مگر مخالفان‌ و استدلال‌آوران‌ عليه‌ فلسفه‌، با هرگونه‌ استدلال آوری و نظرورزي‌ و استفاده‌ از ذهن و عقل‌، مخالفت‌ مي‌ورزند تا بدان‌ها بگوييم‌ كه‌ شما داريد از همان‌ حربه‌ و طريقه‌اي‌ استفاده‌ مي‌كنيد كه‌ عليه‌ آن‌ به‌ مخالفت‌ برخاسته‌ايد؟

مشرق--- فیلسوفان در دفاع از فلسفه به شیوه های گوناگونی متوسل می شوند از  جمله این که قبلا گفتیم هرگونه‌ مخالفت‌ با فلسفه‌ را مخالفت‌ با عقل‌ و خرد دانسته و‌ می دانند که پیش از این گفتیم مساوی دانستن فلسفه با تعقل و عقلانیت یک پیش دستی است و این اول بحث و نزاع است که آیا فلسفه مبتنی بر عقلانیت است یا نه.
در شيوه‌ ای دیگر برخلاف‌ شيوه‌ فوق، نه‌ تنها مخالفان‌ با فلسفه‌ را به‌ عقل‌ستيزي‌ متهم‌ نمي‌كنند بلكه‌ آنان‌ را در عين‌ فلسفه‌ستيزي‌، فلسفي‌انديش‌ و عقل‌گرا قلمداد مي‌كنند و تمام‌ تلاش‌هاي‌ ذهني‌ و استدلالي‌ آن‌ها را آب‌ به‌ آسياب‌ فلسفه‌ ريختن‌ مي‌دانند و نتيجه‌ آن‌كه‌، مخالفان‌ فلسفه‌ نيز همگی بي‌آن‌كه‌ خود بدانند يا بخواهند، فيلسوف‌اند!
اين‌ عبارت‌ را فيلسوفان‌ متعددي‌ در دفاع‌ از فلسفه‌ بر زبان‌ و قلم‌ آورده‌اند كه«اگر بايد فيلسوفي‌ كرد، پس‌ بايد فيلسوفي‌ كرد و اگر نبايد فيلسوفي‌ كرد، باز هم‌ بايد فيلسوفي‌ كرد»؛ مفهوم‌ اين‌ سخن‌ آن‌ است‌ كه‌ فلسفه‌، چيزي‌ جز استدلال‌آوري‌ و انديشه‌ورزي‌ نيست‌ و هر جا كه‌ پاي‌ استدلال‌ و تفكر و بحث‌ نظري‌ در ميان‌ است‌، همان‌ جا فلسفه‌ حضور دارد، حتي‌ اگر اين‌ استدلال‌آوري‌ و انديشه‌ورزي‌ عليه‌ فلسفه‌ و در جهت‌ تخطئه‌ آن‌ باشد. بر اين‌ اساس‌، فلسفه‌ستيزان‌ در همان‌ دم‌ كه‌ فلسفه‌ستيزي‌ مي‌كنند ـ چه‌ بدانند و يا ندانند و بخواهند يا نخواهند ـ در واقع‌ فلسفه‌ورزي‌ كرده‌ و در جايگاه‌ فيلسوف‌ نشسته‌اند!
كندي‌ از جمله‌ فيلسوفاني‌ است‌ كه‌ در دفاع‌ از فلسفه‌ به‌ اين‌ استدلال‌ متوسل‌ شده‌ است‌:
«كندي‌ معتقد است‌ كه‌ دشمنان‌ فلسفه‌ براي‌ آن‌كه‌ انكار و اجتناب‌ خود را از فلسفه‌ واجب‌ قلمداد كنند، نيازمند به‌ اقامه دليل‌اند و از اين‌ جهت‌ در تناقض‌ افتند و رسوا شوند....»[1]
آقاي‌ دكتر ديناني‌ می نویسد:
«بيشتر كساني‌ كه‌ با معرفت‌ برهاني‌ به‌ مخالفت‌ و مبارزه‌ برخاسته‌اند، به‌ اسلحه استدلال‌ توسل‌ جسته‌ و با حربه برهان‌ به‌ جنگ‌ برهان‌ رفته‌اند. فيلسوف‌ بزرگ‌ يونان‌ به‌ درستي‌ دريافته‌ بود كه‌ مي‌گفت‌، اگر كسي‌ بخواهد با فلسفه‌ به‌ مخالفت‌ برخيزد، بايد فيلسوفي‌ كند.»[2]
اين‌ استدلال‌ حاوي‌ مغالطه‌اي‌ آشكار است‌؛ چرا كه‌ فيلسوف‌، ابتدا هر گونه  استدلال‌ آوری و بحث استدلالی را مساوي‌ با تفلسف‌ و فلسفه‌ دانسته‌ و آن‌گاه‌ نتيجه‌ گرفته‌ است‌ كه‌ هرگونه‌ دليل‌آوري‌ و انديشه‌ورزي‌، عين‌ فلسفه‌ است‌ و بنابراين‌ مخالفان‌ و استدلال‌كنندگان‌ عليه‌ فلسفه‌ نيز خود فيلسوف‌اند و مشتغل‌ به‌ فلسفه‌؛ حتي‌اگر اين‌ مخالفان‌، اهل‌ ظاهر و قشري‌ نگران‌ و جامدانديشان‌ باشند! آقاي‌ دكتر ديناني‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ تصريح‌ مي‌كنند:
«با توجه‌ به‌ آنچه‌ تاكنون‌ در اينجا ذكر شد، مي‌توان‌ ادعا كرد، حتي‌ كساني‌ كه‌ اهل‌ قشر بوده‌ و جمود بر ظواهر متون‌ ديني‌ را مورد توصيه‌ و تأكيد قرار مي‌دهند، از عالم‌ نظر [يعني‌ فلسفه‌] خارج‌ نبوده‌ و بدون‌ وساطت‌ ذهن‌ نمي‌توانند از موضع‌ خود دفاع‌ كنند...بنابراين‌ همه نحله‌ها و فرقه‌هاي‌ مذهبي‌ كه‌ در جهان‌ اسلام‌ به‌ منصه بروز و ظهور رسيده‌اند، داراي‌ موضع‌ بوده‌ و هر يك‌ از اين‌ مواضع‌ بر نوعي‌ نظر و استدلال‌ استوار گشته‌ است‌. ... و نظريه‌پردازي‌ مظهر كامل‌ فعاليت‌ عقل‌ به‌ شمار مي‌آيد.»[3]
درباره اين‌ استدلال‌ كه‌ البته‌ بيشتر به‌ لطيفه‌ شبيه‌ است‌، چند نكته‌ قابل‌ ذكر است‌:
1. مگر مخالفان‌ و استدلال‌آوران‌ عليه‌ فلسفه‌، با هرگونه‌ استدلال آوری و نظرورزي‌ و استفاده‌ از ذهن و عقل‌، مخالفت‌ مي‌ورزند تا بدان‌ها بگوييم‌ كه‌ شما داريد از همان‌ حربه‌ و طريقه‌اي‌ استفاده‌ مي‌كنيد كه‌ عليه‌ آن‌ به‌ مخالفت‌ برخاسته‌ايد؟
كاملاً بديهي‌ است‌ كه‌ فلسفه‌ تنها يك‌ شيوه‌ و یک نوع‌ از انواع‌ انديشه‌ورزي‌ و استدلال‌آوري‌ و به‌كارگيري‌ ذهن‌ و نظر است‌ که ممکن است عقلانی باشد و یا نباشد که به نظر بسیاری، فلسفه عقلانی نیست. بنابراين‌ هيچ‌ ملازمه‌اي‌ بين‌ هرگونه‌ استدلال‌آوري‌ عليه‌ فلسفه‌ با فلسفي‌انديشي‌ و فيلسوف‌ شدن‌ وجود ندارد و به عبارت دیگر استدلال و بکار گیری ذهن و نظر ورزی اعم از فلسفه است.
2. اگر هرگونه‌ استدلال آوری و نظرورزي‌ مساوي‌ با فلسفه‌ است‌، آيا ميزان‌ و معياري‌ براي‌ حقانيت‌ و درست‌ و نادرستي‌ نظرات‌ گوناگون‌ و متضاد وجود دارد يا نه‌؟ اگر فيلسوفان‌ بگويند، وجود دارد و تنها يك‌ نظر و ديدگاه‌ و فرقه‌ از ميان‌ صدها و هزاران‌ نظر و فرقه‌ درست‌ است‌، در اين‌ صورت‌، حكم‌ به‌ بطلان‌ استدلال‌ خود داده‌اند؛ چرا كه‌ پذيرفته‌اند، مي‌توان‌ با نوعي‌ نظرورزي‌، انواع‌ ديگر نظرورزي‌ را مردود و نادرست‌ و باطل اعلام‌ كرد و اما اگر منكر چنين‌ ميزان‌ و معياري‌ شوند، در اين‌ صورت‌، به‌ ورطه پلورالیسم و نسبی اندیشی در غلطيده‌اند، چرا كه‌ در اين‌ صورت‌ بايد حكم‌ به‌ حقانيت‌ همه‌ فرقه‌ها و نحله‌ها و انديشه‌ورزان‌ حتي‌ سوفسطاييان‌ دهند، زيرا آنان‌ هم‌ در حال‌ تفلسف‌ و خردورزي‌ و تعقل‌ هستند!
3. استدلال‌ ياد شده‌ حاوي‌ اين‌ نتيجه‌ نيز هست‌ كه‌ گويا تفلسف‌ براي‌ تفلسف‌ است‌؛ يعني‌ نفس‌ تفلسف‌، خود مقصد و مقصود است‌، صرف‌ نظر از هر نتيجه‌اي‌ كه‌ عايد فيلسوف‌ شود، حتي‌ اگر اين‌ نتيجه‌ ضديت‌ با  اساس  فلسفه‌ و  یا عقلانیت حقیقی و  انکار حقایق مسلم عقلی و وحیانی يا دستيابي‌ به‌ هر عقيده‌ و مسلك‌ باطل و منحرف و بی بنیادی باشد. آيا فیلسوفان مسلمان به‌ اين‌ نتيجه‌ ملتزم‌ مي‌باشند؟
 
*مهدی نصیری
 
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- تاريخ‌ فلسفه‌ در جهان‌ اسلامي/‌379
[2]- همان‌3/ 43
[3]- همان/ ‌257
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 17
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۳:۰۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۳
    0 0
    آقايان مشرق!‌ تفكّرات ضد فلسفه در حوزه علميه كه بارها با هشدارهاي حضرت امام و مقام رهبري مواجه شده را دامن نزنيد. تمام اين شبه استدلالات آقايان جواب داده شده است. اين قدر سطحي و روزنامه اي به مصاف با ديدگاه هاي آقا نرويد.(سخنان صريح ايشان در ديدار با حوزويان در سالهاي 79 و 89 را بخوانيد)
  • رضا ۱۳:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۳
    0 0
    عزیز جان اقلا یک پاسخی هم به مطلب مطرح شده بده بعد اگر خواستی حرف دیگرت را هم بزن. آیا حضرت امام و مقام معظم رهبری فرموده اند کسی حق ندارد از فلسفه عرفان انتقاد کند؟
  • ۱۴:۲۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۳
    0 0
    لطفا به جای مایه گذاشتن نابجا از بزرگان پاسخ مطلب را بدهید مضاف بر انکه در اصول تقلید جایز نیست
  • فرهاد طلبه پایه 4!!!! ۱۴:۲۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۳
    0 0
    اگر بخواهیم مغالطات بیرونی جناب آقای نصیری را در این نوشته بشماریم متوجه عمق کم دقتی ایشان و آقایان ضد فلسفه می شویم که در اینجا اشاره می شود:1_"كاملاً بديهي‌ است‌ كه‌ فلسفه‌ تنها يك‌ شيوه‌ و یک نوع‌ از انواع‌ انديشه‌ورزي‌ و استدلال‌آوري‌ و به‌كارگيري‌ ذهن‌ و نظر است‌ " عذر تقصیر از کجا این بداهت را آوردید؟؟؟میشود روش های دیگری غیر از فلسفه و منطق را ذکر کنید؟؟؟ 2_"ممکن است عقلانی باشد و یا نباشد که به نظر بسیاری، فلسفه عقلانی نیست"بسیاری یعنی چه کسانی؟؟؟مخالفان فلسفه؟؟؟خب به نظر ایشان هم شیوه مخالفان فلسفه عقلانی نیست!!!!این شد استدلال؟؟؟ 3_"بنابراين‌ هيچ‌ ملازمه‌اي‌ بين‌ هرگونه‌ استدلال‌آوري‌ عليه‌ فلسفه‌ با فلسفي‌انديشي‌ و فيلسوف‌ شدن‌ وجود ندارد و به عبارت دیگر استدلال و بکار گیری ذهن و نظر ورزی اعم از فلسفه است. "آقایان که بر ضد فلسفه استدلال می آورند آیا از طرق فلسفی و برهانی وارد می شوند؟؟یا که نه اخباری و نقلی؟؟؟اگر برهانی باشد که مشخص است فلسفه است و اما اگر اخباری و نقلی که خود فلسفه در پشت صحنه دارد که باعث قبول نقل یا خبر می شود!!جالب است که ناخداگاه با فلسفه به جنگ فلسفه می روید!!! 4_"درباره اين‌ استدلال‌ كه‌ البته‌ بيشتر به‌ لطيفه‌ شبيه‌ است‌،"اگر بخواهیم مانند شما جدلی بحث کنیم می گوییم استدلال های شما بیشتر شبیه لطیفه است تا.... خودتان بهتر می دانید که در استدلال علمی مغالطه جایی ندارد،حال چرا استفاده می کنید...الله اعلم!!!مغالطات بیشتری بود که کم بودن فرصت مجال پرداختن را از ما گرفته!!!
  • zamin ۱۴:۵۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۳
    0 0
    قران بندگان خدا را به تفکر دعوت می کند قران بندگان خدا را به پیروی از راه درست دعوت می کند قران بندگان خدا را به کسب علم دعوت می کند دشمنان واقعی قران کسانی هستند که به نام قران با تفکر مبارزه می کنند به نام قران با علم مخالفت می کنند به نام قران با راه درستی که در اثر تحقیق بدست امده مبارزه می کنند مسیح گفت :به سمت حقیقت بروید چون حقیقت شما را ازاد می کند ولی عده ای در کلیسا به نام مسیح با حقایق روبرو نشدن و در برابر انها ایستادن عده ای از داخل کلیسا هشداردادند که این کار شما در نهایت به دین ضربه می زند ولی باز انها راه خود را رفتند و انها را تکفیر کردند و در نهایت کار را به جایی رساندن که تفکر دین افیون ملتها پدید امد انها می خواهند همان بلایی را سر اسلام بیاورند که عده ای در کلیسا سر مسیحیت اورد همیشه در کتابهای تاریخ می نویسند :بزرگترین درسی که تاریخ به انسانها می دهد این است که هیچ کسی از تاریخ چیزی نیاموخت و همین عامل موجب تکرار تاریخ است
  • ۱۵:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۳
    0 0
    این اقایی که سنگشو به سینه می زنین و تا حالا 7 تا سادداشت ازش گذاشتین...شده یه بار یه استدلال عقلانی بیاره که فلسفی نباشه؟؟؟؟ خواهشا ازشون بخواین این اقا اسن استدلالات عقلانی غیر فلسفی برامون نمونه بیاره تا مای بی سواد هم اشنا بشیم با عقلانیتی که فلسفه نیست!!!!!!
  • حسین ۲۳:۱۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۳
    0 0
    روش عقلانی، همان روش متکلمان شیعی مانند شیخ طوسی و مفید و سید مرتضی و علامه حلی و فاضل مقداد و... است که با دلیل عقلی اوهام فلاسفه را در هم میکویند و روش فلاسفه همان اوهام و خیالات و منسوجات خود ساخته است که به جای مطالب عقلی ارائه میشود. همان طور که اهل سنت واقعی اسلام همان شیعیانند در حالی که وهابیان بر اساس اوهام خود خود را اهل سنت اسلام و پیامبر میدانند
  • ۲۳:۲۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۳
    0 0
    باز احسنت به طلبه پایه چهار که بالاخره وارد بحث شد و حرفی زد و مثل الباقی رطب و یابس را برای فرار از بحث به هم نبافت!
  • ۰۹:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۴
    0 0
    پس آزاداندیشی چی میشه؟
  • ۱۲:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۴
    0 0
    در جواب کسانی که می گویند استدلال کنید و حرف های نصیری را رد کنید باید گفت: ما که استدلال ندیدیم!!!! کجای مطالب بالا که آقای نصیری گفته اند استدلال است که برای رد کردنش استدلال بیاوریم!!! ایشان فقط یک سری گزاره که اعتقادات خودشان است را ذکر کرده اند و هیچ استدلال و صغری و کبری ای در حرف هایشان نیست. مثلا در مورد دوم ایشان صورت مسأله را اصلا درست نفهمیده اند. اینکه بگوییم یک روش برای صدق نظر درست است که به معنای رد کردن روش فلسفی کسانی که می خواهند فلسفه را رد کنند نیست... همه کسانی که در ریاضیات نظر های مختلف می دهند روششان ریاضی است اما نظر همه درست نیست.... همه کسانی که در فقه و اصول نظریه می دهند که نظرشان لزوما درست نیست اما همه از یک روش استفاده می کنند ولی در مقام استنباط ممکن است نظریات فرق کند. حال ما بیاییم و بگوییم چون یک نظریه درست است، پس همه آنهایی که نظر دیگری داده اند در چارچوب فقه و اصول جای نمی گیرند یا روششان غیر از روش فقه و اصول است؟!!!
  • حسن ۲۰:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۴
    0 0
    اگر فلسفه تعقل است چرا فلاسفه یکدیگر را تحمیق می کنند ؟ چر ا در یکجا ملاصدرا ابن سینا را کودن می داند؟ چرا اختلاف در حد نقیض حرف یکدیگر دارند؟چرا علامه حلی در راس متکلمان شیعی جهاد با فلاسفه را واجب و کتب آنها را انحرافی و ضلال می داند؟ یکی به من بگوید چرا ؟؟؟؟؟چرا؟؟؟؟؟هل فیکم من یجیبنی یا فلاسفة؟؟؟؟؟پس فلسفه تعقل نیست تفکر است .
  • ۱۰:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۵
    0 0
    اقای طلبه پایه 4 1. خیلی جالبه که پایه 4 هستید اما هنوز فرق فلسفه و کلام را نمیدانید و نمیدانید که این هر دو شیوه‌هایی کاملا متفاوت از تعقل هستند! همچنین لازم است بدانید که دوران جزم اندیشی درباره منطق صوری نیز به سر آمده و امروزه منطق‌های گوناگونی پا به عرصه ظهور و بروز گذاشته‌اند همچون منطق فازی! که کاملا متفاوت از منطق صوری است! تازه از اینها گذشته تا بحال هیچ درمورد فلسفه دیالکتیک و تحلیلی و قاره‌ای و... انواع و اقسام فلسفه‌هایی که غربیها دارند نشنیده‌اید؟ اگر آنها را تعقل ندانید که عینا همان احتمال برای خودتان هم وجود دارد و اگر بدانید که بازهم ادعای منتقدین را اثبات کرده‌آید که تعقل مساوی فلسفه نیست! بلکه ما دستگاه‌های عقلی داریم! که باید به مثابه یک کل به آنها نگاه کرد
  • ۱۰:۲۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۵
    0 0
    اینطوری حرف زدن کاری نداره برادر من! دست رو روی گوش بذاری و بگی نمیشنوم که هنر نیست! ایشون نفهمیدن و ... مگه شما توی عقل ایشونی که میگی درست نفهمیدن؟ شما خودت حرف ایشون رو فهمیدی؟ به طور واضح شبهاتی مطرح شده اگه راست میگی جواب بده!
  • ۱۰:۲۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۵
    0 0
    شما میدونی فرق علم "کلام" با "فلسفه" چیه؟ یا میخوای کلام رو هم عین فلسفه بدونی؟ اگه این دوتا رو یکی بدونی پس قطعا از همون دسته هستی که استدلال و تعقل رو مساوی فلسفه میدونی!
  • ۱۰:۳۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۵
    0 0
    اینایی که تعقل و استدلال رو مساوی فلسفه بدونن مثل این میمونه که یکی بیاد بگه محاسبه و عقل محاسباتی همون "علم" ریاضی است! یعنی در اولین قدم یک امر انتزاعی و کلی و مجمل و یک فعل انسانی رو با یک علم که دارای دیسیپلین و اصول موضوعه و مسائل و موضوعات و ... که روابطی سیستماتیک با هم دارن یکی بدونیم و ظهورات مختلفی همچون هندسه اقلیدسی، ریاضیات مدرن کلاسیک(حساب دیفرانسیل و انتگرال و هندسه تحلیلی و ...) و ریاضیات عددی(آمار و احتمالات) رو همگی یک چیز بدونیم! مثل اینکه مقوله "حرکت" که یک فعل انسانی است رو با سیستم حمل و نقل جاده‌ای و اون رو با حمل و نقل ریلی و اون رو هم با حمل و نقل هوایی و ... یکی بدونیم! من نمیدونم این مطلب چه پیچیدگی داره که اینهمه پذیرشش سخته! به نظر من ماجرا همون ماجرای "پادشاه لخت" است که هیچکس جراتش رو نداره بگه!
  • ۱۰:۳۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۵
    0 0
    اینایی که تعقل و استدلال رو مساوی فلسفه بدونن مثل این میمونه که یکی بیاد بگه محاسبه و عقل محاسباتی همون "علم" ریاضی است! یعنی در اولین قدم یک امر انتزاعی و کلی و مجمل و یک فعل انسانی رو با یک علم که دارای دیسیپلین و اصول موضوعه و مسائل و موضوعات و ... که روابطی سیستماتیک با هم دارن یکی بدونیم و ظهورات مختلفی همچون هندسه اقلیدسی، ریاضیات مدرن کلاسیک(حساب دیفرانسیل و انتگرال و هندسه تحلیلی و ...) و ریاضیات عددی(آمار و احتمالات) رو همگی یک چیز بدونیم! مثل اینکه مقوله "حرکت" که یک فعل انسانی است رو با سیستم حمل و نقل جاده‌ای و اون رو با حمل و نقل ریلی و اون رو هم با حمل و نقل هوایی و ... یکی بدونیم! من نمیدونم این مطلب چه پیچیدگی داره که اینهمه پذیرشش سخته! به نظر من ماجرا همون ماجرای "پادشاه لخت" است که هیچکس جراتش رو نداره بگه!
  • فرهاد طلبه پایه 4!!!! ۱۵:۴۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۵
    1 0
    با سلام جناب ناشناس به شدت شیوه بحث شما شبیه آقای نصیریست!!!یا شاگردشانید یا...در هر حال شما هم با مغالطه به جنگ تعقل آمدید همین فرق فلسفه و کلام!!! اساسا بحث ما راجع به مغالطات بود نه اختلاف آرائ!!!در ضمن کلام شیعه و فلسفه او آنچنان به هم درآمیخته شده که به قول شهید مطهری فلاسفه شیعه را نیز می توان جزئ متکلمان دانست!! 2_منطق فازی منطق نیست؟؟منطق استقرا چطور؟؟منطق ریاضی؟؟؟منطق بولی!!!بالاخره اینها منطق اند و فلسفه هم همینطور !!!فلسفه فلسفه آیا خود فلسفه نیست؟؟؟یا فلسفه افرادی که ضد فلسفه اند!!!چه؟؟؟ فلسفه راه درست تعقل کردن را می آموزد

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس