به گزارش مشرق، پس از شش سال نبرد جریان تکفیری و جبهه مقاومت نه تنها شروعکنندگان و طراحان این نبرد به اهداف خود نرسیدهاند که در لابهلای این نبرد فرصتها و دستاوردهای زیادی برای جبهه مقاومت به وجود آمد، نه تنها عراق و سوریه تصرف نشد و نهتنها اماکن مقدس تشیع در امنیت هستند بلکه آرمان امام در «تشکیل بسیج جهانی اسلام» محقق شد. سربازان امت اسلامی از چندین کشور به هم پیوستند و از نوامیس اسلام و تشیع دفاع کردند. برداشت صهیونیستها این بود که انرژی مسلمانان در این نبرد تلف خواهد شد و به نفع آنان خواهد بود اما در پایان این نبرد نیروی مقاومت بزرگی شکل گرفت که نوید آزادی سرزمینهای اشغالی سوریه (جولان) و فلسطین اشغالی را میدهد. در این نبرد قدرت و اقتدار جمهوری اسلامی و صلابت آن برای دفاع از منافع و همپیمانان خود به قدرتهای جهانی و رقبای منطقهای گوشزد شد. از مهمترین ویژگیهای نظام جمهوری اسلامی تبدیل تهدیدات به فرصتها یا تولید فرصت از دل تهدیدات است. همه بحرانهای تولیدی علیه نظام جمهوری اسلامی تاکنون به فرصت تبدیل شده یا حداقل این بوده است که طرف مقابل- به تعبیر امام- در تحمیل خسارت چیزی به دست نیاورده است. جنگ تحمیلی و تحریم هستهای مواردی است که طرف مقابل خسارت وارد نمود اما به اهداف خود هرگز نرسید.
در مسائل منطقهای نیز دشمنان با همه توان به میدان آمدند و چند هزار شهید از امت اسلامی گرفتند و زیرساخت دو کشور را ویران کردند اما به آنچه میخواستند نرسیدند و این به واسطه ایستادگی و یقین به نصرت الهی بوده است. خاستگاه واگرایانه انقلاب اسلامی نسبت به نظام سلطه این را گوشزد میکند که ما همیشه در بحران خواهیم بود. امام راحل پایان بحرانآفرینی را روزی میداند که ما «از هویت اسلامی- ایرانی» خود دست برداریم و ارابه آنان را بکشیم و سروری و آقایی آنان را به رسمیت بشناسیم، بنابراین زیست در بحران تجربه ذیقیمتی در مقابل نظام جمهوری اسلامی قرار دارد که همیشه از آن فرصت تولید کردهایم.
زمینههای تولد سنتگرایان تکفیری از سوی غرب مدرن
با پیروزی انقلاب اسلامی اندیشمندان و تحلیلگران غربی کتابهای «تئوریهای انقلابها» را باز کردند تا علل این انقلاب را با مدلهای موجود تحلیل کنند. آنان با الهام از علل وقوع انقلابها که تحقق انقلابها را صرفاً مادی و در سه عامل ۱- فقر عامل انقلاب ۲- رفاه عامل انقلاب و ۳ – فقر بعد از رفاه عامل انقلاب میدانند، آن را بررسی کردند. اما در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ متوجه شدند این انقلاب فرهنگی- دینی است و جنس آن با همه انقلابها تفاوت دارد. در تحلیل وضعیت جدید گفتند: اگر این انقلاب فرهنگی و دینی هم باشد متعلق به اکثریت شیعی– فارسی است و در جهان سنی– عربی نفوذ نخواهد کرد اما در دو، سه سال اول انقلاب اسلامی زلزلهای عجیب جهان اسلام را فراگرفت. تولد ۱۵ گروه جهادی مقابل ارتش سرخ شوروی در افغانستان، قیام جنوب عراق و شرق عربستان، انفجار سفارتخانههای امریکا در کویت و بحران تروریستی جمهوری مصر، تغییر ایدئولوژی مبارزه در فلسطین از ملیگرایی به اسلامگرایی، تولد حزبالله لبنان، پیروزی اسلامگرایان در الجزایر، سودان، ترکیه و… نمونههایی از این زلزلههایی بود که به صورت «الهامبخش»به وقوع پیوسته بود. اینجا بود که غرب خطر را متوجه شد و برای از پای درآوردن این نظام نوپا در ایران به همه اقداماتی که میتوانست دست زد. ترور، جنگ داخلی و تجزیهطلبی، جنگ هشت ساله و تحریمهای ۳۷ ساله نمونههای آن است.
القای ایجاد هلال شیعی
با حذف صدام از قدرت و جایگزین شدن دوستان انقلاب اسلامی در عراق به روش دموکراتیک و خصوصاً تشکیل دولت نوری المالکی، دنیای غرب احساس کرد نه تنها هیچ یک از اقدامات تنبیهی علیه ایران مؤثر نبوده که گسترش انقلاب اسلامی رو به فزونی است. گسترش نفوذ منطقهای ایران از یکسو و تهدید بیشتر امنیت صهیونیستها و ناکام ماندن طرح خاورمیانه بزرگ و جدید از سویی دیگر باعث گردید که غرب راهی را برای «درونی کردن جنگ» در جهان اسلام پیدا کند، به همین دلیل باید بخش افراطی اهل سنت تحریک میشد، بنابراین جمعبندی خود از آنچه را که در خاورمیانه پس از صدام میگذرد از زبان پادشاه اردن اعلام کردند و آن اعلام «تشکیل هلال شیعی» در خاورمیانه بود که از نگاه آنان از شبه قاره هند شروع و با ایران، عراق، سوریه و حزبالله در لبنان به دریای مدیرانه ختم میشود و اینچنین شد که نفوذ منطقهای انقلاب اسلامی را با مفهوم «شیعیسازی خاورمیانه» بازنمایی و گسلهای اختلافی تاریخی- کلامی شیعه و سنی را بازتولید کردند تا بتوانند عناصر میدانی را که از نیات شوم و پشت پرده بودن آنان اطلاعی نداشتند، به عنوان جهاد علیه شرک! به میدان جنگ مسلحانه وارد کنند و آن شد که شش سال جنگ در سوریه و عراق اتفاق افتاد که در اینجا به دلیل طولانی شدن بحث بدان نمیپردازیم و صرفاً به آثار فرصتساز و دستاوردهای آن اشاره خواهد شد.
دستاوردها و فرصتهای مبارزه با جریان تکفیری
بعد از فروپاشی نظام صدام- قبل از انقلابهای عربی- و از سال۲۰۰۳ غرب تلاش کرد عناصری از القاعده را از زندانهای عراق خارج کند و همزمان القای تبعیض در مناطق سنینشین عراق را به عنوان یک مسئله مدنظر قرار دهد. تجمعات ناراضیان در الانبار، فلوجه و تکریت باعث شد کمکم افرادی مسلح در بین آنان نفوذ کنند و مسئله اشغالگری شروع شود. با گسترش داعش در جغرافیای عراق و سوریه و هویدا شدن انگیزه «دولتسازی» آنان معلوم شد جنگ موجود یک جنگ چریکی و بزن در رو نیست که اشغال سرزمین و «نظامسازی» مدنظر است و این میتوانست برای ایران بسیار خطرناک باشد، بنابراین جمهوری اسلامی به مطالعه این موضوع پرداخت که چه ظرفیت و کمکی را میتواند به میدان بیاورد و در حالی که خود در اوج تحریمهای ظالمانه غرب بود، به این میدان وارد شد. جمهوری اسلامی ابتدا کمکهای مستشاری و آموزشی را شروع کرد و سپس به سازماندهی جریان مردمی در عراق و سوریه پرداخت و کمکم مجاهدان کشورهای دیگر نیز به این جریان مقاومت مردمی پیوستند.
دستاوردهای دوگانه جبهه مقاومت
دستاوردهای جبهه مقاومت در نبرد با تکفیریها را باید دوگانه دید؛ اول، ناکام نمودن طرف مقابل در رسیدن به اهداف از قبل طراحی شده و دوم پیدایش فرصتهای جدید.
بدون تردید اگر فرصتهای جدید هم به وجود نمیآمد، ناکامی طرف مقابل به تنهایی پیروزی بزرگی محسوب میشد. اینکه ایران تحریم شده به علاوه عراق که آلوده به عقبههای حزب بعث و تکفیری است و سوریه بیتجربه و حزبالله بتوانند در مقابل جهان غرب و پول و سلاح قطر، امارات، عربستان، ترکیه و سعودی ایستادگی کنند و آنان را به عقب برانند و عمال آنان را نابود کنند، به تنهایی واجد ستودن و قدردانی است. پیروزی در جنگ نابرابر به مراتب از ارزش و اهمیت بیشتری برخوردار است. زیرساختهای سوریه و عراق تا حدودی نابود و هزار جوان در این مسیر قربانی شدند اما نتیجهای عاید دشمن نشد و این به تنهایی پیروزی است.
فرصتها و دستاوردها
پس از شش سال نبرد در عراق و سوریه دستاوردهای مهمی برای جبهه مقاومت به دست آمد که خشم غرب و صهیونیستها نسبت به شروع روزهای اول درگیری بیشتر شده است و به تکاپو افتادهاند که چگونه با دستاوردهای جبهه مقاومت – که آن را دستاوردهای ایران میدانند- برخورد نمایند. اهم این دستاوردها را میتوان به شرح زیر دستهبندی کرد:
۱- تشکیل بسیج جهانی اسلام
تحقق آرمان حضرت امام مبنی بر «بسیج جهانی اسلام» یا «بسیجیان جهان اسلام» از مهمترین دستاوردهای این مبارزه است. شاید هیچ ایده و زمینهای وجود نداشت که رزمندگانی از پاکستان، افغانستان، عراق، ایران، سوریه، لبنان و… در کنار هم بجنگند و تمرین آمادگی فراملی در امت اسلامی را به نمایش بگذارند. به وجود آمدن داعش باعث شد فرزندان بسیجی امام آرمان وی را محقق کنند و به نیرویی چند ملیتی در مقابل غرب و صهیونیستها تبدیل شوند. خاصیت این نیرو صرفاً ختم داعش نبود که مصیبت امروز صهیونیستها شکل بگیرد، مصیبت امروز صهیونیستها این است که ایران اسلامی با این نیروی آماده و ورزیده و جهادی در فردای داعش چه خواهد کرد؟ سیدحسن نصرالله در تابستان امسال رسماً اعلام کرد که جنگ آینده ما با صهیونیستها از این پس صرفاً جنگ لبنانیها نخواهد بود که پاکستانیها، افغانیها، عراقیها و ایرانیها هم در این نبرد حضور خواهند داشت. بنابراین نبرد با تکفیریها ظرفیت و فرصتی را ایجاد نمود که رژیم صهیونیستی کابوس آزادی سرزمینهای اشغالی جولان را نمیتواند از ذهن دور کند و پس از شش سال تازه متوجه شدهاند که با مصیبتی بزرگتر روبهرو هستند و خود زمینه پیدایش چندین لشکر و نیروی باانگیزه را به وجود آوردهاند که امروز موی دماغ آنان شده است. صهیونیستها بر این باورند ایران این نیروی عظیم را در پساداعش رها نخواهد کرد و به حفظ و انسجام آن ادامه خواهد داد.
۲ـ تشکیل حشدالشعبی عراق
علاوه بر عراقیهایی که در سوریه جنگیدند، پیدایش نیروی مردمی در عراق آن هم به فرمان مرجعیت دینی و آموزش ایران و قانونی شدن آن برای همیشه در عراق، نقطه عطفی است که از دستاوردهای نبرد با داعش است. شاید هیچ کس گمان نمیکرد الگوی بسیج مردمی ایران عیناً در عراق متولد شود و صدها هزار نیروی با انگیزه مردمی شکل مسلحانه به خود بگیرند. تشکیل و استمرار حشدالشعبی در عراق و ماندگار شدن آن از دستاوردهای ذیقیمت نبرد با داعش است.
۳– شکلگیری حزبالله سوریه
هیچ کس باور نمیکرد در سوریه نیرویی مشابه حزبالله لبنان شکل بگیرد و هیچ کس نمیدانست روزی ارتش لائیک سوریه با جوهره دینی حیات مجدد یابد. در فردای داعش جریان مذهبی- اعتقادی سوریه زیربنای فرهنگی بسیاری از امور را ایجاد خواهد کرد و تفکر اسلام سیاسی در سوریه ماندگار خواهد شد.
۴- درک عینی قدرت منطقهای جمهوری اسلامی
نبرد با داعش نمایشگاه رؤیت قدرت جمهوری اسلامی نیز بود. این قدرت تا قبل از داعش ملموس نبود و محک نخورده بود و صهیونیستها و غرب سطح و میزان آن را به صورت عملی درک نکرده بودند، بنابراین اکنون میتوانند درک کنند که ایران تحریم شده میتواند با همه آنان بجنگد و در سختترین شرایط آنان را سرجای خود بنشاند. آشنایی با قدرت جمهوری اسلامی و نفوذ آن در قلبها و دلهای مردم منطقه ملموس گردید. مشخص شد که هزاران مجاهد در کشورهای شرقی و غربی ایران گوش به فرمان هستند تا در روز حادثه به میدان بیایند و طومار اشرار و تفالههای غرب را در هم بپیچند.
۵- ترکیدن حباب ملتسازی در اقلیم کردستان عراق
استقلالخواهی در کردستان عراق دهها سال به مثابه یک کابوس بر دولت عراق و کشورهای منطقه سنگینی میکرد اما زمان مناسب برای تحقق آن فراهم نبود. با پیدایش داعش و خصوصاً تصرف شمال عراق رهبران کردستان از آن سوءاستفاده و منطقه نفتخیز کرکوک را تصرف کردند. تصرف کرکوک که ۴۰درصد نفت عراق را در خود دارد باعث شد طمع کشورسازی در آنان دوچندان شود چراکه ثروت موجود در کرکوک از یک سو و گرفتاری دولت عراق از سوی دیگر را دو عامل تسریعکننده برای خود میدانستند، لذا در پایان داعش به این موضوع وارد شدند اما نه تنها آوردهای نداشتند که کرکوک نفتخیز را نیز از دست دادند و ملتسازی در کردستان عراق یک بار برای همیشه از حیز انتفاع ساقط شد و خواب صهیونیستها نیز آشفته گشت.
۶- اثبات بینتیجه بودن هماوردی سعودیها با ایران
نبرد با داعش میدان و نمایشگاهی بود که سعودیها مدعای قدرت منطقهای خود را عملاً محک بزنند و با همه وجود به میدان بیایند. تحریک رسانهای اهل سنت، پول، سلاح و تربیت نیروی ایدئولوژیک تکفیری، نه تنها هیچ دستاوردی برای سعودیها در عراق و سوریه نداشت که از وسط کار در یمن نیز صحنه را به جبهه مقاومت اسلامی باختند و این چنین بیمحابا خشم خود را به انحای مختلف بیرون میریزند.
۷- تکرار و تمرین دفاع از نوامیس اسلامی– شیعی
قدرت پیشگیری از ورود تکفیریها به مراکز مقدس شیعیان در عراق و سوریه و انگیزه تولید شده برای دفاع از مراکز یاد شده خود تجربه جدیدی بود که از ۲۰۰ سال پیش که وهابیها کربلا را نابود کردند تاکنون تکرار نشده بود. حفظ حرم آلالله در سوریه و دفاع از اماکن مقدس سامرا، کاظمین، کربلا و نجف و توفیق حداکثری در این مسیر، قدرت حفظ میراث و نوامیس اهل بیت پیامبر(ع) را نشان داد و افکار همه مسلمانان را بر آن متمرکز کرد.
۸- استمرار روح اسلام انقلابی
حضرت امام در پایان دفاع مقدس در شمارش دستاوردهای آن، مهمترین دستاورد آن را «استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ» دانستند. امام جنگ هشت ساله را عاملی برای تربیت کادر انقلاب اسلامی و کشور میدانستند چراکه بازتولید همان روحیه میتوانست نجاتبخش آینده کشور باشد. جنگ سوریه و عراق و شهادت بیش از هزار نفر از بهترین جوانان امروز ایران باعث پیوند جهاد و شهادت با نسلهای متأخر انقلاب که امام، جنگ و انقلاب را ندیده بودند، شد. وجود و شهادت امثال شهید محسن حججی تأثیری ژرف در جوانان ایران گذاشت و در باغ شهادت برای عدهای باز شد و برای تربیت نیروهای انقلاب و استمرار اسلام انقلابی فرصت کمنظیری بهوجود آمد.
۹- تحسین نبوغ، تشخیص و قدرت مدیریت نظام
قبلاً دو واقعه نظامی حساس در حاشیه ایران اتفاق افتاده که عبارت بودند از ظهور طالبان در افغانستان و شهادت دیپلماتهای ایران به دست آنان و حمله امریکا به عراق. در هر دو حادثه برخی نخبگان چپ یا اصلاحطلب از نظام خواستند که به طالبان حمله کنیم یا صدام را به مثابه خالد بن ولید فرض کرده و به کمک او با امریکای جهانخوار بجنگیم اما مدیریت کلان نظام ورود نظامی به هر دو درگیری را رد کردند.
امروز که سالها از آن دو جنگ میگذرد، همگان اعتراف میکنند ورود ما به آن دو جنگ بینتیجه و مانند چاهی ویل بود که معلوم نبود عاقبت آن چه خواهد شد.
اما ورود امروز به نبرد با تکفیریها که مستقیماً خود ما را هدف قرار داده بود، ابتدا مورد نقد همان جریانی بود که مبارزه با طالبان و امریکا را تجویز میکرد اما نحوه پایان تکفیریها و پیروزی جبهه مقاومت نشان میدهد نظام جمهوری اسلامی و نخبگان نظامی آن از درک و نبوع بالایی برخوردارند و در بین همه راههای ممکن بهترین راه را پیمودند و عناصر محوری آن همچون سرلشکر قاسم سلیمانی تا مرز اسطورگی پیش رفتهاند.
۱۰- ارتقای غرور ملی
ورود میدانی و مستقیم ایران به یک مبارزه منطقهای و غلبه قهرمانانه در آن، موجب ارتقای غرور ملی شد، چراکه ایرانیان از ۲۰۰ سال پیش صرفاً در موضع دفاع در داخل مرزهای خود بودهاند و یک سوم کشور را نیز از دست دادهاند. اینکه ملت مشاهده میکنند دشمن در آن سوی مرزها مورد تعقیب و سرکوب قرار میگیرد، احساس اعتماد نفس بیشتری میکنند و خود را در تراز ملت– کشورهای اثرگذار و فعال جهان حس میکنند و به خود میبالند که اقتدار و صلابت ایران به رخ دشمنان قسمخورده کشیده میشود.
۱۱- اختلاف و فروپاشی در شورای همکاری خلیجفارس
رقابت کشورهای ثروتمند عربی حوزه خلیج فارس در کمک به تروریستها و تقسیمبندی تروریستها به خوب و بد منجر به درگیری داخلی و قطع رابطه آنان با قطر شد. این اختلاف که به خودی خود یک پیروزی برای جمهوری اسلامی است، موجب نزدیکی قطر به ایران گردید و روند کمک به تروریستها دچار اخلال شد. فروپاشی انسجام شورای مذکور ارتباط مستقیم با جنگ در سوریه و عراق داشت و شکست در این جنگ و تحقیر سعودیها این اختلاف را دوچندان کرد، به طوری که تاکنون نتوانستهاند دور هم جمع شوند و تصمیم مشترک بگیرند.
۱۲- به میدان آوردن روسیه
شاید برای اولین بار باشد که ایران توانسته است از ظرفیت یک قدرت بزرگ برای همافزایی استفاده کند. درست است که روسیه منافع مستقلی در خاورمیانه دارد که در نسبت با غرب تعریف کرده است اما این جمهوری اسلامی بود که روسیه را متقاعد کرد نیروی هوایی خود را به این نبرد وارد کند و از توان آن برای سرکوب تکفیریها بهره ببرد.
تفاوت ما و روسیه این است که جریان تکفیری ما را نقطه مقابل خود تعریف کرده بود و جنگی با روسیه نداشت. ما مستقیماً مخاطب داعش بودیم ولی روسیه نبود اما کمک روسیه از این نظر مهم است که یک کشور جهان سومی بتواند یک قدرت جهانی را با خود همراه و از ظرفیت آن استفاده کند.
پس از شش سال جنگ نفسگیر و نابرابر، جمهوری اسلامی در منظر جهانیان پیروز این صحنه است. طراحان داعش و دیگر گروهها و تأمینکنندگان لجستیک و نیروی انسانی این جریان نه تنها آوردهای نداشتهاند که ظرفیتهای جدیدی برای جبهه مقاومت ایجاد کردهاند. در پایان داعش، ضریب امنیت صهیونیستها کاهش یافته و تهدید آن آسانتر شده است. از منظر رسانههای غرب و سیاستمداران آن دیار، ایران و همپیمانان، پیروز این صحنهاند و ترکیه نیز تسلیم جریان غالب شده و قدرت منطقهای ایران که قبلاً در قالب تحلیل ارائه میشد، عینیت یافت و تمرین تشکیل بسیج جهان اسلام در یک کارگاه میدانی محقق شد.
منبع: روزنامه جوان