سرویس فرهنگ و هنر مشرق - اکران روز چهارم جشنواره فیلم فجر هم که با دلسردی اهالی رسانه آغاز شده بود اما یخ جشنواره با «به وقت شام» ابراهیم حاتمیکیا آب شد. فیلم «امیر» نیما اقلیما به عنوان کارگردان فیلم اولی در اکران اول روز چهارم سرمای زیادی را به جشنواره وارد کرد.
فیلمی با ریتم آرام و فضای سفیدی که در آن وجود داشت برای مخاطب کسلکننده و بیمحتوا بود. اما اقلیما در اولین ورود خود به سینمای ایران توانسته بود فیلمی مفهومی و با قاببندیهای منحصر به فرد خود، فیلمی را به نمایش بگذارد که میتواند یکی از امیدهای سینمای ایران در آینده باشد.
«امیر» ماجرای فردی است که برای یافتن همسر و فرزندش روانه تهران میشود تا با کمک دوستش امیر با بازی میلاد کیمرام خانواده خود را پیداکند. امیر با تمام گرفتاریها و مشکلاتی که خود و خانوادهاش دارد تلاش دارد تا با روش خود مشکلات را حل و راهحلهایی را انتخاب کند که کمکی به عادی شدن زندگی همگان کند.
بازی میلاد کیمرام در این فیلم آرام و بیتنش بوده و در کمال آرامش داستان روایت میشد و هیچ استرس و تنشی در آن جریان نداشت. توجه فیلمساز به مشکلات اقتصادی جامعه و ارتباطات مخفیانه در لایههای زیرین قصه به خوبی گنجانده شده بود که هر چه بیشتر پیش میرفت، شفافیتهای بیشتری پیدا میکرد. نقشآفرینی سحر دولتشاهی در نقش فردی که دارای مشکلات روحی و روانی است از نقاط قوت فیلم است.
یکی از نکات مثبت فیلمساز استفاده از قاببندیهای خاص اقلیما بود که دوربین خود را در جایی قرار میداد که شخصیت اصلی داستان در گوشه تصویر دیده شود و از همانجا داستان خود را روایت میکرد. داستانی یکدست و جمعوجور که با پایان بندی خوبی داستان را روایت کرد و به نتیجه رساند.
در مجموع با اینکه «امیر» نیما اقلیما در مقام کارگردان فیلم اولی نسبت به برخی فیلمهای جشنواره یک سروگردن بالاتر از برخی فیلمها بوده اما هرگز نمیتواند با روایت داستان خود به گیشه خوبی در سینمای ایران برسد.
«خجالت نکش» جایگزین «زاپاس» شد
دومین فیلم اکران روز گذشته «خجالت نکش» رضا مقصودی بود، که پیش از این فیلمنامه «لیلی با من است» را به نگارش درآورده بود و بعنوان یکی از سه فیلم اولی حاضر در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت.
بیشتر بخوانید:
از خواب جشنواره در «کامیون» پرتوی تا رونویسی «منیژه حکمت» از اصغر فرهادی
مضمون فیلم، «خجالت نکش» موضوعی است که سالها دغدغه مسوولین و مردم بوده و طی سالهای بعد از انقلاب، در هر دوره، به شیوههای مختلف به آن پرداخته شده است. افزایش یا کاهش جمعیت، با سیاست و منطق مدیران هر دوره. در واقع از نظر سوژه و تلنگرهایی که میزند، انتخاب کارگردان هوشمندانه به نظر میرسد.
در «خجالت نکش» شاهد نحوه پرداخت به سوژه و نگاه سیاسی و اجتماعی موجود در روایت هستیم که کارگردان دست به نمایش گذاشتن تصویر محمود احمدینژاد و سیاستهای آن دوران و افزایش فرزندآوری و نیاز جامعه به آینده سازان کشور گذاشته است که استفاده از اسامی و شعارهای دولتی و حکومتی، بتواند مخاطب را مجذوب خود کند.
«خجالت نکش» داستان زندگی زن و شوهری با بازی «احمد مهرانفر» در نقش قنبر و «شبنم مقدمی» در نقش صنم است که با داشتن عروس، داماد و نوه، در سن میانسالی بچهدار میشوند. این اتفاق آن هم در روستایی کوچک که هیچ چیز از دید اهالی پنهان نمیماند و این اتفاق زن و شوهر را دچار اتفاقاتی کمیک و بامزه میکند. اتفاقات، جدال این دو با یکدیگر، شوخیهای کلامی و ... از ویژگیهایی است که باعث شده تا این اثر طنز تا حدودی به دل مخاطب بنشیند.
ترکیب بازیگران مقصودی مخاطب را یاد «زاپاس» برزو نیکنژاد میاندازد که تهیهکننده آن یکی است و با داستان متوسط خود قصه زیبایی رو روایت کرده بود. زوج شبنم مقدمی و احمد مهرانفر در این فیلم همان زوج «زاپاس» نیک نژاد بودند و با همان شوخیهای دم دستی و گاها بانمک که تمام تلاش خود را کرد تا بتواند لبخند بر روی لب مخاطبان خود بیاورد اما این فیلم هم در حد و اندازه جشنواره فیلم فجر نبوده و جای این سوال است که آیا قرار است اینگونه آثار، سینمای ایران را معرفی کنند؟
فیلمی که مقصودی میتوانست با کمی آب بستن به آن و کش دادن قصه فیلم آن را تبدیل به یک سریال جذاب و کمدی کند از سینمای ایران سر درآورد و هرگز در حد و اندازه یک فیلم سینمایی نخواهد بود. اما میتوان به عنوان اولین فیلم سینمایی کارگردان از آن یاد کرد و سالهای سال باید در این راه قدم و قلم بزند تا به عنوان کارگردانی خوش ساخت معرفی شود.
فیلمساز در این فیلم موضوع فرزندآوری آن هم با چشمان بسته و تبلیغ دولتها و دادن حق یارانه و با شعارهای زیبایی که پخش میشد را نتیجه این گونه اقدامات القا میکند و به طنز نشان میدهد که یارانههای فرزندان به خوبی زندگی آنها در استانها را میگذراند و این اشارات مستقیم غیرمستقیم به تصمیمات دولتمران را بازیچه شوخیهای کلامی خود قرار می دهد.
مقصودی بسیار زیرکانه از تغییر سیاستهای کلان کشور در امر کنترل جمعیت استفاده میکند و با استفاده از نمایش تکههایی از سخنرانیهای رییس جمهور سابق نشان میدهد هنوز همان نویسنده خلاقی است که میتواند از یک سیاست، یک فیلم طنز سینمایی بسازد اما هرچه فیلم جلو میرود نقاط ضعف این فیلم طنز نیز بیشتر خودنمایی میکند.
بیشتر بخوانید:
سفر به تبوتاب دهه ۶۰ با «بمب» پیمان معادی + عکس
آنچه که در فیلم «خجالت نکش» به وفور یافت شد وجود شخصیتهای زائد بود. شخصیت صنم که کاملاً بیشباهت به زنان روستایی بوده که حتی طی بیست سال بدون تغییر میماند و در آخر کاراکتر بیرنگ و روح «لیندا کیانی» به عنوان خدمتکار خانه افغانستانی که به خوبی در فیلم گنجانده نشد.
در پایان این فیلم هم باید گفت که ضعف بزرگ کار در نحوه پرداخت به شخصیتهای فیلمنامه و به استهزاء گرفتن شعار «ما میتوانیم» است که فیلمساز سعی کرده تا با کمک کاریکاتوریزه کردن آن فیلم را جلو ببرد که در آن هم ناموفق بوده است.
برگ برنده جشنواره در «به وقت شام» حاتمی کیا
اما آخرین فیلم روز چهارم جشنواره «به وقت شام» حاتمیکیا بود که بسیاری از منتقدان و اهالی رسانه، از ماهها پیش از آغاز جشنواره فیلم فجر، چشم انتظار تماشای آن بودند. چشم انتظاری که بالاخره در روز گذشته جشنواره به پایان رسید و با یک اثر زیبا و جدید از کارگردان بلندآوازه سینمای ایران یعنی ابراهیم حاتمیکیا روبرو بودند.
درباره ساخته اخیر حاتمی کیا مطالب دیگری نیز در مشرق منتشر شده است:
تاریخ سینمای ایران پس از «به وقت شام» دوباره ورق خورد
آیا مهدویان، حاتمی کیا را پشت سر میگذارد؟
فیلمی که مجموعه کوچکی از تلاشها و رشاتهای سردارن بینشان مدافع حرم را به نمایش کشید و اجازه نداد این زحمات در تاریخ سینمای ایران به فراموشی سپرده شود.
فیلم ارزشمندی که باید پیش از این، آن هم نه در یک اثر سینمایی بلکه بیش از آن توسط سینماگران کشور شاهد میبودیم و بخشی از رشادتها و جان سپاریهای شهدای گمنام مدافع حرم را به نمایش می گذاشتند. «به وقت شام» حاتمیکیا راهگشای ورود سینما به تحولات منطقه از جمله سوریه و عراق و لبنان بوده است که توانست به خوبی بخشی از آن را به نمایش بگذارد.
فیلم یکدست و روانی که با داستان خوب خود از ابتدا تا انتهای فیلم مخاطب را با خود همراه میکند و با نتیجه رساندن قصه خود آن را به پایان میرساند. قصه به شدت درگیرکننده و قهرمان پرور است و تقریبا همان چیزی است که به حال امروز جامعه میخورد.
یکی از نکات مثبت «به وقت شام» اتفاقات داستان فیلم است که ارتباط ارگانیکی خوبی با هم دارند و باعث باورپذیری آن برای مخاطب عام میشود.
بازی روان هادی حجازیفر مانند خون تازه در این فیلم جریان دارد که با همراهی بابک حمیدیان آن را برای تماشاگر باورپذیر کرده است. فیلم «به وقت شام» ابراهیم حاتمی کیا میتواند یکی از برگهای برنده جشنواره سیوششم فیلم فجر باشد که در پایان جشنواره، برگزارکنندگان این جشنواره به آن افتخار میکنند؛ اگر نگاههای سیاسی همانند آنچه درباره «بادیگارد» رخ داد، مانع آن نشود.