به گزارش مشرق، آمارهای رسمی نشان میدهد وابستگی مقداری بودجه به نفت بهمراتب نسبت به سالهای گذشته افزایش بیشتری داشته است. سرمایهای ندیدن کالای نفت باعث شده است که ما به هر قیمت حاضر به فروش نفت باشیم و از طرف دیگر هیچ راهکاری حتی میانمدت مشخصی برای نیل به تولید ارزشافزوده از طریق نفت و گاز نداشته باشیم. این در حالی است که در دولت فعلی نسبت هموغم وزیر محترم نفت صرفاً در مسئله قراردادهای جدید نفتی و کوتاه کردن دست متخصصان داخلی بوده است.
از زمانی که نفت برای نخستین بار در سال 1287 شمسی توسط دارسی در مسجدسلیمان کشف شد، این عنصر ارزشمند و بدبو به موضوعی مهم و اساسی در محافل مختلف کشور تبدیلشده است. آنچه عیان است منافع حاصل از دارا بودن این ثروت خدادادی برای کشورهای دارنده و خریدار آن است. بهطورکلی کشف نفت در تاریخ بشر را شاید بتوان یکی از مهمترین نقاط عطف اقتصادی بشر بهحساب آورد. پرواضح است که بهرهبرداری از منافع این منبع عظیم الهی هم در سبد دارندگان و هم تقاضاکنندگان آن است. اما سؤالاتی همواره در سطح مباحثات علمی در زمانهای مختلف مطرح بوده است؛ توزیع منافع دارندگان و متقاضیان نفت به چه شکلی بوده است؟ نگرش مسئولان کشور ما به مادهای که «طلای سیاه» لقب گرفته است چگونه است؟ کشورهای دارنده این منبع مفت بدبو باید به چه شکلی از آن بهرهمند شوند که حداکثر منافع اقتصادی را برای ملتهای آنان به ارمغان بیاورد؟ اصولاً نفت از چه نوع کالاهایی هست و باید چه نگاهی به آن داشت؟ چرا مسئولان ما از فروش نفت کشور خوشحال میشوند و از آن بهعنوان مهمترین دستاورد خود نام میبرند؟ آیا علت این است که نفت بدبو هست و باید هر چه زوتر از آن خلاصی پیدا کرد؟ در ادامه بهصورت مختصر پاسخ سؤالات مطرح میشود.
- اهمیت راهبردی نفت و گاز بر کسی پوشیده نیست. باید درک کرد که نفت مهم بود، هست و خواهد بود، چراکه در سالهای اخیر نگاههایی کارشناسی بر پایان اهمیت نفت و گاز و به طور کلی سوختهای فسیلی تأکید میکند که از نظر نگارنده یک تهاجم نرم فکری است. چه چیز مهمتر از اینکه طلای سیاه را بدبو معرفی کنیم و به ثمن بخس به فروش برسانیم؟ در اهمیت سوختهای جایگزین فسیلی تردیدی نیست و اینکه کشور باید هر چه سریعتر به سمت پیشرفت تکنولوژی در این عرصهها حرکت کند، اما این بدان معنا نیست که دیگر سوختهای فسیلی و مخصوصاً نفت و گاز اهمیت خود را از دست 3دادهاند. دادههای رسمی خلاف این نظر را بیان میکنند. برای درک این مسئله کافی است به چند آمار که در زیر ارائه میشود دقت کنیم(همه آمارها مربوط به پایگاه آماری بانک جهانی میباشد.
الف) روند مصرف انرژی در دنیا سیر کاملاً صعودی داشته و دارد.
ب) مصرف سوختهای فسیلی در سالهای اخیر بیش از 80% مصرف انرژی را شامل میشود
ج) سوختهای غیر فسیلی و نو کمتر از 20% مصرف انرژی دنیا را تصاحب کردهاند.
د) نفت خام و گاز طبیعی به ترتیب 45% و 25% مصرف انرژی دنیا را در برمیگیرند.
سؤال این است که منابع فسیلی که هنوز هم حرف نخست را در سبد مصرف انرژی دنیا با قاطعیت میزنند چرا باید مورد بیمهری قرار بگیرند بهگونهای که تصور شود دیگر زمانه، زمانه تولید و داشتن منابع فسیلی نیست و انرژیهای نو بهخوبی جای آنها را پرکردهاند. دقت شود که نگارنده به اهمیت جایگاه انرژیهای نو و نگاه راهبردی به آنان برای آینده کشور کاملاً واقف است و به آن اعتراف میکند، مسئله بیارزش کردن سوختهای فسیلی و علیالخصوص نفت و گاز در نگاه کشورهای دارنده است که تبعات قیمتی و درآمدی زیادی برای دارندگان آنها به همراه داشته است.
.1 مسئولان در کشور ما نشان دادهاند که نگاهشان به نفت و گاز بههیچعنوان راهبردی و سرمایهای نیست و اتفاقاً نفت و گاز را کالاهایی مصرفی و بدون قابلیت تبدیل به ارزشافزودههای فراوان میدانند. این مسئله را از آنجایی میتوان دریافت که همواره مسئولان اجرایی کشور و مخصوصاً در دولت یازدهم فروش بیشتر نفت خام و گاز طبیعی بهعنوان دستاوردی بیبدیل و خوشایند به مردم معرفیشده است.
.2 سرمایهای ندیدن کالای نفت باعث شده است که ما به هر قیمت حاضر به فروش نفت باشیم و از طرف دیگر هیچ راهکاری حتی میانمدت مشخصی برای نیل به تولید ارزشافزوده از طریق نفت و گاز نداشته باشیم. این در حالی است که در دولت فعلی نسبت هموغم وزیر محترم نفت صرفاً در مسئله قراردادهای جدید نفتی و کوتاه کردن دست متخصصان داخلی بوده است(حتی آنجایی هم که میخواهیم خام فروشی کنیم با متخصصان داخلی این کار را انجام نمیدهیم و اولویت را به شرکتهای بدسابقه نفتی دنیا میدهیم) و هنوز هم به سرانجام خاصی نرسیده است. اما چرا مسئولان اجرایی کشور و بهتبع مردم ایران دوست دارند که ما صادرات نفت بیشتری داشته باشیم؟ آیا مزایای این کار و واقعیتهای اقتصادی کشور را باید فراموش کرد و نفت نفروخت؟
.3 قاعدتاً حصر عقلی بیان میکند که مسئولین ما به دلایل زیر باید از فروش نفت خام و گاز طبیعی کشور خوشحال باشند:
.a تأمین نیازهای بودجهای و درآمدی کشور: این استدلال به دلایل چندی قابل خدشه است. اولاً قاعدتاً و بر اساس اسناد بالادستی نظام در حوزه اقتصادی و راهبردهای منطقی نباید نیاز بودجهای و درآمدی دولتها به یک منبع پایانپذیر وابسته باشد. این حرف از آنجایی اهمیت پیدا میکند که خود مسئولان نظام همواره بر این مهم تأکید دارند که ما نباید به نفت وابسته باشیم و هیچ کارشناس اقتصادی و مسئولی در جمهوری اسلامی پیدا نمیشود که موافق وابستگی بودجه کشور به نفت و معایب آن باشد. ثانیاً واقعیت ماجرا چیزی غیر از آن را نشان میدهد. آنچه مسئولان دولتی بارها بر آن تأکید کردهاند این است که وابستگی بودجه به نفت کمتر شده است(هرچند که رکورد کمترین وابستگی بودجه به نفت مربوط به سال 1388 میباشد)، اما اولاً در سال 96 نسبت به سال 95 رشد 10% داشته است و ثانیاً وابستگی مقداری بودجه به نفت بهمراتب نسبت به سالهای گذشته افزایش بیشتری داشته است. مطابق آمار ارائهشده در بودجه سال 96 با نفت 50 دلاری ما باید روزانه حدود 1.8 میلیون بشکه در روز نفت به فروش برسانیم که نشان از وابستگی مقداری بیشتر بودجه به نفت است. این عدد در سال 94 چیزی حدود 1.2 میلیون بشکه در روز بوده است. آنچه اهمیت دارد این است که نفت سرمایه است و ما برای تأمین بودجه جاری کشور سرمایه کشور را به مقدار بیشتری میفروشیم که هزینههای جاری را تأمین کنیم. این یعنی وابستگی مقداری به نفت در بودجه بیشتر شده است که عمق فاجعه را بیشتر نشان میدهد، حال چه اهمیتی دارد در این شرایط که ریال وابستگی چقدر باشد؟(هرچند که نشان داده شد که همان وابستگی ریالی هم شیب فزایندهای گرفته است). آیا واقعاً در این شرایط وابستگی بودجه جاری کشور به نفت کمتر شده است؟ آیا سرمایه مملکت که مربوط به نسلهای آینده نیز میباشد با سرعت بیشتری سوخت نمیشود؟ ازیکطرف تمامی کارشناسان و مسئولین اجرایی کشور بر قطع و کاهش وابستگی بودجه به نفت سخن میرانند و از طرف دیگر برای تأمین بودجه مقدار بیشتری از سرمایه کشور را به قیمت ناچیز به حراج گذاشتهایم و سر آخر هم ندای کاهش وابستگی بودجه به نفت را هم سر میدهیم که به هیچ صورت قابل توجیه نیست.
.b حفظ جایگاه ایران در بازار نفت دنیا که بهتبع میتواند قدرت اقتصادی و سیاسی برای کشور به ارمغان بیاورد. این دلیل شاید مهمترین دلیلی باشد که بهوضوح مسئولان اجرایی کشور به اهمیت آن تکیه میکنند و بر آن پافشاری دارند. جالبتر اینکه کارشناسان اقتصادی نیز در این مسیر با آنها همنوا هستند و همواره بر این آن تکیه میکنند. بهعنوان مثال آقای زنگنه که اجلاس اخیر اوپک را کارنامهای درخشان در دوران خود معرفی میکند و از سوی طرفداران خود بهعنوان ژنرال نفتی یاد میشود بیان میکنند: «در صورت لغو تحریمهای بینالمللی علیه اقتصاد و صنعت نفت ایران، تهران میتواند ظرف دو ماه صادرات و تولید نفت خود را یکمیلیون بشکه در روز افزایش دهد و کاهش قیمتهای نفت تأثیری برافزایش تولید و صادرات ندارد.
ما همچنان این کار را انجام میدهیم و آنچه برای من اهمیت دارد، سهم ما در بازار است.»(11 آذر 93 در مصاحبه با بلومبرگ) مانند این مورد در بیانات مسئولان و کارشناسان و حتی عموم مردم بهوفور یافت میشود که ما باید سهم خود را از بازار نفت از دست ندهیم چراکه باعث کمتر فروخته شدن نفت، کاهش قدرت اقتصادی و کاهش قدرت چانهزنی کشور در امور بینالمللی میشود. اما واقعاً مسئله این است؟!
سخن اصلی این است که اگر نفت سرمایه است و برای آیندگان هم میباشد چرا باید برای از دست رفتن جایگاه ایران در بازار فروش سرمایه بین نسلی خود ناراحت باشیم؟ بر اساس چه دلیل و منطقی اگر جایگاه خود را در بازار فروش نفت حفظ کنیم قدرت چانهزنی بالاتری داریم؟ جالب است که کشورهایی مانند ژاپن و آلمان که از برترین اقتصادهای دنیا هستند از یک طرف در صدر کشورهای واردکننده نفت و از طرف دیگر در انتهای جدول دارندگان نفت به شمار میآیند بهطوریکه جمع هر دو کشور به 0.5% هم نمیرسد. قدرت چانهزنی ژاپن و آلمان در اقتصاد دنیا و تصاحب بازارهای دنیا به دلیل حفظ جایگاه آنان درفروش سرمایههای کشورشان است یا اتفاقاً سیاستهای درست آنان در استفاده از منابع نفت و گاز کشورهای دیگر برای تولید ارزشافزوده؟
هیچوقت دلیل منطقی برای حفظ جایگاه کشور در بازار نفت نمیتوان پیدا کرد، الا اینکه جنگ نرم فکری در جهل به اهمیت و جایگاه نفت در کشورهای دارنده آن رواج داده است و روز بروز هم شدیدتر میشود. از طرف دیگر حجم ذخایر نفت کشور نیز مسئله اساسی دیگر است که باید در آیندهنگری موردتوجه قرار بگیرد. مطابق آخرین آمار رسمی کشور بر اساس ترازنامه انرژی نفت ایران تا 125 سال آینده به اتمام خواهد رسید. این خود بزرگترین زنگ خطر برای آینده اقتصادی کشور است. اگر بپذیریم که تا 125 سال آینده نفت ایران تمام میشود، آیا باید در جنگ جاهلانه فروش بیشتر نفت که همان سرمایه بین نسلی است بیفتیم و بدون توجه به آینده راهبردهای کلان ما نیز یک طرف ماجرا باشیم؟
نتیجهگیری: جهل به منابع در دسترس نفت و گاز و اهمیت راهبردی آن باید در برنامههای کلان اقتصادی کشور موردتوجه جدی قرار بگیرد. بهگونهای که مردم از فروش و صادرات نفت خام و گاز طبیعی کشور خوشحال نشوند و مسئولین از سرمایه فروشی بهعنوان بزرگترین دستاورد خود نام نبرند. این یعنی فرهنگ تولید ارزشافزوده در کشور وجود ندارد و مسئولین این تفکر منسوخ و توسعهنیافته را به مردم تحمیل و تزریق میکنند. مطابق برخی مطالعات کارشناسی شده در کشورهای توسعهیافته از هر بشکه نفت خام معادل 1300 دلار ارزشافزوده تولید کرده و به کشورهای دیگر صادر میکنند. نفت را با 50 دلار خریده(اگر پول آن پرداخت شود که الآن قابلدسترسی نیست) و سپس مشتقات تولیدشده از آن را به خود ما میفروشند و ما از این فرآیند احساس شادمانی ملی هم میکنیم. جالب آنجاست که عمده تقاضاکنندگان کالا از کشورهای توسعهیافته همان دارندگان ذخایر بدبوی نفت هستند. به نظر میرسد نگاه حاکم بر مجموعه مدیریتی نفتی کشور همچنان قدیمی و ناظر به فروش و صادرات بیشتر منابع طبیعی است که هیچ نتیجهای جز تضعیف آینده و بنیانهای اقتصادی کشور ندارد. غرور ملی ما جز با تبدیل منابع خام به ارزشافزوده و فروش و صادرات و ذخیره کردن منابع حاصل از آن برای رشد و شکوفایی کشور حاصل نمیشود. خام فروشی درواقع غرور و عزت اقتصادی کشور را لگدمال کرده و بدتر از آن احساس غرور و افتخار کردن از خام فروشی است که اعتمادبهنفس ملی را کاهش میدهد که متأسفانه در این دولت بهعنوان سرلوحه اقدامات قرارگرفته است. مثال شادمانی ما از فروش نفت مثال آن کشاورزی است که بجای خوشحالی از کاشت و برداشت از زمین زراعی خود از فروش زمین و بیل و داس خود احساس شادمانی کند و آن را بزرگترین دستاورد خود بداند! و چه دقیق و علمی بیان کرده اند مقام معظم رهبری در سال 1375: آن روزی که آنها نفت داشته باشند و کشوری مثل ما العیاذُ باللّه نفت نداشته باشد و بخواهد از آنها نفت بخرد- که امیدوارم چنین روزی پیش نیاید- آنها بابت هر شیشهی نفتی که به ما بدهند، ده برابر قیمت یک بشکهی نفت از ما پول خواهند گرفت! آنها به ما نفت میدهند؟ کسانی که جلوِ چشمشان، ملتها از گرسنگی میمیرند، ولی گندمشان را در دریا میریزند و به ملتهای گرسنه نمیدهند، برای اینکه قیمت گندم پایین نیاید، به کسی نفت خواهند داد؟!(1375/10/28)