همچنین با ید بگویم که من بیشتر با مجید همراه بودم و به خاطر یک کلام او من سه سال در کردستان ماندم. یادم میآید که آن زمان من از جنوب آمده بودم و ماموریت به کردستان داشتم. دلم میخواست او نیز به جنوب بیاید اما در نهایت قدرت و نفوذ کلام او بر من اثر کرد و من در کردستان ماندم. اواخر حیاتش من بسیار دلگیر بودم و دلم میخواست تا به جنوب باز گردم اما دو روز قبل از شهادتش به من گفت: «قبر هر جفتمان را در اینجا کندهاند.»
مجید شاخصههای خاصی داشت. بهتر است او را از زبان مسئول دفتر سیاسی حزب دموکرات عراق که «مام خلیفه» نام داشت تعریف کنم.. دو سه بار پیش مام رفتیم. او میخواست از مجید اطلاعات بگیرد اما مجید کسی نبود که بتواند اطلاعاتی از او درز کند برای همین مام به مجید میگفت تو خیلی جدی و زیرک هستی. در گفتگویی که میان آنها رد و بدل شد مام خلیفه در رابطه با موضوعی اظهار بیاطلاعی کرد اما از آنجایی که مجید رَدش را زده بود توانمندی خودش را در رصد و پیگیری فعالیتهای اطلاعاتی به رخ او کشید به گونهای که جوُ نشست سنگین شد و در نهایت مام خلیفه اطرافیان خود را از اتاق بیرون کرد و با یکدیگر تنهایی صحبت کردند. مام خلیفه مردی بسیار باسواد و سن بالا بود. یادم میآید هنگامی که مجید به شهادت رسید؛ با توجه به شناختی که از مجید پیدا کرده بود گفته بود «من فکر نمیکنم سپاه بتواند مانند مجید نیروی دیگری را پرورش دهد.»
شهید مجید لشگریان با لباس آبی
همچنین هنگامی که مجید به شهادت رسید مسئول یکی از مسئولان استخبارات عراق که در منطقه کردستان مستقر بود باورش نمیشد که یک جوان 22 ساله بتواند فعالیتهای اطلاعاتی انجام بدهد چون هنگامی که مخبر استخبارات عراق خبر کشته شدن مجید را به مسئول آنجا داده بود او یک سیلی محکم به گوش مخبرش زده بود چرا که گمان میکرد او را به تمسخر گرفته است و باور داشتند که مجید باید مردی باشد که حدود 40 سال کار اطلاعاتی انجام داده باشد.
انجمن پیشکسوتان سپاس در راستای برگزاری دومین جشنواره چشمان آسمانی انقلاب اسلامی از کتاب «کاک مجید» که به زندگی این شهید اختصاص دارد رونمایی کرده است.