتهایم مانند چشمهی آبی که از زمین میجوشد یا باید آن را هدایت کرد یا خود در هر مسیری که پیش رویش باشد راهش را پیدا میکند. زندگی اجتماعی توقف ندارد وقتی ما هدایت نکنیم، راهش ناخودآگاه خوب یا بد باز میشود. الان خیلی از ما از روزهخواری در ملاءعام یا بی حجابی و ... تعجب میکنیم. اگر پیشگیری نشود در آینده جرائم سنگینتری را شاهد خواهیم بود. چون بعد از مدتی که این رفتار تکرار شود، حرف تازهای از سوی گروه ها مطرح میشود.
*به نظر شما در جامعه کنونی ما دلیل اصلی تظاهر به روزهخواری چیست؟
هر هنجاری در جامعه چهارچوبی دارد. با آموزش، فرهنگسازی، مراقبت صیانت و محافظت و در نهایت قوهی قهریه میتوانیم کاری کنیم که کسی به حریم دیگران تجاوز نکند در این میان، نهادهایی چون آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حوزههای علیمه، صدا و سیما، سازمان تبلیغات، ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر، دفاتر تبلیغات اسلامی، هیأت مذهبی و قوهی قضائیه برای اجرای این ساحتها وجود دارند که ابتدا باید خروجی فعالیت این ارگانها را مورد ارزیابی قرار دهیم. باید ببینیم برای آموزش دین و لزوم دینداری و التزام عملی در آموزش و پرورش چه فعالیتهایی انجام شده و چقدر کلاسهای دینی ما جذاب، فطرت محور، آموزشی و فرهنگسازند و میان دانشآموزان محبوبیت دارند.
حتی در دانشگاهها باید بررسی کرد که کلاسهای معارف چقدر موثرند و دانشجویان را متقاعد میکنند. همچنین طلاب حوزههای علمیه تا چه حد توانستهاند موضوعات دینی را به زبان خود مردم آموزش دهند؟ البته روحانیون برای تبلیغ درست دین فعالیتهای گستردهای انجام دادهاند و اساتید و معلمهایی داریم که به بهترین شکل کلاسها را اداره میکنند. اما با یک گل بهار نمیشود از طرفی باید ببینیم آیا از سوی وزارت ارشاد با وجود ابزارهایی چون سینما، موسیقی و هنرهای گوناگون مدیریت لازم برای نهادینه سازی صورت گرفته یا سازمان تبلیغات برای تبلیغ از ابزار منبر، قابل مشاهدهای در کارنامهی خود دارد؟ اگر این نهادها در میدان باشند، ثمرهی آن در جامعه خواهید دید اما اگر نباشند نتیجهی کار جهل و نادانی و عدم فرهنگسازی در جامعه میشود.
*فضای مجازی، ماهواره و ... چقدر در فضای به وجود آمده تأثیر گذارند؟
هر روز ابزارهای تخریبی گستردهتر میشوند و بیشتر در دسترس قرار میگیرند اینها بسیار خوب مدیریت میشوند تعداد فیلم و سریالهایی را که در دنیا برای تغییر فرهنگها ساخته میشوند و مردم ما نیز مخاطب آن هستند ببینید! کنار آن گروهایی را تصور کنید که هدفشان از بین بردن اسلام انقلابی و نظامساز است. این گروهها در شبکهها به صورت رسمی موضوعاتی مانند روزهخواری را تبلیغ میکنند در مقابل با این هجمه مشخص است ما هم باید فعالیتهای گوناگونی داشته باشیم. اگر توجه کرده باشید مراسم مذهبی ایام محرم و شبهای قدر ماه مبارک در مردم تأثیر بالایی دارد. دلیل آن تبلیغات و فرهنگ عمومی است که باعث میشود حدود 80 درصد مردم درگیر آن شوند هر بار سعی کردیم فرهنگی را نهادینه و مردمی کنیم موفق بودیم.
برای همین برای آموزشهای لازم باید ابتدا برنامهریزی کلان صورت گیرد. اگر این اتفاق صورت نگیرد شکاف بین مردم و ارگانها ایجاد میشود. این دوری راهی میشود تا جوان وقت خود را در جای دیگر با ابزارهای شنیداری و دیداری متفاوت دیگری سپری کند. وقتی خوراک نمیدهیم، مخاطب وقت خود را در خلا نمیگذارند و از جای دیگری محتوا میگیرد. بدین ترتیب علایق، خواستهها، ایدهها، آرمانها و سبک زندگی تغییر میکنند بعد از آن هم جوان مخالفت میکند و هر فرصتی که به دست میآورد هنجارها را میشکند.
*خود مردم چقدر میتوانند تأثیر گذار باشند؟ بالاخره همهی ما مسلمان هستیم و دستورات اسلامی از طریق قرآن و احادیث به ما رسیده بنابراین نباید بیتوجهی به احکام الهی صورت بگیرد.
هیچ یک از حرفههایم به معنای سلب اختیار فردی نیست. هر فردی به اندازهی خود مسئول آموزش وظایف به خودش است. خانواده مهمترین هستهی تربیت کننده است و باید به قانون و در قیامت به خدا پاسخگو باشد. اما اکنون تجمل در زندگی اصل شده زن و شوهر از صبح تا شب برای تغییر سطح زندگیشان کار میکنند. این سبک زندگی فرصت گفت و گو با فرزندان را گرفته؛ آن هم در شرایطی که بحث فضای مجازی پررنگ است. این موارد باعث میشود میزان تأثیر گذاری والدین به فرزندان به حداقل برسد. اگر امروزه کسی بخواهد تربیت سالم و دینی خانواده را داشته باشد بسیار مشکل دارد چرا که حتی در برخی از برنامههای تلویزیون سطح بندی سن رعایت نشده، درست است که خانواده وظیفه دارد اما اینکه بخواهد برای همهی رفتارها کنش داشته باشد بسیار سخت است.
علاوه بر این، غیر از یک گروه معدود، خانوادهها آن قدر قدرت ندارند که خوراک فکری برای خود درست کنند. بسیاری از خانوادهها متأسفانه مانند گذشته فکر نمیکنند و بی گدار به آب میزنند! مثلا پدر و مادرها بدون اینکه بررسی کنند سی دیهای انیمیشن و ... را برای بچههایشان میخرند ما به خورد و خوراک فرزندانمان توجه میکنیم اما برایمان فرقی نمیکند که خوراک ذهنیاش چه باشد! اگر بخواهیم آن طور که میخواهیم جامعه را تربیت کنیم که رفتار مشخصی داشته باشد! سیر تربیتی مدونی برنامهریزی کنیم مثلا دو واحد آموزشی رفتار صحیح با فرزند بگذاریم تا همهی پدر و مادرها به صورت سلیقهای و طوری که درست و غلط کار خود را نمی دانند برخورد نکنند.
*اتفاقی که در مقابله با هنجارشکنان دیده میشود برخورد نیروی انتظامی و گشت ارشاد است در حالی که بعضیها با این مسئله مخالفند. به نظر شما این اعتراضات درست است؟
شاید بهتر باشد پاسخم را با یک مثال توضیح دهم. افراد زیادی هستند که برای حفظ محیط زیست برنامهریزی میکنند فرهنگسازی شود تا مردم در سطج شهر و کنار رودخانهها آشغال نریزند، نزدیک رودخانهها ساختمان نسازند و مراقب باشند یوز ایرانی منقرض نشود. محیط بانان باید حراست لازم را از یوز ایرانی انجام دهند. بنده با همهی این موارد موافقم اما چرا به اندازهای که به محیط زیست توجه داریم نسبت به سایر ناهنجاریها مانند روزهخواری و بی حجابی که ممکن است به جامعه خسارت وارد کنند بی تفاوت هستیم و میگوییم مردم را نمیتوان به زور بهشت برد. ما نمیگوییم مردم را باید با کتک روزهدار کرد اما همانطور که برای محیط زیست محیطبان قرار داده شده برای حراست جامعه هم باید نیروی انتظامی تعریف شود. هر چند مسئلهی حفظ محیط زیست باید در کتابهای درسی قرار گیرد و آموزش داده شود اما وقتی با آموزش باز هم فردی خواست درختی را قطع کند، دیگر محیطبان وظیفه دارد جلوی او را بگیرد. محیطبان با کسی که درختی را قطع یا حیوانی را شکار میکند به نرمی صحبت نمیکند.
*شما قوهی قهریه را یکی از چهارچوبها نام بردید. یعنی برخورد سلبی لازم است؟
ابتدا باید فرهنگسازی صورت گیرد. اگر این کار را نکنیم، کارکرد برخورد سلبی به حداقل میرسد ولی نباید قطع شود باید با فرهنگسازی کاری کنیم که در عمل میزان جرم کم شود و ما مجرمی نداشته باشیم. نه اینکه جامعه را رها و هنگام بروز ناهنجارها برخورد جدی کنیم. تا اصل وظایف را انجام ندهیم نوبت به برخورد نمیرسد. از طرفی چون ما دلها را به دست نیاوردهایم مردم نسبت به قوهی قهریه جبهه میگیرند.
*تظاهر به روزهخواری به مرور زمان چه آسیبهای میتواند برای جامعه داشته باشد؟
ما یک حریم مقدس داریم که انسانها را به اعمال خوب وادار میکند با حریم مقدس است که جوانی حاضر میشود از همهی آرزوهایش بگذرد و در مقابل دشمن بایستد و شهید شود با حریم مقدس فرد میتواند سختیها را تحمل کند و دانش هستهای و نانو را ارتقا دهد در صورتی که میتواند به کشور دیگر مهاجرت کرده و در آمد بالاتری برای خود دست و پا کند. اگر هویت گرفته شود، وطن و جامعه اسلامی هم از بین میرود.
حالا تظاهر به روزهخواری، خط شکنی به این حریم مقدس است که بعد از آن ناهنجاریهای دیگری صورت میگیرد تا هویت از بین برود. وقتی هویت جمعی نداشته باشیم دین کوچک خواهد شد و فقط به مسائل فردی ختم میشود. یعنی دین در نماز و اعمال شخصی کار کرد خواهد داشت و منحصر به رابطهی فرد با خدا میشود و دیگر به مسائل اجتماعی راه پیدا نمیکند. ممکن است تقدس دین هم کوچکتر شود و جای خود را به دین یا تفکر سکولاریسم بدهد. تظاهر به روزهخواری یعنی تظاهر به ضد اسلام، تظاهر به در نور دیدن خطوط اسلام و دین فردی هم دین ناقصی خواهد شد که نمیتوان با آن جامعه را اداره کرد.
اصلا دلیل این مخالفتها با حکم قطعی الهی که آیات زیادی دربارهی آن نازل شده چیست و چرا بعضیها تلاش میکنند قبح این گناه را در جامعه از بین ببرند؟ البته این ماجرا به همین جا ختم نمیشود چون این روزها حتی افرادی که به دلایل مختلف قادر به روزه گرفتن نیستند هم بدون توجه به حرمت این ماه و روزهداران دیگر در ملاءعام روزهخواری میکنند؛ عملی که آسیبهای اجتماعی زیادی به دنبال دارد. به گزارش آیه، برای رسیدن به پاسخ این سوالات سراغ حجت الاسلام حامد کاشانی استاد حوزه و دانشگاه رفتیم و دربارهی دلایل و آسیبهای تظاهر به روزهخواری در جامعه گفت و گو نشستیم.
گروهای مختلفی در جامعه اسلامی زندگی میکنند که در جمع با یک عمل واجب الهی مانند روزه یا حجاب مخالفت میکنند که آنها را میتوان به سه قسمت تقسیم کرد. 1. گروهی که به خاطر ضعف نفس یا عدم التزام شخصی یا ناآگاهی فردی مرتکب میشوند. 2. افرادی که مشکل شخصی دارند و با تظاهر میخواهند هویت تازهای از خود نشان دهند و روی مشکلات خود سرپوش بگذارند چون احساس میکنند با شکستن تابوهای جامعه کار مهمی انجام دادهاند. 3. متظاهران متجاهر که هدف اصلی آنها از روزهخواری پیام رسانی است. گروهای اول و دوم افرادی هستند که همیشه در دوران تاریخ به یک نسبت وجود داشتهاند و تغییر خاصی در این حوزه مشاهده نمیشود. اما چیزی که امروزه روند رو به رشدی داشته و دغدغهی جامعه شده وجود گروه سوم است. هماکنون گروههایی وجود دارند که براساس تفکر سکولار نمیخواهند دین در جامعه قاهر باشد برای همین با هنجار شکنی میخواهند با آن مقابله کنند.
*میتوان گفت این گروهها در همهی دورههای زمانی وجود دارند؟
خیر، در دورههای گذشته کمتر بودند. در جامعهی بسته و فضای کوچک و سنتی افراد نمیتوانند هر کاری انجام دهند. چون بیشتر افراد یکدیگر را میشناسند و تابو شکنی هزینهی بیشتری برای فرد خواهد داشت. اما اگر در جایی سیستم به گونهای باشد که مردم از یکدیگر بیخبر باشند تقیه کمتر است. مثلا در فضای مجازی یا رانندگی این تحجر و بی ادبیها بیشتر دیده میشود. اکنون هر چه به سمت فضای کلانشهری میرویم و از بافت هویتی خود دورتر میشویم فردی که در رفتار اجتماعی تربیت نشده راحتتر میتواند درون خود را نشان دهد و گستاخی او برای هنجارشکنی بالاتر میرود. برای همین بیشتر از گذشته شاهد هنجار شکنیها هستیم و ممکن است در آینده بیشتر هم شود.
*چرا فکر میکنید در آینده با آمار بیشتری روبهرو می شویم؟
چون در مسیر قرار گرفتهایم مانند چشمهی آبی که از زمین میجوشد یا باید آن را هدایت کرد یا خود در هر مسیری که پیش رویش باشد راهش را پیدا میکند. زندگی اجتماعی توقف ندارد وقتی ما هدایت نکنیم، راهش ناخودآگاه خوب یا بد باز میشود. الان خیلی از ما از روزهخواری در ملاءعام یا بی حجابی و ... تعجب میکنیم. اگر پیشگیری نشود در آینده جرائم سنگینتری را شاهد خواهیم بود. چون بعد از مدتی که این رفتار تکرار شود، حرف تازهای از سوی گروه ها مطرح میشود.
*به نظر شما در جامعه کنونی ما دلیل اصلی تظاهر به روزهخواری چیست؟
هر هنجاری در جامعه چهارچوبی دارد. با آموزش، فرهنگسازی، مراقبت صیانت و محافظت و در نهایت قوهی قهریه میتوانیم کاری کنیم که کسی به حریم دیگران تجاوز نکند در این میان، نهادهایی چون آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حوزههای علیمه، صدا و سیما، سازمان تبلیغات، ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر، دفاتر تبلیغات اسلامی، هیأت مذهبی و قوهی قضائیه برای اجرای این ساحتها وجود دارند که ابتدا باید خروجی فعالیت این ارگانها را مورد ارزیابی قرار دهیم. باید ببینیم برای آموزش دین و لزوم دینداری و التزام عملی در آموزش و پرورش چه فعالیتهایی انجام شده و چقدر کلاسهای دینی ما جذاب، فطرت محور، آموزشی و فرهنگسازند و میان دانشآموزان محبوبیت دارند.
حتی در دانشگاهها باید بررسی کرد که کلاسهای معارف چقدر موثرند و دانشجویان را متقاعد میکنند. همچنین طلاب حوزههای علمیه تا چه حد توانستهاند موضوعات دینی را به زبان خود مردم آموزش دهند؟ البته روحانیون برای تبلیغ درست دین فعالیتهای گستردهای انجام دادهاند و اساتید و معلمهایی داریم که به بهترین شکل کلاسها را اداره میکنند. اما با یک گل بهار نمیشود از طرفی باید ببینیم آیا از سوی وزارت ارشاد با وجود ابزارهایی چون سینما، موسیقی و هنرهای گوناگون مدیریت لازم برای نهادینه سازی صورت گرفته یا سازمان تبلیغات برای تبلیغ از ابزار منبر، قابل مشاهدهای در کارنامهی خود دارد؟ اگر این نهادها در میدان باشند، ثمرهی آن در جامعه خواهید دید اما اگر نباشند نتیجهی کار جهل و نادانی و عدم فرهنگسازی در جامعه میشود.
*فضای مجازی، ماهواره و ... چقدر در فضای به وجود آمده تأثیر گذارند؟
هر روز ابزارهای تخریبی گستردهتر میشوند و بیشتر در دسترس قرار میگیرند اینها بسیار خوب مدیریت میشوند تعداد فیلم و سریالهایی را که در دنیا برای تغییر فرهنگها ساخته میشوند و مردم ما نیز مخاطب آن هستند ببینید! کنار آن گروهایی را تصور کنید که هدفشان از بین بردن اسلام انقلابی و نظامساز است. این گروهها در شبکهها به صورت رسمی موضوعاتی مانند روزهخواری را تبلیغ میکنند در مقابل با این هجمه مشخص است ما هم باید فعالیتهای گوناگونی داشته باشیم. اگر توجه کرده باشید مراسم مذهبی ایام محرم و شبهای قدر ماه مبارک در مردم تأثیر بالایی دارد. دلیل آن تبلیغات و فرهنگ عمومی است که باعث میشود حدود 80 درصد مردم درگیر آن شوند هر بار سعی کردیم فرهنگی را نهادینه و مردمی کنیم موفق بودیم.
برای همین برای آموزشهای لازم باید ابتدا برنامهریزی کلان صورت گیرد. اگر این اتفاق صورت نگیرد شکاف بین مردم و ارگانها ایجاد میشود. این دوری راهی میشود تا جوان وقت خود را در جای دیگر با ابزارهای شنیداری و دیداری متفاوت دیگری سپری کند. وقتی خوراک نمیدهیم، مخاطب وقت خود را در خلا نمیگذارند و از جای دیگری محتوا میگیرد. بدین ترتیب علایق، خواستهها، ایدهها، آرمانها و سبک زندگی تغییر میکنند بعد از آن هم جوان مخالفت میکند و هر فرصتی که به دست میآورد هنجارها را میشکند.
*خود مردم چقدر میتوانند تأثیر گذار باشند؟ بالاخره همهی ما مسلمان هستیم و دستورات اسلامی از طریق قرآن و احادیث به ما رسیده بنابراین نباید بیتوجهی به احکام الهی صورت بگیرد.
هیچ یک از حرفههایم به معنای سلب اختیار فردی نیست. هر فردی به اندازهی خود مسئول آموزش وظایف به خودش است. خانواده مهمترین هستهی تربیت کننده است و باید به قانون و در قیامت به خدا پاسخگو باشد. اما اکنون تجمل در زندگی اصل شده زن و شوهر از صبح تا شب برای تغییر سطح زندگیشان کار میکنند. این سبک زندگی فرصت گفت و گو با فرزندان را گرفته؛ آن هم در شرایطی که بحث فضای مجازی پررنگ است. این موارد باعث میشود میزان تأثیر گذاری والدین به فرزندان به حداقل برسد. اگر امروزه کسی بخواهد تربیت سالم و دینی خانواده را داشته باشد بسیار مشکل دارد چرا که حتی در برخی از برنامههای تلویزیون سطح بندی سن رعایت نشده، درست است که خانواده وظیفه دارد اما اینکه بخواهد برای همهی رفتارها کنش داشته باشد بسیار سخت است.
علاوه بر این، غیر از یک گروه معدود، خانوادهها آن قدر قدرت ندارند که خوراک فکری برای خود درست کنند. بسیاری از خانوادهها متأسفانه مانند گذشته فکر نمیکنند و بی گدار به آب میزنند! مثلا پدر و مادرها بدون اینکه بررسی کنند سی دیهای انیمیشن و ... را برای بچههایشان میخرند ما به خورد و خوراک فرزندانمان توجه میکنیم اما برایمان فرقی نمیکند که خوراک ذهنیاش چه باشد! اگر بخواهیم آن طور که میخواهیم جامعه را تربیت کنیم که رفتار مشخصی داشته باشد! سیر تربیتی مدونی برنامهریزی کنیم مثلا دو واحد آموزشی رفتار صحیح با فرزند بگذاریم تا همهی پدر و مادرها به صورت سلیقهای و طوری که درست و غلط کار خود را نمی دانند برخورد نکنند.
*اتفاقی که در مقابله با هنجارشکنان دیده میشود برخورد نیروی انتظامی و گشت ارشاد است در حالی که بعضیها با این مسئله مخالفند. به نظر شما این اعتراضات درست است؟
شاید بهتر باشد پاسخم را با یک مثال توضیح دهم. افراد زیادی هستند که برای حفظ محیط زیست برنامهریزی میکنند فرهنگسازی شود تا مردم در سطج شهر و کنار رودخانهها آشغال نریزند، نزدیک رودخانهها ساختمان نسازند و مراقب باشند یوز ایرانی منقرض نشود. محیط بانان باید حراست لازم را از یوز ایرانی انجام دهند. بنده با همهی این موارد موافقم اما چرا به اندازهای که به محیط زیست توجه داریم نسبت به سایر ناهنجاریها مانند روزهخواری و بی حجابی که ممکن است به جامعه خسارت وارد کنند بی تفاوت هستیم و میگوییم مردم را نمیتوان به زور بهشت برد. ما نمیگوییم مردم را باید با کتک روزهدار کرد اما همانطور که برای محیط زیست محیطبان قرار داده شده برای حراست جامعه هم باید نیروی انتظامی تعریف شود. هر چند مسئلهی حفظ محیط زیست باید در کتابهای درسی قرار گیرد و آموزش داده شود اما وقتی با آموزش باز هم فردی خواست درختی را قطع کند، دیگر محیطبان وظیفه دارد جلوی او را بگیرد. محیطبان با کسی که درختی را قطع یا حیوانی را شکار میکند به نرمی صحبت نمیکند.
*شما قوهی قهریه را یکی از چهارچوبها نام بردید. یعنی برخورد سلبی لازم است؟
ابتدا باید فرهنگسازی صورت گیرد. اگر این کار را نکنیم، کارکرد برخورد سلبی به حداقل میرسد ولی نباید قطع شود باید با فرهنگسازی کاری کنیم که در عمل میزان جرم کم شود و ما مجرمی نداشته باشیم. نه اینکه جامعه را رها و هنگام بروز ناهنجارها برخورد جدی کنیم. تا اصل وظایف را انجام ندهیم نوبت به برخورد نمیرسد. از طرفی چون ما دلها را به دست نیاوردهایم مردم نسبت به قوهی قهریه جبهه میگیرند.
*تظاهر به روزهخواری به مرور زمان چه آسیبهای میتواند برای جامعه داشته باشد؟
ما یک حریم مقدس داریم که انسانها را به اعمال خوب وادار میکند با حریم مقدس است که جوانی حاضر میشود از همهی آرزوهایش بگذرد و در مقابل دشمن بایستد و شهید شود با حریم مقدس فرد میتواند سختیها را تحمل کند و دانش هستهای و نانو را ارتقا دهد در صورتی که میتواند به کشور دیگر مهاجرت کرده و در آمد بالاتری برای خود دست و پا کند. اگر هویت گرفته شود، وطن و جامعه اسلامی هم از بین میرود.
حالا تظاهر به روزهخواری، خط شکنی به این حریم مقدس است که بعد از آن ناهنجاریهای دیگری صورت میگیرد تا هویت از بین برود. وقتی هویت جمعی نداشته باشیم دین کوچک خواهد شد و فقط به مسائل فردی ختم میشود. یعنی دین در نماز و اعمال شخصی کار کرد خواهد داشت و منحصر به رابطهی فرد با خدا میشود و دیگر به مسائل اجتماعی راه پیدا نمیکند. ممکن است تقدس دین هم کوچکتر شود و جای خود را به دین یا تفکر سکولاریسم بدهد. تظاهر به روزهخواری یعنی تظاهر به ضد اسلام، تظاهر به در نور دیدن خطوط اسلام و دین فردی هم دین ناقصی خواهد شد که نمیتوان با آن جامعه را اداره کرد.