وی در این سخنان تأکید کرد: من بار دیگر به خانواده برادر عزیز و فرمانده حاج مصطفی شحاده و همسر مجاهد و ایثارگر ایشان و دختر و پسرانش و به خواهران و برادران و تمامی دوستان وی تسلیت می گویم. ایشان از همان ابتدا فرزند مقاومت و مجاهدت بود و در خانوادهای بزرگ شده بود که فرزندان آن، شهید این مسیر بودند و سختیها و مصیبتهای زیادی را تحمل کرده از همان آغاز این مسیر در راه آن صبر پیشه کردند. من در غم از دست دادن این فرمانده و این برادر دوست داشتنی با آنها ابراز همبستگی و همدردی میکنم ، او کسی بود که استاد مجاهدین و پدر شهیدان و برادر بزرگ آنها بود و از خداوند متعال میخواهم که با آنها محشور شود.
من در بخش اول سخنان خود از حاج مصطفی ابو احمد صحبت می کنم. من از تجربه مستقیم و شخصی خود صحبت میکنم. من نمیگویم که فلانی و فلانی این حرف ها را زده است، من از تاریخ دور و از اشخاصی که آنها را نمیشناسم صحبت نمیکنم، بلکه از فردی صحبت میکنم که او را از نزدیک میشناختم ، با هم کار کردهایم و در مسیرهای مختلفی با هم قدم زدیم و در سختیها با هم همراه بود ایم.
ابو احمد از نخستین افرادی بود که در ابتدای این مسیر و آغاز تشکیل حزبالله و مقاومت اسلامی لبنان به آن ملحق شد. در ابتدای این روند مجموعه زیادی از جوانان مؤمن و متدین و مقاوم و مجاهد حضور داشتند، شهید حاج مصطفی از همان روزهای اول یکی از افرادی بود که در تشکیل این روند سهیم بود ، نه اینکه در سال یا ماه های اولیه به آن ملحق شده باشد. وی مانند بسیاری از عناصر مؤسس حزبالله لبنان جوانی حدوداً 22 و 23 ساله بود که تمام جوانی و عمر خود را در مسیر مقاومت گذاشت و با مقاومت به پایان برد. او با وجود بیماری که داشت، در حزبالله مسئولیت گرفت و یکی از مسئولان موسس حاضر در عرصه های میدانی بود و در جبهه های مبارزه باقی ماند و هرگز جبهه ها را ترک نکرد.
ابو احمد بارها به آستانه شهادت رسید
وی برادر مؤمن و شجاع و آگاه با اراده آهنین بود که ترس به دل خود راه نمی داد. در ذهن من مجموعه ای از اشخاص و برادران هستند که هرگز، نه در سختی ها و نه در جنگ ها و جبهه ها و خطوط مقدم ترس در دل آنها راه پیدا نمیکرد، آنها هرگز به خود نمی لرزند و اعصابشان خراب نمی شود. وی یکی از نمادهای اینگونه افراد بود. برادر مصطفی شحاده بسیار به جوانان و مجاهدین و مردم نزدیک بود. آنها عشق و محبت و برادری و صداقت و تواضع نشان می داد. هنگامی که بخواهیم به ابتدای روند مقاومت یعنی سالهای 1982 بازگردیم، در زمانی که تعداد ما در حزبالله و امکانات ما بسیار کم و محدود بود، در آن زمان ما در غربت بودیم و می ترسیم که اطرافیان، ما را بربایند، ما در آن زمان یک آشیانه شیران بیشه در بیروت غربی داشتیم، و شیر این آشیانه و محافظ آن مصطفی شحاده بود.
حزب الله لبنان، این شجره طیبه که اصل آن ثابت و شاخههای آن در آسمان است ، از آن زمان تاکنون ریشههایش در زمین قوی و مستحکم شده بود ، یکی از عواملی که باعث شد این درخت در نتیجه طوفانها و بادهای شدید آسیب نبیند و بیش از 30 سال استقامت کند، همین نکته بود. این در حالی بود که همه ساله تقریبا یک یا دو بار مورد آزمایش قرار می گرفت. حاج مصطفی ابواحمد یکی از این ریشههای قوی و مستحکم بود که این درخت را در زمین ثابت نگه داشته بود.
ایمان و تدین و تعهد وی به مقاومت و مسیر حزبالله لبنان باعث شده بود که وی خطراتی را در ابعاد شخصیتی بپذیرد. او کسی بود که در خطوط مقدماتی مبارزه میکرد و سینه خود را سپر آتش و گلولهها کرده بود و با چالشها مقابله کرده و مجروح هم شده بود، وی بارها نزدیک بود در عرصههای مختلف به شهادت برسد.
حاج مصطفی از اولین لبنانیهایی بود که بنای این ساختمان مستحکم جهادی را به خوبی پایه گذاری کرده و آن را توسعه و تقویت کرد تا اینکه با گذشت زمان این بنا موفق به اخراج اشغالگران و مقابله با تهدیدات و تجاوز و دفاع از وظن و امت اسلام در چهرههای مختلف و زمان های مختلف شد.
اگر من بخواهم یک نقطه عطف اساسی در سیره زندگی این فرمانده جهادی بیان کنم تا حق وی ادا شود، نقطه عطفی که در زندگی هر فردی که 40 یا 50 سال در مبارزه و جهاد زندگی کرده،معمولا در زندگی هر فرد به دو یا سه نقطه عطف می توان رسید، من اگر بخواهم نقطه عطفی را انتخاب کنم و از آن صحبت کنم، برای زخم زدن یا برانگیختن برخی مسایل گذشته نیست، بلکه تنها برای عبرت گرفتن حال و آیندگان است.
حاج مصطفی مسئول نظامی غرب بیروت بود
حاج مصطفی مسئول نظامی حزبالله لبنان در منطقه بیروت غربی بود. در سال 1987 در اثر درگیریهای داخلی که در آن زمان بین گروه ها و جریانهای سیاسی در بیروت ایجاد شده بود ، نیروهای سوریه وارد بیروت شدند و در ابعاد نظامی در این شهر استقرار پیدا کردند. در آن زمان یک فاجعه و حادثه سخت و دردناک به وقوع پیوست. در دومین ماه از سال 1987 در منطقه فتح الله که بعدها کشتارگاه فتحالله نامیده شد، 18 تن از بهترین برادران و جوانان ما به شهادت رسیدند. آنها در ساختمانی در طبقه اول حضور داشتند، حاج مصطفی نیز در همان ساختمان بود ، اما فکر میکنم در طبقه ششم یا هشتم بود.
به هر حال ما در دولت گذشته سوریه در مقابل چالش و سختی قرار داشتیم، در این دولت کسانی بودند که به هر دلیلی سعی میکردند بین ارتش سوریه و حزبالله لبنان درگیری و مبارزه به راه بیندازند ، حوادث زیادی در دهه 80 و حتی دهه 90 رخ داد ، اما این حادثه خطرناکترین و بزرگترین آن حادثه ها بود. طبعاً در آن زمان کسانی بودند که میخواستند واقعیت میدانی مشخصی را به رهبران وقت سوریه القاء کنند. حافظ اسد رئیس جمهور فقید سوریه در آن زمان دیدگاههایش در رابطه با موضوع مقاومت در لبنان و حزبالله لبنان ، دیدگاه استراتژیک جدا از رقابتها و درگیریهای داخلی در لبنان بود ، اما در دولت سوریه ،در آن زمان افرادی بودند که بنا بر محاسبات و دلایل مشخص میخواستند مسائل را به سمت درگیری و مبارزه گسترده بین ارتش سوریه و حزبالله بکشانند، من الان نمیخواهم وارد این عوامل شود، اما این موضوع یکی از مشکلات ما بود و این معضل بعد از این حادثه نیز ادامه پیدا کرد.
به مرور زمان افرادی بودند که بر روی ایجاد درگیری بین مقاومت و ارتش لبنان حساب کرده بودند، در کشتار سال 1993 در میدان المطار برای این موضوع برنامهریزی شده بود. در آن زمان نیز 10 تن از برادران و خواهران ما به شهادت رسیدند و 50 تن دیگر زخمی شدند که جراحتهای آنها در ناحیه سر و و سینه گفت ، اما ما بار دیگر باید صبر میکردیم تا این توطئهها را ناکام بگذاریم. همچنین کسانی بودند که به دنبال برنامهریزی و توطئه چینی جهت ایجاد درگیری بین ارتش لبنان و مقاومت بودند. در سال 2005 و بعد از خروج نیروهای سوری از لبنان این اتفاق افتاد ، اما این محاسبات آنها را به جایی رساند که متوجه شدند بازنده میدان هستند ، چرا که دیدگاههای ارتش و ساختار و فرماندهی و افسران ارتش و فرهنگ موجود در ارتش که طی این دهه ها ایجاد شده، ابا داشت که وارد این مسیر شود.
به هر حال این موضوع یکی از چالشها و دردها و سختیهایی این بود که ما در طی دهههای گذشته با آن مواجه بودیم، به موضوع برادر عزیزمان حاج مصطفی بازمیگردیم. در آن زمان و در نتیجه اتفاقاتی که افتاده بود یعنی تعدادی از برادران ما در کشتارگاه فتح الله از سوی نیروهای سوریه کشته شده بودند، در پی این حادثه تبعات تحریک آمیزی به صورت عمده ایجاد شده بود تا ما را به سمت واکنشهای غیر حساب شده بکشاند و درگیری های بزرگتری شکل گیرد.
طبعاً در آن شب تمامی برادران و جوانان ما در بیروت غربی آماده باش بودند، آنها جمع شده بودند و مناطق را تحت تسلط خود گرفته بودند. برخی از جوانان ضاحیه نیز در نتیجه این اتفاق به بیروت آمده بودند. فرمانده میدانی این تجمع حاج مصطفی بود. تنها یک سختن از سوی وی ، یک دستور، یا یک شلیک گلوله کافی بود تا در دومین ماه از سال 87 فاجعه ای رخ دهد که میتوانست به درگیریهای کامل و فراگیر نه تنها در بیروت و ضاحیه بلکه در تمامی مناطق بین حزبالله لبنان و ارتش سوریه ایجاد شود. با وجود اینکه شهدای این حادثه دوستان و برادران و عزیزان او بودند، اما این فرمانده به اندازه ای انضباط و اطاعتپذیری و حکمت و مسئولیتپذیری و شجاعت داشت که بر خشم خود مسلط شد و هیچ اقدامی را انجام نداد و افکار عمومی و خشم مجموعه خود را مهار کرد تا فرماندهی حزب الله تصمیم مناسب را اتخاذ کند.
برادرانمان در شورای فرماندهی حزبالله لبنان در آن زمان - ما در آن موقع دبیرکل نداشتیم، گرچه شورای فرماندهی داشتیم، الان نیز این شورا را داریم اما در آن زمان دبیر کل نداشتیم- جمع شدند و تبعات و نتایج این حادثه را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که ما باید صبر کنیم و این مشکل را تحمل کنیم، چرا که برخی به دنبال ایجاد درگیری هستند که اولین برنده آن اسرائیل و کسانی است که اسرائیل از آن ها حمایت می کند. پروژه آمریکا در لبنان و منطقه این بود، شما میدانید که در آن زمان آمریکاییها به صورت فعال و تأثیرگذار و مستقیم در تمامی حوادث منطقه حضور داشتند. با وجود سختی این مصیبت ما باید این مسئولیت را تحمل میکردیم و از آن عبور می کردیم تا به روشی متفاوت آن را حل و فصل کنیم.
من آن شب را به یاد دارم ، در ساعت 12 و 30 دقیقه شب، مجموعه ای از برادران شورای رهبری از کادر فرماندهی مرکزی حزبالله لبنان ، در تاریکی شب سوار بر خودرو شدند و به سمت بیروت حرکت کردند. آنها با وجود خطراتی که وجود داشت از ضاحیه به بیروت رفتند، چرا که میپنداشتند که باید با حاج مصطفی و جوانان همراه وی صحبت کنند. شرایط مشکل بود. به یاد دارم که من نیز با سایر برادران در آن خودرو بودم ، ما با خودرو به جایی رفتیم که حاج مصطفی شحادة در آنجا بود. من پیاده شدم تا با او صحبت کنم، این موضوع نیم دقیقه بیشتر طول نکشید، به او گفتم: حاجی خداوند صبر شما را زیاد کند، تصمیم ما این است که به سمت درگیری کشیده نشویم، کسانی هستند که میخواهند ما را به سمت فتنه بکشانند ، به سمت مبارزهای که به ضرر مقاومت و به ضرر شهدایمان است، این موضوع خدمت به آمریکا و اسرائیل است. ما باید خودمان را کنترل کنیم و جوانان و سلاح هایمان را جمع کنیم و منتظر بمانیم تا ببینیم چگونه این موضوع را باید در آینده بررسی کنیم. جواب او این بود دستور اطاعت می شود و موضوع به پایان رسید.
در آن شب این فرمانده همانطور که گفتم ذات و جوهر خود را نشان داد. اطاعت، ولایت پذیری، انضباط ، تواضع، هوشیاری، حکمت، مدیریت، صبر، حس فرماندهی و مسئولیت پذیری. این کافی است. بیایید فرض کنیم که در آن شب هیچ کس پاسخ کسی را نمیداد و مردم از اطاعت فرار میکردند یا تصمیم چیز دیگری بود ، اما این تصمیم چیز دیگری نبود و با نقطه عطف موجودیت فرمانده ای به نام مصطفی شحادة همراه شد ، اگر برادران و جوانان و مبارزان ما وارد جنگ فراگیر در بیروت میشدند ، مصیبتی واقعی برای همه پیش میآمد ، از جمله برای پروژه مقاومت.
این یک موضوع مهم است که من همواره آن را در ذهن خود دارم و حتی لحظهای از ذهن من خارج نمیشود ، چرا که از نقاط عطف سرنوشتساز است. این یک اتفاق عادی نبود، وقتی این اتفاق سرنوشتساز رخ داد، میخواست ما را به یک سمت بکشاند ، اما ما میخواستیم که خود را در مسیری کاملاً متفاوت قرار دهیم.
طبعاً بعد از این تحولات ارتباطات ما با حافظ اسد رئیسجمهور سوریه برقرار شد و واقعیت تحولاتی که رخ داده بود، به اطلاع وی رسانده شود و از آن زمان به بعد توجهی ویژه از سوی شخص رئیسجمهور معطوف به این قضیه شد. کانالهای متعددی برای جلوگیری از بروز چنین حوادث یا کشانده شدن روند تحولات به سمت فتنههایی این چنینی باز شد. آن روزها روزهای سختی بود.
در هر حال، در این حادثه این فرمانده حاضر بود و بعد از آن، مسئولیت خود را در تمامی بیروت و جنوب لبنان در عملیات و تلاشهای مقاومت و تأسیس گردانهای مقاومت لبنان در برابر اشغالگری در دهه نود دنبال کرد و نقش و جایگاه اساسی و محوری در این زمینه داشت.
همان طور که وی کار خود را از بیروت غربی آغاز کرده بود، بار دیگر در سالهای پایانی عمر خود به این منطقه بازگشت، او مسئول و مجاهدی مسئولیت پذیر و رهبر و پدر و برادر بزرگ برای عناصر حزبالله بود تا این که بعد از صبر طولانی در برابر بیماری سخت، دارد فانی را وداع گفت . من دوست داشتم به حق وی را که نمونهای از وفاداری و ایمان و صدق و بخشش و شجاعت و شهامت و آمادگی برای فداکاری در خطوط مقدم جبههها بود ، شهادت دهم. در میدانی که وی زخمی شده بود و در آستانه شهادت قرار داشت ، من او را یک یا دو روز بعد از جراحت دیدم. او دست خود را به گردنش بسته بود و با این حال سلاحش را در دست دیگر گرفته بود ، او هرگز از بیماری و جراحت و ضعف و هیچ مشکل دیگری نمیترسید و هرگز از حضور در میدان مبارزه شانه خالی نمیکرد.
حاج مصطفی شحادة فرمانده فقید ما به حق یک از شیران بیشه مقاومت و شمشیری از شمشیرهای خدا در این مسیر الهی و مبارک است ، خداوند انشاءالله او را رحمت کند و او را با انبیا و اولیا و شهدا و صدیقین و صالحین محشور کند.
حزب الله طی دو و نیم سال مورد ظلم واقع شد
اگر اجازه بدهید میخواهم اندکی در رابطه با مسائل موجود در کشور صحبت کنم: موضوع اول در زمینه انتخاب رئیسجمهور است. الحمدالله در روز 31 اکتبر این انتخاب صورت گرفت و میشل عون رئیسجمهور لبنان شد. من میخواهند چند نکته را در این زمینه مطرح کنم تا بعلاوه مسائلی که گفتم این پرونده را ببندیم. طبعاً از طرف مقابل مسائل زیادی مطرح میشود، اما ما همواره کم سخن میگوییم.
نکته اول: من امروز و بعد از انتخاب رئیسجمهور لبنان میتوانم بگویم که طی دو سال و نیم گذشته ما بسیار مورد ظلم واقع شدیم و تهمتهای زیادی بر ضد ما مطرح شد. کسانی که به ما تهمت میزدند و ظلم میکردند ، میتوانند به خود و محاسبات خود رجوع کنند و ببینند طی این دو و نیم سال چه چیزی گفته و چه چیزی نوشتهاند. گفته میشد که حزبالله لبنان حتی اگر به دنبال انتخاب رئیسجمهور باشد ، ریاست جمهوری میشل عون را نمیخواهد و به عون در این زمینه دروغ می گوید. ما هرگز فریبکار و دروغگو نبودهایم. آنها بعد از این موضوع نظر خود را افزایش دادند و مدعی شدند که حزبالله اساساً انتخاب رئیسجمهور در لبنان را نمیخواهد و پروژه این حزب ادامه خلأ ریاست جمهوری است ، به همین علت انتخاب هر رئیس جمهوری را به تعطیلی میکشاند، آنها میگفتند که حزبالله نه میشل عون، نه سلیمان فرنجیه ونه هیچ کس دیگری را نمی خواهد. آنها توهمات و اتهامات و تحلیلهای زیادی را بر این اساس پایه گذاری کردند و یک اتفاق داخلی و منطقهای و بینالمللی نبود که وارد آن شوند و ما را متهم نکنند.
ادعای ارتباط مذاکرات هستهای ایران با ریاست جمهروی لبنان دروغ بود
آنها در ابتدا مدعی بودند که حزبالله لبنان انتخاب ریاست جمهوری لبنان را برای مذاکرات هستهای بین ایران و 1+5 متوقف کرده است و موضوع ریاست جمهوری بر روی میز مذاکرات وین قرار دارد. ما [از این اتهامزنیها ] خسته شدیم و به آنها گفتیم: توهمات و این سخنان یاوه را رها کنید. بر روی میز مذاکرات وین هیچ چیزی غیر از بحث پرونده هستهای ایران مطرح نبود، نه در مورد لبنان و نه هیچ جای دیگر.
توافق هستهای به نتیجه رسید، اما ریاست جمهوری لبنان حل نشد. مشخص شد که مواضع ما صادقانه و درست بوده است و مطالبی که آنها مطرح میکردند افتراء و کذب بوده است. مشخصشده در روی میز مذاکرات هستهای چیزی نظیر لبنان یا پرونده ریاست جمهوری و مقاومت یا سوریه و چیز دیگری مطرح نشده است، تنها پرونده هستهای در این مذاکرات مطرح شده است ، چرا که جمهوری اسلامی ایران و شخص امام خامنهای رهبری جمهوری اسلامی به شکل قاطع مناقشه در زمینه هر پروندهای غیر از پرونده هستهای بر روی میز مذاکرات را رد کردند.
به این ترتیب مشخص شد که ما صادق هستیم و این دیگران هستند که دروغ میگویند و به ما ظلم کند ، با این وجود آنها به ادعاهای خود ادامه داده و مدعی شدند که حزبالله لبنان جلوی تعیین رئیسجمهور را می گیرد و منتظر حوادث سوریه است. ما هزار بار گفتیم که ای برادران منتظر تحولات سوریه و منطقه نباشید، بیایید با هم بنشینید ، صحبت کنید و به تفاهم برسید، میشل عون گزینه نهایی و الزامی برای ریاست جمهوری لبنان است، بروید و با او صحبت کنید ، با او مذاکره کنید و به تفاهم برسید ، اما هیچکس واکنشی نشان نمیدهد. اما در هر حال 31 اکتبر مشخص کرد که انتخاب رئیسجمهور لبنان هیچ ارتباطی با پرونده هستهای یا حوادث سوریه ندارد و ایران با هیچکس در این زمینه مذاکره نکرده است. هنگامی که اولاند رئیسجمهور فرانسه خواست با روحانی رئیسجمهور ایران در رابطه با اوضاع لبنان سخن بگوید، روحانی گفت که ببینید لبنانیها بر سر چه کسی توافق میکنند. واتیکان و ایتالیا و روسیه نیز با ایرانیها در این رابطه صحبت کردند، اما ایرانیها همواره میگفتند این موضوع را باید لبنانیها حل کنند ، ما متحدان و دوستانی در این کشور داریم و این مسایل مربوط به آنهاست و ما در این زمینه مداخله نمیکنیم. ایران و سوریه با تمام صداقت و شفافیت میخواستند که انتخاب رئیسجمهور لبنان انتخاب کاملاً داخلی باشد ، کسی که نمیخواست این انتخاب در داخل لبنان صورت گیرد ، کسانی غیر از ما بودند. این نکته اول و من در این نکته به همین مقدار کفایت میکنم.
در ادامه افرادی آمدند و ریاست جمهوری لبنان را موضوع درگیری عربستان با ایران مرتبط کردند ، آنها گفتند باید منتظر بمانیم و ببینیم تا عربستان و ایران در زمینه عراق و یمن و سوریه و بحرین به توافق برسند و موضوع ریاست جمهوری لبنان نیز یکی از این پروندهها است. تمامی این اظهارات مطالب بیاساس و توهم بود. ما از همان اول در این زمینه در مواضع خود و حمایت از میشل عون کاندیدای ریاست جمهوری ثابت قدم بودیم. ما صادقانه به دنبال انتخاب رئیسجمهور بودیم و این فرد را با نام رئیسجمهور انتخاب کرده بودیم و حتی یک لحظه از این موضع عقبنشینی نکردیم، ما تمام اقداماتی که ممکن بود به انجام شدن انتخاب رئیسجمهور برسد و تمام آنچه که در توان داشتیم را در این زمینه به کار بردیم. این یک نکته.
نکته دوم اینکه حتی بعد
از انتخابات نیز متأسفانه برخی اصرار داشتند که بگویند که صاحب فضل در این
انتخاب هستند. این در حالی است که ما هرگز از فضل خود صحبت نکردیم. ما دوست
نداریم بر سر کسی منت بگذاریم. ما هرگز وارد این فضا نشدیم، اما برخی
جریانها اصرار دارند که بگویند حزبالله ژنرال عون را نمی خواست و آنها ما
را به سمت انتخاب رئیس جمهور در روز 31 اکتبر کشاندند. من به زبان ساده به
آنها میگویم، اگر شما میتوانستید ما را مجبور به انتخاب رئیس جمهور
لبنان کنید، چرا دو سال و نیم صبر کردید؟ در اینجاست که فرد فریبکار و صادق
مشخص میشود. دیگر نیاز نیست من وارد مجادله شوم و انگیزهها و دیدگاههای
خود و آنها را بررسی کنم.
در این زمینه برخی اصرار دارند که
دستاورد و پیروزی محقق شده است ، چرا که همه باید بدانند که پیروزی به معنی
به شکست کشاندن اهداف دشمنان یا رقبا است، نظر ما با شما متفاوت است، ما
در جنگ جولای میگفتیم که پیروزی ما در اینجا است که اهداف تجاوز دشمن
اسرائیلی را ساقط کردیم ، اما شما میگفتید که این هرگز یک پیروزی به شمار
نمیرود. الان مشخص شده است که عدهای در کشور پیروز شدند! آنها کشف کردند و
فهمیدند که هدف حزبالله خلأ ریاست جمهوری بوده است و آنها برای از بین
بردن این خلأ میشل عون را به عنوان رئیسجمهور تعیین کردند تا بتوانند این
هدف را ثابت کرده و حزبالله را دچار شکست کنند و پیروزی را رقم بزنند!
جالب است، واقعاً جالب است . آنها ما را متهم میکنند که هدف ما به مدت دو و
نیم سال خلأ ریاست جمهوری بوده است و برای شکست دادن ما ریاست جمهوری میشل
عون را پذیرفته و او را رئیس جمهور کرده اند. این شما بودید که کشور را به
خلأ دو و نیم ساله کشاندید که همراه بود با تمامی تبعاتی که از آنها صحبت
می کنید، شامل تعطیلی مؤسسات و اوضاع مالی و اقتصادی و .... .
این در حالی است که این ما بودیم که آن را به سمت انتخاب رئیسجمهور کشاندیم، در حالی که هدف آنها خلأ ریاست جمهوری بود. هر کس هر چیزی که میخواهد بگوید. کسی که پیروزیها را به دست آورده است باید از پیروزی حرف بزند . مشکلی نیست. مهم این است که بعد از 31 اکتبر روز دیگری در لبنان آغاز شده است.
این موضوع برای ما مهم است ، به همین علت شما طی هفتههای گذشته مشاهده کرده که با وجود شدت حملات و کثرت مطالب بیپایان اساسی که در این زمینه مطرح میشود ، واکنشی نشان نمیدادیم و از این اتهامات عبور می کردیم ، همان طور که من در روز یکشنبه گذشته در مراسم بزرگداشت شهید حاج علاء نیز گفتم هدف واقعی ما رسیدن به ریاست جمهوری بود.
یک جریان سیاسی نیز وجود داشت که میگفت میشل عون را به عنوان رئیسجمهور لبنان انتخاب میکند، چرا که تعهد حزبالله به وی تنها تعهدی اخلاقی است و مبتنی به رویکردهای سیاسی نیست. عجیب است که چنین رهبران حزبی در لبنان وجود دارند. این رهبران سیاسی و دفترهای سیاسی عریض و طویل آنها جمع می شوند و نشست برقرار میکند . ما طی دو و نیم سال گذشته گفتیم که از کاندیداتوری میشل عون حمایت میکنیدم، این تنها براساس مبانی اخلاقی و وفاداری نیست ، بلکه به علت فلان و فلان شاخص عون است، با این وجود برخی افراد هستند که اصلاً در طی این دو و نیم سال حرفهای ما را نشنیدهاند و روزنامهها را نخواندهاند و از جزئیات تحولات اطلاع پیدا نکردهاند. در لبنان یک جریان به نام حزبالله وجود دارد که از کاندیدایی حمایت کرده است ، چرا از او حمایت کرده است؟ آنها هیچ چیز نخوانده اند، هیچ چیزی نشنیدهاند و تصور کردند که موضوع فقط موضوع اخلاقی است. این کافی نیست چرا که پرداختن به موضوع کاندیداتوری از زاویه سیاسی صورت گرفته است.
بین ما و میشل عون غیر از اعتماد چیزی وجود ندارد
در موضوع سوم من میخواهم در رابطه با آغاز دوره جدید صحبت کنم، چرا که مسائل زیادی در رابطه با تفاهمها و معاملههای ریاست جمهوری به توافقات و امثال آن گفته شده است. بین ما و ژنرال عون رئیسجمهور لبنان تفاهمی در فوریه سال 2006 در کلیسای مارمیخائیل به صورت علنی ایجاد شده که از طریق رسانههای خبری نیز منتشر شده است. این موضوع هیچ ارتباطی به ریاست جمهوری یا جزئیاتی از این نوع ندارد. این تفاهم که بین ما برقرار شده است ، به پایان رسیده و الان هیچ تفاهمی بین ما و بین عون وجود ندارد و هیچ معاملهای برای ریاست جمهوری صورت نگرفته است. این موضوع برای همه باید آشکار باشد. من فکر نمیکنم که کسی بخواهد ما و میشل عون را در این زمینه متهم کند، اما با این حال واضح می گویم که چیزی وجود ندارد.
برعکس، ما براساس تجربه 10 سال گذشته ، از فوریه 2006 تاکنون ، هنگامی که از این کاندیداتوری حمایت میکردیم از موضع اعتماد به این فرد از او حمایت میکنیم . هنگامی که ما در زمینه حمایت از کاندیداتوری او به تفاهم رسیدیم و چند ما قبل از اینکه این موضوع را اعلام کنیدم، آن را بررسی میکردیم. او از من پرسید: اگر میخواهید مذاکره یا بررسیهایی داشته باشید ، من با رهبران سیاسی دیدارهایی خواهم کرد. شما در حزبالله از کاندیداتوری من حمایت میکنید، اما آنها چه میخواهند ؟ من به او گفتم : ژنرال ما به تو اطمینان داریم ، تو برای ما فردی صادق و شفاف و مستقل هستی. من با او تعارف نکردم و الان هم بدون تعارف این را میگویم که او فردی مستقل است. این چیزی است که من در مناسبات مختلف مطرح کرده ام. میشل عون وابسته به هیچ کس و هیچ دولت و هیچ سفارتخانه و هیچ محوری نیست. هر چیزی که اعتقاد داشته باشد و وجدانش نسبت به آن آرام باشد، آن را انجام میدهد. من به او گفتم که ما به تو و این ویژگیها و استقلال و صداقت و ملی گرایی تو و تجربه ای که داری، اطمینان داریم.
معاملهای با عون نداشتهایم
الان برخی هستند که پروندههای قدیمی را باز میکنند ، به دنبال پروندههای جنگ جولای و پس از آن هستند ، آنها سختی ها و محنت ها را جستجو میکنند. اما ای برادران و خواهران ما در آغاز دورهای جدید هستیم. همه بدانند که تمام آن چیزی که بین ما و آقای رئیسجمهور وجود دارد، این اعتماد است. هیچ چیز دیگر غیر از این اعتماد وجود ندارد و ما بر سر چیزی با هم توافق نکردهایم و معامله ای انجام ندادهایم. ما تنها به این اعتماد کفایت کرده ایم و امروز نیز کاملاً مطمئن هستیم ، چرا که کسی که ساکن کاخ بعبدا شده، فردی صادق ، شجاع ، ملیگرا و شخصیتی مستقل و مقاوم مانند کوه است. وی مبانی و ارزشهایی دارد که بر آنها ثابت قدم است و براساس آنها عمل میکند. ما نیاز نداشتیم که با میشل عون توافق یا معامله ای در زمینه ریاست جمهوری داشته باشیم.
نقش مثبت نبیه بری در انتخاب رئیس جمهور
موضوع چهارم در رابطه با پرونده ریاست جمهوری ، این است که ما باید در زمینه نقش مثبت و بزرگی که نبیه بری رئیس پارلمان در روز انتخابات انجام داد ، و مدیریت دقیق و شاخص وی برای این انتخاب تمرکز کنیم. با وجود اینکه بری مواضع خود در رابطه با کاندیداتوری میشل عون را اعلام کرده و گفته بود که نمیخواهد به وی رأی بدهد، بلکه می خواهد به سلیمان فرنجیه رأی بدهد، و از آنجا که فرنجیه برگه سفید به صندوق می اندازد، برادران ما در جنبش امل و فراکسیون توسعه و آزادی نیز برگه سفید به صندوق میاندازند. در این بازی سیاسی نبیه بری و دیگران می توانستند حد نصاب را در روز 31 اکتبر از بین ببرند، اما او این کار را نکرد و منشور را حفظ کرد.
حتی در طی جلسه نیز وقتی آن مسخره بازی صورت گرفت که تمامی لبنانیها را مشاهده کردند - من در بین پرانتز باید بگویم برخی از نمایندگان با این کار به وجهه پارلمان آسیب زدند و وجهه کشور را مخدوش کردند.- وقتی این مسخره بازیها صورت گرفت تا جلسه را به تعویق بکشاند، برخی میخواستند از مجلس خارج شوند و برخی میخواستند فرار کنند. اما آقای رئیس مجلس قاطع و قوی جلسه را مدیریت کرد و مانع از به شکست کشاندن جلسه شد. به مجرداینکه دوره اول به پایان رسید ، او انتخابات در دوره دوم را آغاز کرد و رأیگیری را به شکلی که مشاهده کردیم مدیریت کرد تا اینکه انتخابات انجام شد. وی برای سخنرانی تبریک آماده بود و برای برگزاری نشست تحلیف نیز آماده بود. او عجله داشت و می خواست که این انتخاب صورت گیرد، این در حالی بود که مواضع وی واضح و علنی بود و در این مواضع با کسی تعارف نداشت.
به هر حال روند تحولات جلسه 31 اکتبر شهادت بزرگی برای نبیه بری است که بار دیگر ثابت کرد که مرد دولت است. و ضمانت ملی بزرگ کشور در دورههای سخت است و تمام کسانی که با او در زمینه ریاست جمهوری اختلاف نظر داشته و دارند ، باید او راحفظ کنند.
نکته پنجم: من طی هفتهها و ماههای گذشته که در زمینه انتخاب رئیسجمهور صحبت میکردم. دائماً از متحد شریف خود یعنی سلیمان فرنجیه صحبت کردم. الان زمان آن فرا رسیده است یکی از نکات اساسی که باعث شد من توصیف "متحد شریف" را برای او به کار ببرم را توضیح بدهم.
فرنجیه نشستهایی را تحریم کرد که میتوانست در آنها رئیسجمهور شود
فرنجیه حتی بعد از اینکه جریان المستقبل او را برای ریاست جمهوری انتخاب کرد، فرصت طلایی داشت که بتواند به عنوان رئیسجمهور انتخاب شود، اما از روز اول به ما التزام داشت. این معنی تعهد و اخلاق است. الحمدالله الان صحبتهای زیادی در مورد اخلاق مطرح میشود. این چیزی است که ما میخواهیم. در رابطه با وفاداری و التزام و تعهد صحبت میشود. او به من گفت: من سختی شرایط را درک میکنم و به همین علت به جلسة انتخاب رئیسجمهور نخواهم رفت، حتی اگر بخواهند من را به عنوان رئیسجمهور انتخاب کنند. اگر شما از جلسه غیبت داشته باشید، تعهد و وفاداری من به حزب الله ادامه خواهد داشت.
از لحاظ تعداد نگاه کنیم، نبیه بری که رئیس پارلمان بود ، نمیتوانست در جلسات غایب باشد و به همراه او فراکسیون او نیز حاضر بودند، اما برخی از متحدان ما بودند که در جلسات همراه با ما غایب بودند. مثلاً میتوانم از سلیمان فرنجیه و فراکسیونش اسم ببرم. غیر از ما و فراکسیون اصلاح و تغییر مثلا متحدان ما در فراکسیون قومی سوری یا برخی نمانیدگان نظیر امیر طلال، قاسم هاشم را به یاد ندارم که در جلسات بودند یا نه، ولی مطمئنم که عاصم قانصو مثل ما غایب می شدند. مجموعه ای از نمایندگان مانند ما در جلسات غیبت میکردند ، در غیر این صورت فراکسیون وفاداری به مقاومت و اصلاح و تغییر به تنهایی نمیتوانستند حد نصاب را از بین ببرد. این برادران در کنار ما باقی ماندند. فرنجیه جلساتی را تحریم کرد که این جلسات میخواست او را به عنوان رئیسجمهور انتخاب کند. اندکی در این زمینه تامل کنید. سلیمان فرنجیه میتوانست نزد ما در حزبالله بیاید و بگوید که ای برادران این کثرت اخلاق شما و من باعث از بین رفتن من میشود ، من یک فرصت تاریخی دارم ، بگذارید رئیسجمهور شوم، با این وجود چنین مسائلی را مطرح نکرد. وی در رسانهها گفت که به تعهدات خود وفادار میماند. این یعنی متحد شریف، این یعنی مردی که "مرد" است. این یعنی فردی که میتوانید برای کشورت و آرمانهای کشور و سرنوشت آن و مقاومت به او اطمینان داشته باشید. این یعنی کسی که برای کشور به او نیاز داری.
ضمانت واقعی برای ایجاد دولت ، ضمانت واقعی برای بر پایی کشور و توسعه ساختارهای دولتی ، ضمانت واقعی برای زندگی بهتر در این کشور صداقت و وفاداری بین گروههای سیاسی و رهبران سیاسی کشور است. این یک چیز باید در کشور تغییر کند. دائماً میگویند سیاستمدار خوب کیست؟ کسی که دروغ میگوید ، کسی که از پشت خنجر میزنند ، کسی که فریب میدهد ، کسی که در نیمه راه تو را رها میکند. چیزی که ما نیازمند تغییر مفهوم آن در این کشور هستیم، این است که مردم از یکدیگر میترسد، به خدا قسم مردم میتوانند توافقنامههایی را با یکدیگر امضا کنند ، اما به هم اعتماد ندارند. برخی هستند که با دیگران تفاهم میکنند ، اما نسبت به آنها اطمینان ندارند، آنها در برابر اولین منفعت حزبی یا شخصی یا خانوادگی یا مذهبی یا فرقه ای ،دوست و متحد و توافق استراتژیک و گزینه راهبردی خود را رها میکنند و به دنبال منافع کوچک خود میروند. اینها نمیتواند کشور را بسازند. با این که زمان را به هدر دادیم ، خداوند به لبنانیها کمک کرد که بتوانیم این روند را تکمیل کنید. از موضوع انتخاب ریاست جمهوری باید درس گرفته شود ، اگر ما در لبنان اخلاق و تعهدات اخلاقی را داشته باشیم و مردم با یکدیگر همبستگی داشته و تفاهم و همکاری کنند ، میتوانیم دولت را شکل دهیم و از کشور در تقابل با تمامی چالشها محافظت کنیم.
موضوع پایانی در رابطه با پرونده ریاست جمهوری این است که ما خواستار تعامل مثبت همه با دوران جدید هستیم، چه کسانی که میشل عون را تأیید کرده و به او رأی دادند و چه کسانی که به وی رأی ندادند. ما به عنوان مردم لبنان باید خود را در برابر فرصت ملی بزرگی برای آغاز دوره جدید بدانیم و با یکدیگر برای حفظ کشور وحل و فصل بحرانها و مقابله با چالشهای موجود در این اقیانوس پر تلاطم همکاری کنیم، اقیانوسی که عبور از آن مشکل است و بادها و زلزلهها در اطراف ما در جریان است. ما در حزبالله بر روی قدرت آقای رئیسجمهور میشل عون در دوره جدید برای مدیریت تمامی مناسبات آینده ملی باکفایت و سعه صدر و رفتار پدرانه نسبت به همه حساب کرده ایم.
تشکر از تمام سلام نخست وزیر مستعفی
چند کلمه نیز در رابطه با پرونده دولت مطرح میکنم: اولا : با کمال صداقت از تمام سلام نخست وزیر لبنان که در این مرحله صبر و تحمل و حکمت و درایت و آرامش خاصی از خود نشان داد ، تشکر و قدردانی میکنیم. واقعیت این است که کشور در چنین شرایطی نیازمند چنین فردی بود. وی توانست بحران را مدیریت کند. این دولت نمیتوانست بحران را حل کند ، اما میتوانست آن را با کمترین خسارتهای مادی مدیریت کند. آقای نخستوزیر تلاشهای زیادی بر اساس استعداد و توانمندی خود در این مسیر انجام داد ، این در حالی بود که مشکلات زیادی در کشور وجود داشت. ما از او برای این میزان تحمل و صبر تشکر میکنیم و انشاءالله در دوره پیشبرد امور نیز وی صبر و تحمل خود را کامل خواهد کرد، دورهای که امیدواریم زیاد طولانی نشود.
موضوع دوم در رابطه با مأموریت نخست وزیر جدید برای تشکیل دولت است. ما در فراکسیون وفاداری به مقاومت سعد حریری و هیچ فرد دیگری را برای نخست وزیری لبنان مطرح نکردهایم. ما هیچ اسمی در این زمینه نیاوردهایم، اما تمامی تسهیلات ممکن را برای به سرانجام رساندن این مأموریت انجام دادهایم تا مرحلهای جدید آغاز شود، مرحلهای که امیدواریم خیر و صلاح تمامی لبنان و لبنانیها باشد.
منافع کشور در تشکیل دولت وفاق ملی است
سوم اینکه محورهای اساسی که ما در عملکرد دولت آینده به آن امیدوار هستیم را الان مطرح نمی کنم و صحبت در رابطه با آن را به آقای رئیس فراکسیون وفاداری به مقاومت واگذار میکنم ، چرا که او به همراه هیئتی از فراکسیون با نخست وزیر مأمور تشکیل دولت دیدار خواهند داشت و در رابطه با محورهای مورد توجه فراکسیون و حزبالله صحبت خواهند کرد. بعد از آن حاج ابو حسن (محمد رعد) رئیس فراکسیون این محورهای اساسی را به رسانهها اعلام خواهد کرد، لذا من پیشدستی نمیکنم و این مسائل را به او واگذار میکند ، اما در زمینه دولت دو موضوع وجود دارد که در رابطه با آنها صحبت میکنم:
موضوع اول اینکه با وجودی که حاج ابو حسن در رسانهها در این رابطه صحبت خواهد کرد ، اما ما خواستار تشکیل دولت وحدت ملی و دولت وفاق ملی هستیم ، الان برخی موضوع معارضان و موافقان دولت را مطرح می کنند. این کشور نیازمند دولت وحدت ملی است. کشور نیازمند تلاش تمامی گروهها و همکاری آنها با یکدیگر است. برخی تصور میکنند که باید گروهی با عنونا معارضین وجود داشته باشد تا موضوع چپ و راست را مطرح کنند. آنها اشتباه میکنند. منافع کشور به ویژه در شرایط کنونی و این مرحله حساس این است که دولت وحدت ملی و وفاق ملی تشکیل شود. به هر حال آقای نخستوزیر مأمور تشکیل دولت گفته است که در این مسیر قدم برمیدارد و این موضوع خوبی است. این آغاز خوبی است.
نکته دوم موضوعی است که من میخواهم به تفصیل در مورد آن صحبت کنم. این موضوع چیزی است که رسانههای خبری نیز در روزها و هفتههای گذشته به آن اشاره کردهاند. البته تحلیلها و منابع این موضوع را مطرح کردند. ما چیزی رسمی به عنوان منبع یا دوستانی که مطالبی را از مسئولان حزب نقل قول میکنند ، نداریم. اما چیزی که من میخواهم رسما بر آن تأکید کنم، در رابطه با موضوع دولت آینده و مذاکرات برای تشکیل دولت آینده است.
اگر نبیه بری در دولت آینده نباشد، ما نیز حضور نخواهیم داشت
البته اجازه دهید قبل از آن مقدمه کوچکی را مطرح کنم. در دولتهای گذشته که ما به همراه جریان آزاد ملی در دولت حضور داشتیم، تصور می کنم دست کم سه یا چهار دولت بوده است، مذاکراتی برای تشکیل دولت و توزیع پستها و تعداد وزرا و کیفیت پستهای وزارتی مطرح میشد. در این مذاکرات فراکسیون اصلاح و تغییر احساس زیان می کرد و معتقد بود که حق آنها را نمی دهند و حجم آنها را رعایت نمی کنند و می گفتند در این شرایط در دولت حاضر نمیشوند. ما در حزب الله و جنبش امل به جریان آزاد ملی و فراکسیون تغییر و اصلاح میگفتیم که اگر شما راضی نیستید ، در دولت مشارکت نکنید و ما نیز مشارکت نمیکنیم. با این وجود ما برای اینکه فراکسیون اصلاح و تغییر به موارد قانع کننده برای خود برسد، مذاکره میکردیم و احیاناً تشکیل دولت 3 یا 6 یا 9 ماه طول می کشید. این در حالی است که بر اساس توزیع طایفه ای در لبنان تعداد پستهای وزارتی شیعیان در همان ماه اول مشخص است ، اما ما و نبیه بری حضور در دولتی که مورد رضایت فراکسیون اصلاح و تغییر و جریان آزاد ملی نباشد را رد می کردیم. این موضوع به سالهای قبل باز می گردد.
در مورد دولت آینده من میخواهم به مطالبی که هفته قبل در رابطه با ماهیت مناسبات بین حزبالله و جنبش امل و مناسبات استراتژیک و مقاومت و غیره اشاره کنم. اما از نظر تاکتیکی و سیاسی بگذارید موضوع استراتژیک را کنار بگذارم. اگر نبیه بری و جنبش امل در دولتهای گذشته میگفتند ما در صورت عدم مشارکت جریان آزاد ملی و حزبالله در دولت ، در آن حاضر نمیشویم، بنابراین کاملاً طبیعی است که ما در حزبالله بگوییم که اگر در دولت آینده نبیه بری و جنبش امل حضور نداشته باشند، ما نیز حضور نخواهیم داشت و نمی توانیم حضور داشته باشیم.
این موضوع ربطی به این ندارد که بگوییم فلانی دوره جدید را هدف قرار داده است ، ما طی دو سال و نیم گذشته به علت دوره جدید چوب خورده ایم و هیچ کس نباید چیزی به این موضوع اضافه کند. این موضوع در سیاست و اخلاق و وفاداری و برادری چنین است. حتی من بیش از این را مطرح می کنم: حق نبیه بری بر فراکسیون اصلاح و تغییر و جریان آزاد ملی این است که در هر دولتی که نبیه بری در آن حاضر نشود، حضور پیدا نکند. نیاز نیست که آنها این موضوع را اعلام کنند، بلکه باید به آن عمل کنند. مگر من نگفتم که در دوره سیاسی جدید باید با صداقت و وفاداری رفتار کنیم و به واقعیت ها پایبند باشیم، این یکی از واقعیتهایی است که باید مدنظر قرار گیرد.
نبیه بری مذاکره کننده اصلی و سیاسی حزب الله است
موضوع دوم در این رابطه این است که بله، تمام چیزهایی که در رسانههای جمعی در این رابطه میگویند درست است ، فراکسیون وفاداری به مقاومت فردا و پس فردا با نخستوزیر مأمور تشکیل دولت دیدار میکند، محورها را مطرح خواهد کرد و در مورد تعداد و پست های وزارتی صحبت خواهند کرد، اما این مذاکره به نیابت از جنبش امل و حزبالله لبنان است. این نبیه بری است که باید در زمینه پست های وزارتی و تعداد آنها مذاکره کند. ما طرف مذاکرهکننده نیستیم، طبعاً ما موضوعات را در تماسهایی از نبیه بری پیگیری میکنیم و نتایج را جویا میشویم، اما مذاکره کننده او است.
نکته پایانی در رابطه با پرونده دولت که من میخواهم به آن اشاره کنم این است که هیچ کس از ما نمیخواهد دولت را به تعطیلی بکشاند یا کسی را عذاب دهد، بلکه مناقشات طبیعی دنبال میشود که باید دنبال شود. در صورتی که مردم واقعگرا و ساده و مثبتاندیش باشند و نشانههای مثبت را با رویکردهای مثبت پاسخ دهد ، مسائل به سرعت پیش میرود.
ممکن است برخی در روند مذاکرات بخواهند اینگونه ادعا کند که حزبالله لبنان و جنبش امل و سوریه نمیخواهند سعد حریری بتواند دولت را تشکیل دهد، آنها وی را ضعیف و معلق بین آسمان و زمین می خواند تا انتخابات پارامانی فرا برسد، مطالب زیادی از این دست خواهید شنید. اما من با کمال صداقت به شما میگویم که این موضوعات درست نیست. کسی که بخواهد با این روش کار کند، کار خود را ادامه خواهد داد. در این کشور همه چیز ممکن است. اما کسانی که روند مأمور شدن نخست وزیر و تشکیل دولت را تسهیل کردند، اصرار دارند که دولت نیز در سریعترین زمان ممکن تشکیل شود ، اما نکته مورد نظر، مثبتاندیشی ، همکاری و درک عدم کنار زدن دیگران و ضرورت همکاری با یکدیگر است. من طی دو روز گذشته سخنانی را شنیدم که در مسیر واقعیت بود و آن اینکه ما به دنبال عبور از اختلافات هستیم. ما در زمینه مسائل منطقهای ، در موضوع سوریه ، در زمینه ایران ، در رابطه با عربستان سعودی ، در زمینه اوضاع بحرین و یمن و همچنین فلسطین اختلاف نظر داریم. ما در بسیاری از پروندهها با هم اختلاف نظر داریم، اما این کشور ماست، بگذارید اختلافات را کنار بزنیم و با همکاری وارد عمل شویم. من تأکید میکنم که ما و تیم ما انگیزه همکاری را دارد.
لبنان در برابر فرصتی جدید قرار دارد/ فرصت را از دست ندهیم
ما میخواهیم دوره جدید دوره موفقیتآمیز باشد ، شاید بیش از دیگران به این موضوع تمایل داریم، ما همچنین میخواهیم دولت تشکیل شده و موفق باشد. هیچ کس نباید انگیزهها را به روش دو ونیم سال گذشته ارزیابی کند. بیایید انگیزهها را مثبت و خوب و صادقانه قرار ببینیم و با صداقت و مثبت اندیشی با آن تعامل کنیم.
در هر حال ما منتظر نتیجه مذاکرات دولتی هستیم تا ببینیم تحولات به کدام سو میرود، اگر ما بتوانیم در موقعیتی نقش مثبت برای تسریع در روند امور داشته باشیم ، از این موضوع دریغ نخواهیم کرد . اما اصل در اینجا است که با مذاکره کنندگانی که به نمایندگی از ما مذاکره میکنند، با صداقت و دیدگاه مثبت مطلوب تعامل شود.
نکته آخر در زمینه موضوع کابینه و پروندههای سیاسی داخلی این است که لبنانیها در برابر فرصتی جدید قرار دارند ، الان کشور ما از ثبات امنیتی نسبی قابل توجهی برخوردار است. این موضوع در نتیجه جانفشانیهای ارتش و نیروهای امنیتی و عناصر مقاومت و هوشمندی مردم و درک متقابل نیروهای سیاسی به وجود آمده است. مجموعه ای از عوامل دست به دست هم داد تا امنیت در لبنان ایجاد شود ، بنابراین یک عامل واحد نمی تواند این امنیت و این دستاورد مهم را به خود نسبت دهد.
امروز ما همگرایی سیاسی معقولی داریم، مردم میگویند که میخواهند با یکدیگر صحبت کنند، آنها میخواهند دست خود را به سوی یکدیگر دراز کنند. ما در دورهای جدید و فرصتی برای تشکیل دولت جدید هستیم ، اوضاع منطقه بسیار نابسامان است و هیچ افقی برای حل آن وجود ندارد و مشخص نیست که چنین افقی ایجاد شود. من همچنان نسبت به مطالبی که چند ماه قبل مطرح کردم، اصرار دارم. نه تنها هیچ افقی برای حل مسائل وجود ندارد ، بلکه برعکس تحولات به سمت جنگهای بیشتر و درگیری های خونین تر پیش میرود.
ما لبنانیها در برابر یک فرصت تاریخی قرار داریم تا بتوانیم از کشور خود حمایت کرده و با همکاری یکدیگر مشکلات را حل کنیم. ما میتوانیم مسائل معلق را کنار بگذاریم و موضوعاتی که میتوانیم در رابطه با آنها به تفاهم برسیم را حل و فصل کنیم. ما میتوانیم بار دیگر مؤسسات را احیا کنیم، اما تمامی این موضوعات به روح مثبتاندیشی و نیت صادقانه و خوب بستگی دارد.
تاریخ معاهده بالفور و خائنان عرب باید زنده بماند
در رابطه با مسائل منطقهای من فقط به دو نکته اشاره میکنم، گرچه این مسائل نیازمند دادن زمان بیشتر است ، اما در هفته آینده و در روز شهید برخی مطالب وجود دارد که مطرح خواهم کرد. ما در سالروز اعلامیه بالفور قرار داریم که بر اساس آن به کسانی که هیچ زمینی نداشتند و شایستگی نداشتند، وعدهای داده شد که براساس آن رژیم صهیونیستی شکل گرفت. وعدهای که در پایان یهودیت و صهیونیسم در پروژه انگلیسی ایجاد شد. در غیر این صورت یهودیت و پروژه صهیونیستی همچنان درمناطق مختلف به دنبال تشکیل دولت بود. آنها گاه آرژانتین و گاه اوگاندا و گاه مناطقی دیگر در اروپا را مطرح میکنند، اما انگلیسی ها و دیدگاه انگلیس و تفکر استعماری قدیم و حامیان آنها به منطقه ما و نحوه تجزیه و تسلط بر آن و به فرسایش کشاندن آن فکر میکردند. به این ترتیب فلسطین به یکی از گزینههای پروژه صهیونیستی تبدیل شد. انگلیس آنها را به فلسطین آورد. موضوع سرزمین موعود و سرزمین آبا و اجدادی مطرح شد ، در غیر این صورت آنها هرگز به فلسطین به عنوان گزینه قطعی و سرنوشتساز خود نگاه نمیکردند. آنها مجموعه ای از گزینهها را پیش رو داشتند و فلسطین یکی از آنها بود. هنگامی که به موضوع اسرائیل بر اساس خاستگاه نظامی استعماری نگاه میکنیم، میبینیم که این رژیم پایگاه نظامی پیشرفته برای استعمار قدیم و استکبار نو است که آمریکا نمایندگی آن را بر عهده دارد.
ایستادن در برابر این مناسبت و فرهنگ سازی مجدد امت اسلام در این رابطه و یادآوری آنها نسبت به تحولاتی که در آن زمان اتفاق افتاد و مواضع حاکمان عرب و رژیمهای عربی و کسانی که فلسطین را خرید و فروش کردند و کسانی که سکوت کردند و کسانی که خیانت کردند، همگی این مسائل مهم هستند. این گذشته نباید نادیده گرفته شود ، اما در هر حال معاهده بالفور دولتی را تشکیل داده است، اما این دولت نمیتواند در این منطقه باقی بماند ، چرا که خارج از ماهیت و طبیعت منطقه و خارج از قوانین طبیعی و تاریخی آن و آداب و سنن و اراده امت اسلام است. البته این موضوع به زمان نیاز دارد.
دروغ بزرگ عربستان در مورد هدف قرار گرفتن مکه
موضوع دیگری که نباید نادیده گرفته شود، اتهامی است که بر ضد ارتش یمن و کمیتههای مردمی یمن در شلیک موشک بالستیک به سمت مکه مکرمه مطرح میشود، این موضوع دروغی باور نکردنی و غیر قابل هضم است.این سخن، دروغی است که عربستان سعودی ساخته و پرداخته کرده و میخواهد به خورد همه بدهد و همه دنیا را با خود همراه کند. طبعاً برخی رسانهها و برخی دولتها از ترس یا طمع با عربستان در این زمینه همراهی میکنند.
چه کسی باور میکند که ملت شریف و متدین و خوب و صبور و نمازگزار و روزه دار و اهل حج و عمره در یمن که همواره در طول تاریخ اصرار بر حمایت از حرمین شریفین داشته اند، به موشک باران مکه متهم شوند؟ آنها میگویند ما فلان فرودگاه در جده را هدف موشک قرار دادهایم ، بنابراین شما باید دلیل بیاورید که آنها مکه را هدف گرفته اند، شما باید دنیا را قانع کنید. اگر شما دلیل بیاورید ما نیز که از برادران یمنی دفاع میکنیم ، خواهیم گفت که این اقدام محکوم است. اما چرا تا این اندازه دروغ میگویید؟ چرا ظلم می کنید؟ چرا تا این مقدار جنایت میکنید؟ آیا مظلومیتی از این بیشتر وجود دارد که این ملت که همواره کشته میشوند و ذبح میشود و هدف موشک باران ها قرار می گیرند و در عین حال بر روی تریبون های اسلامی در جهان اسلام متهم به موشک باران مکه مکرمه شوند؟ این یک رسوایی بزرگ است و هیچ نتیجهای به دنبال نخواهد داشت.
در رابطه با موصل و حلب و تحولات منطقه انشاءالله در آینده صحبت خواهم کرد.
خداوند متعال فرمانده عزیز و برادر و دوست داشتنی و فقید ما حاج ابو احمد را بیامرزد و او را با انبیا و اولیا و اوصیا و شهدا و صالحین محشور کند. ما از خداوند سبحان میخواهیم که به خانواده آن بزرگوار صبر و احساس افتخار بدهد و به همه شماها آرامش و اطمینان و آسودگی خاطر و عزت و پیروزی کرامت عطا کند.
والسلام علیکم جمیعاً ورحمة الله وبرکاته