سرویس اقتصاد مشرق - «توافقنامه پاریس» یک تعهد بینالمللی است که به امضای بیش از ۱۹۵کشور رسیده و به دنبال جلوگیری از گرمایش جهانی است. در پیشفرض علمی این سند که توسط هیئت بینالدولی تغییر اقلیم (IPCC) تهیه شده، انتشار دیاکسید کربن حاصل از فعالیت های انسانی، عامل اصلی گرمایش کره زمین و به تبع آن تغییرات اقلیم معرفی شده است.
از این رو از کشورهای عضو خواسته شده در مورد کاهش انتشار گازهای گلخانهای و مصرف سوختهایی نظیر نفت و گاز، تعهداتی را بپذیرند.
اخیراً نیز زمزمههایی از حضور آقای روحانی، رئیسجمهور کشورمان در فرانسه به گوش میرسد که یکی از برنامههای وی در این سفر نیز ممکن است شرکت در «اجلاس ۱۲دسامبر تغییرات آب و هوا در پاریس» باشد. فارغ از سایر اهداف این سفر که بررسیهای جداگانهای میخواهد، همانطور که اعلام قبلی این نشست نشان میدهد، هدف از برگزاری، یافتن راههایی برای تامین مالی مورد نیاز برای اجرای تعهدات کشورها در موافقتنامه پاریس است.
از سوی دیگر، در خصوص «تعهدات موافقتنامه پاریس» و «الزامآور بودن یا نبودن آنها» میان موافقان و مخالفان این توافقنامه اختلافاتی وجود دارد؛ موافقان اعلام میکنند پیوستن به توافقنامه پاریس هیچگونه تحریم و تنبیهی در پی نخواهد داشت چراکه اصلاً تعهدات الزامآور نیست اما مخالفان نظر دیگری دارند.
به همین منظور به گفتوگو با ابوالفضل ظهرهوند سفیر و دیپلمات قدیمی کشورمان نشستیم و موضوعاتی همچون «تحریمها و تنبیهات توافقنامه پاریس»، «خروج آمریکاییها از این توافقنامه»، «الزامآور بودن یا نبودن تعهدات» را از وی جویا شدیم.
مشروح مصاحبه در ادامه آمده است:
مشرق: نظر شما در خصوص اظهارنظرهای صورت گرفته در مورد وجود و یا عدم وجود تحریم و تنبیه در موافقتنامه پاریس چیست؟
ظهرهوند: موافقتنامه پاریس، یک توافقنامه آب و هوایی است و رویکرد آن کاهش انتشار گلخانهای تا سال ۲۰۳۰ است که از طریق استفاده از تکنولوژیهای جدید صورت خواهد پذیرفت. در واقع باید گفت اگرچه این توافقنامه ظاهر خوبی دارد اما مشکل آن همانند سایر توافقنامهها در نظر نگرفتن ملاحظات امنیتی است چرا که تصویب و پیوستن کشورها به توافقتنامهها موجب خواهد شد که این کار به یک قاعده و قانون آمره تبدیل شود.
وقتی موافقتنامه پاریس همانند NPT تبدیل به یک قانون آمره شد، دیگر «خروج از آن» و یا «هرگونه اعتراض نسبت به وضعیت آن کشور» در قبال آن معاهده مشکلساز خواهد شد؛ در واقع چیزی شبیه همان مشکلی که در بحث هستهای با آن مواجه هستیم.
نکته دومی که در اینجا باید به آن توجه کنیم آن است که کشورهای اروپایی فاقد هرگونه انرژی فسیلی هستند و سالها در تکنولوژی انرژیهای نو سرمایهگذاری کردهاند و از این نظر نسبت به سایر کشورها، جلوتر هستند؛ در واقع کنترل منشا تکنولوژیهای جدید، در اختیار اروپاییها است. حال کشورهایی نظیر ایران که قرار است طبق توافقنامه پاریس تغییر فاز دهند و به سمت انرژیهای نو حرکت کنند، باید به ظرفیتهای تکنولوژی اروپا رجوع کنند. با این وجود، اگر کشورها از سرمایههای لازم برخوردار باشند میتوانند این تکنولوژیها را دریافت و از آنها استفاده کنند اما بحث اصلی این است که بخش عمدهای از جهان امروز، کشورهای در حال توسعه هستند و مشکلات عدیدهای در حوزه سرمایهگذاری و انتقال تکنولوژیهای جدید دارند.
در حال حاضر عنوان میشود که باید رقم ۲۰۰میلیارد دلار را در حوزه نفتی سرمایهگذاری کنیم که بخشی از آن توسط خارجیها تامین میشود، حال اگر ما نتوانیم این منابع را از رهگذر خامفروشی جمع کنیم و به جای آنکه آن را در حوزههای الویتدار صرف کنیم آن را به خرید تکنولوژیهای نو اختصاص دهیم، ببینید چه وضعیتی پیش خواهد آمد. در واقع سوال اینجاست که در حال حاضر ما مشکل صادرات، رکود، بیکاری و کمبود سرمایه داریم؛ حال ما با این کمبود سرمایه چگونه میتوانیم تکنولوژیهای نو را جذب کنیم؟
علاوه بر این، در حالی انگشت اشاره اتهام به سوی سوختهای فسیلی در مورد گرمایش زمین گرفته شده است که برخی کشورها مانند ایران، وابسته به سوختهای فسیلی و درآمدهای حاصل از آن هستند. این موضوع به گونهای است که امید دولت برای خروج از رکود و انجام برنامههای توسعهای، دریافت سرمایهای است که از رهگذر فروش نفت به دست میآید. به همین دلیل پیوستن به این توافقنامه در راستای منافع ملی نخواهد بود چراکه وقتی ما به این معاهده میپیوندیم، چارهای نداریم جز آنکه بسیاری از فعالیتهای خود را که انتشار فراوانی دارد تعطیل کنیم و در شرایط رکود و بیکاری موجود عمیقتر فرو رویم و یا آنکه با پرداخت هزینه و غرامت روبرو شویم.
پیوستن به این توافقنامه در راستای منافع ملی نخواهد بود چراکه وقتی ما به این معاهده میپیوندیم، چارهای نداریم جز آنکه بسیاری از فعالیتهای خود را که انتشار فراوانی دارد تعطیل کنیم و در شرایط رکود و بیکاری موجود عمیقتر فرو رویم و یا آنکه با پرداخت هزینه و غرامت روبرو شویم.
مساله دیگر تحریم است که کشور را با مشکل کمبود سرمایه مواجه کرده، اما در بازه زمانی تعیین شده تا سال ۲۰۲۲ میبایست یک فرآیند کامل از تغییر تکنولوژیک در صنایع مختلف طی شده باشد؛ بنابراین در این بازه زمانی ما قادر نخواهیم بود تغییرات تکنولوژی را ایجاد کنیم چراکه محدودیت سرمایه خواهیم داشت؛ ما هنوز خودروهای دو سه دهه قبل را در تهران استفاده میکنیم و حتی نتوانستهایم حمل و نقل عمومی را رونق ببخشیم. بر اساس موافقتنامه پاریس و طبق ماده۱۵ و ۱۶ آن، با سازمانی همچون شورای حکام در انرژی هستهای مواجه خواهیم بود که هر لحظه برای ما توبیخی در نظر خواهند گرفت و ما را محکوم به ایجاد آلودگی خواهند کرد.
مشرق:گفته میشود «چون اغلب کشورها به این معاهده پیوستهاند، کشور ما هم باید عضو این معاهده شود در غیر این صورت برای وجهه کشور خوب نخواهد بود»، این گفتهها را چگونه توجیه میکنید؟
ظهرهوند: این دلیل کاملاً باطل است؛ به عنوان مثال کشورهای هند، پاکستان و رژیم اشغالی به معاهده NPT نبپوستند؛ زمانی که مذاکرات هستهای را انجام میدادیم و عنوان کردیم «چرا کشور هند که انفجار اتمی انجام داده و به معاهده NPT نپیوسته اما از سوی کشور آمریکا به این کشور کمک میشود و حتی تکنولوژی هم به آنها داده میشود اما کشور ما که عضو NPT و آژانس هستهای است، تحت کنترل قرار گرفته و اینگونه با ما رفتار میشود؟»، آنها هم بیان کردند، «چون آنها به معاهده نپیوستهاند». بنابراین با توجه به تجربهای که از NPT داریم باید از این مساله درس عبرت بگیریم.
در حال حاضر کشور ما در شرایط تحریم است و مشکلات متعددی داریم، بنابراین پیوستن به هر نوع معاهده، صرف نظر از اینکه پاریس باشد یا معاهدات دیگر، به ضرر کشور و امنیت ملی خواهد بود و در حال حاضر باید مطالبه اصلی خود را داشته باشیم که «مساله لغو کامل همه تحریمها» است.
در شرایط تحریم که برای ما محدودیت ایجاد میکند خردمندانه و هوشمندانه نیست معاهده دیگری را بپذیریم که برای ما محدودیت ایجاد کند. در واقع ذات معاهدات این است که محدودیت میآورد؛ پس ما وقتی محدودیت داریم باید متناسب با محدودیتها برخورداری هم داشته باشیم. ماحصل عدم توازن بین محدودیتها و برخورداریها، مشکلی است که در حال حاضر همه کشورهای عضو NPT دارند؛ برای همین این کشورها فقط و فقط تکالیف خود را طبق آژانس دارند اما برخورداری ندارند و مسیری که ما تا کنون در حوزه هستهای رفتهایم، در چارچوب مقررات پادمان و در چارچوب توافقنامه NPT بود اما همین حق مسلم را هم از ما سلب کردند. بنابراین وقتی ما چنین تجربه پرهزینه و دستآموزی را داریم چرا باید دوباره زیر بار معاهدهای برویم که نه تنها یک طرفه به نفع کشورهای توسعهیافته است بلکه بر تکنولوژیهای نویی متمرکز شده که کشورهای غربی سالهاست در این حوزه جلو رفتهاند اما ما هنوز نتوانستهایم از گرفتاری تولید پراید نجات پیدا کنیم و یا آنکه خودروهای الکترونیکی را در کشور راهاندازی کنیم؛ پس با وجود «محدودیتهای تکنولوژیکی و سرمایهای» که برای کشور ما وجود دارد، ورود به این معاهده که مبتنی بر استفاده از «تکنولوژیهای نو و نیز سرمایه زیاد» است، اصلا به نفع ما نخواهد بود.
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد، مساله رکود حاکم بر اقتصاد جهانی است که موجب خواهد شد طی سالهای آینده تقاضای کل برای نفت پایین باشد، به عبارتی قیمت نفت همواره زیر ۵۰دلار حرکت کند؛ این یعنی «محدودیت سرمایه و درآمد» برای کشور ما که امروزه از رکود رنج میبرد. پس با چنین دورنمایی نه چندان روشن که در حال حاضر میبینیم، وارد شدن به این معاهده که نیازمند سرمایهگذاری بالایی است باز هم امری غیرهوشمندانه و غیرعقلایی است.
مشرق:گفته میشود تعهدات توافقنامه پاریس الزامآور نیست، آیا چنین چیزی ممکن است؟
ظهرهوند: این معاهده اگر الزامآور نباشد و پشتوانه حقوقی پیدا نکند یا به عبارتی با فشار سیاسی و دیپلماتیک کشورها روبرو نشود اصلاً به چه دردی میخورد؟ به طور مثال در این معاهده کشورهای توسعهیافته متعهد شدهاند رقمی بالغ بر ۱۰۰میلیارد دلار به برخی کشورها کمک کنند که خود این هم الزامآور است. بنابراین زمانیکه مجموعهای در نظر میگیرند رقمی را کمک کنند تا تغییرات تکنولوژیکی در ساختار اقتصادی دیگر کشورها اتفاق بیافتد، چگونه میتوان گفت الزامآور نیست.
نکته بعدی این است که در آینده زمانیکه اکثریت کشورها این معاهده را شکل میدهند، متعهد خواهند بود و میبایست از تصمیمات شورای مرکزی همچون شورای حکام پیروی کنند، در غیراینصورت پرونده را میتوانند به شورای امنیت انتقال دهند که این پشتوانه خواهد داشت.
خروج آمریکا از این معاهده بیانگر تعهدات آمریکا است چراکه به دلیل ایجاد انتشار بالا، هم تغییرات تکنولوژیکی برای اقتصاد آنها هزینهبر خواهد بود و هم اینکه باید برای کمک به کشورها متعهد میشدند؛ به این دلیل آمریکاییها حاضر شدند حیثیت خود را زیر پا گذاشته و این همه فشار را تحمل کنند اما زیر بار این تعهد نروند. قطعاً اگر این معاهده تنها یک معاهده توصیهای و شکلی بود، آمریکاییها میماندند و پرچمداری میکردند اما چون معاهده دارای الزامات است و تعهدآور میباشد، در ابتدای امر کنار کشیدند.
چینیها نیز اگرچه سهم بالایی در انتشار دارند اما از آنجاییکه صادراتشان به تمام کشورها درگیر است، بنابراین با توجه به سود و زیانی که دارند ناگزیر هستند در معاهده بمانند زیرا به نسبتی که متقبل هزینه خواهند شد، سود بیشتری به دست میآورند؛ در واقع میتوان گفت کشورها با توجه به سود و زیانشان تصمیم میگیرند.
این اتفاقات در حالی است که معاهده پاریس برای کشور ما هیچ سودی ندارد و ما میتوانیم «عدم پیوستن کشور به این معاهده» را اهرم فشاری برای لغو سایر تحریمهای کشورمان قرار دهیم؛ یعنی ما باید بر اساس منافع خودمان تصمیم بگیریم اما متاسفانه تاکنون منافع ما در این پیوستن دیده نشده است.
مشرق:خروج آمریکاییها از توافقنامه پاریس را چگونه ارزیابی میکنید؟
ظهرهوند: آمریکاییها این قضیه را به خوبی پیشبینی کردند و ترامپ اگر از این معاهده خارج شد، در واقع منافع کشور خود را در نظر گرفته است. بحث من این است که ما باید این معاهده را ابتدا از زاویه دید خود میدیدیم و از طریق ملاحظات کشور خودمان وارد معاهده میشدیم؛ سپس مراحل این موافقتنامه را سپری میکردیم.
معاهده شیمیایی CWC، NPT و نیز مابقی معاهدات تنها برای کشورهای در حال توسعه محدودیت و دشواری ایجاد میکند و از آنجایی که این معاهدات بر اساس نیازها و الزامات کشورهای توسعهیافته شکل میگیرند، ساختار سلسله مراتبی را در نظام بینالملل به نفع کشورهای قدرتمند و به ضرر کشورهای جهان سوم حفظ خواهد کرد. از این منظر ما باید توافق پاریس را مورد پیگرد قرار دهیم و بیجهت کشور را گرفتار نکنیم.
همین توافقنامه برجام چه مشکلاتی برای ما ایجاد کرد؟ فرانسه ۷۰درصد انرژی خود را از انرژی هستهای به دست میآورد؛ کشور ما نیز در این مسیر حرکت میکرد اما متاسفانه محروم شدیم و مجبور هستیم بر سوختهای فسیلی محدود شویم؛ در واقع خود غربیها ما را به این سمت سوق میدهند که بر روی نفت، گاز و سوختهای فسیلی متمرکز شویم اما از این طرف میبینیم که با توجه به مساله گرمایش زمین و سوختهای فسیلی پیشآمده، در این بخش نیز ما را در محدودیت قرار میدهند.
اینها مشکلاتی است که غربیها برای کشور ما ایجاد کردند و جنس آن هم از نوع FATF، CWC، NPT و برجام است؛ یعنی ایجاد محدودیت به نفع کشورهای توسعهیافته و قدرتمند.