گروه جهاد و مقاومت مشرق - در آستانه سالگرد قبول قطعنامه ٥٩٨ از سوی جمهوری اسلامی در سال ٦٧ قرار داریم. بنا دارم در چند روز متوالی به این موضوع و چرایی قبول آن از سوی امام خمینی بپردازم و برخی ابهامات را هم در این باره پاسخ بدهم. طبعا پیش از پرداختن به تحولات دفاع مقدس در زمان قبول قطعنامه ٥٩٨ باید درباره مقاطع قبل از آن هم نظراتم را بیان کنم تا تحلیل کلی از جریان دفاع مقدس شدنی باشد. به همین دلیل چند نکته درباره مقاطع گوناگون جنگ تحمیلی ابتدائا بیان میشود و در روزهای بعد سراغ قطعنامه ٥٩٨ خواهم رفت.
اول- جنگ تحمیلی است
این روزها از سوی برخی از مخالفان نظام تلاشی صورت میگیرد تا جمهوری اسلامی را در ایجاد جنگ هشتساله مقصر جلوه بدهند و از جمله با انتشار مطالب برخی روزنامهها و سخنان رهبران نظام در آن مقطع مدعی شوند که ایران در صدد صدور انقلاب به عراق و سرنگونی صدام بود و به همین دلیل حمله عراق به ایران قابل توجیه و واکنشی به رفتار مسوولان ایران است. این رویکرد در پی شناخت واقعیت نیست بلکه یک هدف سیاسی مشخص را در زمینه متهم کردن امام و انقلابیون در دستور کار دارد و طبعا به تبیین و تحلیل جنگ تحمیلی هم که میرسد سعی دارد جمهوری اسلامی را مقصر جلوه دهد.
واقعیت این است که عراق دوران صدام خود را یک دولت انقلابی و در خط مقدم مبارزه با اسراییل میدانست و به همین دلیل دولتهای ارتجاعی عرب با این کشور مشکل داشتند و خود را به ایران زمان شاه نزدیک میکردند تا عراق را در منطقه منزوی کنند. صدام در زمان شاه قادر به پیگیری زیادهخواهیهای خود در منطقه نبود چون نه سیاست ابرقدرتهایی مانند آمریکا اجازه این کار را میداد و نه دولتهای همسو با آمریکا از جمله عربستان و ایران زمان شاه موافق این زیادهخواهیهای صدام بودند. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران هم سیاست آمریکا در قبال جمهوری اسلامی به خصومت تبدیل شد و هم کشورهای ارتجاعی منطقه در مقابل ایران قرار گرفتند و این بهترین فرصت برای صدام بود تا هدفهای خود را پی بگیرد.
آمریکا در آن مقطع خواستار درگیر کردن جمهوری اسلامی با یک جنگ خارجی بود تا ایران نتواند به فکر صدور انقلاب و اثرگذاری بر منطقه باشد. همچنین آمریکا دوست داشت نامزد جنگ با ایران کشوری مانند عراق باشد که یک قدرت نظامی بزرگ منطقهای است و همسویی سیاسی هم با غرب ندارد و شعارهای ضداسراییلی میدهد. این جنگ برای اسراییل و آمریکا بسیار مطلوب بود و صدام هم این تمایل در آمریکا و کشورهای ارتجاعی عرب را درک کرده بود و بنابراین بهترین فرصت از نظر عراق فراهم شده بود تا با یک حمله نظامی و اشغال بخشهایی از ایران، هدف خود را در زمینه تجزیه خوزستان یا کسب موقعیت برتر نظامی در منطقه یا سیطره بر اروندرود و موارد دیگر پی بگیرد.
صدام برای شروع جنگ دلایل زیادی داشت و از جمله معتقد بود که پیروزی نظامی و سیاسی در دسترس است و دلیلی ندارد که از شروع جنگ خودداری کند. طارق عزیز در شروع جنگ گفته بود «کشوری که در میان ابرقدرتها متحدی ندارد و ارتش قدرتمندی ندارد و ساختار ارتش آن از هم پاشیده است و در درون مسئولان و رهبران سیاسی آن اختلاف وجود دارد، محکوم به شکست است». آنان با همین تحلیل جنگ را شروع کردند و امیدوار بودند که با این وضعیت قطعا پیروز بشوند اما عوامل دیگری از جمله حضور مردم و ایمان و روحیه جهادی رزمندگان عاملی بود که عراق آن را نادیده گرفته بود و از همین زاویه هم شکست خورد.
این ادعا که ایران هم در شروع جنگ مقصر است موضوعی قابل بحث و مناقشه است و دلایل زیادی برای رد آن وجود دارد. از مقطع پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اقدامات نظامی عراق و گروههای وابسته به این کشور در خوزستان آغاز شد و ما هر روز شاهد انفجار لولههای نفتی و اماکن عمومی بودیم. این افراد در زمان شاه مطابق قرارداد ١٩٧٥ الجزایر در عراق محصور بودند و اجازه فعالیت علیه ایران نداشتند اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آنان مسلح شده و به ایران برگشتند تا اقدامات ایذایی و تخریبی و نظامی را شروع کنند. حمایت صدام از گروههای تجزیهطلب کرد هم که انکار ناشدنی است. جنگ سرد عراق علیه ایران هم به اشکال مختلف ادامه داشت و سران این کشور در اظهارات خود دائما علیه ایران اظهارنظر میکردند. در نقشههایی که از منطقه منتشر میکردند یا خوزستان به عنوان یک کشور مستقل ترسیم میشد یا به عنوان بخشی از خاک عراق نشان داده میشد. حال اگر در مقابل کارهای این کشور، ایران نیز دست به اقدامات مشابه بزند و مثلا از مجاهدان عراق دفاع کند یا رهبران ایران از جنایات صدام اعلام برائت کنند یا از مردم این کشور بخواهند که اجازه جنایت کردن به سران عراق ندهند، کار خلافی است که تحمیل جنگ به ایران را توجیه میکند؟
واقعیت این است که مسئول شروع جنگ کشوری است که تهاجم نظامی را شروع میکند و به همین دلیل از نظر حقوق بینالملل و بعد از بررسیهای کمیته تحقیق سازمان ملل، عراق به عنوان شروع کننده جنگ و به عنوان متجاوز معرفی شد. در طول تاریخ در میان کشورهای مختلف، «جنگ سرد» جریان داشت و دولتهای مختلف از مخالفان برخی دولتهای رقیب حمایت کردند اما هیچکدام از آنها توجیه شروع جنگ گرم و حمله نظامی و تجاوز به مرزهای کشور دیگر نیست. اگر اینطور بود صدها بار باید میان آمریکا و شوروی جنگ اتمی در میگرفت اما نگرفت. ما قبول داریم که روابط میان ایران و عراق بعد از پیروزی انقلاب تیره شد اما مسوولیت شروع جنگ تحمیلی بر دوش عراق و صدام سنگینی میکند که رسما با پاره کردن توافق الجزایر حمله نظامی به ایران را آغاز کردند. ادامه دارد
*روزنامه اعتماد / علی شکوهی