گروه فرهنگ و هنر مشرق - چند هفته طول کشید تا نخاله های ساختمان پلاسکو جمع شدند و چند ماه طول کشید تا جای خالی این ساختمان در یکی از پر رفت و آمد ترین خیابان های شهرمان، فراموش شد اما توی همین هفته ها و ماه ها، مصطفی کیایی مقدمات ساختن یک فیلم سرپا و آبرومند برای فراموش نکردن خاطرات تلخ آن روزها و شب ها را مهیا می کرد و توانست بی حاشیه، «چهارراه استانبول» را به جشنواره سی و ششم برساند. وقتی ما در غم آتش نشانان نشسته بودیم، مصطفی کیایی، فیلمنامه نیمه کاره خود را کنار گذاشت و نشست به نوشتن یک داستان برای ساختمان 70 ساله شهرمان که حالا دیگر نبود. همین کافی است که به احترام این اقدامِ به موقع، سپاسگزار او باشیم.
اصلا اینکه «روایت داستان در جاهایی به مشکل می خورد» و اینکه «بازی مهدی پاکدل از آب درنیامده» و اینکه «زوج محسن کیایی و بهرام رادان ادامه ی فیلم بارکد است» و اینکه «تعقیب و گریزهای فیلم های کیایی، تکراری و خسته کننده شده» و خیلی چیزهای دیگر، چه اهمیتی دارد وقتی تلاش های مصطفی کیایی، به روز است و تماشاگر را نزدیکِ دو ساعت با داستانش همراه می کند.
به عنوان کسی که سال ها، هر روز از کنار ساختمان پلاسکو می گذشتم، اعتراف می کنم بازسازی کیایی از این ساختمان و حتی طبقاتش، بیش از اندازه واقعی و باورپذیر است تا آنجا که شک می کنم سکانس های آتش سوزی را قبل از ریزش ساختمان، فیلمبرداری کرده اند!
تلاش فرید فصیحی و محسن آقابیک در بخش جلوه های ویژه بصری و میدانی به خوبی توانسته «چهارراه استانبول» را برای تماشاگر، باورپذیر کند؛ اگر چه بازی مهدی پاکدل و هنروران آتش نشان، این نقطه قوت را با چالش هایی مواجه کرده است.
«چهارراه استانبول» در روایت هم ضعف هایی دارد و حتی در چند پلان، با انتقاد از شهردار تهران و مسئولان ستاد بحران، زحمات آن ها را نادیده می گیرد اما همه این ها را می شود به قوت های فیلم از جمله بازی روان و پر انرژی محسن کیایی و مسعود کرامتی، نادیده گرفت. کرامتی که سال ها از سینما به عنوان بازیگر دور بوده، حالا در «چهارراه استانبول» فرصت خوبی پیدا کرد تا چهره باورپذیری از یک راننده تاکسیِ متعصب و رنج دیده نمایش دهد.
تقریبا می توان گفت به غیر از تینو صالحی (در نقش محمود، پسر عموی لادن) و سعید چنگیزیان (در نقش سردسته قماربازان) و البته مهدی پاکدل (در نقش سرآتش نشان) بقیه بازیگرها به درستی از عهده نقششان برآمده اند. حتی سحر دولتشاهی (در نقش فرنگیس، همسر بهمن) هم با این که متولد تهران است، به خوبی توانسته لهجه گیلکی را تقلید کرده و از عهده ی سادگی های یک زن اهل بندر انزلی بربیاید.
«چهارراه استانبول» روایت بهمن (با بازی بهرام رادان) و اَحَد (با بازی محسن کیایی) است که به خاطر واردات بی رویه پوشاک خارجی دچار ورشکستگی شده اند و حالا تصمیم می گیرند با شرکت در یک قمار، آخرین شانسشان را هم امتحان کنند. لادن (با بازی ماهور الوند) علاقمند ازدواج با احد است و شبی از دست پدرش به او و کارگاهش در ساختمان پلاسکو پناه می برد. فردا صبح در حالی که لادن پشت درهای قفل، محبوس شده، ساختمان پلاسکو آتش می گیرد و تلاش های احد و بهمن برای نجات او شروع می شود.
ساختن «چهارراه استانبول» برای کیایی، محدودیت هایی هم داشته و به گفته خودش، جز سازمان آتش نشانی تهران، هیچ دستگاه دیگری با او همکاری نکرده است و این یعنی هنوز هم سینمای مستقل می تواند دست روی زانو گذاشته و آثاری تولید کند که هم از دغدغه های مردمی خالی نیست و هم بی شک می تواند در اکران عمومی به فروش خوبی دست پیدا کند؛ چیزی بین سینمای بدنه و سینمای دغدغه مند اجتماعی. نوعی از فیلم، که کیایی همواره دنبال آن بوده و در «چهارراه استانبول» هم به خوبی به مرزهای آن را درنوردیده.
نکته آخر اینکه در جریان آواربرداری از پلاسکو، نام «مسعود» به عنوان یکی از شهدای آتش نشان برده می شود، در حالی که در بین شهدای این حادثه، هیچ مسعودی وجود ندارد!
*میثم رشیدی مهرآبادی