به گزارش مشرق، فاطمیون در سال 1390 شمسی با تلاشهای شهید توسلی (ابوحامد) با گردآوری 22 نفر برای دفاع از حرم تشکیل شد. تبدیل به تیپ شد و امروز با دارا بودن چند هزار نیرو با نام لشکر فاطمیون با نام عربی (لواء فاطمیون) شناخته میشوند. لشکر فاطمیون دارای چند هزار نیروی متعهد و متخصص است که به تصریح بسیاری از حاضران در جنگ سوریه، این لشکر عامل موفقیت جبهه مقاومت و حفظ حرم حضرت زینب (س) است، تا جایی که در جریان تصرف بلندیهای اطراف لاذقیه شخص سید حسن نصرالله به رزمندگان فاطمیون تبریک گفت، مناطقی که مدتها در دست تروریستها بود.
جواد شیخالاسلامی از شاعران جوان کشور، در سرودهای به ابوحامد و نقش فاطمیون در سوریه میپردازد. او در یادداشتی کوتاه درباره این سروده مینویسد: این دوبیتیها را موقع آزادسازی نبل و الزهرا نوشتهام؛ تقدیم به ابوحامد و با مدد و عشق خودش. آنقدر نسبت به این مرد در دلم عشق و جنون دارم که میتوانم این دوبیتیها را تا کتاب شدن ادامه بدهم و اگر با کیفیت بهتر نشد، لااقل با کمیت بیشتر تقدیمش کنم!
انشاءالله که بیتوفیق نباشم و بتوانم بیشتر از این غلامِ حیدرِ کرّار و یارِ مهدیِ موعود بنویسم. بیشتر هم از زبان همسنگران و یاران ابوحامد نوشتم تا چندخطی تسکینی باشد بر داغشان. تاج سرم، زهیر مجاهد عزیز، به بچههای رزمنده و مدافع رسانده بود و میگفت حال خوشی با دوبیتیها داشتند. قربانِ دلشان!
بخشهایی از این سروده به شرح ذیل است:
ابوحامد! بگردوم ناز شصتت
نبل آزاد شد با ضربِ دستت
کنارِ بِچهها جنگیدی امشب
نبینه دشمنت هرگز شکستت
ابوحامد! دلِ ما تنگت امشب
بنازم شیوههای جنگت امشب
گمونم اومدی از پیشِ حوری!
مشخص بود ای از رنگت امشب
ابوحامد! تو یار بِچههایی
همش تو کار و بار بچههایی
شهید رِفتی ولی از رو نرفتی!
همش اینجه کنارِ بچههایی
ابوحامد! امیرِ عاشقایی
نبل آزاد شد مرد خدایی!
به الزهرا رسیده فاطمیون
ابوحامد! ابوحامد! کجایی؟
ابوحامد! خدایی مرد بودی
تو اهلِ بغض، اهلِ درد بودی
چه شبهایی که دیدم مثلِ مولا
به یادِ شیعهها شبگرد بودی
ابوحامد! فدای جیک و پیکت!
فدای رنگِ او خودکارِ بیکت!
هزارتا چگوارا و نمْدِنُم چی
فقط یک بندِ انگشتِ کوچیکت!
اَلا ای آنکه تعبیرِ محالی
نداره آسمون پیشِ تو بالی
ابوحامد! تمامِ شهر گفتند:
نبل آزاد شد، جای تو خالی...
ابوحامد! شکفتی چون بهاران
به عزمت قطرهها شد جویباران
«نشد» تو کار و بارِ تو ندیدِم
تویی فرمانده امّیدواران..
ابوحامد ضیاء هر دو عینی
غلامِ زینبی، یارِ حسینی
خلافِ آنچه که مشهور کردند
تویی از «یادگار»انِ خمینی
تو مثلِ مژدهای، صبحی، سلامی
ابوحامد! تو اخلاصِ تمامی
خلافِ آنچه که مشهور کردند
تو «فرزندِ حقیقی»ِ امامی
ابوحامد! دعا کن دوستا ره
شهیدی! با صفا کن دوستا ره
اگه دیدی به دنیا دل سپردِم
مثِ جبهه صدا کن دوستا ره...
به ما عشقِ ولایت داده بودی
ابوحامد! شجاعت داده بودی
تو پیش از رفتنت -الحمدلله-
به ما درسِ شهادت داده بودی...
سکوتِ تو، صدای تو خدایی
دلِ پُر ماجرای تو خدایی
تفاوت میکند حتی خدامان
ابوحامد! خدای تو خدایی!
ابوحامد! قسم به خونِ پاکت
به مُهر و چفیه و عطر و پلاکت
خودت فرمانده مایی هنوزم
صلابت میوزه از سمتِ خاکت
ابوحامد! ببین جای شنیدن
شنیدن کی بود مانندِ دیدن؟!
به غیر از تو که سر دادی و رفتی
طلبکارای امّت صف کشیدن
سلامِ ما به مردانِ خدایی
رضا اسماعیلی، فاتح، فدایی
ابوحامد، حسینی، صدرزاده
تمامِ عاشقای کربلایی...