به گزارش مشرق، لیبرال دموکراسی غرب مبتنی بر یک اصل بنیادین میباشد که عاری از هرگونه محتوای دینی و ملی است. این اصل بنیادین در واقع تعریف انسان، منفک از فرهنگ و زیست بومی است که او در آن رشد یافته است. در همین قالب، قانون اساسی جمهوری فدرال آلمان از حقوق انسانها و عدالت بشری به عنوان اصول بنیادیاش سخن میگوید؛ درحالی که اساسا هیچ تعریفی از هویت فرد آلمانی ارائه نمیکند. قانون اساسی جمهوری فدرال آلمان از صیانت حیثیت بشر بدون اشاره به هویت آلمانی سخن میگوید. اساسا شاکله قانون اساسی لیبرال با تکیه بر فردگرایی فلسفه یاش، سخن پراکنی درباره برابری انسانها و صلح بشری است، بدون آنکه تعریف مشخصی از انسان ارائه بدهد. حال این تفکر جهاننگر و پوچگرایانه برای ملت آلمان به صورت رادیکالتر بازتعریف شده است.
در جهان سرمایهداری غرب، آلمانیها نقش گناهکاران تاریخ را بازی میکنند که با به راه انداختن جنگ دوم جهانی و یهودیکشی میبایست کفاره گناهانشان را از طریق سیاستزدایی کاملشان جبران کنند. این که آلمان در صف اول حامیان رژیم صهیونیستی قرار دارد و یا این که بابت امنیت اسراییل میبایست بیش یک میلیون مهاجر جنگ سوریه را به قیمت از دست دادن امنیت داخلیاش به پناهندگی بپذیرد و یا اینکه پایگاه هوایی - نظامی آمریکا در خاک اروپا در رامشتاین آلمان قرار گرفته است؛ همگی به تحقیر ملت آلمان ارتباط دارد که با حذف هویت ملیاش باید در اعتلای ارزشهای لیبرال در جهان در خط مقدم مبارزه قرار بگیرد.
نکات فوق مقدمه ورود به اتفاقات جنجال برانگیز اخیر در ارتش آلمان یعنی ماجرای سرباز آلمانی «فرانکو آ» است که اگرچه مسئلهای داخلی میباشد، اما ابعاد آن در دراز مدت، این مسئله را بیشک به یک چالش بینالمللی تبدیل خواهد کرد.
ارتش فدرال آلمان «Bundeswehr» در سال 1955 شکل گرفت و این در واقع همان سالی است که ارتش آلمان به عضویت نیروهای ناتو در میآید. اساسا فلسفه ارتش جمهوری فدرال آلمان تقویت جبهه غرب بر علیه شوروی بود و بعد از فروپاشی آن، حمایت لجیستیکی از جبهه نظام سرمایهداری در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا است. از سال 2011 خدمت نظام وظیفه عمومی در آلمان به صورت رسمی لغو شد و از این تاریخ به بعد اساسا ارتش آلمان به یک بنگاه اقتصادی تبدیل میشود که عضویت در آن صرفا به خاطر انگیزههای مالی - شخصی و ماجراجویی در قالب جهانگردی تقلیل مییابد!
نکته اساسی اینجاست که اگرچه نظامیان شاغل در ارتش آلمان خالی از انگیزههای ملی هستند ولی این واقعیت را نمیشود کتمان کرد که سلاحهای فوق پیشرفته خونباری در دستان آنها برای کشتار انسانها قرار دارد. اساسا ارتشهای جهان در قالب یک نظام ارزشی هویتیابی می شوند که در چارچوب آن، مسئله اهمیت ارتش در جهت نبرد و دفاع از همان ارزشها در جامعه معنا پیدا میکند. اما خلاء ارزشی با توجه به نکات مطرح شده بالا در ارتش آلمان، نه به یک فرصت برای صلح طلبی بلکه به یک بحران تبدیل شده است.
ارتش آلمان از سال 2015 یعنی بعد از موج عظیم مهاجرت به این کشور مورد توجه رسانههای غربی قرار گرفته است. چرا که بسیاری از کسانی که برای خدمت در ارتش و آموزشهای آن ثبت نام میکنند، نه برای مسائل مالی و دفاع از ارزشهای به اصلاح دموکراتیک، بلکه برای تحقق عقاید فردی خویش به عضویت ارتش آلمان در میآیند. ارتش امروز آلمان فدرال ملغمهای مضحک از سلفیگری، نژاد پرستی و سکسیسم است.
ارتش آلمان برای گروههای سلفی و تکفیری جذابیت بسیاری دارد. چرا که از طریق عضویت در ارتش آلمان نه تنها آموزشهای لازم نظامی را میبینند؛ بلکه سلاحهای مرگباری در دسترس آنها قرار میگیرد. در سال 2016 با توجه به اطلاعات رسمی منتشر شده در آلمان 20 تکفیری در ارتش آلمان شناسایی و بیش از 60 سرباز عضو ارتش تحت پیگرد قانونی بابت اتهامات سلفیگری و تروریستی قرار گرفتند.
اما بمب خبری در این قالب بر میگردد به دستگیری یک سرباز ارتش آلمان به نام فرانکو آ «Franco A.» در روز 26 آپریل امسال، فردی که در یگان مشترک آلمان و فرانسه در شهر «ایلکیرش ـ گرافن شتادن» فرانسه خدمت میکرد. فرانکو اوایل ژانویه 2016 در شهر گیسن آلمان در اوج مهاجرت میلیونی به آلمان خود را به عنوان یک پناهنده سوری - مسیحی که از خشونتهای داعش فرار کرده است به مقامات آلمان معرفی میکند. فرانکو با نام جعلی دیوید بنیامین در مصاحبههای سازمان مهاجرت و پناهندگی آلمان «Bamf» بدون آشنایی به زبان عربی و صحبت کردن به زبان فرانسه به عنوان یک فراری سوری توسط مقامات سازمان مهاجرت به رسمیت شناخته میشود!.
هدف فرانکو که در قالب اهداف ملیگرایانه بازتعریف میشود. ترور شخصیتهای مهم سیاسی آلمان خصوصا افراد سرشناس جریانهای چپ آلمان بوده است. به بیان روشنتر، فرانکو با توجه به دسترسی به سلاحهای پیشرفته قصد داشته است به عنوان یک پناهجوی سوری شخصیتهای سیاسی جریان چپ آلمان را ترور کند. این برنامهریزی در واقع از یک طرف، در صورت تحقق آن، ترس و نفرت از پناهجویان را بالا می برد و از طرف دیگه سیاستمداران چپ آلمان که مدافعان اصلی پذیرش مهاجرت هستند، خود قربانی خشونت مهاجران میشدند.
اما دستگیری فرانکو شوک بزرگی را در میان اصحاب رسانه و مسئولین سیاسی آلمان رقم زد. انگشت اتهام در درجه اول به سمت سازمان مهاجرت دراز شد که اساسا متوجه نشده بود فرانکو نه یک سوری بلکه یک آلمانی است و در درجه دوم به سمت وزارت دفاع آلمان و شخص خانم «فن در لاین» نشانه رفت که از شبکه فعال نئونازی در ارتش آلمان بیخبر بود.
ماجرای فرانکو در ارتش آلمان از ماه آپریل امسال فصل جدید نازیزدایی ارتش از سمبلها و نشانههای ارتش رایش سوم «Reichswehr» را کلید زد. لازم به اشاره است از سال 2012 در ارتش آلمان 18 نظامی به اتهام گرایشات راست افراطی از خدمت مرخص شدهاند. پنجم ماه می امسال، ارتش آلمان اعلام کرد تمامی سمبلها، سرودهای ارتش، مراسم و سنتهای نظامی که پهلو به ارزشهای رایش سوم و ارزشهای ملی آلمانی میزند را حذف خواهد کرد. این اتفاق تا جایی شدت گرفت که عکس آقای هلموت اشمیت صدراعظم اسبق آلمان در دانشگاه افسری هامبورگ به علت لباس نظامی ارتش رایش سوم بر تن او، پایین کشیده شد! این حساسیت نسبت به تاریخ آلمان و ارائه تصویری کاملا تیره و شیطانی از آن در حالی صورت میگیرد که ارتش جمهوری فدرال آلمان دچار رشد سکسیسم و خشونتهای جنسی بر علیه زنان شاغل در مجموعه ارتش است. برای سرپوش گذاشتن بر این معضلات اجتماعی و اخلاقی، ارتش آلمان این روزها از پروژههایی پردهبرداری - در قالب تشویق زنان برای عضویت در ارتش - میکند که معمولا دست مایه خنده مردم و اصحاب رسانه میشود. به طور مثال پردهبرداری از لباس ارتش مخصوص زنان حامله و یا طرح لباس زیر و کفش پاشنهدار نظامی در جهت یکدستشدن آنها با لباس فرم ارتش!
سخن از خلاء ارزشی و هرج و مرج در مبانی فکری ارتش آلمان نباید با چشمپوشی از بررسی کارنامه این ارتش و صنعت نظامی آلمان در حوزه سیاست خارجی پایان یابد. در ماه آوریل امسال در آلمان کتابی با عنوان « کاسبان ترور؛ چگونه آلمان در جنگها تجارت میکند و دیکتاتورهای عرب قدرتمند میشوند»1 در مورد فروش سلاح و تجهیزات نظامی شرکتهای آلمانی به کشورهای عربی منطقه خلیج فارس منتشر شد که از تجارت خونآلود سرمایهداران غربی با دول عربی حاشیه خلیج فارس پرده بر میدارد. مارکوس بیکل «Markus Bickel»، روزنامه نگار آلمانی در این کتاب به بررسی قدرت و نفوذ شرکتهای غول پیکر سلاح سازی آلمانی پرداخته است که از طریق تجارت با دولتهای عربی حاشیه خلیج فارس، درآمدهای مالی زیادی را به آلمان سرازیر کردهاند. براساس آمار این کتاب در بین 10 کشور اول دریافت کننده سلاح از آلمان، نام سه کشور عربی دیده میشود که در چند سال اخیر از مشتریان اصلی سلاحهای آلمانی بودهاند. به طور مثال در سال 2015 کشور کوچک قطر در صدر دریافتکنندگان سلاح و تجهیزات نظامی از آلمان قرار داشته است و در سال 2016 عربستان سعودی در رتبه سوم و امارات متحده عربی در رتبه نهم قرار گرفتهاند. نکته مهم اینجاست که همین سه کشور در قالب یک ائتلاف نظامی مردم بیگناه و بیدفاع یمن را بمباران میکنند و بر اساس اطلاعات دیدبان حقوق بشر «Human Rights Watch» دولت سعودی در کشتار صدها کودک در یمن نقش مستقیم دارد.
در پایان لازم به اشاره است که ماجرای فرانکو میبایست در بطن بحران فرهنگی و مهاجرت در اروپای غربی فهم و مورد تحلیل قرار بگیرد. فرانکو نماینده طبقه خاموش و بیرسانه ملت غرب است که آموزش نظامی تعریف شده در چارچوب اهداف نظام سرمایهداری و بانکهای مالی غول پیکر فرا ملی را در به شکل پارتیزانی در جهت احیای هویت ملی به کار میگیرد. اگرچه نباید فراموش کرد که شکاف در ارتش ملی یک کشور در قالب بحران هویت و خلاء ارزشی نهایتا یک جنگ شهروندی خون آلودی را با فراهم شدن کامل مقتضیات آن در پی خواهد داشت.