مشرق--- پیشتر گفتیم بر خلاف حرف مشهور و غلطی که (به استناد برداشت ناصحیحی از حدیث اطلبوا العلم و لو بالصین) می گوید علم خاستگاه انحصاری ندارد و از هر جا و هرکس می توان گرفت، دهها حدیث صریح منبع انحصاری دانش را (حد اقل در اصول و فروع دینی) کانون وحی و اهل بیت علیهم السلام می دانند.
علاوه بر این، در موضوع مهم معرفت الله که فلسفه و عرفان مصطلح بدان می پردازند و اصول و مبانی شان را از فلاسفه یونان گرفته اند، نیز دهها روایت وجود دارد که اهل بیت علیهم السلام ابواب انحصاری معرفت الله هستند و جز از طریق ارشادات آنها که صد البته در موضوع اثبات خداوند، عقلی و برهانی هستند و در کتب روایی ما مانند اصول کافی و توحید صدوق و احتجاج طبرسی و بحار الانوار منعکس شده اند، نمی توان به براهین و استدلالات صحیح در موضوع معرفت الله دست یافت .
اکنون به ذکر چند روایت در این مساله می پردازیم:
ـ رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: إنك والاوصياء من بعدك عرفاء لا يعرف اللّه إلا بسبيل معرفتكم. (1)
تو و اوصیا و امامان بعد از تو عارفان (حقیقی) هستند و خداوند جز از طریق معرفت شما شناخته نمی شود.
ـ يونس بن عبدالرحمن قال: قلت لابي الحسن الاول عليه السلام: بما أوحد اللّه؟ فقال: يا يونس، لا تكونن مبتدعا، من نظر برأيه هلك، ومن ترك أهل بيت نبيه ضل، ومن ترك كتاب اللّه و قول نبيه كفر.(2)
یونس بن عبد الرحمن می گوید به امام كاظم عليه السلام عرض كردم: توحيدالهي راچگونه بيابم؟فرمودند: درعلم توحيد و خداشناسي بدعتگذارمباش ودراين راه باپاي خودگام مزن،هركسب راساس نظرخويش بنگرد هلاك خواهدشد،وهركس اهلبيت پيامبرش را واگذارد گمراه خواهدشد،و هركس كتاب خدا و گفتار رسولش را وانهد كافر خواهد شد.
ـ امام باقرعليه السلام مىفرمايند:بنا عبداللّه،و بناعرف اللّه،وبنا وحداللّه،و محمدحجاب اللّهتبارك و تعالى.(3)
خداوند به واسطه ماعبادت،وبه واسطه ماشناخته شد. وبه واسطه مايگانه ويكتادانسته شد. ومحمدصلّي اللّهعليه وآله وسلّم واسطه و نماياننده شناخت خداوند مىباشد.
ـ أميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايند:نحن الاعراف الذي لا يعرف اللّه إلا بسبيل معرفتنا، ... أن اللّه لو شاء لعرف العباد نفسه، ولكن جعلنا أبوابه وصراطه وسبيله والوجه الذي يؤتي منه، إلي أن قال: ولا سواء حيث ذهب الناس إلي عيون كدرة، يفرغ بعضها في بعض، وذهب من ذهب إلينا إلي عيون صافية لا نفاد لها ولا انقطاع. (4)
ما آيينههاي شناختي هستيم كه خداوند جز از راه شناخت ما شناخته نمىشود... اگر خداوند مىخواست خويشتن را به بندگانش مىشناساند اما ما را راه و جهتي قرار داده است كه تنها از آن جهت به سوي او رفته مىشود.... بين مردماني كه به سوي جوىهاي آب كثيفي كه در همديگر مىآميزند روي آوردند، با كساني كه به سوي ما و چشمهسارهاي آب گوارايي روي آوردند كه هرگز تمامي و پايان ندارد، تفاوتي آشكار است.
ـ امام صادق عليه السلام مىفرمايند:الاوصياء أبواب اللّه التي يؤتي منها، ولو لا هم ما عرف اللّه، وبهم احتج اللّه علي خلقه. (5)
اوصيا (معصومین علیهم السلام) راههاي رسيدن به معرفت خداوند هستند، و اگر ايشان نبودند خداوند هرگز شناخته نمىشد. خداوند آنان را حجت بر تمامي خلق خويش قرار داده است.
ـ و در زيارت جامعه كبيره مىخوانيم:
السلام علي محال معرفة اللّه... أعزكم بهداه، وخصكم ببرهانه، ... ورضيكم... أركانا لتوحيده... فالراغب عنكم مارق، واللازم لكم لاحق ... ونوره وبرهانه عندكم،... من أراد اللّه بدء بكم، ومن وحده قبل عنكم.
سلام بر جايگاههاي شناخت خداوند،... خداوند شما را با هدايت خودش گرامي داشته و به برهان خويش مخصوص نموده... و اركان توحيد خويش قرار داده است... پس هر كس از شما روي بگرداند از دين بيرون رفته، و هر كس در پيوند با شما باشد در پيوند با دين است... نور و برهان خداوند نزد شماست... هر كس خداوند را قصد كرد از شما شروع نمود، و هر كس به توحيد او دست يافت تنها از شما پذيرفت.
■
پر واضح است که پذیرش سخنان و استدلالات اهل بیت علیهم السلام در موضوع اثبات خداوند نه از باب تعبد بلکه از جهت برهانی بودن و عقلانی بودن آنهاست همان گونه که در مناظره با ملحدان و دهری مسلکان از این براهین استفاده کرده و آنها را مجاب می فرمودند.
اساسی ترین مشکل فلسفه و عرفان این مساله بوده است که در موضوع معرفت الله به جای مراجعه به آموزه های برهانی اهل بیت علیهم السلام به سراغ آموزه های فلسفی و شبه عقلانی ارسطو و افلاطون و افلوطین و ... رفتند و منظومه الهیاتی خود را بر اساس حرفها و مبانی آنها شکل دادند و سخن از خدایی گفتند و می گویند که جدای از خداوند برهان و قران و اهل بیت علیهم السلام است.
----------------------------------
علاوه بر این، در موضوع مهم معرفت الله که فلسفه و عرفان مصطلح بدان می پردازند و اصول و مبانی شان را از فلاسفه یونان گرفته اند، نیز دهها روایت وجود دارد که اهل بیت علیهم السلام ابواب انحصاری معرفت الله هستند و جز از طریق ارشادات آنها که صد البته در موضوع اثبات خداوند، عقلی و برهانی هستند و در کتب روایی ما مانند اصول کافی و توحید صدوق و احتجاج طبرسی و بحار الانوار منعکس شده اند، نمی توان به براهین و استدلالات صحیح در موضوع معرفت الله دست یافت .
اکنون به ذکر چند روایت در این مساله می پردازیم:
ـ رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: إنك والاوصياء من بعدك عرفاء لا يعرف اللّه إلا بسبيل معرفتكم. (1)
تو و اوصیا و امامان بعد از تو عارفان (حقیقی) هستند و خداوند جز از طریق معرفت شما شناخته نمی شود.
ـ يونس بن عبدالرحمن قال: قلت لابي الحسن الاول عليه السلام: بما أوحد اللّه؟ فقال: يا يونس، لا تكونن مبتدعا، من نظر برأيه هلك، ومن ترك أهل بيت نبيه ضل، ومن ترك كتاب اللّه و قول نبيه كفر.(2)
یونس بن عبد الرحمن می گوید به امام كاظم عليه السلام عرض كردم: توحيدالهي راچگونه بيابم؟فرمودند: درعلم توحيد و خداشناسي بدعتگذارمباش ودراين راه باپاي خودگام مزن،هركسب راساس نظرخويش بنگرد هلاك خواهدشد،وهركس اهلبيت پيامبرش را واگذارد گمراه خواهدشد،و هركس كتاب خدا و گفتار رسولش را وانهد كافر خواهد شد.
ـ امام باقرعليه السلام مىفرمايند:بنا عبداللّه،و بناعرف اللّه،وبنا وحداللّه،و محمدحجاب اللّهتبارك و تعالى.(3)
خداوند به واسطه ماعبادت،وبه واسطه ماشناخته شد. وبه واسطه مايگانه ويكتادانسته شد. ومحمدصلّي اللّهعليه وآله وسلّم واسطه و نماياننده شناخت خداوند مىباشد.
ـ أميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايند:نحن الاعراف الذي لا يعرف اللّه إلا بسبيل معرفتنا، ... أن اللّه لو شاء لعرف العباد نفسه، ولكن جعلنا أبوابه وصراطه وسبيله والوجه الذي يؤتي منه، إلي أن قال: ولا سواء حيث ذهب الناس إلي عيون كدرة، يفرغ بعضها في بعض، وذهب من ذهب إلينا إلي عيون صافية لا نفاد لها ولا انقطاع. (4)
ما آيينههاي شناختي هستيم كه خداوند جز از راه شناخت ما شناخته نمىشود... اگر خداوند مىخواست خويشتن را به بندگانش مىشناساند اما ما را راه و جهتي قرار داده است كه تنها از آن جهت به سوي او رفته مىشود.... بين مردماني كه به سوي جوىهاي آب كثيفي كه در همديگر مىآميزند روي آوردند، با كساني كه به سوي ما و چشمهسارهاي آب گوارايي روي آوردند كه هرگز تمامي و پايان ندارد، تفاوتي آشكار است.
ـ امام صادق عليه السلام مىفرمايند:الاوصياء أبواب اللّه التي يؤتي منها، ولو لا هم ما عرف اللّه، وبهم احتج اللّه علي خلقه. (5)
اوصيا (معصومین علیهم السلام) راههاي رسيدن به معرفت خداوند هستند، و اگر ايشان نبودند خداوند هرگز شناخته نمىشد. خداوند آنان را حجت بر تمامي خلق خويش قرار داده است.
ـ و در زيارت جامعه كبيره مىخوانيم:
السلام علي محال معرفة اللّه... أعزكم بهداه، وخصكم ببرهانه، ... ورضيكم... أركانا لتوحيده... فالراغب عنكم مارق، واللازم لكم لاحق ... ونوره وبرهانه عندكم،... من أراد اللّه بدء بكم، ومن وحده قبل عنكم.
سلام بر جايگاههاي شناخت خداوند،... خداوند شما را با هدايت خودش گرامي داشته و به برهان خويش مخصوص نموده... و اركان توحيد خويش قرار داده است... پس هر كس از شما روي بگرداند از دين بيرون رفته، و هر كس در پيوند با شما باشد در پيوند با دين است... نور و برهان خداوند نزد شماست... هر كس خداوند را قصد كرد از شما شروع نمود، و هر كس به توحيد او دست يافت تنها از شما پذيرفت.
■
پر واضح است که پذیرش سخنان و استدلالات اهل بیت علیهم السلام در موضوع اثبات خداوند نه از باب تعبد بلکه از جهت برهانی بودن و عقلانی بودن آنهاست همان گونه که در مناظره با ملحدان و دهری مسلکان از این براهین استفاده کرده و آنها را مجاب می فرمودند.
اساسی ترین مشکل فلسفه و عرفان این مساله بوده است که در موضوع معرفت الله به جای مراجعه به آموزه های برهانی اهل بیت علیهم السلام به سراغ آموزه های فلسفی و شبه عقلانی ارسطو و افلاطون و افلوطین و ... رفتند و منظومه الهیاتی خود را بر اساس حرفها و مبانی آنها شکل دادند و سخن از خدایی گفتند و می گویند که جدای از خداوند برهان و قران و اهل بیت علیهم السلام است.
----------------------------------
[1]. خصال، 1/150؛بصائرالدرجات، 498؛بحارالأنوار، 23/99.
[2]. کافی 1/56
[3]. كافى، 1/145؛بحارالأنوار، 23/102.
[4] . إثبات الهداة، 1/59، از كافى .
[5]. إثباتالهداة،1/60،ازكافى
**مهدی نصیری