به گزارش مشرق، نشان «رنجری» روی بازوی سمت چپ امیر و در کنار سایر علائم و درجه سرتیپی خودنمایی میکند. امیر میگوید «دوره رنجری یکی از دورههای سخت آموزش نظامی است که آن را گذرانده و حتی دو بار مار خورده است».
امیرسرتیپ محمدحسن نامی سال 1356 وارد ارتش شد و سابقه 110 ماه حضور در جبهههای حق علیه باطل را چه در غائله کردستان و چه در دفاع مقدس دارد و در این مدت 6 بار مجروح شده است.
امیر نامی با پایان هشت سال دفاع مقدس در سمتهایی همچون معاونت وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، ریاست سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، معاونت ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، گروه پدافند غیرعامل کشور، انجمن ژئوپلیتیک ایران، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات و جانشینی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و ... انجام مسئولیت کرده است.
امیر نامی پیشتر به مدت چهار سال وابسته نظامی ایران در کره شمالی بود و اکنون مشاور فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران است.
مشروح گفتوگوی بیش از دو ساعته خبرنگاران با امیر نامی به قرار زیر است.
امیر موسوی در حوزههای «عملیات» و «استراتژیهای نظامی» جزو نفرات ممتاز جهان است
اجاره بدهید اولین سوالم را دباره آخرین جابجایی ارتش بپرسم؛ بیش از یک ماه از انتصاب سرلشکر موسوی به فرماندهی کل ارتش میگذرد. با توجه به شناختی که از ایشان دارید به نظر شما مهمترین تغییر و تحولی که در ارتش پدید خواهد آمد در کدام زمینه خواهد بود؟
امیر موسوی در طول دوران دفاع مقدس و پس از آن نقش بسیار ارزندهای را در نیروهای مسلح ایران ایفا کرد. او جزو انسانهای مومن، اخلاق گرا، معتقد و ولایی است که با تمام وجود از ولایت پیروی میکند.
امیر موسوی در حوزههای عملیات و استراتژیهای نظامی، فردی بسیار شاخص و جزو نفرات ممتاز در جهان است. وی به دغدغههای پرسنل، مجموعه ارتش و خانوادهها توجه ویژهای دارد و یقیناَ در آیندهای نزدیک شاهد ارتقای سطح معیشتی پرسنل ارتش خواهیم بود. در همه حالات امیر موسوی، «خضوع و خشوع» کاملا نمایان است. البته امیر صالحی نیز که 12 سال فرماندهی کل ارتش را بر عهده داشت، انسانی مومن، پرتلاش و دارای سوابقی درخشان بود.
بعد از انقلاب عدهای از «ارتش بیطبقه توحیدی» سخن گفتند
ارتباط سران ارتش با شخصیتهای انقلابی در ابتدای پیروزی انقلاب چگونه بود؟ شهریور 59 که جنگ آغاز شد، ناخالصی در ارتش وجود داشت یا خیر؟
در زمان آغاز جنگ تحمیلی در 31 شهریور 1359، ارتش به صورت کامل پاکسازی شده بود. از سال 58 به بعد یگانهای ارتش مجدداً سازماندهی شدند. یک نکتهای را هم بگویم؛ چندین نفر از سران ارتش از قبل از پیروزی انقلاب به عنوان رابط با آیات عظام و امام خمینی (ره) مراودات داشتند. حتی سابقه دوستی و آشنایی سرلشکر سلیمی با حضرت آیتالله خامنهای به سال 1348 بر میگشت. اینها یعنی یک آمادگی برای پذیرش انقلاب اسلامی از همان زمان در ارتش وجود داشت. در ابتدای پیروزی انقلاب خیلیها میگفتند ارتش باید منحل شود ولی نگاه الهی حضرت امام (ره) بر ماندگاری ارتش بود.
اگر ارتش در ابتدای انقلاب از بین می رفت مشکلات بسیار بیشتری گربیان کشور را میگرفت. ارتش همان زمان هم از بدنه مردم بود و بستگان درجه یک و اقوام ارتشیها در تظاهراتهای قبل و ابتدای انقلاب حضوری جدی و موثر داشتند. شاید در هیچ کجای دنیا سابقه نداشته باشد که ارتش با این سرعت و پیوستگی به انقلاب بپیوندد. حضرت امام خمینی (ره) با مشاهده همین موارد دستور دادند ارتش در صحنه باقی بماند و انضباط خود را حفظ کند. بعد از آنکه امام خمینی ارتش را «ارتش انقلاب» خواندند و بر لزوم حفظ آن تأکید کردند، عدهای آمدند و از «ارتش بیطبقه توحیدی» سخن گفتند. درحالیکه در ارتش اصلاً چنین چیزی مفهوم ندارد و همه مسائل بر پایه انضباط استوار است.
سهلانگاری بنیصدر در برگزار نکردن جلسه شورای عالی دفاع مشهود بود
با توجه به نوپا بودن نظام جمهوری اسلامی ایران در اواخر دهه 50، بفرمایید بنی صدر در تحمیل جنگ هشت ساله و یا غائله کردستان، چگونه در امور نظامی نیروهای مسلح خلل ایجاد میکرد؟
اگر چه باید اقدامات مورد نظر برای پاکسازی غائله کردستان زودتر انجام میشد اما به هر صورت با فرمان الهی حضرت امام (ره) این غائله تمام شد. سهل انگاری در این زمینه از سوی بنی صدر مشهود بود. در زمان آغاز جنگ تحمیلی هم سهل انگاری بنی صدر مشهود بود او تا 27 مهر 59 جلسات شورای عالی دفاع را تشکیل نداد درحالیکه مُدام اخبار تحرکات دشمن مخابره میشد. یگانهای اطلاعاتی نیروی زمینی قبل از شروع جنگ، گزارشهای متعددی از آمادهسازی لجستیکی و توپخانهای و اقدامات شناسایی دشمن ارائه میدادند.
بنی صدر میتواسنت جلسه شورای عالی دفاع را حداقل در شهریور ماه و زمانی که همه شواهد و قرائن نشان میداد چه اتفاقی قرار است بیفتد، برگزار کند، ولی تا 27 مهر جلسه را تشکیل نداد. اگر آن جلسه زودتر برگزار میشد، شاهد آن پیشرویهای ابتدایی ارتش بعث نبودیم. اگر این جلسات زودتر تشکیل می شد توان لشکرهای 77، 21 و 16 مورد استفاده قرار میرفت و ما با استفاده از «مواضع سَد کننده» کاری میکردیم که دشمن نتواند وارد خاک ما شود.
وزیر دفاع دولت موقت کاری کرد دست ما در پادگانهای کردستان خالی شود
ماجرای بازگرداندن جنگندههای هوایی ایران توسط دولت موقت چه بود؟
در زمان پیروزی انقلاب اسلامی، چند فروند از هواپیماهای F16 که ایران خریداری کرده و پول آن را پرداخته بود، وارد شده بود و مابقی هنوز داخل کشور نشده بود. افراد عضو نهضت آزادی و دولت موقت، در همان زمان در اقدامی عجیب با ورود این هواپیماهای جنگنده به کشور مخالفت کردند. دولت موقت همان جنگندههایی را هم که به کشور آمده بود، بازگرداند. خیلی از آن افراد «دانسته» هدف دشمن را دنبال میکردند. به عنوان مثال آن زمان شخصی مثل «مدنی» (وزیر دفاع دولت موقت) به یکباره خدمت سربازی را از 2 سال به 1 سال کاهش داد؛ با این اقدام او یکمرتبه پادگانهایی که ما در کردستان به آنها نیاز داشتیم خالی از سرباز شد.
در یک مورد دیگر «مدنی» آمد و گفت انتقال هر ارتشی به مکان دیگر برای ادامه خدمت، منعی ندارد؛ او با این کار خود میخواست «سازمان برای رزم» را به هم بزند. البته بعدها دیدیم که او دستگیر شد. این دست از افراد آن زمان زیاد بودند و گاهاً شناخته میشدند و در مواقعی هم ناشناخته باقی میماندند. حفاظت اطلاعات ارتش نقش بسیار سازندهای در جلوگیری از به وقوع پیوستن اهداف ضدانقلاب به خصوص در محیطهای نظامی داشت.
اگر بنیصدر با چادر از کشور فرار نمیکرد اینگونه برای مردم شناخته نمیشد
به نظر شما بهتر نبود همان زمان که بنی صدر باید جلسات شورای عالی دفاع را تشکیل می داد و این کار را نکرد، عدم کفایت سیاسیاش به رای گذاشته میشد؟
بعضی مواقع لازم است به افراد زمان داده شود تا بهتر شناخته شوند. اگر زودتر از موعد مقرر با بنی صدر برخورد می شد شاید مردم چهره واقعی او را نمیشناختند. اگر با چادر از کشور فرار نمیکرد اینگونه برای مردم شناخته نمیشد. اتفاقا راهبرد مقام معظم رهبری در موضوع آمریکا همانند راهبرد حضرت امام خمینی (ره) در برخورد با بنیصدر است و همین امر باعث شده مردم ما نسبت به آمریکا شناخت خوب و کاملی به دست بیاورند.
توان ارتش ما از زمان قبل از انقلاب بیشتر است
گاها شنیده میشود که «اگر ایران پس از پیروزی انقلاب رابطهاش را با آمریکا ادامه میداد، در حوزه نظامی پیشرفتهای بیشتری به دست میآورد». نظر شما در خصوص این گفتهها چیست.
قبل از پیروزی انقلاب، نیروی دریایی ارتش ایران در خلیج فارس، نقش ژاندارم را برای آمریکاییها ایفا میکرد اما امروز که دیگر خبری از این ایفای نقش به نفع آمریکاییها نیست، میبینیم که خود آنها میلیاردها دلار هزینه کرده و خودشان را به منطقه رساندهاند. بدون شک امروز توان ارتش ما از زمان قبل از انقلاب بیشتر است. الان آمریکاییها به عربستان میدهند اما این امر به معنای افزایش قدرت نظامی سعودیها نیست چرا که اختیار آن تجهیزات در اختیار عربستان نیست.
همه کشورها سعی میکنند به سمت استقلال حرکت کنند ولی استیلای استکبار جهانی و صهیونیسم بینالملل مانع تحقق این هدف آنها شده است. امروز در محیط پیرامون ما اگر بخواهند از کشور مستقلی نام ببرند آن کشور تنها و تنها «جمهوری اسلامی ایران» است. حتی آمریکا هم امروز مستقل نیست چراکه شدیداً تحت نفوذ لابیهای صهیونیستی است. 48 نفر از 72 ثروتمند جهان صهیونیست هستند و اکثر این صهیونیستها در آمریکا زندگی میکنند و اینها هستند که برای آمریکا تصمیمگیری میکنند. ما امروز در همه ابعاد حاکمیتی مستقل هستیم و به عنوان یک ارتشی به این وضعیتمان افتخار میکنیم.
در یک رفت و برگشت در کردستان بر سر راهمان مین میگذاشتند
قبل از تحمیل جنگ هشت ساله، شما سابقه حضور در جبهه کردستان را نیز داشتید. از مصائب و سختیهای حضور در آن جبهه برایمان بگویید.
بله، از 1 فروردین 58 در کردستان حاضر بودیم. مبارزه با ضد انقلاب در کردستان که اکثراً به صورت نامنظم و چریکی بود، ظرفیت زیادی را از ارتش گرفت؛ چراکه ارتش نیروی منظم بود و عمده درگیریها در کردستان و به صورت چریکی بود. البته ارتش پس از آغاز جنگ تحمیلی با تغییر وضعیتهایی که انجام داد مجدداً توان خود را به دست آورد و توانست کنترل کامل کردستان را به دست بگیرد. هم «وجود ضدانقلاب» و هم «جغرافیای وحشی کردستان» شرایط را برای ما در آن مقطع بسیار سخت کرده بود. در خاطرم است در زمستان 58 یک بار با همه تجهیزات و مهمات و غذاها، به کوههای کردستان رفتیم و 3 ماه آنجا ماندیم. باید برفها آب میشدند تا بتوانیم پایین بیاییم.
گاهاً یک دسته به صورت کامل به ارتفاعات می رفتیم و چند مدت آنجا می ماندیم. این ارتفاعات به دلیل آنکه استراتژیک بودند نباید از دست ما خارج میشدند. گاهاً ارتفاع این کوها به یک هزار و 930 متر میرسید و ما پیاده و با وجود برف سنگین به بالای آن میرفتیم. امیر سرتیپ ناصر آراسته که زمانی هم جانشین فرمانده کل ارتش بودند، یک بار در هنگام رفت و برگشت به همین ارتفاعات، پایش بر روی مین رفت و چشمش را از دست داد. در یک رفت و برگشت، بر سر راهمان مین میگذاشتند. نیروی زمینی ارتش و هوانیروز در خواباندن غائله کردستان نقش بسزایی داشتند.
تیمسار «فلاحی» فرمایشات ایشان را بارها و بارها مطالعه میکرد
یکی از قهرمانانی که نقش مهمی در خاموش کردن غائله کردستان ایفا کرد «تیمسار فلاحی» بود. در خصوص شخصیت این شهید برایمان صحبت کنید.
تیمسار فلاحی انسانی خالص، پاک و معتقد به حضرت امام (ره) بود. با تمام توان میایستاد تا فرمان امام خمینی (ره) اجرا شود. فرمایشات ایشان را بارها و بارها مطالعه میکرد. ایشان میگفت «کلام امام، کلام معمولی نیست ، بارها و بارها باید آن را خواند». تیمسار فلاحی که آن زمان فرمانده نیروی زمینی ارتش بود، نقش ارزندهای در خواباندن غائله کردستان داشت.
همانطور که در همه جای دنیا مرسوم است اصل ارتش به نیروی زمینی است. مثلا واژه «آرمی» را در انگلیس هم برای ارتش و هم برای نیروی زمینی به کار می برند. به همین خاطر در آن زمان تیمسار فلاحی به نوعی هم فرمانده نیروی زمینی و هم فرمانده ارتش بود. این را هم بگویم که امروز دلیل اصلی حمله نکردن آمریکا به کشورمان، وجود نیروی زمینی قدرتمند در ارتش، سپاه و بسیج است. این یک اصل انتظامی است که «هر چقدر هم بمباران کنیم تا زمانی که پای نیروی زمینی در کار نباشد اتفاق خاصی نمیافتد و حاصلی به دست نمیآید». ما هم در هوافضا و هم در دریا قدرتمندیم اما نقش اصلی در اقتدار کشورمان را نیروی زمینی ایفا میکند.
شهید فلاحی و شهید چمران هیچ زاویهای با هم نداشتند
تعامل و همکاری شهید فلاحی و شهید چمران در جبهه کردستان چگونه بود؟ شما این گزاره را که «نظرات شهید فلاحی و شهید چمران مخالف یکدیگر بود» را قبول دارید؟
خیر؛ ببینید، نیروهای منظم یک قواعدی را میپذیرد و نیروهای چریکی یک قواعد دیگر را. تلاش تیمسار فلاحی و شهید چمران «ایجاد هماهنگی بیشتر» و هدف اصلی هر دو آنها «دفع ضد انقلاب» بود. ضمن آنکه دیدگاه شهید چمران درباره ارتش دیدگاهی بسیار ارزنده بود. ایشان پیگیر حفظ و اقتدار ارتش بود. این 2 نفر به هیچ عنوان زاویهای با هم نداشتند و کاملاً همدیگر را درک میکردند؛ هدف هر دو آنها حفظ انقلاب اسلامی بود.
دشمنان خوی تجاوز و وحشیگری صدام را خوب تشخیص دادند
چگونه شد که دولتهای غربی و شرقی صدام را برای حمله به ایران تهییج کردند؟ در خصوص حمایتهای شوروی سابق و آمریکا از ارتش رژیم بعث نیز برایمان توضیح دهید.
دشمن وقتی متوجه شد با نا امن کردن ایران و به پا کردن غائله در نقاط مختلف کشور به هدف خود نمیرسد، به دنبال پیدا کردن فرد یا گروهی رفت که بتواند با تمسک به دسیسههای مرزی، ایران را نا امن کند. به این نتیجه رسیدند که صدام و رژیم بعث گزینه مناسب آنهاست.
دشمنان خوی تجاوز و وحشیگری که در صدام وجود داشت را خوب تشخیص دادند. از اسفند سال 57 تجهیز و توجیه صدام توسط دشمنان قسم خورده نظام جمهوری اسلامی آغاز شد. هم شوروی سابق، هم آمریکا و هم صهیونیسم بین الملل حامی صدام بودند. شوروی یک خط ویژه هوایی به وجود آورد و مرتباً با استفاده از هواپیماهای غول پیکرخود ، به عراق تجهیزات ارسال کرد. آنها بیش از 720 هزار تُن تجهیزات و مهمات نظامی را وارد عراق کردند.
آن زمان که تانک «تی 64» به ارتش عراق داده شد، حتی هنوز وارد یگانهای زمینی شوروی نشده بود. برژینسکی مشاور امنیت ملی آمریکا در زمان انقلاب، چند روز قبل از تهاجم ارتش بعث به خاک ایران با صدام ملاقات کرد. صدام برای او کاری را که میخواست انجام دهد، شرح داد. برژینسکی از اقدام صدام استقبال کرد و به او گفت «وجود یک ایران یکپارچه، تهدیدی برای منافع آمریکاست».
نیروی هوایی ایران آن زمان بیش از هزار خلبان داشت و صدام به شدت نگران این تعداد خلبان و جنگندههای در اختیار ایران بود. آمریکاییها به او دلداری می دادند که «نگران نباش، آن افردی که این هواپیماها را میتوانستند سرپا نگه دارند، افراد ما بودند و خلبانان ایرانیِ امروز، هیچ کاری نمیتوانند با آن هواپیماها انجام دهند».آمریکاییها صدام را شوراندند که ایران توانایی استفاده از ابزارها و تجهیزات نظامیاش را ندارد.
صدام همه حساب و کتابها را انجام داده بود جز آنکه در ایران امامی وجود دارد
صدام در خیالات خودش قبل از جنگ تحمیلی چگونه رویای فتح تهران در 7 روز را پرورش میداد؟
ببینید، شروع جنگ بدین شکل بود که در روز 29 شهریور صدام در پادگان «کوت» عراق پشت تانک T64 قرار گرفت. در 40 متری آن تانک، «عدنان خیرالله» برادرزن صدام در یک خودروی جیپ نشسته بود. به محض آنکه خبر پرواز 100 فروند جنگنده عراقی به او رسید، او خبر را به صدام انتقال داد و به او گفت «جوانان به سمت ایران حرکت کردند». کنار آن تانک یکسری از مقامات عراقی و سایر کشورهای مرتجع منطقه حضور داشتند. صدام به آنها گفت «تا یک ساعت دیگر کمر جمهوری اسلامی ایران شکسته میشود و ما روز سوم در اهواز و روز هفتم در تهران خواهیم بود». جنگندههای عراقی در آن روز پایگاههای هوایی 19 شهر ایران را زدند.
سرلشکر «وفیق السامرایی» در خاطراتش مینویسد که صدام حتی اسامی شهرهای ایران را برای خودش انتخاب کرده بود و برای هر کدام از آنها استاندار هم برگزیده بود. خرمشهر را «محمره» ، اهواز را «احواز» و سوسنگرد را «خفاجیه» نامگذاری کرده بود. همه حساب و کتابها را انجام داده بود جز آنکه در ایران امامی وجود داشت که با یک فرمان او همه چیز تغییر میکرد. بعد از صحبتهای صدام در خصوص شکستهشدن کمر ایران تا یک ساعت دیگر، اطرافیانش به مدح او که خود را «سردار قادسیه» نامیده بود پرداختند. مرحله اول عملیات ارتش بعث، جداسازی خوزستان از ایران بود، قرار بود «تنگه فنی» را ببندند که اگر آن بسته میشد خوزستان با مشکلات جدی مواجه میشد.
استراتژی ما در روزهای نخست جنگ، سد کردن راه دشمن بود
راهبرد نظامی ما در نخستین روزهای آغاز جنگ چه بود؟
استراتژی نیروهای زمینی ما این بود که در وهله اول، در مقابل پیشروی دشمن سد ایجاد کنند و با عملیاتهای کوچک به دشمن تک بزنند. به مرور جبهه نیروهای انقلاب با حضور سپاه تقویت شد و پیروزیهایمان چشمگیرتر شد.
فرماندهان از پشت بیسیم باورشان نمیشد رزمندهها به کشتارگاه رسیدند
حضرت امام خمینی (ره) فرمودند «خرمشهر را خدا آزاد کرد». نظر شما درباره این جمله بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی چیست؟
ما حقیقتا این جمله را به چشممان دیدیم. در مرحله اول عملیات بیت المقدس که ما از رودخانه کارون عبور کردیم و سرپل را گرفتیم و تا جاده اهواز خرمشهر ادامه دادیم، به معنای واقعی کلمه کار محیر العقولی را انجام داده بودیم. حدود 23 تا 24 کیلومتر را زیر آتش دشمن و در آن وضعیت سخت، در مدت یک شب طی کردیم. اتفاقی که در ظاهر غیرممکن است. در شرایط عادی و بدون وضعیت جنگی، امکان طی کردن این مسیر در طول یک شب وجود ندارد.
در مرحله سوم عملیات نیز وقتی 2 هزار نیروی ما به خرمشهر رسیدند و اعلام کردند که ما در کنار کشتارگاه هستیم، فرماندهان که با بیسیم با آنها در ارتباط بودند، باورشان نمیشد. نیروهای ما آن روز 19 هزار و 650 نفر اسیر گرفتند. ما حتی برای انتقال این اسرا به پشت جبهه هم با مشکل مواجه بودیم و با کامیون و تریلی آنها را به عقب برمیگرداندیم.
قبل از آزادسازی خرمشهر به سفرای ما خارج از کشور وقت ملاقات نمیدادند
مهمترین تاثیر آزادسازی خرمشهر در سطح منطقهای و جهانی چه بود؟
آنقدر آزادسازی خرمشهر در آن مقطع دشوار بود که صدام اعلام کرده بود «اگر خرمشهر توسط نیروهای ایران گرفته شود، کلید بصره را به آنها میدهم». موانع بسیار بسیار زیادی را در مسیرهای ورودی خرمشهر تعبیه کرده بود که عبور از آنها در ظاهر امکان نداشت. موانع خورشیدی، انواع سیم خاردار، انواع مینگذاریها، انواع کانالها و نیزههای هوایی و ... ، رزمندگان اسلام در عملیات بیتالمقدس حقیقتا کار بزرگی انجام دادند. تا قبل از آن عملیات به سفرا و کاردارهای ما در خارج از کشور، وقت ملاقات نمیدادند اما وقتی که دشمن قدرت ما را در عملیات بیتالمقدس دید، نگاه خود را عوض کرد. امروز هم اگر کشورهای غربی قدرت ما در بحث علمی و غنی سازی 20 درصد نمیدیدند پای میز مذاکره نمینشستند.
پس از آزادسازی خرمشهر راهی جز ادامه عملیاتهایمان نداشتیم
گاها در فضاهای رسانهای و تحلیلی، از سوی برخی افراد دیده و شنیده میشود که پس از آزادسازی خرمشهر، ایران باید جنگ را تمام میکرد. نظر شما در این باره چیست؟
بعد از عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر، دشمن تقریبا شکستخورده بود منتهی استکبار جهانی و صهیونیستم بینالملل آمدند پشت صدام قرار گرفتند و به او وعده حمایت دادند. اگر صدام، تسلیم شدن در برابر ایران را قبول می کرد، متجاوز بودن او اثبات میشد و مجبور به پرداخت خسارت ایران بود. اما او نپذیرفت که متجاوز است و بنابراین ما هم راهی جز ادامه عملیاتهایمان نداشتیم. ضمن آنکه چندین کیلومتر از خاک هایمان همچنان در اشغال دشمن بود.
انا فتحنا لک فتحا مبینا
برای ما یک خاطره ویژه و شنیده نشده از روزهای عملیات بگویید.
در عملیات فتح المبین، نیروهای ارتش و سپاه با یکدیگر ادغام شدند. در یگانی که با یگان ما ادغام شده بود شخصی به نام «عباس ضریحی» حضور داشت. اهل دزفول و فرد معتقدی بود. شوق شهادت داشت. یکی از شبهای قبل از شروع عملیات، هنگامیکه هنوز انجام عملیات قطعی نشده بود، عباس به من گفت اگر به من «انا فتحنا لک فتحا مبینا» ابلاغ شود من شهید میشوم. آن شب گذشت. ما در طول شبانه روز بارها با او شوخی میکردیم و میگفتیم «دیدی شهید نشدی؟». عملیات آغاز شد. در یکی از شبها، یکی از برادران به من و عباس گفت که «بلند شوید تا برای شناسایی به منطقه برویم». گفتم «عباس خواب است، بیدارش نکنیم بهتر است، خودمان 2 نفر برویم».
آن فرد که اتفاقا فردایش شهید شد به من گفت «ما همین یک روز را هستیم، عباس را بیدار کن». عباس را بیدار کردم. «من»، «عباس»، «آن فرد که گفت به شناسایی برویم» و «یک رزمنده دیگر» برای شناسایی عازم منطقه شدیم. آن شب شناساییها را در نزدیکترین نقطه به دشمن انجام دادیم. آنقدر نزدیک بودیم که حتی بوی غذای آنها و رفتوآمدهایشان را هم حس میکردیم. هنگامی که خواستیم برگردیم هوا تقریبا روشن شده بود.
دشمن متوجه حضور ما شد و شروع به پرتاب خمپاره به سمت ما کرد. دویدیم تا خودمان را به ماشین برسانیم و فورا از آنجا دور شویم. سوار ماشین شدیم. در همان حین یک جوان بسیجی را دیدم که به سمت ما میآید. به او گفتیم بیا بالا تا زود دور شویم، گفت «نمیآیم بالا، فقط آمدم به شما کارت تبریک بدهم»؛ به هر 4 نفرمان یک کارت جداگانه داد. به یاد دارم کارتی که به من داد منقش به تمثال حضرت امام خمینی (ره) بود. وقتی که عباس کارتش را نگاه کرد، رنگ صورتش عوض شد.
کارتش را گرفتم و دیدم که با رنگ زرد و سرمهای آیه «انا فتحنا لک فتحا مبینا» نوشته شده است. این را که دیدم، منقلب شدم. سرانجام در عملیات فردای آن روز ساعت 3:30 دقیقه نیمه شب، عباس به شهادت رسید. بعدا مشخص شد آن کارت عباس را یک دانشآموز فرستاده بود و در آن اظهار گله کرده بود که «به علت جُثه کوچکم نمیگذارند به جبهه بیایم». سپس دعا کرده بود این کارت به دست هر رزمندهای رسید هر آرزویی که دارد برآورده شود.
«تسلیحات کُد گذاری شده» عربستانی، اجازه حرکت به سمت رژیم صهیونیستی را ندارند
از جنگ فاصله بگیریم. با توجه به سابقه طولانی که در ارتش دارید به این پرسش مهم افکار عمومی پاسخ بدهد که آیا داشتن تجهیزات نظامی به خودی خود دلیلی بر قدرتمند بودن یک ارتش هست؟ مثلا رژیم سعودی که پیشرفته ترین تجیزات نظامی را می خرد یعنی قدرتمند است؟
استکبار جهانی همواره سعی دارد از آشوبهای جهانی به نفع خودش استفاده کند. آنها سعی میکنند در کشورهای جهان اسلام میان مذاهب و فِرَق مختلف اختلاف و تفرقه بیندازند و از آن به نفع خود استفاده کنند. استکبار جهانی با بزرگنمایی تهدید یک کشور خاص، سلاحهایش را به کشور دیگر میفروشد و البته کنترل این سلاحها را نیز در اختیار خود نگه میدارد. به عنوان مثال سلاحهایی که کشورهای عربی از آمریکاییها خریداری میکنند، هیچ گاه به سمت رژیم صهیونیستی نمیروند.
یعنی نمیتوانند بروند. چرا که کدگذاری شدهاند. نکته مهم در خرید تجهیزات و تسلیحات نظامی عربستان سعودی از آمریکا این است که سمت و سوی این تجهیزات از ابتدا و از مبدا یعنی آمریکا مشخص شده است؛ یعنی «تسلیحات کُد گذاری شده» عربستانی ها، اجازه حرکت به سمت یمن را دارند، اما اگر بخواهد به سمت رژیم صهیونیستی بروند تمام سیستم هایشان قفل میشود؛ در حقیقت با وجود فروش این تسلیحات و تجهیزات نظامی به عربستان، اما باز هم این آمریکاییها هستند که همچنان بهره بردار اصلی آنها به شمار میروند و سعودیها هیچ اختیار و اقتداری بر روی تجهیزات خریداری شده خود ندارند.بنابراین داشتن تجهیزات نظامی به تنهایی به منزله قدرتمند بودن نیست.
آمریکا به هیچ وجه نمیتواند با کره شمالی زمینی بجنگد
امیر درباره وضعیت حکومت داری کره شمالی صحبت کردیم. اجازه بفرمایید درباره منازعه اخیر آمریکا و کره شمالی هم بپرسم. به نظر شما آمریکا به این کشور حمله نظامی میکند؟
با توجه به روحیه مردم کره شمالی، آمریکا با چنین ملتی به هیچ وجه نمیتواند به صورت زمینی بجنگد. اگر آنها را با بمب هم بزنند باز چیزی نصیبشان نمیشود. آمریکا میداند ژاپن و کره جنوبی که به لحاظ اقتصادی تا حد زیادی به آمریکا وابستهاند، زیر آتش کره شمالی هستند. البته ممکن است نگاه ترامپ این باشد که با ناامن کردن آن محیط، زمینه را برای انتقال سرمایه از آسیای شرقی به داخل آمریکا فراهم کند. آمریکاییها میدانند که اگر با کره شمالی درگیر شوند آسیب خواهند دید. علاوه بر موشکها، یگانهای زمینی قدرتمندی نیز در اختیار کره شمالی است. مردم کره شمالی مرعوب تهدیدات آمریکایی ها نمیشوند.
کمک مالی ایران به کرهشمالی از ابتدا وجود نداشته که بخواهد قطع شود
اخیرا مطالبی دباره «انتقال فناوری موشکی از کره شمالی» و «قطع کمکهای مالی ایران به کره شمالی» چیست؟
به هیچ عنوان اخیرا ما هیچ انتقال تکنولوژی موشکی از کره شمالی را دریافت نکردهایم. توان علمی ما در بحث موشکی بسیار بالا است و نیازی به کرهایها در این زمینه نداریم. کمک مالی جمهوری اسلامی ایران به کره شمالی نیز از ابتدا وجود نداشته است که بخواهد قطع شود. علی رغم نزدیکی کره شمالی به بلوک شرق و شوروی، آنها در ابتدا موشکهای خود را از جمال عبدالناصر مصری و در پاسخ به کمک 16 خلبان کُرهای به مصر در جنگ اعراب با اسرائیل، دریافت کردند.
حضور جمهوری اسلامی ایران در فضای ماهوارهای باید تقویت شود
با توجه به سابقه وزارت شما در وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، بفرمایید که پیشرفت و حرکت روبهجلوی جمهوری اسلامی در زمینه فعالیتهای ماهوارهای، طی سالهای اخیر چگونه بوده است؟
جمهوری اسلامی ایران امروز کاملا به فناوریهای «سایتهای پرتاب، موشکهای ماهواره بر، ماهوارهها و سایتهای دریافت» در زمینه ارسال ماهواره به فضا دست پیدا کرده است. نخبگان، سازمانهای دولتی، سازمانهای حاکمیتی و دانشگاههای کشور در بحث ماهواره خیلی قوی وارد شدند. ما خوشبختانه امروز در حال حرکت به سمت تولید ماهواره با استفاده از فناوری نانو هستیم که با این شیوه وزن ماهوارههایمان بسیار کاهش پیدا میکند. با استفاده از این شیوه، یک ماهواره صد کیلویی را میتوان 5 کیلو کرد. هم افزایش کارایی به وجود میآید و هم هزینهها کاهش پیدا میکند. ما تنها کشور منطقه غرب آسیا هستیم که دراین زمینه توانمندی قابل قبولی داریم. حضور جمهوری اسلامی ایران در فضای ماهوارهای و پیشرفتهایمان در این عرصه خوب است و باید تقویت هم بشود.
نیروی دریایی ارتش پروتکلهای دریایی را کاملا رعایت میکند
راهبرد ارتش ایران در آبهای آزاد چگونه است؟
حضرت آقا در اوایل دهه 80 بحث «دست بلند در دریاها» را مطرح کردند و بر همان اساس نیروی دریایی راهبردی ارتش تا مدار 10 درجه مأموریت پیدا کرد که وارد آبهای آزاد شود. این نیرو امروز از این درجه هم فراتر رفته است. نیروی دریایی ارتش پروتکلهای دریایی را کاملا رعایت میکند.