سرویس جهان مشرق - روز شنبه ۱۹ می (۲۹ اردیبهشت ۹۷) مراسم عروسی «شاهزاده هنری» (مشهور به «شاهزاده هری») دوک «ساسکس» و نوه ملکه الیزابت دوم در قلعه تاریخی شهر وینزر برگزار شد. این مراسم که به تخمین کارشناسان انگلیسی ۳۲ میلیون پوند (بیش از ۱۸۱/۵ میلیارد تومان) هزینه داشت، با حواشی زیادی هم همراه بود که در اینجا به یکی از آنها میپردازیم.
در بسیاری از کشورهای مسیحی، سال نوی میلادی با فصل سرما همراه است و معضل بیخانمانی در این «روزهای جادویی» بیش از پیش در این کشورها خودنمایی میکند. انگلیس نیز از سالها پیش با مشکل بیخانمانی دست و پنجه نرم کرده است و اینگونه که از شواهد برمیآید، ثروتمندان و سیاستمداران این کشور نیز بدترین راهها را برای برخورد با این معضل انتخاب میکنند. در یکی از آخرین موارد این برخوردها، طی همان روزهای سرد ابتدای سال، «سایمون دادلی» رئیس شورای شهر وینزر، به پلیس این شهر دستور داد تا پیش از برگزاری مراسم ازدواج «شاهزاده هری» با هنرپیشه و دوستدختر آمریکاییاش «مگان مارکل»، بیخانمانها را از سطح شهر وینزر جمع کند[۱].
دستور دادلی به پلیس وینزر با واکنشهای مختلفی مواجه شد. از جمله، برخی فعالان مدنی در انگلیس، کمپینهایی را در اعتراض به این تصمیم راهاندازی کردند. یکی از این کمپینها در فیسبوک تشکیل شد و «تظاهرات علیه بیخانمانی در امتداد مسیر عروسی سلطنتی[۲]» نام داشت. اعضای این کمپین از مردم دعوت کرده بودند تا خودشان را شبیه بیخانمانها دربیاورند و در «مسیر عروسی سلطنتی» (مسیری که کاروان عروسی با جشن و پایکوبی از آن عبور میکند) مستقر شوند[۳].
خبرنگار سرویس جهان مشرق در خصوص معضل بیخانمانی در انگلیس و همچنین کمپین فیسبوکی اعتراض به این معضل، با «پیتر میلز» نویسنده و فعال اجتماعی انگلیسی و یکی از مدیران این کمپین گفتوگو کرده است. جالب است بدانید که میلز همچنین یکی از افرادی است که در ماجرای دستگیری و حبس «نرگس کلباسی اشتری» فعال و بشردوست ایرانی-انگلیسی در هند، برای آزادی او تلاش کرد[۴].
گزارشی از بیخانمانها در انگلیس در آستانه سال نوی میلادی (فارسی)
مشرق پیشتر برخی از آمارها و واقعیتها درباره بیخانمانی در انگلیس را بررسی نموده (گزارش را از اینجا بخوانید) و همچنین گزارشی درباره «میخهای ضدبیخانمان[۵]» در این کشور را نیز خدمت مخاطبان محترم ارائه کرده است (گزارش را از اینجا بخوانید).
لطفاً درباره وضعیت بیخانمان ها در انگلیس و دلایل آن توضیح بدهید.
طی ده سال گذشته با اتخاذ سیاستهای ریاضت اقتصادی در انگلیس، آمار بیخانمانها به شکل روزافزونی افزایش پیدا کرده است، به گونهای که اگر در خیابانهای انگلیس راه بروید، همه جا این افزایش شمار بیخانمانها به چشمتان میآید. همه شهرهای انگلیس طی این مدت شاهد رشد بیخانمانی بودهاند و به خصوص در کریسمس [به خاطر سرمای شدید هوا]، تصاویر زیادی از این افراد در شبکههای اجتماعی پخش شد که همگی در کنار هم تجمع کرده بودند. اگر از بالا به این صحنه نگاه کنید، به نظر میرسد زمین پر از زباله است، اما در واقع، اینها افرادی هستند که با وسایل خود در یکجا جمع شدهاند تا از سرما در امان بمانند.
درباره کمپین هم توضیح بدهید. چرا این کمپین آغاز شد؟
این کمپین در واقع با یک استاتوس فیسبوکی آغاز شد. یک نفر این استاتوس را به اشتراک گذاشت: «جالب نمیشود اگر مردم در امتداد مسیر عروسی سلطنتی، لباس بیخانمانها را بپوشند؟» این استاتوس در واکنش به اقدام رئیس شورای شهر وینزر بود که به نیروهای پلیس دستور داده بود تا در ماه می و همزمان با برگزاری مراسم عروسی سلطنتی، همه بیخانمانها را از منطقهای جمع کنند که برای مراسم در نظر گرفته شده بود.
من این استاتوس را دیدم و با خودم گفتم: چه ایده خوبی! و از آنجایی که برای یک مجله اینترنتی کار میکنم، این موضوع را با سردبیرم در میان گذاشتم. او هم گفت خوب است یک گروه فیسبوکی برای این کار ایجاد کنیم و ببینیم مردم چهقدر استقبال میکنند. آنوقت میتوانیم یک گزارش هم در اینباره بنویسیم. من هم همین کار را کردم. استقبال مردم واقعاً گسترده بود و مایه خرسندی خود من شد، چون هدف من این بود که توجه مردم را به مسئله بیخانمانی و اقدامات نفرتانگیز شورای شهر وینزر جلب کنم.
این کار از آنجایی اهمیت دارد که به طور کلی، شکاف عمیق طبقاتی و ثروتی را در انگلیس نشان میدهد؛ معضلی که انگلیس در آن مشهور شده است، هرچند در همه جای دنیا کم و بیش همینگونه است. به نظر من، تصاویر مراسم عروسی سلطنتی در خیابانهای وینزر با آن همه ثروت نفرتانگیز و در مقابل آنها افراد فقیر و بیخانمانی که دارند از سرما و گرسنگی و بیماریهای روحی و روانی میمیرند، فرصت خوبی است برای آنکه نشان بدهیم این شکاف چه اندازه عمیق است، به خصوص اینکه این افراد ثروتمند، بخشی از ثروتشان را هم از مالیاتهای ما به دست آوردهاند.
یکی از جنبههای استقبال خوب از کمپین که ما را هم غافلگیر کرد این بود که خبرگزاریها و رسانههای مختلفی با ما تماس گرفتند. ما میخواهیم پیام خود را به هر کس که بتوانیم، برسانیم تا مردم نتوانند آنچه را که دارد در خیابانها اتفاق میافتد، نادیده بگیرند؛ و این کار از طریق رسانهها ممکن میشود. رسانهها معمولاً دائماً به ما میگویند که «همه چیز درست خواهد شد» و «ما برای آینده آماده هستیم» و از این دست حرفها؛ در حالی که واقعیت چیز دیگری است: مردم به اطرافشان نگاه میکنند و میبینند که چگونه همسایه دیوار به دیوارشان از فرط مشکلات راهی تیمارستان میشود.
طی این ده سال ریاضت اقتصادی، همواره اعتراضات مختلفی در انگلیس برگزار شده است، مثلاً علیه «سرویس سلامت همگانی» [نظام خدمات درمانی] و سایر بخشهایی که مردم از آنها ناراضی هستند. شمار این اعتراضات نیز روزبهروز افزایش پیدا کرده است، اما مشکل اینجاست که هزینههای ایابوذهاب آنقدر زیاد است که مردم نمیتوانند هزینه سفر به نقاطی را پرداخت کنند که اعتراضات در آنجا برگزار میشود. به همین دلیل هم من کمپینی را برای تأمین هزینه ایابوذهاب به محلهای اعتراض راهاندازی کردم.
این افزایش هزینههای زندگی هم یک سیاست حکومتی است. مثلاً جدیداً میخواهند قانونی تصویب کنند که به موجب آن هر کس میخواهد در انتخابات رأی بدهد، باید پاسپورت یا گواهینامه رانندگی داشته باشد. اینها همه در انگلیس هزینهبر است. خود من پاسپورت ندارم؛ نمیتوانم هزینه تهیه پاسپورت را پرداخت کنم. به این ترتیب میتوانند کنترل کنند که چه افرادی در انتخابات رأی خواهند داد.
ماجرای کیسههای خواب چه بود؟
پوشیدن کیسههای خواب و لباسهای بیخانمانها در واقع ایده من نبود، اما نکته الهامبخش این کمپین بود. هدف از پوشیدن لباسهای بیخانمانها، رساندن یک پیام بود و به همین دلیل هم هست که شما الآن دارید با من صحبت میکنید؛ به همین دلیل هم هست که شهردار به سراغ من آمد. البته انتخاب با خود مردم است که خود را شبیه به بیخانمانها دربیاورند یا نه. قطعاً پوشیدن این لباسها، تصاویر جالبی را از اعتراضات مخابره میکند.
این پیشنهاد از آنجایی که مطرح شد که شورای شهر میخواست افرادی را که چنین ظاهری دارند، از خیابانها جمع کند و بنابراین مردم تصمیم گرفتند در اعتراض به این تصمیم، خودشان را شبیه بیخانمانها کنند. علاوه بر این، چنین ایدهای موجب میشود تا مردم علاقه بیشتری به شرکت در این اعتراضات از خود نشان بدهند؛ و هدف ما هم همین است که هرچه میتوانیم افراد را در اعتراض به شکاف طبقاتی و ثروتی به خیابان بیاوریم. البته پیشنهاد هم کردهایم که بعد از اعتراضات، این کیسههای خواب را برای استفاده به بیخانمانها هدیه کنند.
گفتید شهردار به سراغ شما آمد. جریان چه بود؟
فکر میکنم صفحه فیسبوک و گزارش من را دیده بودند. هم از دفتر شهردار و هم از روزنامه ایندیپندنت با هم تماس گرفتند و به خانه من آمدند، که البته خانه خود من هم نیست؛ به یک معنا خود من هم بیخانمان هستم. به هر حال آنها درِ خانه آمدند و میخواستند با من مصاحبه کنند. من میدانستم که شهردار کاملاً جناح راستی و طرفدار دولت است، اما فکر کردم فرصت خوبی است تا درباره مشکل بیخانمانی با آنها صحبت کنم.
البته آنها همه استاتوسهای قبلی فیسبوک من را بررسی کرده بودند تا بلکه موضوعی پیدا کنند و از آن علیه من استفاده نمایند. آنجا دیده بودند که من پیامهای در انتقاد از نظام سلطنتی در فیسبوک گذاشتهام. من واقعاً هم خشمگین هستم از اینکه این افراد از مردم مالیات میگیرند و روزبهروز ثروت خود را بیشتر میکنند، اما این تنها پیامدی که این ثروتاندوزی دارد، دامن زدن به شکاف طبقاتی در انگلیس است. به هر حال، آنها میخواستند من را فردی خشونتطلب و ضدسلطنت نشان بدهند تا به این ترتیب ماهیت اعتراضات را زیر سؤال ببرند.
این در حالی است که اعتراضات ماه می هیچ ارتباطی به شخص من ندارد، بلکه هدف از آن نشان دادن مشکل بیخانمانی در انگلیس به مردم در سراسر دنیاست. واقعیت این است که روز مراسم ازدواج، چشم همه مردم دنیا به وینزر بود و این، فرصت بسیار عالیای بود که به همه مردم در هر نقطه از جهان نشان بدهیم که انگلیس تا چه اندازه درگیر شکاف طبقاتی است.
روزنامه گاردین، دو سال پیش، گزارشی درباره پدیدهای منتشر کرد که نام آن را «میخهای ضدبیخانمان» نامیده بود. به نظر میرسد حکومت انگلیس با بیخانمانها خیلی مشکل دارد. این مشکل از کجا ریشه میگیرد؟
سؤال خوبی پرسیدید، چون مشکل بیخانمانی مستقیماً به سرمایهگذاری خود دولت در بخش مسکن و تأمین سرپناه برای مردم برمیگردد. طی همین ده سال اخیر که سیاستهای ریاضت اقتصادی اجرا شدهاند، دولت انگلیس در حوزه ساختوساز مسکن سرمایهگذاری نکرده است و تعداد خانههایی که در این مدت ساخته شدهاند بسیار اندک بوده است. بنابراین مشکل اینجاست که خانهای وجود ندارد تا مردم در آن زندگی کنند. از طرف دیگر، هزینه خوراک هم در انگلیس سرسامآور است.
نکته دیگری هم درباره بیخانمانی وجود دارد: افرادی که در رأس هرم قدرت و ثروت قرار دارند، همواره میخواهند بقیه مردم را پایین نگه دارند. برای آنها نه تنها اهمیتی ندارد که مردم بیخانمان باشند یا مشکلات دیگری در زندگیشان وجود داشته باشد، بلکه اتفاقاً همین را میخواهند. وقتی مردم مشکل داشته باشند، دلسرد و بیانگیزه میشوند و دیگر به دنبال قیام و مبارزه با افراد بالای جامعه برای بهبود وضعیت خودشان نخواهند بود.
مسئله بیخانمانی راهحلهای زیادی دارد. به عنوان مثال، دولت فرانسه پناهگاههایی را در نقاط مختلف این کشور احداث کرده که درهای آنها در فصل زمستان به روی بیخانمانها باز است و این افراد میتوانند در فصل سرما در این پناهگاهها جمع شوند. حتی راهحلی به همین سادگی میتواند زندگی بسیاری از افراد بیخانمان را متحول کند. البته ساختن پناهگاههای موقت برای ماههای سرد زمستان، راهحل معضل بیخانمانی نیست، بلکه راهحل این مشکل، ساختن مسکن است، اما به هر حال، همین کار هم میتواند تأثیر زیادی داشته باشد.
سال ۲۰۱۰ دولتی محافظهکار در انگلیس روی کار آمد و سیاستهای ایدئولوژیمحور ریاضت اقتصادی را در این کشور پیاده کرد؛ سیاستهایی که ثابت کردهاند کاملاً نامعقول هستند. بدهی دولت اکنون به چندین تریلیون دلار رسیده است، در حالی که تا پیش از آغاز کار این دولت، چند بیلیون دلار بود. من نمیدانم با این پولها چه کار میکنند، اما میدانم که بهرغم اتخاذ سیاستهای ریاضت اقتصادی، بدهی دولت از هر زمان دیگری بیشتر است و مردم هم به سختی زندگی خود را میگذرانند.
«سایمون دادلی» که دستور جمع کردن بیخانمانها از خیابانهای وینزر را صادر کرده بود، بعد از مشاهده واکنشها به این دستور، تلاش کرد تا به خیال خودش مسئله را حلوفصل کند. وی تمایزی میان «بیخانمانی» و «رفتار ضداجتماعی» قائل شد، اما به نظر میرسد این موضع او وضعیت را بدتر کرده باشد، چراکه عملاً بیخانمانها را به انجام رفتارهای ضداجتماعی هم متهم کرد. مشکل الآن دقیقاً چیست؟ بیخانمانی یا رفتارهای ضداجتماعی؟
من هم دیدهام که دادلی رفتارهای ضد و نقیضی انجام میدهد؛ دلیل آن هم این است که واکنشهای بسیار شدیدی به حرفها و اقدامات او شکل گرفته است. مردم انگلیس انسانهای دلرحمی هستند و معمولاً از مظلوم دفاع میکنند. در این مسئله هم واکنشهای شدیدی به دادلی نشان دادند و این موجب شد تا وی از موضع صددرصد غیرانسانی خود عقبنشینی کند.
یکی از دوستان من در ماجرای «حبابِ داتکام» [حباب اقتصادی در حوزه اینترنت بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۱] به یکباره ثروتمند شد و سپس تمام ثروت خود را از دست داد و ورشکسته شد. او همه چیزش، از جمله انگیزهاش را برای کار و پیشرفت، از دست داد. من از افرادی که با دادلی همعقیده هستند میخواهم که تصور کنند (اگرچه این تصور برایشان خیلی سخت است) که در خیابان، وحشتزده و گرسنه هستند، از سرما به خود میلرزند، و هیچ کجا را ندارند که بروند. در این شرایط چه کار میکنند؟ واقعیت این است که بخشی از مردم در انگلیس فقیر هستند و هیچ راهی هم برای خارج شدن از فقر ندارند. متأسفانه سیاستهای دولت انگلیس هم روزبهروز درهای بیشتری در مسیر خروج از فقر را به روی مردم میبندد.
شما همچنین در کمپین آزادی «نرگس کلباسی» از زندان در هند نیز نقش داشتید. در اینباره هم توضیح بدهید.
نرگس یک شهروند ایرانی-انگلیسی و از دوستان من بود. او مدتی در کانادا نهادهای خیریه داشت و بعدها تحت تأثیر احساسات ایرانیاش برای اهداف انساندوستانه به هند رفت. آنجا یک یتیمخانه تأسیس کرد تا به کودکان هندی کمک کند. چند سال پیش، ارتباط او با ما قطع شد. بعداً من از طریق یکی از دوستان مشترکمان از ماجرای دستگیری و اتهام وی باخبر شدم. در آنجا به ناحق به قتل غیرعمد یک کودک متهم شده و مدتی را بازداشت و زندان بود. البته الآن آزاد شده و اگرچه من خبری از او ندارم، اما میدانم که سالم است و در امنیت زندگی میکند.
من بخش کوچکی از کمپین آزادی نرگس بودم، اما خوشبختانه این کمپین نتیجه داد و نرگس آزاد شد. ماه می سال گذشته میلادی بود که نرگس تبرئه و از زندان آزاد شد، اما این آزادی نتیجه تلاشهای دولت ایران بود. از آنجایی که نرگس ایرانیالاصل بود، دولت انگلیس هیچ اقدامی برای کمک به او نکرد. دولت ایران بود که اکثر پیگیریها را انجام داد.