به گزارش مشرق، در این جلسه ابتدا زرشناس پیرامون کلمۀ روشنفکر و ریشهیابی آن صحبت کرد: روشنفکر، در اصطلاح عام، بهعنوان مفهومی مثبت شناخته میشود، اما در معنای تخصصی کلمه، لزوماً اینطور نیست. این کلمه، در واژۀ inlightment به معنای روشنی و روشنگری ریشه دارد. معادل آن در زبان روسی، واژه انتلکتوئل است که از واژه لاتین intelligence به معنای خرد روشن گرفته شده است.
او سپس به ریشۀ تاریخی این مفهوم پرداخته و در ادامه یادآور شد: از قدیم، افرادی تحت عنوان حکیم، فیلسوف، شاعر، پیامبر و... وجود داشتهاند، اما روشنفکر، پدیدهای جدید بود که در غرب مدرن ظهور کرده و مختصات خود را داشت.
از منظر زرشناس روشنفکران بهنوعی وظیفۀ ترجمۀ آراء فلاسفه را برای مردم عامی دارند، آنها نظریهپردازند، اما عمق نظری و ژرفاندیشی و گوشهنشینی فلاسفه را ندارند و مانند فلاسفه به مسائل عمیق و انتزاعی نمیپردازند، بلکه وظیفۀ استخراج و پرداخت ایدئولوژیها از فلسفههای مادر را دارند. روشنفکران با مسائل روز پیشرفته و در متن حوادثاند. مدام در حال سازمان دادن مردم و سیستمسازیاند. بهجای کتب قطور، در بستری متفاوت، یعنی با مقالات در روزنامهها یا با ژانری جدید در ادبیات به نام رمان، اندیشۀ خود را ارائه میدهند. آنها در مقام روزنامهنگار، رماننویس، ایدئولوگ، رهبران سیاسی و اساتید دانشگاه ظاهر میشوند.
به نظر این استاد دانشگاه، روشنفکری پدیدهای است که ظهور و تکوین آن ریشه در غرب مدرن و در قرن 18، یعنی دورۀ روشنگری دارد. غرب مدرن، دورهای است که در آن، همراه با پیدایش تعداد زیادی ایدئولوژی مفاهیمی مثل حقوق بشر، اندیشه ترقی، تکنیک مدرن، تفسیر تازهای نیز از انسان، در قالب مدرنیته ارائه میشود.
انسانی جدید با جهانبینی جدید و ذائقۀ فرهنگی هنری متفاوت پدیدار میشود و همزمان با ظهور سرمایهداری، رویکرد او به مناسبات اقتصادی- سیاسی شکل تازهای مییابد.
در ادامه زرشناس به موضوع اقتصاد و ثروت پرداخته و بیان کرد: تا پیش از قرن 18 و در قرونوسطی، شکل اقتصادی جامعه اروپایی بهصورت فئودالیسم و وابسته به زمین بوده. به همین دلیل اقتصادها بسته و خودکفا بوده و قلب تپنده اقتصاد در روستاها قرار داشته است. سه محور قدرت شامل پادشاه، کلیسا و اشراف زمیندار، بهموازات هم اداره جامعه را بر عهده داشتند. در رنسانس با شکلگیری کارگاههای تولیدی کوچک به نام مانوفاکتورها و پایهریزی تجارت مدرن و ظهور پدیدهای به نام سرمایه، کمکم شهرها پدید آمده و اقتصاد فئودالیته به اقتصاد بورژوازی بدل میشود. با رویکرد تازه به تجارت و ظهور سرمایه، مناسبات معاش نیز تغییر میکند.
ایشان در ادامه به تفاوت ماهوی سرمایه و ثروت پرداخته و گفت: ثروت همیشه بوده، ثابت است، یکجا جمع شده و جریان پیدا نمیکند. سرمایه یک رابطه اقتصادی و پدیدهای مدرن است. ارزش سرمایه درحرکت و سود سازی است. سرمایه دائماً در گردش است و دم افزون بوده و محرک آن فقط سود است، نه نیاز. ابزار اصلی برای ایجاد حرکت، ایجاد نیاز کاذب برای به فروش رفتن کالاهاست. در این سیستم، هدف تولید کالا، ارزش مصرفی آن نیست، درواقع کالا برای رفع نیاز تولید نمیشود، بلکه برای فروش کالا، نیاز تولید میشود. تنها هدف و ارزش در این سیستم، سود است و ابزار و تکنیک، همه در خدمت این هدف به کار گرفته میشوند.
زرشناس در مورد ارتباط تجارت و مدرنیته افزود: تجارت پیش از دوره مدرن پایاپای و با هدف ارزش مصرفی بوده با یک سری آموزههای اخلاقی کلیسایی محدودشده بود. به همین دلیل، هسته اصلی سرمایهداران نوظهور در ایتالیا، نیاز به یک فرآیند طولانی برای محدود کردن اختیارات کلیسا و اشراف داشتند؛ بنابراین بهسوی ایجاد یک انقلاب فکری رفته و به گسترش نظریههای جدیدی که تفسیری جدید از انسان ارائه میدهد گام برداشتند. تفسیری که انسان را بهعنوان یک سوژه نفسانی معرفی میکند که به ذاته، همه دنیا ابژه اوست. همین نگاه است که بعدها به او اجازه چنگاندازی بیحدوحصر در طبیعت و استعمار را میدهد. صورت مثالی انسان جدید، انسانی است که سودای لذتجویی دارد و سود انگاری. در رنسانس او خود را در آثار منثور و اشعار و آثار هنری ازجمله مجسمهسازی و نقاشی، نشان میدهد، برای نخستین بار در ستایش آزمندی شعر سروده میشود و ناهنجاریهای اخلاقی بهعنوان طبع بشر تئوریزه میشود.
ازنظر زرشناس با اهمیت یافتن مبادله در رنسانس، ابزار مبادله که همان پول است، نیز اهمیت مییابد. همچنین شبکه یهودیان که پخشاند در اروپا و به علت وابستگیهای قومی، اعتماد میکنند به هم. سرمایهداران در جنوا و قسطنطنیه و ... سکه سنگین بوده برای سفرهای راه دور، کاغذهای اعتباری میآید که مقدمه ظهور اسکناساند.
او گفت: آنچه در ابتدا قصد رقم زدن آن را داشتند، ایجاد یک تمدن جهانی برای حرکت گسترده سرمایه بود. انگیزه جهانی شدن. جهانیسازی در ابتدا نه بهصورت اقناعی و توجیهی که با سلطه همراه بود. شروع شکلگیری تئوری حقوق بینالملل و دیپلماسی مدرن. تعجب نکنیم وقتی دیپلماسی مدرن میشود ابزار سلطه، چون به دنیا آمده تا در خدمت این جهانیسازی باشد؛ بنابراین آنچه در ادامه منطقی روند این جهان سازی رخ میدهد، ورود به عصر اکتشاف یا عصر استعمار است. این سلطه با مشت آهنین و تکیه بر غلبه نظامی است. برای نخستین بار از اسلحه باروتی استفاده میشود. دریانوردی اهمیت ویژهای پیدا میکند. کشتیهای اقیانوسپیما و قطبنما تکنیک در خدمت ابزار تخریبی و نظامی قرار گرفت و آنها را به برتری نظامی رساند.
ازنظر زرشناس غرب مدرن، در رنسانس متولد شده و در دورۀ روشنگری، به بلوغ میرسد. جایی که همۀ وجوه نظری و برخی وجوه عملی مدرنیته، تکمیل میشود. به همین دلیل اندیشمندان غربی به این دوره بسیار افتخار کرده و همگی خود را فرزندان عصر روشنگری مینامند.
زرشناس رنسانس را مظهر طاغوت دانست و گفت: رنسانس دورهای است که با معیارهای قرآنی، مصداق بارز ظلمات و طاغوت است، چراکه اندیشۀ اصلی این دوران، ارائه تفسیری از جهان، خالی از هر نوع اندیشه دینی است. نمایندگان آن، از این جهت خود را روشنفکر مینامیدند، چراکه در مخالفت با اندیشۀ دینی و در پی از میان بردن آن بودند. به همین سبب آن را اندیشهای جاهلانه و مولد تاریکاندیشی مینامیدند.
در ادامۀ بحث و جمعبندی او بیان کرد: روشنفکر، در بدو تولد در تضاد با دین متولد شده، پس مفهوم روشنفکر دینی، مفهومی پارادوکسیکال و ناصحیح است. در ایران نیز، مانند اکثر کشورها، ظهور روشنفکری، با ورود نمایندگان غرب به کشورمان همراه بوده و بههیچوجه نتیجۀ سیر تطور تاریخی خود نبوده است.
منبع: صبح نو