چند وقت بعد، اتفاقی کلیپ را از تلویزیون دیدیم. همه از آن استقبال کردند. دوست و آشنا و فامیل، هر کس که آن را می‌دید، خوشش می‌آمد و از آن تعریف می‌کرد. بعد هم حضرت آقا از عوامل کلیپ تشکر و تقدیر کردند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - چند وقت بعد عمویم به‌ام گفت که یک آقایی به نام آقای عقابی شما را در مستند از آسمان دیده و خواسته که بروی و در کلیپش که درباره مدافعان حرم است، بازی کنی. با مامان مشورت کردم. او هم نظرش مثبت بود. با عمه‌ام رفتم سرِ لوکیشن. فیلم‌برداری‌مان دو روز طول کشید. خانه‌ای که در آن بازی کردیم، خانه پدری شهید چمران در چهار‌راه سیروس بود که تبدیل شده به موزه. با این که تا آن‌موقع فیلم بازی نکرده بودم، اما کارگردان خیلی از بازی‌ام راضی بود. جلوی دوربین هیچ اضطرابی نداشتم. شاید به‌ این دلیل که به‌خاطر کار بابا، با دوربین غریبه نبودم.

چند وقت بعد، اتفاقی کلیپ را از تلویزیون دیدیم. همه از آن استقبال کردند. دوست و آشنا و فامیل، هر کس که آن را می‌دید، خوشش می‌آمد و از آن تعریف می‌کرد. بعد هم حضرت آقا از عوامل کلیپ تشکر و تقدیر کردند. آن‌طور که شنیدم، شبکه‌های ماهواره‌ای «من و تو» و «العربیه» حسابی از ساخت و پخش این کلیپ عصبانی شده بودند. گفته بودند ایرانی‌ها دارند از کودکی به بچه‌های‌شان آموزش می‌دهند و آن‌ها را جنگجو بار می‌آورند تا بعد‌ها در سوریه و عراق و... بجنگند. بیچاره‌ها نمی‌دانند که کسی بچه‌های ما را تحریک نمی‌کند و آن‌ها خودشان بدون آموزش، آماده نبرد با دشمن هستند. شاید خیلی‌ها فکر کنند من این حرف‌ها را حالا و بعد از شهادت بابا می‌زنم، اما این‌طور نیست. قبل از رفتن او، من آمریکا و اسرائیل و عربستان و جنایت‌های‌شان را می‌شناختم و از آن‌ها متنفر بودم.
*منبع: ماهنامه فکه 162

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس