سرویس جهان مشرق - مناقشه قرهباغ یکی از اولین و طولانیترین جنگهای قومی در منطقه محسوب میشود و از محدود مناقشات پس از جنگ سرد است که دامنه و پیچیدگی درونی وسیعی به خود گرفته است. منطقه قرهباغ کوهستانی شامل رایون های شوشا، خان کندی، خوجالی ، عسگران، خوجاوند، آغ دره و هادروت با مساحت 4400 کیلومترمربع است که از سال 1988 مورد اختلاف دو کشور آذربایجان و ارمنستان قرار دارد. البته مداخله ترکیه در این منطقه و تبلیغات رسانههای ترک باعث گشته تا قرهباغ بهعنوان ابزاری سیاسی از سوی ترکها برای تأثیرگذاری در قفقاز مورداستفاده قرار گیرد.
مهمترین سیاستهای ترکیه در قبال منطقه قرهباغ را میتوان بهصورت زیر تشریح کرد:
1- گسترش ناسیونالیسم:
واژه ملت که در زبان اروپایی به آن «nation» میگویند از قرن سیزدهم میلادی به اینسو رواج یافته و مشتق از واژه «nasci» به معنای متولد شدن است. «nation» در حقیقت به مردمی اشاره دارد که بر مبنای اصل و نصب یا محل تولد باهم ارتباط داشته باشند.[1]بههرحال پس از پیدایش رنسانس در اروپا و درنتیجه زوال قدرت کلیسا و برچیده شدن بساط فئودالیسم و نیز قدرت گرفتن طبقه نوپای «بورژوازی» ،بهتدریج اصطلاح «ملت» با مفهوم قدرت و حاکمیت درهم آمیخت؛ و کلمه «ناسیونالیسم» که بهطور طبیعی دلالت سیاسی نداشت[2] رفتهرفته در اواخر سده هجدهم و اوایل قرن نوزدهم به واژگان(سیاسی) زبان اروپاییها راه یافت. البته رشد ملیگرایی در اروپا سبب شد تا این نگرش بهتدریج در کل جهان گسترشیافته و به یک ایدئولوژی مقدس تبدیل شود.
بحران قرهباغ و درگیری آذربایجان با ارمنستان نیز باعث شد تا ترکها با استفاده از قرابتهای فرهنگی و زبانی میان خود و کشور آذربایجان ، از این مسئله سوءاستفاده کرده و خود را تنها حامی این کشور معرفی نمایند و برای همراهی بیشتر این منطقه باسیاستهایشان، ناسیونالیسم را ترویج دهند.
رهبران ترکیه امیدوارند که بتوانند با ترویج ناسیونالیسم و همسویی آن با اهداف خود از نفوذ ایران با توجه به قرابتهای عمیق دینی(بستر شیعی منطقه) و فرهنگی در این منطقه بکاهند .
2- نفوذ در منطقه:
ترکیه با استفاده از بحران قرهباغ و تحریک احساسات مردمی در کشور آذربایجان قصد دارد تا نفوذ خود در منطقه را افزایش دهد. حساسیت افکار عمومی به بحران قرهباغ و استمرار آن بهعنوان یک بحران باعث گشته تا ترکیه بتواند با استفاده از این بحران نفوذ و حضور خود را در آذربایجان مشروع نمایش داده و تقویت نماید.
3- کسب پرستیژ در میان ترکزبانان:
کشور ترکیه و رهبران آن بسیار مایلاند تا خود را تنها حامی و طرفدار ترکهای جهان معرفی نمایند. بحران قرهباغ نیز تقریباً این فضا را در اختیار آنها قرار میدهد. با توجه به اینکه مفهوم «ترک» اصطلاحی است که در معنی وسیع خود بر مردمی اطلاق میشود که به زبان ترکی تکلم میکنند، مردم ترک را میتوان به دو گروه عمده شرقی و غربی تقسیم نمود، گروه شرقی، مردم ترک اتحاد جماهیر شوروی سابق (غیر از جمهوری آذربایجان) و منطقه چینی سین کیانگ و گروه غربی هم شامل مردم ترک اروپا و ترکهایی است که در غرب آسیا و بخش آسیایی ترکیه و جمهوری آذربایجان ساکن میباشد.
ترکیه بسیار متمایل است با تحریک احساسات ملیگرایانه این مناطق و بازی با آن، مردم این مناطق را تحت رهبری و هدایت خود بگیرد و خود را بهعنوان رهبر جهان ترک معرفی نماید. ایفای چنین نقشی از سوی ترکیه باعث خواهد شد تا این کشور بهعنوان یک قدرت منطقهای تمامی معادلات این نواحی را در اختیار خود بگیرد.
4- احیای تفکر عثمانی:
بحران قرهباغ و شکست آذربایجان از ارمنستان ، بستر مناسبی را در کشورهای ترکزبان برای گسترش تفکر عثمانی فراهم کرده است. ترکیه با استفاده از این بحران در حال تلقین تفکرات عثمانی خود در مناطق ترکزبان است و چنین تلقین میکند که در صورت تشکیل یک امپراتوری بزرگ و قدرتمند ترک ، دیگر چنین حوادثی به وقوع نخواهد پیوست.
بنابراین ترکیه از بحران قرهباغ در راستای اهداف خود استفاده نموده و بههیچوجه حاضر به حل آن نیست، بلکه بیشتر دوست دارد تا این بحران بیشازپیش تقویت شود.