اولین برخورد من با اسلام
ماجرا از وقتی شروع شد که یکی از دوستانم یک لینک یوتیوب درمورد حجاب برای
من فرستاد. در آن زمان هر دوی ما غیرمسلمان بودیم اما معتقد بودیم که روسری
واقعا چیز زیبایی است. من نمی داستم که چرا زنان مسلمان روسری سر می کنند
پس تصمیم گرفتم قدری تحقیق در اینترنت را شروع کنم. برای پنج ماه آخر هر
هفته به مسجد میرفتم و سوالاتم را میپرسیدم و خطبه ها را می شنیدم و چیزی
میخوردم.
کلیپی که مرا مسلمان کرد
یک روز کلیپی دیدم در مورد تازه مسلمانی از نیویورک و داستان او را شنیدم
که چطور از یک تصادف سهمگین رانندگی جان سالم به در برده بود. او می گفت
"این تصادف به من آموخت که ما ممکن است هر لحظه بمیریم و من نمی خواستم
مانند یک شخص بی اعتقاد بمیرم و اسلام از تمام دین های دیگر بیشتر برایم
جذاب بود.” به محض اینکه کلیپ را دیدم, با مسجد تماس گرفته و گفتم که
میخواهم شهادتین را بگویم.
نگاه من به زندگی و دنیا تغییر کرد
اسلام روح و روان من را سرشار کرد و خیلی چیزهای امیدبخش درمورد زندگی و
آینده به من داد. تطابق دادن زندگی ام با اسلام اصلا کار سختی نبود، فقط
قدری درموردن غذا خوردن حساس شدم. خدا را شکر جایی زندگی می کنم که قدرت
انتخاب بالایی دارم!
من نسبت به این موضوع که ما زن ها چطور در رسانه ها نشان داده می شویم خیلی
فکر کرده بودم. اما حالا فهمیده ام که زنان پوشیده زیبا هستند و ما نیازی
نداریم برای اثبات آن خودمان را به کسی نشان بدهیم.
یکی از مشکلاتی که من با آن مواجه شدم آن بود که نمی توانستم در محل کارم
حجاب داشته باشم که با رفتن به جایی جدید و محیط آموزشی جدید این مشکل
برطرف شد. این موضوع نباید یک موضوع نگران کننده ای باشد اما متاسفانه در
خیلی جاها اتفاق می افتد.
یکی از جنبه های دوست داشتنی اسلام این روحیه برادری و خواهری است که بین ما وجود دارد، و مهم نیست چه اتفاقی می افتد.