سرویس فرهنگ و هنر مشرق- بن ولزلی مدت مدیدی است که به همراه فرزندانشان-بودون، کیلا، وسپیر، ریلیات، زایاونای... در کلبهای واقع در کوههای پوشیده از جنگل ایالت واشنگتن زندگی میکنند. این زن و شوهر آرمانهای خود را به فرزندانشان آموختهاند؛ آرمانهایی چون سوسیالیسم و بقاگرایی. بن با توجه به گذشتهی آمریکا بر این اعتقاد است که جوامع غربی-به خصوص آمریکا-براساس فاشیسم بنا شدهاند. او به فرزندانش آموخته ه در جامعه کسی به فکر آنها نیست و بهتر است خودشان مهارت مراقبت از خویش را داشته باشند. به همین خاطر مهارتهای بدنی بسیاری را به فرزندانش آموخته تا بتوانند با هر موقعیت هولناکی مواجه شوند و مقاومت کنند. او بچههایش را هرگز به مدرسه نفرستاده و خودش آنها را تحت آموزش قرار داده و تبدیلشان کرده به اندیشمندانی منتقد اما مرگ لزلی باعث میشود که خانواده ناچار شوند سفری به شهر داشته باشند و این آغاز ماجراهای عجیب و غریب «کاپیتان فانتاستیک» است.
فیلم را مت راس ساخته که بیشتر او را به عنوان بازیگر نقشهای فرعی دیدهایم و این چهارمین فیلم او در مقام کارگردان است. «کاپیتان فانتاستیک» تقریبا به جز ویگو مورتنس دانمارکی ستارهی دیگری ندارد اما توانسته نقدهای مثبت بسیاری بیگرد و در فستیوالهای جهانی حضور موفقی داشته باشد: جایزهی بهترین کارگردانی بخش نوعی نگاه فستیوال کن، نامزدی بهترین فیلم همین بخش و جوایز اصلی فستیوال فیلم دوویل نشان میدهد که با فیلمی جدی و قابل اعتنا طرف هستیم. البته فیلم آن قدر غریب بوده که فروش چندان عجیبی برایش رقم نخورده و در آمدش حتی به مرز هشت میلیون دلار هم نرسیده است. همین شاید انگیزهای باشد برای بررسی وجوه مختلف فیلم و آشنایی با دنیای شگفت انگیز آن، البته با کمک حرفهای خود کارگردان دربارهی فیلم.
*گول اسمش را نخورید
این فیلم درون مایهی کمدی دارد و سر خوشی را از همان عنوانش با مخاطب باز میکند. حقیقت این است که نباید فریب عنوان فیلم را بخورید. این عنوان خیلی شبیه نام فیلمهای فانتزی و ابرقهرمانی باب این روزگار است. با شنیدنش بلافاصله یاد «کاپیتان آمریکا»، «چهار شگفت انگیز» و «باور نکردنیها» میافتید. اگر هوادار فیلمهایی هستید که نامشان را ذکر کردیم، «کاپیتان فانتاستیک» را اصلا دوست نخواهید داشت، چون هیچ ربطی به آن فیلمها ندارد؛ نه ابرقهرمانی است و نه بلاک باستری که با هزینهی هنگفت ساخته شده باشد. یک کمدی-درام متفاوت است از یک خانوادهی خیلی نامتعارف که زندگیشان را در جنگل گذراندهاند. مت راس، کارگردان فیلم خودش هم به این امر معترف است و میگوید: من درک میکنم که داریم در دوران یک فرهنگ سینمایی خاص زندگی میکنیم که توسط فیلمهایی که براساس کتابهای کمیک ساخته میشوند، تصرف شده و همگان با شنیدن عنوان فیلم فکر میکنند با یک ابرقهرمان طرف هستند. من میتوانم به شما بگویم که این عنوان برایم چه معنایی دارد... من عاشق عناوینی هستم که به یادماندنی، پرمعنا و مهیج باشند و این نام برایم تمامی این خصایص را دارد. معنایش هم به نظرم کاملا واضح است. یادم نمیآید چه شد که چنین اسمی برای فیلم انتخاب کردم. این اسم را روی فیلم گذاشتم و آن را با مادرم درمیان گذاشتم، او گفت من یک سیدی از التون جان دارم که اسمش هست «کاپیتان فانتاستیک و براون گاوچران کثیف» من تعجب کردم و گفتم: یک سیدی از التون جان؟ خب نمیدانم چه شد. اما مادرم تمام آرشیو موسیقی دههی 70 خودش را بارها برای من پخش کرده بود و لابد این نام در اعماق ناخودآگاه من جا خوش کرده بود.
*ارباب بچهها
ویگو مورتنسن، بازیگر دو رگهی دانمارکی-آمریکایی یک آدم همه فن حریف است؛ درست مثل نقشی که در فیلم دارد، در زندگی واقعیاش هم مهارتهای بسیاری از خود نشان داده: عکاسی، نقاشی، خوانندگی، نوازندگی و نویسندگی هنرهایی است که تا حالا رو کرده. موتنسن کلی نقش به درد نخور و معمولی در کارنامهی بازیگری خود دارد و البته در سال 2001 برای بازی در فیلم «وعدههای شرقی»نامزد جایزهی اسکار هم شده و رقابت را به دنبال دی لوییس بزرگ واگذار کرده که همان سال با «خون به پا خواهد شد» خوش درخشیده بود اما عمدهی شهرتش را مدیون بازی در نقش «آراگورن» است در سری فیلمهای «ارباب حلقهها». او تجربهی کار با کارگردانان بسیار بزرگ را داشته؛ از وودی آلن و دیوید کرانبرگ تا گاس ون سنت و برایان دی پالما اما بسیاری از منتقدان بر این باورند که «کاپیتان فانتاستیک» برای این بازیگر کهنه کار و باتجربه یک آغاز و تولد دوباره است. خود مت راس در این باره میگوید: حقیقتش این است که سالها پیش، به عنوان یک بازیگر با کارگردانی به نام مایک نیول –سازنده فیلم «دانی براسکو» -همکاری داشتم. از او دربارهی بازی آل پاچینو در این فیلم پرسیدن و گفتم هرگز پاچینو را چنین آسیب پذیر ندیده بودم-پرسیدم چگونه این شکل از بازی رخ داد؟ تو چطور به چنین شیوهای رسیدی؟ او به من گفت: آه! پسرم. من کاری نکردم. او خودش خواست این گونه باشد. دربارهی ویگو مورتنسن نیز همین اتفاق افتاد. من به او چیزی نفگتم. از او خواستم طور خاصی بازی کند. او خودش این شیوه را انتخاب کرد. من در تلاش بودوم محیطی بسازم که بازیگرانم در آن برای نشان دادن درونیات خودشان احساس امنیت کنند. او یک نقاش، عکاس و نویسنده است. آدمی است که از نظر احساسی قابل درک است و شوخ طبعی معرکهای دارد. برخی از قابلیتهای خودش را به این نقش هم بخشید.
کاپیتان از کجا پیدایش شد؟
مت راس معتقد است که در دنیای هولناکی زندگی میکنیم؛ دنیایی که تحت سلطهی فیلمهایی خاص است و استودیوها تنها برای انواع خاصی از فیلمها حاضر به امضای قرارداد هستند. مت راس خوش اقبال بود که توانست تهیهکنندگانی چون لاینت هاول و جیمی پتریکوف پیدا کند که به جای ساختن فیلمهای تجاری، آثاری چون «ولنتاین غمگین» و «ترومبو» را در کارنامه داشتند. طرح اولیهی فیلم یک قصه دو خطی بود: بن مردی است که در جنگل و دور از اجتماع شش فرزندش را تحت تعلیمات معنوی و تجربی خاصی قرار میدهد و از آنها آدمهایی مخالف تمدن نوین میسازد اما با خودکشی همسرش روند زندگی خانواده تغییر میکند. مت راس میگوید: فکر اولیهی من خیلی افراط گرایانه و متفاوت بود. میخواستم فیلمی بسازم دربارهی تربیت فرزندان و پرسشهایی دربارهی وظایف والدین و پدری کردن برای فرزندان. خودم دو فرزند دارم و کلی از آموزههای مورد علاقهی خودم را به آنها انتقال دادهام. شروع کردم به فکرکردن دربارهی روشهای مختلف تربیت و شیوههای زندگی والدین. از هر طرفی به این قضیه نگاه کردم: والدینی که به تربیت ولنگارانه اعتقاد دارند، والدینی که برای بچهها محدودیتهای زیادی ایجاد میکنندو ... اما طبق معمول چیزی که مینویسی با چیزی که فکر میکنی فرق دارد. مت راس همچنین میگوید سرچشمهی رسیدن به چنین قصهای برای او نه در دنیای سینما که در دنیای موسیقی بوده است: جوان که بودم به موسیقی سبک پاتک راک گوش میدادم و آثاری که در نفی ارزش زندگی بودند. دلم میخواست چیزی بسازم که فقط در تأیید و ستایش زندگی نباشد. آدمهایی در دنیا هستند که فکر میکنند با تغییر، همه چیز بهتر خواهد شد. این فیلم علاوه بر رویکرد ضد قدرتش، امیدی است. برای تغییر. عدهای بر این باور بودند که داستان فیلم به تریبت و زندگی خود مت راس ارتباط دارد اما او منکر هر گونه ارتباط میان دوران کودکی و نوجوانی خود با داستان «کاپیتان فانتاستیک» است. اگر یک سر این قصه دارد از موسیقی میآید، سر دیگرش از علاقهی مت به طبیعت سر چشمه میگیرد:همواره آرزو داشتم کاری کنم که با طبیعت سازگار باشد. تنها نکتهای که از زندگینامهی خود به فیلم افزودهام این است که فکر میکنم باید به کودکان فرصت داد که بچگی کنند.
*بهترین یا بدترین بابای دنیا
فروش متوسط فیلم نشان میدهد که تماشاگران چندان حوصلهی فکر کردن و عمیق شدن را ندارند و لابد ترجیح میدادند کاپیتان فانتاستیک هم یک ابر قهرمان باشد که کارهای تارزانی انجام دهد و آدمهای بد را نیست و نابود کند اما برخلاف تماشاگران عادی، منتقدان کلی با فیلم حال کردهاند. «پیتر دبروگ» منتقد ورایتی اتفاقا همین امر را دلیلی بر ارزشمند بودن فیلم میداند: ویگور مور تنسن نقشی را بر عهده گرفته که انگار برایش زاده شده. او یک ابرقهرمان نیست اما یک ابرپدر است که میخواهد فرزندانش را به سبک خودش تربیت کند. اگر فیلمی با عنوان «بهترین بابای دنیا» ساخته نشده بود، این عنوان کاملا برازندهی فیلم مت راس و شخصیت مورتنسن بود. کایل اندرسون، منتقد سایر نردیست هم بر این عقیده است که ایدههای روشنفکرانهی فیلم و تلاش پدر برای ساختن یک مدینهی فاضله برای فرزندانش و تبدیل آنها به سلاطین فلسفه از نکتههای بارز فیلم است اما چیزی که او را تحت تأثیر داده در خلال این ایدهها اتفاق میافتد: فیلم دربارهی مردی است که تقلا میکند به عنوان یک پدر، یک همسر و یک آدم تصمیمهای درستی بگیرد. او هرگز از قالب یک پژوهشگر فلسفه خارج نشده و روشنفکری است قدرت ستیز و با قوانین نظامی خود علیه قوانین نظامی موضع گرفته. او فرزندانش را به اوج قدرت معنوی و فیزیکی رسانده اما حاضر نشده آنها را به دیسنی لند ببرد و یک ساندویچ هات داگ باریشان بخرد. در حالی که همگان این فیلم را یکی از بهترین آثار سینمایی سال میدانند، از میان منتقدان مشهور تنها یک نفر از فیلم متنفر است و به آن تنها یک ستاره داده؛ پیتر بردشاو از روزنامهی گاردین بردشاو معتقد است این فیلم بیخودی باد کرده و بادش که بخوابد، تبدیل خواهد شد به یک داستان کسل کنندهی سانتی مانتال با کلی ایراد حسی و اطلاعات نادرست. خب، با این حال آقای بردشاور در جبههاش تنهاست و تقریبا هیچ منتقد مطرح دیگری با او هم نظر نیست. از ما اگر بپرسید میتوانیم محافظه کارانه یک جمله دربارهی این فیلم بگوییم: واقعاً به تماشایش میارزد.
اطلاعات فوری
کاپیتان فانتاستیک
کارگردان: مت راس
فیلمنامه: مت راس
بازیگران: ویگو مورتنسن، فرانک لانگلا، کاترین هان
نمره در IMDB: 1/8 از 10
فروش هفتهی اول: 128 هزار دلار
فروش کل: 7/7میلیون دلار
منبع: همشهری جوان