سرویس سیاست مشرق - بحران سوریه در حالی ششمین سال خود را سپری میکند که از حدود یک سال پیش با همکاری، نزدیکی و هم افزایی بیشتر سه کشور ایران، روسیه و سوریه، روند تحولات به نفع محور مقاومت آغاز شده و همچنان با قوت ادامه دارد. در زمانی که چشمان مردم ایران به همراه سایر مردم جهان با دقت و امید به نبرد بزرگ و سرنوشت ساز حلب خیره شده تا با مشاهده پیروزی محور مقاومت در این نبرد بزرگ که تا هشتاد درصد آینده این بحران را رقم میزند، شاهد کاهش آلام و دردهای ملتی باشند که به بیرحمانهترین وضع در معرض فجیعترین جنایات بشری برآمده از سیاستهای عربی، عبری و غربی قرار گرفتهاند، مصطفی تاجزاده اخیراً در گفتگو با نشریه روبرو، سیاست و عملکرد ایران در بحران سوریه را نه منصفاه که مغرضانه نقد کرده است. در زذیل به نقد و بررسی برخی از محورهای این گفتگو پرداخته میشود:
1-اعتراض و اصلاح: تاجزاده مدعی است: وجه غالب اعتراضها در اوایل مردمی، آزادی خواهانه، عدالت طلبانه و مشارکت جویانه "بود" و اگر رژیم بعث در زمان مناسب اصلاحات میکرد و به مطالبات مشارکت جویانه مردم پاسخ میداد... داعش و امثال آن فرصت توسعه و پیشروی سریع و وسیع نمییافتند.
تاجزاده با برداشتن سر بحران سوریه و جایگزین آن با سر دیگری (اعتراض و اصلاح) که در واقع بخشی از این پیکر است، حقیقت را به نحوی قلب (حذف و اضافه) کرده که فهم موضوع الزاماً از منظری که وی ارائه داده میسر شود، حال آنکه برای فهم و درک حقیقت باید سر جدا شده به پیکر بازگردانده شود و عضو جدا شده (اعتراض و اصلاح) نیز به جای خود بازگردد؛ در این صورت، صورت مسئله این چنین تغییر میکند که تحلیل و بررسی بحران سوریه باید در ادامه فضای بیداری اسلامی انجام گیرد که از رهگذر آن برخی از کشورهای منطقه (تونس، لیبی، مصر و ...) دستخوش تحولات بنیادی شدند و برخی نیز در معرض توفان آن قرارگرفتند و با لطایف الحیلی توانستند از آن برهند از جمله عربستان.
دشمنان بیداری اسلامی یعنی آمریکا، برخی کشورهای غربی، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی که از بروز بیداری اسلامی به شدت وحشت زده شده بودند تصمیم گرفتند پس از تحمل خسارات سنگین بیداری اسلامی با صرف هزینههای کلان مسیر آن تغییر داده و آن را به فرصتی برای ضربه زدن به کشورهای ناهمسو تبدیل کنند که مهمترین و در دسترسترین کشور برای لطمه زدن سوریه (کشور اصلی محور مقاومت) بود.
قضیه سوریه آنگونه که تاجزاده توصیف کرد، نبود. موضوع سرنگونی حکومت خاندان اسد یا علویهای در سوریه به دهها سال قبل و میانه حکومت حافظ اسد در سوریه بازمیگردد، که آمریکاییها برای حل قضیه فلسطین از حافظ اسد امتیاز بزرگی برای صهیونیستها میخواست و وی امتناع میکرد؛ از این رو آمریکاییها در دهه هفتاد میلادی به دنبال سرنگون کردن حافظ اسد بودند که موفق نشدند اما طرح براندازی همچنان به قوت خود باقی بود.
از طرفی هم برخی کشورهای عربی مانند عربستان و قطر سوریه را بزرگترین مانع عادی کردن روابط با رژیم صهیونیستی میدانستند و مترصد فرصت برای حذف این مانع سرسخت بودند. شتاب بالا در تبدیل چند اعتراض کوچک به اقدامی مسلحانه و گسترده در سطح کشور در ظرف چند هفته بیانگر آن است، نفس اعتراض در این بحران جایی نداشته و صرفاً بهانهای برای آشوب و درگیر ساختن نیروهای نظامی و امنیتی بود تا شورشهای مسلحانه توجیه شوند و مردم از شورشیان مسلح که با رفتار وحشیانهای که از خود نشان دادند خیلی زود معلوم شد که تروریست هستند، حمایت کنند.
شتاب، گسترش و انواع سلاحهای پیشرفته سبک و نیمه سنگین تروریستها در هفتههای اول همگی بیانگر آن بود که فرماندهی این توطئه جنایت بار از گذشتههای دور مشعول برنامهریزی و تدارک برای این حرکت بوده است. از این رو هیچ گونه اقدام اصلاحی نیز نمیتوانست سد راه اجرای این نقشه خونبار شود؛ کما اینکه اصلاح قانون اساسی، برگزاری انتخابات و برداشته شدن انحصار حزب بعث در انتخابات و شکلگیری گروههای مخالف داخلی غیرمسلح و ... هیچکدام مانع دست برداشتن تروریستها از اقدامات مسلحانه آنها نشدند و بلکه روز به روز بر شدت و دامنه آن افزوده شد؛ زیرا اساساً قرار نبود حکومت موجود باقی بماند. بنابراین در طراحی برای بحران آفرینی در سوریه هدف براندازی حکومت بشار اسد بود ولاغیر تا با اصلاحاتی هر چند گسترده روند قضایا تغییر کند.
2-حضور نظامی ایران در سوریه؛ تاجزاده در این گفتگو بارها از حضور نظامی ایران در سوریه انتقاد کرده است؛ اشتباه دوم اقتدارگراهای ایرانی این بود که پس از شدت گرفتن بحران، به جای یافتن راه حل سیاسی، راهحل نظامی را در دستور کار قرار دارند... آنچه مورد نقدی جدی است، شیوه عملی ایران است. به جای دخالت سیاسی برای جلوگیری از تشدید بحران... به صورت نظامی وارد معرکه شد و مدیریت سیاسی این بحران را رها کرد... اشتباه ما این بود که به جای مدیریت موضوع و تغییر فضای پیرامون این بحران، خود دارد معرکه نظامی شدیم... ایران باید کشورهای جهان را از مخاطرات ویرانگر جنگ در سوریه آگاه میکرد و از خطر رشد داعش و افراط گرایی در سوره با جهانیان حرف میزد ... اما در عوض به کمک نظامیان رفت تا با بخش دیگری از مردم سوریه بجنگند و این آغاز فاجعه بود.
همان طور که پیشتر اشاره شد، دشمنان ملت و دولت سوریه معکوس کردن روند بیداری اسلامی را فرصت مغتنمی برای طرحهای پنهان و ناکام خود میدیدند که در آن جایی برای گفتگو و مصالحه وجود نداشت. سری نشستهایی با نام «دوستان سوریه» که بارها در کشورهای مختلف برگزار شد برای چه بود؟ برای رسیدن به راهکارهای سیاسی با ایجاد وحدت در بین گروههای تروریستی و جمع آوری کمکهای مالی، تدارکاتی و تسلیحاتی هر چه بیشتر برای تروریستها؟! در نشستهایی هم که برای پایان دادن به بحران سوریه از راه سیاسی تشکیل میشد، تروریستها به هیچ راهی به غیر از حذف بشار اسد که به معنای نابودی حکومت و به عبارتی براندازی بود تن نمیدادند؛ یعنی بر همان هدفی اصرار داشتند که در فاز نظامی آن را دنبال میکردند. تروریستها با لجاجت در عرصه سیاسی از یک طرف تمام راههای مصالحه سیاسی را مسدود میکردند و از طرفی در میدان جنگ نیز بر تصرفاتشان میافزودند. با توجه به جایگاه سوریه در سیاست منطقهای و ضداستکباری و ضدصهیونیستی ایران آیا در وضعیت موصوف که موقعیت حکومت سوریه در معرض خطر نابودی بود؛ ایران میبایست به تحرکات سیاسی که در برنامه تروریستها و هوادارانشان تنها نقش زدودن اتمام خشونت و تروریسم از گروههای جنایتکار مسلح را داشت دل خوش میکرد و نظارهگر سقوط حکومتی میشد که در عرصه امنیت ملی سیاستهای منطقهای و آرمانهای اسلامی و انقلابیاش نقش ویژه داشت؟! آقای تاجزاده از مقولهای (فعالیت سیاسی) صحبت میکند که در قاموس اولیه تروریستها و حامیانشان جایی نداشت و اگر امروز این موضع اندکی واقعیت پیدا کرده و عاجزانه به دنبال آن هستند به سبب فشارهای سنگین عرصه نظامی است. هزاران تروریست اجنبی را به جای مردم سوریه جا زدن و یا بر مزدورانی که به کشورشان خیانت میکنند و به فجیعترین شکل مردم خودشان را میکشند نام مردم سوریه را نهادن، تنها تلاشی برای پوشاندن بیاعتباری ادعا و استدلال آن است.
3-تمجید از برخورد موفق با طالبان، تاجزاده با بازگشت به گذشته و صحبت از زمانی که طالبان در افغانستان کابل را تصرف کرد و بعد آمریکا به افغانستان حمله کرد، سعی میکند آن را الگویی برای برخورد امروز ایران با بحران سوریه نشان دهد یا حداقل با یادآوری آن، بر روشی مانند آن تأکید کند. وی در این باره گفته است: پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر، ایران در معرض تهدید بسیار جدی بود. اهمیت بحران افغانستان برای امنیت ملی به مراتب بیشتر از سوریه بود ... تروریستهای افغانستان تهدیدی برای جامعه جهانی محسوب میشدند و برای ایران هم به عنوان همسایه تهدید بزرگتری به شمار میرفتند ... اگر جمهوری اسلامی درست عمل نمیکرد میتوانست درگیر یک مناقشه مذهبی شود ... بعد از 11 سپتامبر دولت و وزارت خارجه اصلاحات با تدبیر عمل کرد و مدیریت سیاسی را به دست گرفت و نیروی قدس را مدیریت کرد. در افغانستان نیروی نظامی ایران درگیر نشد و ایرانیان هیچ تلفات انسانی در جنگ افغانستان ندارند... هیچ کس نتوانست فعالیت جمهوری اسلامی علیه تروریست را در افغانستان به نام دخالت در امور آن کشور و فرقه گرایی و امثال اینها منفی جلوه دهد یا حتی نادیده انگارد.
تفاوتهای افغانستان با سوریه و طالبان و داعش و سایر تروریستهای سوریه مؤید تصمیمگیریهای متفاوت است. در قضیه افغانستان و طالبان، پس از تسلط طالبان بر کابل، اولین کشوری که آنها را به رسمیت شناخت عربستان بود و بسیاری از کشورهایی که امروز علیه دولت و ملت سوریه همراه با عربستان از تروریستها حمایت میکنند مانند آمریکا، انگلیس، آلمان، کانادا، ترکیه و ... و در آن زمان در نقطه مقابل طالبان و عربستان بودند و برای اشغال افغانستان و سرنگونی طالبان ائتلاف بین المللی تشکیل دادند و حتی ایران با حضور در نشست بُن در سرنگونی طالبان نقش ایفا کرد و این در حالی بود که پس از تسلط طالبان بر کابل برخی از دوستان آقای تاجزاده از مذاکره با طالبان به عنوان یک همسایه صحبت میکردند و بر خلاف صحبت وی مشت آهنین سپاه در شرق کشور چشم طمع ورز طالبان به خاک ایران را کور کرد نه مدیریت آن زمان در وزارت خارجه! مقایسه این دو زمان و دو خاک (افغانستان و سوریه) قیاس مع الفارقی است که کمکی به اثبات نقد آقای تاجزاده نمیکند. ضمن آنکه موفقیت در آن زمان هم به سیاستهای کلانی بازمیگردد که در حال حاضر هم فعال است.
4-نگرانی از سود بری اسرائیل از بحران سوریه؛ تاجزاده دغدغهمندانه در این گفتگو از سودبری رژیم صهیونیستی از بحران سوریه سخن گفته است: امپراتوری رسانهای جهانی برای پوشاندن مقاصد واقعی توسعه طلبان اسرائیلی ... و حفظ امنیت اسرائیل... به انی شبهه دامن زد و به تقویت انگیزههای مذهبی اکثریت مسلمانان پرداخت و اهل سنت را تحریک کرد که باید به کمک مخالفان اسد و متحدان شیعی و ایرانیاش بشتابند... استراتژی اعزام نیرو ایران را به زمینی کشاند که اسرائیل برای سرپوش گذاشتن بر جنایات خود، شدیداً به آن نیاز داشت... جمهوری اسلامی باید به سمت نجات مردمش پیش برود و ... جلوی مقاصد اسرائیل و برخی از جناحهای افراطی منطقه را که به دنبال تداوم بحران هستند، با دیپلماسی صحیح بگیرد... جنگ شیعه و سنی پوششی برای مقاصد شوم استعمارگران غربی، ارتجاع منطقه و توسعه طلبان اسرائیلی فراهم آورد تا در لوای آن هر جنایتی را انجام دهند... چه بسا اشخاص، احزاب و دولتها با مقاصد پاک و انسانی یا ملی و صلح طلبانه اقدامهایی انجام میدهند که به سود جنگ طلبی و جنگ طلبان تمام میشود. نمونه آن کارهای ما در سوریه، یمن و ... است که نتایج آن در درجه اول به نفع اسرائیل... بوده است.
اینکه رژیم صهیونیستی از برخی تحولات جاری منطقه و به ویژه بحران سوریه سود میبرد امری بدیهی است؛ لکن به بهانه جلوگیری از سودبری مقطعی رژیم صهیونیستی نمیتوان، از برخورد قدرتمند با خطری که رفع نکردن آن برای رژیم صهیونیستی سودهای کلان و پایدار دارد شانه خالی کرد؛ پس باید این هزینهها را پرداخت تا فاجعه خسارت بار اتفاق نیفتد و این از امور ذاتی این مسائل است و به عبارتی صهیونیستها در شکل دادن به این بحران نقش آفرینی کردند تا به سودهای کم و کلان برسند که هدف سود کلان بود که با تحکیم محور مقاومت فقط حسرت آن برایشان میماند. انشاءالله.
اما در خلال این بحث آنچه که تعجب برانگیز است، ابراز ناراحتی و نگرانی آقای تاجزاده از سودبری رژیم صهیونیستی از بحران سوریه است که برای اثبات حقانیت کلیت بحثش بر آن بسیار هم تمرکز کرده است. تعجب هم از این بابت است که در فتنه 88 که خود وی نیز از فعالان آن بود و بابتش حبس نیز کشید؛ زمانی که همفکران وی شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» را سر دادند، آقای تاجزاده و دوستانش علیه این شعار خائنانه که خیانت به انقلاب اسلامی، خیانت به فلسطین، خیانت به لبنان و سرسپردگی به اسرائیل بود، واکنش نشان ندادند.
آیا سر دادن چنین شعار پلید و شیطانی در ام القرای جهان اسلام و در مهد ستیز و دشمنی با رژیم کودک کش و غاصب و جنایتکار صهیونیستی به نفع صهیونیستهای خون آشام نبود و آنها را از هر زمان دیگری خوشحالتر نمیکرد؟! اگر موضع امروز آقای تاجزاده مانند موضع آن روزش سیاسی نیست باید ورود وی به عرصه اعتقادی مقابله با رژیم صهیونیستی را خوش آمد گفت که اگر چنین باشد باید درباره بسیاری از نکاتی هم که در گفتگو با «روبهرو» اظهار داشته تجدید نظر کند. زیرا بسیاری از آنها بسیار شبیه چراییهای اعتقاد به مقابله با رژیم صهیونیستی است؛ و چنانچه موضع امروزش درباره رژیم صهیونیستی مانند موضعش در زمان سر داده شدن آن شعار منفور در فتنه 88 سیاسی است باید تکلیفش را با نقد نقدهایش روشن کند. در این گفتگو نکات قابل نقد دیگری وجود دارد که به سبب اطاله کلام فعلا از پرداختن به آنها صرف نظر میشود.
* رضا گرمابدری