به گزارش مشرق، روزنامه «وطنامروز» یادداشتی از «عبدالباری عطوان» تحلیلگر برجسته جهان عرب به شرح زیر به چاپ رساند:
فروپاشی آتشبس در سوریه که وزرای خارجه آمریکا و روسیه 11 روز پیش در ژنو درباره آن توافق کرده بودند، قابل پیشبینی بود، زیرا هیچ نیتی برای حفظ آن یا تمدیدش بویژه توسط طرف آمریکایی که نظرش درباره آن منقلب شد، وجود نداشت.
فروپاشی آتشبس در سوریه که وزرای خارجه آمریکا و روسیه 11 روز پیش در ژنو درباره آن توافق کرده بودند، قابل پیشبینی بود، زیرا هیچ نیتی برای حفظ آن یا تمدیدش بویژه توسط طرف آمریکایی که نظرش درباره آن منقلب شد، وجود نداشت.
اقدام نیروهای ائتلاف آمریکایی در بمباران مواضع ارتش سوریه در جبلالثرده در دیرالزور و ارتکاب جنایت «کشتار» در صفوف نیروهای سوری، نخستین گام این تغییر و انقلاب در موضع آمریکا علیه آتشبس و بهم زدن دوباره برگ برندهها و از بین بردن تفاهمهای سابق روسیه و آمریکا درباره راهحل سیاسی در سوریه است.
دوشنبه وزارت دفاع انگلیس به مشارکت هواپیماهایش در این بمباران اذعان و همزمان دولت استرالیا رسما نسبت به مشارکتش در این بمباران عذرخواهی کرد و به خانوادههای سربازان قربانی سوری تسلیت گفت؛ این یعنی بمباران در چارچوب طرحی از پیش برنامهریزی شده و مورد توافق صورت گرفته و آنطور که دولت آمریکا ادعا کرده، اشتباهی صورت نگرفته است.
دقایقی پس از پایان آتشبس، اوضاع در سوریه به نقطه صفر بازگشت و گلولهباران حلب شرقی محاصره شده، همان جایی که بیشتر گروههای معارض مسلح قرار دارند، توسط توپخانه و موشکهای رسمی سوریه آغاز و بمباران این منطقه نیز از سر گرفته شد، امری که نشان میدهد احتمال شعلهور شدن آتش جنگ در جبهههای دیگر نیز وجود دارد.
چرا آمریکا به این شیوه خونین و فاحش به نابودی توافق آتشبسی که آن را امضا کرد، اقدام کرد؟ جان کری، وزیر خارجه آمریکا که یکی از وزرای خارجه «وراج» و پرحرف آمریکا بهشمار میرود، سکوت اختیار کرده و از گفتوگوی رسانهای اجتناب میکند اما ما میتوانیم پاسخ را در این چند نکته حدس بزنیم: نخست- آمریکا برای رسیدن به توافقی که به بحران سوریه پایان دهد، عجلهای ندارد و به دنبال آن است که اوضاع را همانطور که هست حفظ کند و قدرت روسیه و همپیمانان آن را فرسایش دهد، همانطور که در زمان حضور شوروی سابق در افغانستان کرد.
دوم- برای آنکه روسیه فرسایش پیدا کند، باید گروههای تندرو بویژه «فتحالشام» یا همان جبههالنصره سابق و ائتلافش را که شامل جیشالفتح، احرارالشام و فیلقالشام و دیگر گروهها میشود حفظ کند، به گونهای که این ائتلاف مقاصد نظامیای را داشته باشد که به اصطلاح «جهادیها» در افغانستان داشتند و جالب اینجاست که کشورهای حاشیه خلیجفارس که از «جهادیهای قدیمی» حمایت میکردند همانهایی هستند که از «جهادیهای جدید» حمایت میکنند و چه بسا تاریخ دارد تکرار میشود. سوم- جلوگیری از بازپسگیری دیرالزور توسط دولت سوریه، زیرا در آنجا مهمترین چاههای نفتی وجود دارد که در صورت بازپسگیری این چاهها فشار بر بودجه دولت سوریه کاهش و اوضاع اقتصادیاش بهبود پیدا میکند.
چهارم- مسابقهای میان 2 همپیمان روس و آمریکایی برای بازپسگیری الرقه، پایتخت خودخوانده داعش در جریان است و به نظر میرسد وزارت دفاع آمریکا که نیروهای ویژه خود را برای جنگ در کنار نیروهای کرد به 2 طرف مرزهای سوریه و عراق اعزام کرده است نمیخواهد «تجربه تدمر» در الرقه یا دیرالزور تکرار شود، حتی اگر این کار به نفع داعش هر چند به شکل موقت تمام شود. پنجم- اشغال مواضع ارتش سوریه توسط داعش در جبلالثرده که بر فرودگاه دیرالزور اشراف دارد، یعنی کنترل این تنها فرودگاه ارتش سوریه در شرق این کشور و تعطیلی پروازهای غیرنظامی که بمبارانهای آمریکا، انگلیس و استرالیا این کار را برای داعش آسان کرد.
این استراتژی جدید آمریکا که پنتاگون پشت آن قرار دارد، یک ماجراجویی پرخطر است و چهبسا منجر به برخوردهای سیاسی با مسکو شود و چندان عجیب نبود که ویتالی چورکین، نماینده روسیه در سازمان ملل از آمریکا بخواهد فاش کند چه کسی سیاستهایش در سوریه را ترسیم میکند؛ وزارت خارجه یا وزارت دفاع و بیتردید پاسخی به این پرسشش دریافت نمیکند.
بمباران مواضع ارتش سوریه توسط ائتلاف آمریکایی در دیرالزور، روسیه را در تنگنا قرار داد و ضربهای بود که هدفش مخدوش کردن وجهه روسیه برابر همپیمانانش و مجبور کردن آن به تغییر بندهای آتشبس براساس شروط آمریکایی است.
تکرار سناریوی افغانستان در سوریه- یعنی فرسایش روسیه و نیروهای نظامیاش توسط آمریکا- بعید نیست، زیرا براساس سناریوی اول در افغانستان، پنتاگون و بازهای آن هستند که طرح حمله به عراق و لیبی را با همکاری سیا برنامهریزی کردند اما با این تفاوت اساسی که روسیه پوتین متفاوت از روسیه قبل است.