به گزارش مشرق، روزنامه «رسالت» در سرمقاله خود نوشت:
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر با طلاب تهرانی فرمودند: «دوران کنونی برای حوزههای علمیّه و برای روحانیّت یک اختصاصاتی دارد، یک ویژگیهایی دارد که با دورانهای قبل فرق میکند که این اختصاصات به نفع روحانیّت است، در جهت توفیق روحانیّت است». ایشان یکی از امتیازات مزبور را «خلق سؤال» و «کثرت سؤالات» دانستند. نگاه مثبت ایشان به این امر و تصریح به اینکه «سؤال خیلی چیز بابرکتی است»، درست در نقطه مقابل نگاهی است که اگر نگوییم نگاه غالب، دستکم میتوان گفت رویکردی رایج در میان برخی مراکز فرهنگی- دینی ما است و سوال را شبهه افکنی میداند و مایه دردسر، موی دماغ، موجب تضعیف ایمان، مستحق سرکوب و سزاوار خفه کردن و بلکه دستمایه سوء ظن و لعن و چند چیز دیگر.
نیمه پر لیوان را دیدن و مثبت نگری از آثار بصیرت، همه جانبه نگری و حکمت است و طبعا آنچه موجب رشد اندیشه و فرهنگ میشود، مدیریت حکیمانه است نه رویکرد طرد و سرکوب.اما اجازه دهید ببینیم، کدام نگاه درست است، سؤال و کثرت آن مفید است یا آسیب زا؟
اگر سؤال «چیز بابرکتی است»، پس چرا طرح کنندگان سؤالات یا روشنفکرانی که ابعاد مختلف دین را زیر سؤال می برند یا از بیانات و استدلالات آنان، سؤالاتی در ذهن نسل جوان شکل میبندد، مورد تکریم و تقدیر قرار نمیگیرند؟ رهبری معظم به صراحت فرمودند: «این خطا است که ما خیال کنیم سؤال و شبهه را دشمن همیشه به وجود میآورد؛ بله، گاهی هم دشمن یک سؤال یا شبههای را به وجود میآورد؛ امّا سؤال و شبهه از ذهن خلّاق انسان متولّد میشود».
در فقه اسلامی آمده است که خواندن، ترویج کردن بلکه نگاه داری کتب ضاله که ذهن مخاطبین را درگیر میکند و نسبت به حقانیت اسلام و عقاید اسلامی مردد میکند، حرام است.
آیا از بسط این حکم نمی توان نتیجه گرفت که شبهات باید بایکوت شوند و در اختیار مخاطب قرار نگیرند؟یک رویکرد دیگر که نزد برخی عالمان دینی مورد تکیه و عمل است، آن است که سوال و شبهه باید با بی اعتنایی مواجه شود، چه اینکه «الباطل یموت بترک ذکره». تلاش برای جواب گفتن باعث میشود آن سوال برجسته شود و مهم تلقی گردد. شاید همین رویکرد است که موجب شده تا در مقابل شبهات فراوان سالیان اخیر، پاسخهای بسیار اندکی از سوی حوزه های علمیه و انگشتان مبارک علمایی که به حقیقت از دانش فراوانی برخوردار هستند به جامعه برسد.با یک نگاه اولیه میتوان گفت سؤال و شبهه، دشمن درجه یک ایمان است.
ایمان با اعتقادی راسخ و نفی هرگونه شک و تردید نسبت به موضوع ایمان منعقد میشود. من زمانی میتوانم خود را مومن به معاد و بازگشت روح به ابدان بشمارم که آن را صد درصد درست و حقیقی بدانم و به هیچ درصدی از دودلی مبتلا نباشم. اما اگر با شنیدن یک استدلال مخالف، ذهنم دچار تردید گردید و این احتمال در ذهنم رشد یافت که شاید معادی در کار نباشد، آنگاه دستکم تا زمانی که نادرستی استدلال مزبور برایم محرز نشده باشد، دیگر صاحب یقین پیشین نخواهم بود. کثرت سوالات و شبهات، میتواند ایمانم را در تندباد تردید بیندازد و تا به خود بجنبم و پاسخهای درخوری برای سوالاتم دست و پا کنم (اصولا اگر بتوانم)، معلوم نیست چگونه زیست خواهم کرد، مومنانه یا کافرانه یا بی طرف.
شاید آنها که سؤال و شبهه را شیطانی و مایه دردسر میدانند حق دارند، چرا که گاه سوال آنقدر فنی و عمیق است که به راحتی نمی توان جوابی قانع کننده بدان داد، در نتیجه متولیان ترویج و حراست از دین باید شبانه روز بر خود بلرزند که مبادا ذهن اوساط مردم که به دانش و علم کافی مجهز نیستند و از فلسفه و کلام سر در نمی آورند یا حوصله و وقت شنیدن جوابهای مفصل و زیربنایی را ندارند، شبهه ناک باقی بماند و پایگاه ایمان در جامعه تضعیف شود!
در تحلیل و نقد این نگاه اولیه، مطالبی تحت چند شماره می آورم:
یک- سوال یک امر طبیعی و خود به خودی است نه دستوری و نه قابل جلوگیری. به بیان معظم له خطاب به طلاب، «جامعه جوان اهل درس و بحث و تحصیل -یعنی همین مجموعه دانشگاهی و امثال اینها- همه اینها مزارع تولید سؤالند؛ اشکالی هم ندارد. شما خودتان هم همینجور هستید؛ شما هم جوانید، ذهن خلّاقی دارید؛ این ذهن میتواند سؤال به وجود بیاورد و البتّه همین ذهن میتواند پاسخ به وجود بیاورد و برای سؤال ها جواب ارائه بدهد».
دو- حتی اگر سوال و کثرت آن ناشی از دشمنی دشمنان باشد، امروزه قابل جلوگیری نیست. زندگی در عصر اطلاعات و سهولت فوق العاده نشر افکار، مقتضیاتی دارد که گریزی از آنها نیست، از جمله اینکه چندان نمیتوان شبهات را طبقه بندی کرد و از رسیدن شبهات قوی تر به اقشار آسیب پذیرتر ممانعت نمود. نوجوان از طریق گوشی همراه خود به شبکه اجتماعی متصل است و لحظه به لحظه در معرض بمباران اعتقادی قرار دارد.سه- ماهیت ایمان هرچند به تفکر و تاملات عقلانی مرتبط است، اما ریشه در دل نیز دارد.
اگر ایمان از طریق تربیت اخلاقی، عمل صالح، معنویت (یعنی برقراری ارتباط عمیق با خداوند متعال) و مرتبط بودن با علمای ربانی و متدینین به اندازه کافی تقویت و تعمیق یافته باشد، با شبهات و قلقلکهای فکری، ویران نمیشود. ویرانی ایمان به صرف یک یا چند سوال تردید برانگیز، نشان از آن دارد که آن ایمان، نه از نوع «مستقر»، بلکه از نوع «مستودع» (به تعبیر دیگر، ایمان عاریه ای و متزلزل) بوده است (رجوع کنید به خطبه ۱۸۹ نهج البلاغه: فَمِنَ الْإِیمَانِ مَا یَکُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِی الْقُلُوبِ وَ مِنْهُ مَا یَکُونُ عَوَارِیَّ بَیْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَی أَجَلٍ مَعْلُومٍ).چهار- صحنه زندگی صحنه ابتلا و امتحان الهی است. مواجهه با سوال به عنوان یک امتحان الهی، خط مایزی است که مومنین حقیقی یعنی که کسانی که ایمان در قلب آنها نفوذ یافته و راسخ شده است را از اغیار جدا می کند (دست غیبی است که به قول حافظ بر سینه نامحرمان می زند).
سوال، محک ایمان است و گریزی از این گونه امتحانات نیست (و لتبلبلن بلبله و لتغربلن غربله ... خطبه ۱۶). هر چند امتحانات الهی زمینه ای است که بخشی از خلق، بلغزند و دچار شقاوت شوند، اما برای عده ای نیز باعث تقویت ایمان میشود، ایمانی که از طریق یافتن پاسخ های قوی و منطقی به سوالات و تردیدات، پشتوانه پولادین عقلانی یافته است. «المومن کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف» (منقول از رسول خدا صلی الله علیه و آله در شرح ملاصالح مازندرانی بر اصول کافی، ج ۹ ص ۱۸۱).
پنج- «الباطل یموت بترک ذکره» در صورتی است که باطل محض به صورت واقعی خودش در برابر مردم قرار گیرد، اما امروزه باطل در حالی به مردم عرضه میشود که آمیخته به حق است و با هزاران زینت و بزک چهره آرایی کرده است. قالب های هنری، کلیپهای کوتاه، بهره گیری از عواطف، استدلال با متد جدید علمی-پژوهشی و ...
مانع از آن میشوند که مردم باطل را به چهره حقیقی خود ببینند. در این شرایط، نمی توان به قاعده «الباطل یموت ...) اتکا کرد، بلکه باید به سراغ احادیثی رفت که متذکر می شوند اگر عالم بدعتی دید و علم خود را آشکار ننمود، دچار لعنت الهی می شود (مثلا در وسایل الشیعه، ج ۱۶ ص ۲۶۷).
سوالات باید پاسخ داده شوند اولا به دلیل آنکه نمیتوانیم از مواجهه مردم با سوالات جلوگیری کنیم، ثانیا به دلیل آنکه سوالات امروزه با گسترش علم، ابعاد جدید و جدی تری یافته اند، ثالثا به خاطر آنکه سوالات با لفافه های هنری، روانشناختی و تبلیغی، اثرگذاری مضاعفی یافته اند و رابعا به خاطر آنکه پاسخ به سوالات غامض امروزین، معبری برای تحکیم ایمان و ارتقای سطح ایمان خواهد شد.
رعایت این نکته مقام معظم رهبری نیز بسیار ضروری است که «در مورد جواب ها سهلاندیشی و سهلانگاری نباید کرد؛ یعنی هر سؤالی با هر جوابی تناسب ندارد؛ پاسخ باید پاسخ منطقی و محکم و صحیح باشد». پاسخ سست و نامناسب، باعث تقویت شبهه میگردد. اگر این چنین نگاه مثبتی به سوال و شبهه داشته باشیم آنگاه «میدان را باز می کند برای فعالیّت ذهنی، برای عبور از مرزهای علم؛ آنوقت آثار تولید میشود».
البته در این میان، کسانی که سوال را با انگیزه های فاسد در میان جوانان می پراکنند، دچار قبح فاعلی هستند و هیچگونه سهمی در اثرات مثبتی که سوال شان ایجاد کرده است نخواهند داشت (عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد). متفکرینی که به پاسخ یک سوال نرسیده و تنها بر ظنون و گمانه زنی هایی تکیه کرده اند، بر حسب قواعد اخلاقی مجاز نیستند آن را در میان غیر متخصصین طرح کنند، اما روشنفکرانی که سوالات را به صورتی برجسته و به عنوان معضلی حل ناشدنی علیه عقاید دینی در سطح عمومی جامعه نشر میدهند، قطعا ناقض اخلاق حرفه ای هستند.
هرچند ناگفته نماند که مراکز تخصصی ما باید به روی سوالات و اندیشه ها باز باشد تا سوال در محیطی سالم و امن (یعنی به دور از سوء ظن و انواع برچسب ها) به بحث گذارده شود و به سوی حل و فصل شدن هدایت شود.