به گزارش مشرق، ساعت 6 بعداز ظهر روز 19 مرداد
امسال آتشسوزی در خانهای قدیمی در شهرک آزادی به آتشنشانی اعلام شد.
امدادگران با حضور در محل دریافتند که دو برادر در میان شعلههای آتش
گرفتار شدهاند که پس از اطفای حریق هر دو مرد جوان را که دچار سوختگی شده
بودند به بیمارستان شهید مطهری تهران انتقال دادند.
شهاب، 36 ساله دچار سوختگی 70 درصد از درجه سوم و برادر کوچکتر به نام شاهین از ناحیه دست و پا دچار سوختگی شده بود.
با آنکه شهاب دچار سوختگی شدید شده و بهخوبی قادر به صحبت نبود، با کلماتی شمردهشمرده عامل این آتشسوزی را برادر دیگرش به نام شهرام معرفی کرد. او روی تخت بیمارستان مدعی شد برادرش به خاطر اختلافهای مالی قدیمی این حادثه را به پا کرده است.با توجه به اظهارات شهاب، تحقیقات در این خصوص آغاز شد و بررسیهای اولیه حکایت از آن داشت خانهای که آتشسوزی در آن رخ داده، محلی برای تولید داروهای دستساز و قاچاق بوده است؛ داروهایی که در عطاریها و بازار سیاه به فروش میرسیدند.
در صحنه حادثه مرد و زن جوانی نیز حضور داشتند که آنها مدعی شدند در جریان خرید دارو با شهاب آشنا شدهاند و بعد از آن بهعنوان کارگر در آنجا مشغول به کار بودهاند. کارگران حاضر در این خانه قدیمی مدعی بودند که عامل این آتشسوزی هولناک شهرام بوده است، او بنزین را روی برادرش ریخته و بعد از آن آتش به پا کرده است.با توجه به اظهارات شهاب و شاهدان واقعه، دستور بازداشت مرد جوان صادر شد و در حالی که بررسیها برای دستگیری شهرام ادامه داشت 15 روز پس از این آتشسوزی شهاب بهعلت شدت سوختگی تسلیم مرگ شد.
با
مرگ این جوان 36 ساله پروندهای در شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران تشکیل شد
و به دستور بازپرس ایلخانی، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران مأمور
شدند برادر آتشافروز را دستگیر کنند تا اینکه با تحقیقات صورت گرفته این
متهم 35 ساله عصر یکشنبه 14 شهریور امسال بازداشت شد. شهرام روز گذشته به
بازپرسی شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران منتقل شد تا در رابطه با جزئیات
جنایتی که رخ داده توضیحاتی بدهد. مرد جوان در تحقیقات اولیه منکر جنایت شد
و مدعی شد که روی برادرش بنزین نریختهاست.شهرام که در جلسه اول بازجویی
بسیار ناراحت بود و چند بار نیز به گریه افتاد در گفتوگو با خبرنگار ما
حاضر شد.
اختلافت با برادرت چه بود؟
داروهایی که تلخمزه بودند را داخل پوکههای ژلاتینی میریختیم تا راحتتر بشود آن را مصرف کرد. چند بسته از این پوکهها تاریخ گذشته بود و باید آنها را نابود میکردیم. به شهاب گفتم باید پوکهها را بسوزانیم اما او مخالفت میکرد. میگفت داروها را در همین پوکهها میریزیم و وارد بازار میکنیم اما گوش من به این حرفها بدهکار نبود.
برای همین با بنزینی که برای این کار تهیه کرده بودم پوکهها را آتش زدم و از خانه خارج شدم.
چقدر طول کشید که آنجا را ترک کنی؟
از زمانی که پوکهها را آتش زدم شاید دو دقیقه شاید هم کمتر.
بهغیر از شما شخص دیگری هم درمحل بود؟
بله، من و دو برادرم در آنجا بودیم. حتی زمانی که بنزین را روی پوکهها ریختم دست خودم هم کمی سوخت.
یعنی میخواهی بگویی که بنزین را روی شهاب نریختهای؟
مرد جوان سکوت کرد و به گریه افتاد.
فاصلهتان با پوکهها چقدر بود؟
خیلی نزدیک بودیم شاید چند گام.
شاهدی برای حرفهایت داری؟
بله، برادر کوچکم که در این حادثه حضور داشت.
اما او گفته که تو روی برادرت بنزین ریختهای؟
امکان ندارد، اگر از او تحقیق کنید چیز دیگری میگوید.
اگر تو بنزین روی شهاب نریختهای او چطور دچار سوختگی شده؟
این طور که تعریف میکنند، کمی بنزین روی پای شهاب میریزد و بعد از رفتن من پای او آتش میگیرد، برادرم خودش را به اتاق میرساند که در آنجا هم بنزین ریخته شده بود، تعادلش را از دست میدهد و لیز میخورد و همین موضوع باعث میشود که لباسهایش آغشته به بنزین شود و آتش زبانه بکشد.
در مدتی که شهاب در بیمارستان بستری بود به او سر زدی؟
نه، پدر و مادرم به من گفتند که به بیمارستان نروم. همسرش از دست من عصبانی بود و مرا عامل این آتشسوزی میدانست. خانوادهام گفتند ممکن است در بیمارستان با هم بحثتان شود. البته تلفنی با شهاب صحبت کردم و خودش هم گفت که فعلاً به بیمارستان نیایم.
چه کسی موضوع را به آتشنشانی خبر داد؟
نمیدانم، من آنجا نبودم. اگر بودم خودم آتش برادرم را خاموش میکردم و اجازه نمیدادم چنین اتفاق تلخی برایش رخ دهد.شهرام بار دیگر به گریه افتاد. بازپرس جنایی با انتقال متهم جوان به اداره آگاهی دستور تحقیقات بیشتر در خصوص بررسی اظهارات مرد جوان را صادر کرد.