سرویس سیاست مشرق - راههای نفوذ و ضربهزدن متنوع است. روزنامه نگار، فعال محیط زیست، عضو تیم مذاکره کننده هستهای، فعال حوزه فناوری اطلاعات و...
در روزهای اخیر خبر دستگیری یک شبکه که در قالب فعالیت زیستمحیطی به جاسوسی و جمع آوری اطلاعات میپرداخت، در صدر اخبار قرار گرفت. این اتفاق با واکنش گسترده رسانههای ضدانقلاب مواجه شد. این گروه جاسوسی قصد داشتند در پوشش فعالیتهایی مثل حمایت از «یوز ایرانی»، «مبارزه با کمآبی» و... گرای سایتهای موشکی و هستهای کشور را به دشمن بدهند و در بحث «تروریسم آب» نیز برنامه گستردهای داشتند.
به بهانه این اتفاق، مروری داریم بر حضور جاسوسها در مراکز تصمیم گیر و تصمیم ساز در سالهای اخیر.
**نازنین زاغری؛ مادری بیگناه! با نام مستعار «پریسا»
خرداد سال ۹۵، سپاه ثارالله استان کرمان طی بیانیهای، خبر از بازداشت یک ایرانی با تابعیت انگلیسی به نام «نازنین زاغری» داد. در این بیانیه آمده بود:
«طی اقدامات اطلاعاتی گسترده در فضای مجازی و حقیقی یکی از سر شبکههای اصلی وابسته به بیگانگان که مأموریتهای مختلفی در راستای تحقق اهداف شوم دشمنان نظام انجام داده بود شناسایی و دستگیر شد. خانم نازنین زاغری تبعه ایرانی - انگلیسی است که در تاریخ ۱۵ فروردین سال جاری توسط نیروهای سازمان اطلاعات سپاه کرمان در فرودگاه امام خمینی (ره) دستگیر و به کرمان منتقل شد».
همزمان با تبلیغات سنگین رسانهای، عفو بینالملل درباره سلامتی نازنین زاغری و خطر "خودکشی" او هشدار داد! و «اِما تامسون» فیلمنامهنویس و بازیگر انگلیسی برنده اسکار، خطاب به وزیر خارجه انگلیس نوشت: «سوار هواپیما شو و به ایران برو و نازنین زاغری را آزاد کن!».
پس از دستگیری «نازنین زاغری» تبلیغات سنگین و فشردهای از سوی رسانههای انگلیسی و رسانههای فارسیزبان معاند صورت گرفت. این رسانهها با انتشار تصاویر احساسی از نازنین زاغری و فرزند خردسالش مدعی شدند که زاغری، مادری بیگناه است که تنها برای دیدار با خانواده خود به ایران سفر کرد و دستگیر شد.
بوریس جانسون در ۱۰ آبان امسال، در جلسه استماع کمیته روابط خارجی پارلمان بریتانیا گفت: «وقتی بررسی میکنم که ببینم نازنین زاغری-راتکلیف در حال انجام چه کاری بوده، میبینم که طبق برداشت من، او تنها آموزش روزنامهنگاری میداده است».
پس از اظهارنظر جانسون، برخی از آن بهعنوان «گاف بزرگ» نام بردند؛ اما برخی دیگر معتقد بودند که اظهارات مضحک وزیر خارجه انگلیس یک عملیات فریب برای پوشاندن جرم اصلی و البته مهمتر از آن «پنهان کردن دوستان اصلی در تهران» بوده است بسیار منطقی است که انگلیس برای حفظ شبکه خود در سطوح مختلف کشور، زاغری را به کاری کمارزش و بیاهمیت متهم کند، رسانهها و احزاب انگلیس به وزیر خارجه حمله کنند... تا سرپلهای اصلی محفوظ بمانند وگرنه با هیچ منطق امنیتی نمیتوان پذیرفت که این سخن جانسون، «گاف» باشد...
اما زاغری با چه کسانی در ایران ارتباط داشت و برنامه بلندمدت او، ساخت و تجهیز کدام شبکه اجتماعی در «کدام طبقه» بود؟! مردم عادی جامعه هدف او بودند یا برخی خواص و فعالیتهای خیریه و اجتماعی خانواده آنها و فرزندانشان اصلیترین هدف زاغری بودند؟!
زاغری کارمند بنیاد اصطلاحا خیریه تامسون رویترز بود و بنا بر اظهار صریح «ونیک ویا» مدیر اجرایی این بنیاد «زاغری روزنامهنگار نیست و در این بنیاد بهعنوان «مدیر پروژه» کار میکرده است...» حال باید پیدا کرد «پروژهای» را که ارزش سفر وزیر خارجه انگلیس به ایران و اقامت یکشبه و چانهزنیهای مختلف را داشته باشد.
وزیر خارجه انگلیس- آذر ۹۶- برای آزادی جاسوسهای دوتابعیتی از جمله «نازنین زاغری» به ایران سفر کرد.
گفتنی است «نازنین زاغری» که بهخوبی از ورود به پروژههای امنیتی اطلاع داشته با نام مستعار «پریسا» فعالیت میکرده است.
همزمان با فشار رسانههای معاند نظام و تبرئه و مظلومنمایی از «نازنین زاغری» روزنامههای اصلاحطلب نیز به تبرئه وی پرداختند.
روزنامه بهار در گزارشی به بهانه سفر وزیر امور خارجه انگلیس به تهران، ضمن تلاش برای تبرئه جاسوس دو تابعیتی (نازنین زاغری) و زمینهسازی برای تحویل این مجرم امنیتی به انگلیس، پرونده وی را به موضوع حقوق بشری تقلیل داد و نوشت:
«بیتردید عدم حل موضوع نازنین زاغری در عدم توسعه مناسبات تأثیرگذار است و از طرف دیگر نیز باید متوجه بود که تهران و لندن اختلافات حقوق بشری بسیاری از گذشته تا به امروز داشتهاند که این اختلافات بر روابط دو کشور سایه انداخته است و بنابراین نباید انتظار داشت که این اختلافات یکشبه حل شود».
همچنین علیرضا رحیمی نماینده اصلاحطلب لیست امید مجلس نیز که پیشتر در ماجرای سلفی حقارت آمیز نمایندگان مجلس با موگرینی حاشیهساز شده بود در اقدامی تأملبرانگیز ضمن تلاش برای حمایت و تطهیر مجرمان امنیتی دو تابعیتی، دستگیری این جاسوسان را تسویه حساب سیاسی خواند و گفت:
«موضوع آزادی خانم زاغری به قوه قضائیه مربوط میشود که دستیابی به این نتیجه در این مذاکرات قابل پیشبینی نیست... موضوع دو تابعیتی یک حق بینالمللی است و چنین نیست که فردی بهصرف این مسئله در مظان اتهام جاسوسی، ارتباط با بیگانه یا نفوذ قرار گیرد. متأسفانه بخش قابلتوجهی از این مسئله در داخل سیاسی شده است، بدین معنا که قسمتی از تسویهحسابهای سیاسی به بهانه دو تابعیتیها انجام میگیرد تا به واسطه آن مدیران ارشد دولتی بهنوعی مورد تردید افکار عمومی قرار گیرند».
لازم به ذکر است که زاغری به ۵ سال حبس قطعی محکوم شد.
**هما هودفر؛ مأمور شبکهسازی در میان زنان با هدف قداست زدایی از دین
خرداد ۹۵، «هما هودفر» یکی از فعالان شبکههای فمینیستی و عضو هیئتمدیره و از بنیانگذاران موسسه برانداز «ولوم» که دارای تابعیت ایرانی- ایرلندی و کانادایی بود، توسط ضابطین قضایی دستگیر شد.
بنیاد ولوم WLUML)) به همراه دیگر بنیاد هلندی «هیفوس» که زیر نظر وزارت خارجه هلند فعالیت میکند، در پوشش «همکاریهای انساندوستانه» و «توانمندسازی» و تحت عناوین بنیادها و سازمانهایی نظیر شبکه امیدیار، بنیاد فورد، گروه آتیه، دانشگاه سواز لندن و ... برنامههای خود را در حوزههای زنان، پیش میبرد.
در سیاستهای این بنیاد هلندی تأکید شده است که برنامهها و کمپینهای آن باید مبتنی بر قداست زدایی از دین و قوانین مذهبی، تأکید بر تسلط و اختیار زنان بر بدن و جنسیت خود برای برگزیدن تجرد، حفظ برابری جنسیتی و تلاش برای تغییر قوانین دینی بر همین مبنا باشد.
از بنیانگذاران اصلی این بنیاد، «مریم هلی لوکاس» الجزایری وهما هودفر» ایرانی-کانادایی-ایرلندی» هستند. در بین زنان ایرانی همکار ولوم میتوان از شادی صدر نیز نام برد که با وساطت و معرفی هما هودفر به ولوم پیوست تا کمکهای مالی بیشتری در راستای برنامههای (هتاکیها) خود دریافت کند.
مریم نمازی هم از دیگر همکاران بنیاد ولوم در هلند و انگلستان است. نمازی کمیتهای را به نام «کمیته مسلمانان سابق» در هلند و با حمایت مالی وزارت خارجه هلند تشکیل داده است که البته در سطحی بسیار مستهجن و مبتذل اقدام به فعالیتهای ضداسلامی میکند. یکی از آخرین اقدامات مریم نمازی، برهنه شدن وی در پاریس و در محوطه موزه لوور در اعتراض به نقض حقوق زنان بود!
مأموریت هودفر، شبکهسازی در میان زنان مسلمان با هدف ترویج فمینیسم و ایدئولوژیزدایی تعریف شده است. «زنانهکردن چهره مجلس ایران» آخرین پروژه وی بود.
پس از دستگیری «هما هودفر» رسانههای معاند در ترفندی تکراری با هیاهو مدعی شدند که هودفر یک «استاد دانشگاه» است و صرفاً به منظور پیگیری کارهای شخصی خود به ایران سفر کرده است. این جنجال و هیاهو همواره پس از دستگیری هر جاسوس تکرار میشود که خرین نمونه آن جنجال رسانههای معاند درخصوص دستگیری «کاووس سید امامی» و تأکید بر استاد دانشگاه بودن وی بود.
اما تناقضگویی بلافاصله آغاز میشود. «آماندا قهرمانی»، خواهرزاده هما هودفر که بهعنوان سخنگوی خانواده او با رسانهها مصاحبه میکرد، در اولین اظهارنظر خود در مصاحبه با «سی بی سی نیوز»، به صراحت گفت که هما هودفر میخواست در زمان انتخابات (مجلس و خبرگان) این امتیاز را داشته باشد که از نزدیک تحقیقات انسانشناختی خود را انجام دهد.
علاوه بر این «هادی قائمی» سخنگوی تشکیلات ضد ایرانی «کمپین حقوق بشر برای ایران» در نیویورک (که یکی از منابع اصلی گزارشهای جانبدارانه احمد شهید علیه ایران بود) در واکنش به دستگیری هما هودفر گفت: «دستگیری خانم هودفر نشان دیگری از عدم تحمل و سوء ظن نسبت به افراد با تابعیت دوگانه است که به ایران سفر میکنند و تنها میخواهند با کار آکادمیک خود به سرزمین مادری خود کمک کنند.»
شبکه ولوم و نهادهای مرتبط با آن بنیانگذار مفهومی به نام «فمینیسم اسلامی» هستند که به منظور استحاله فرهنگی زنان مسلمان سعی دارد تأویل غربی از حقوق زن را بر ذهن زن مسلمان مسلط سازد و از این طریق ضمن سست کردن پایههای اعتقادی، زمینه را برای فشارهای سیاسی بر دولتها - و پیگیری آن از طریق سازمانهای حقوق بشری و حقوق زنان - جهت ایجاد تغییر در قوانین مربوطه، فراهم سازد.
ولوم به همراه «مرکز منابع زنان» (با نام اصلی «شرکت گاه» مستقر در پاکستان) و «موسسه توانمندسازی زنان» (آی دابلیو ای) برنامهای مشترک را با عنوان «ارتقاء توانمندی و رهبری زنان برای دموکراتیک سازی» (دابلیو ای آل دی دی) را مدیریت میکنند که با هزینه بنیادهای نیمه دولتیِ پنهان در کشورهایی چون آمریکا، انگلیس و هلند، با بودجههایی که معمولاً از طرف پارلمان این کشورهاتامین میشود، کار ترویج فمینیسم و «ایدئولوژی زدایی» را در میان زنان مسلمان دنبال میکنند.
ولوم توانسته بود در پوشش فعالیتهای علمی - پژوهشی به مراکز داخلی، گروهها و فعالان حوزه زنان در کشور نیز نفوذ پیدا کند.
همانند شبکهسازی صورت گرفته در حوزه رسانهای که با حمایتهای خارجی (بنیاد هیفوس و وزارت خارجه هلند و شبکههایی نظیر بیبیسی و روزآنلاین) به همراه برخی سفارتخانهها و رسانههای داخلی انجام شده بود، در حوزه زنان نیز همین شبکهسازی با همکاری بنیادهای مذکور و ارتباط از طریق چهرههای علمی-مدنی در داخل کشور نیز اجرا شد.
**نزار زاکا؛ انقلاب درخت سدر
در آبان سال ۹۴ «نزار زاکا» تبعه لبنانی- آمریکایی به اتهام جاسوسی در حوزه فناوری ارتباطات و اطلاعات در ایران بازداشت شد. وی فعالیتهای مختلفی را در لبنان، گرجستان در همین زمینه به سرانجام رسانده بود.
زاکا که به عنوان یک مهره اطلاعاتی دستگاه امنیتی آمریکا به شمار میآید فعالیتهای مختلفی را برای سرویس جاسوسی آمریکا انجام داده است. این شخص که به عنوان گنج پنهان در میان منابع اطلاعاتی ایالات متحده مشهور است در جریان انقلاب سدری لبنان نقش ویژهای را ایفا کرده است.
نزار زاکا از عواملی است که در سال ۲۰۰۵ و در جریان ترور رفیق حریری با همراهی مقامات آمریکایی بشار اسد را متهم به کشتن نامبرده کرده و در نتیجه موجبات این مسئله را فراهم کرد که روابط حسنه بین سوریه و لبنان مخدوش و آتش فتنه و تفرقه شعلهور شود.
در همین حال نزار زاکا در راستای ادامه این روند و بر اساس طراحی که سرویس جاسوسی آمریکا انجام داده بود به تحریک مردم لبنان پرداخت تا جایی که عدهای در لبنان خواستار آمدن جی آی اس (سیستم اطلاعات جغرافیایی) شدند و در ادامه پس از این حوادث انتخابات پارلمانی لبنان برگزار شد که طی آن ائتلاف ضد سوری پیروز شد و آنها این پیروزی را انقلاب درخت سدر نامیدند.
زاکا پیش از این در کنفرانسهایی درباره اینترنت و «آی تی» در ایران شرکت کرده بود و شایعه شد که به همراه برخی چهرههای مخالف نظام ایران در حال تدارک برنامههایی برای ایجاد موج تظاهرات ضد دولتی در ایران به منظور مقابله با طرح دولت برای تشکیل اینترنت ملی جدا از شبکه اینترنت جهانی بود.
پس از دستگیری «نزار زاکا» که دبیر کل اتحادیه تشکلهای ICT عرب (اجمع) بود، زمزمههای ارتباطات او با برخی از مسئولین دولتی مطرح شد. چرا که او در برخی همایشها و مراسمهای دولتی که توسط وزارت ارتباطات و معاونت زنان ریاستجمهوری برگزار شده بود حضور داشت.
برگزاری همایش «هفته فناوری اطلاعات و ارتباطات پارسیزبانان» بهانهای برای حضور نزار زاکا در ایران بود؛ دعوت از زاکا به عنوان دبیرکل سازمان عربی اطلاعات و ارتباطات برای شرکت در همایشی که مختص پارسی زبانان است، برای برخی قابل تأمل بود.
پس از بازداشت «نزار زاکا» در ایران، پایگاه الاخبار در گزارش اعلام کرد: «جاسوس بازداشتشده در حال تدارک برگزاری تظاهرات در ایران بود».
۶ ماه پس از بازداشت زکا در ایران، خبرگزاری آمریکایی آسوشیتدپرس در گزارشی تأیید کرد «نزار زاکا» با تأیید وزارت خارجه ایالات متحده به ایران سفر کرده و از آمریکا برای «پیش بردن پروژههایش» پول دریافت کرده بود.
علاوه بر این، حامیان زاکا در سال ۹۴ در نامهای به جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا تصریح کردند که او «با آگاهی و تأیید وزارت خارجه آمریکا» به ایران سفر کرده و سفرش تأمین مالی شده است. در این نامه همچنین تصریح شد که: «ما معتقدیم که وزارت خارجه آمریکا تعهدی اخلاقی برای کمک کردن به نزار دارد».
لازم به ذکر است که نزار زاکا به ۱۰ سال حبس محکوم شد.
**جیسون رضائیان؛ افشای برنامههای ضدتحریمی ایران
تیرماه ۹۳، «جیسون رضائیان» خبرنگار واشنگتن پست به اتهام جاسوسی در ایران بازداشت شد. او همسر یک روزنامهنگار ایرانی دیگر به نام یگانه صالحی است که توانسته بودند با ارتباطاتی که در دستگاههای دولتی ایجاد کرده بودند، به عنوان خبرنگار و گزارشگر تا ردههای بالایی نفوذ پیدا کند که توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
جیسون رضائیان که از سال ۲۰۱۲ به عنوان خبرنگار در ایران فعالیت میکرد، تابعیت دوگانه ایرانی و آمریکایی دارد و همسرش یگانه صالحی نیز برای اقامت در آمریکا اقدام کرده بود. البته رضاییان با گذرنامه ایرانی خود وارد خاک ایران شده بود.
از فردای روز بازداشت جیسون، دولت آمریکا اصرار عجیب و غریبی برای آزادسازی این جاسوس داشت. طرف آمریکایی به رغم اصرار عجیبش برای آزادسازی این مهره اطلاعاتی همواره تلاش میکرد تا وی را بیگناه نشان دهد و از این روزنه رسانههای این کشور نیز همگام با سیاست خارجی آمریکا در خصوص جیسون رضائیان مظلوم نمایی میکردند.
بازداشت جیسون رضاییان و انجام تحقیقات مفصل از او با بدست آمدن سرنخهای شبکه دیگری از عوامل رسانهای نفوذی در کشور همزمان شد و در نهایت منجر به انهدام یک تیم بزرگ از مرتبطان با رسانههای ضدانقلاب شد؛ پس از انهدام این تیم، روزآنلاین یکی از مهمترین پایگاههای ضدانقلاب و خبرنگاران فراری از کشور متلاشی شد و ردههای بالای بیبیسی فارسی نیز با تغییراتی مواجه شد.
رضاییان به اتهام جاسوسی از طریق جمعآوری تصمیمات کشور در خصوص مسائل سیاست داخلی و خارجی و همکاری با دول متخاصم محاکمه شد. دسترسی و جمعآوری اطلاعات طبقهبندی شده، همکاری با دول متخاصم و نوشتن نامه به اوباما رئیس جمهور آمریکا و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران از دیگر اتهامات جیسون رضائیان بود.
یکی دیگر از اقدامات جیسون رضائیان، نفوذ در اماکن مهم دولتی و افشای برنامههای "ضدتحریمی ایران" از جمله هویت واسطههای تجاری و ماهیت شرکتهای همکار ایران در پروسه دور زدن تحریمها و جاسوسی از برنامه هستهای کشورمان بود.
**باقر و سیامک نمازی؛ از تحریم دارو تا قرارداد کرسنت
پاییز ۹۵ بود که خبر رسید «سیامک نمازی» دستگیر شده است. پدر سیامک یعنی «باقر نمازی» در اولین روزهای اسفند ۹۵ برای آزادی پسرش به ایران آمد. او نیز بازداشت شد.
باقر نمازی، از مقامات کشور در دوره پهلوی و استاندار خوزستان تا واپسین روزهای حیات رژیم پهلوی بود. باقر نمازی سال ۶۱ به آمریکا متواری شد و با آغاز به کار دومین دولت کارگزاران تحت عنوان مبهم «فرستاده و مشاور سازمان ملل در امور جامعه مدنی»، در سال ۷۲ به ایران بازگشت؛ البته با دست پر و با برنامه هم بازگشت.
ورود باقر نمازی به ایران همراه شد با تأسیس زنجیرهای از شرکتهای مشورتی با حوزه فعالیت گسترده از مدیریت و آموزش تا مشارکت در پروژههای نفتی؛ واضح اینکه مشارکت در پروژههای نفتی کشور برای یک گروه و شرکت تازه تأسیس با بنیانگذاری نظیر نمازی، بدون اتصال به بدنه وزارت نفت و دولت امکانپذیر نیست.
عضویت و ارتباط گسترده با نهادهای وابسته به سازمان ملل، ارتباط با گری سیک و عضویت در پروژه گلف ۲۰۰۰، ارتباط نزدیک با آلن ایر سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، مرکز CIPE و جان سولیوان مدیر موسسه، ارتباط با بنیاد فورد و موسسه نایاک (لابی ایرانیان مقیم آمریکا) نمونهای از دهها فعالیت مستمر و هدف مند این فرد به منظور تحقق اهداف سازمانهای جاسوسی و لابیهای سیاسی ضدانقلاب درایران بوده است.
سیامک نمازی به همراه پدر و برادرش (بابک) به واسطه رانت اطلاعاتی- اقتصادی دوره کارگزاران، به محض بازگشت از آمریکا به کشور، لابی دلالی وسیعی را در کشور به راه انداختند. به نحوی که تقریباً اکثریت قریب به اتفاق شرکتهای سرمایه گذار نفتی چون استات اویل، BP، شل، OMV؛ شرکتهای دارویی مهمی مانند گلاکسو اسمیت کلاین، شرینگ، بایر، سانوفی اونتس و فاربو؛ صنایعی همچون کاترپیلار، دایملر کرایسلر، تویوتا، میتسوبیشی، هوندا، رنو، بی ام و؛ صنایع مخابراتی مثل MTN، نوکیا، ودافون، زیمنس؛ صنایع غذایی همچون نستله، صافولا، هوکلند، میگراس، تتراپک و شرکت چندملیتی دخانیات بریتیش امریکن توباکو به واسطه خدمات دلالی آنها به بازار ایران راه یافتهاند؛ در حالیکه این شرکتها پس از تحریم به راحتی و با وارد کردن هزینههای سنگین اقتصادی به ایران بدون پرداخت غرامت، فعالیتهای اقتصادی خود در ایران را متوقف کردند.
یکی از طرحهای عمده و مهم سیامک نمازی در قالب اعمال تحریمهای گسترده و سنگین علیه ایران، پروژه مشترک وی با مرکز ویلسون با موضوع تحریم دارویی ایران بود. پروژهای که چندین ماه وقت سیامک نمازی را در ایران گرفت.
ساعتها جلسه با فعالان دارویی در داخل ایران، محصولی را رقم زد که سازمانهای امنیتی آمریکا و رژیم صهیونیستی برای دسترسی به آن، ریسک فرستادن دوباره سیامک نمازی را به ایران پذیرفته بودند.
سیامک نمازی به دنبال ارائه راهکار برای تنگ کردن حلقه تحریمهای دارویی در ایران بود. هرچند که این اقدام غیرانسانی او را برخی از اطرافیانش خدمت به مردم ایران تعریف کردند!
نفوذ ساختاری و هدفمند در ایران و ارائه اطلاعات دقیق درباره عرصههای مختلف فعالیتهای کشور، سیامک نمازی را به مهره کلیدی برای غرب تبدیل کرده بود. شاهد این مدعا میتواند موضع گیری رسانههای خارجی (واشنگتن پست، بی بی سی و غیره)، شخصیتها و سیاستمداران غربی (نمایندگان کنگره، اعضای نایاک، همسر محمدعلی و غیره) درباره دستگیری نمازی در ایران باشد.
سیامک نمازی مجموعه شرکتهای گروه «آتیه» را با هدف قبضه کردن مهمترین گلوگاههای اقتصادی با مشارکت برخی دولتیهای مشهور و فرزندانشان بنا نهاد! آنها به محض فعالیت، بزرگترین قراردادهای نفتی کشور را با شرکتهای چندملیتی به خود اختصاص دادند و حتی شکل قراردادهای نفتی ایران را به نیابت از مقامات نفتی در لندن ارائه کردند! تقریباً اکثریت قریب به اتفاق شرکتهای مهم در حوزه مخابرات، صنایع غذایی، نفت و گاز، صنایع و... بدون واسطهگری انحصاری و خدمات دلالی گروه آتیه هرگز امکان ورود به بازار ایران را پیدا نمیکردند. یک نمونه از قراردادهای ناشی از این شبکه، قرارداد مشهورکرسنت است!
لازم به ذکر است که سیامک و باقر نمازی هر یک به ۱۰ سال حبس محکوم شدند.
**دری اصفهانی؛ چرا محدودیتهای بانکی در پسابرجام پابرجا ماند؟!
مرداد ۹۵، رسانهها خبر دستگیری «عبدالرسول دری اصفهانی» عضو تیم مذاکره کننده هستهای را منتشر کردند. دری اصفهانی نماینده بانک مرکزی و مسئول امور بانکی تیم مذاکره کننده هستهای ایران با گروه ۵+۱ و یکی از کارکنان ستاد اجرای برجام بود.
وی در بهمن ۹۴ از رئیس جمهور حسن روحانی، نشان درجه سه خدمت دریافت کرده بود. دری اصفهانی قبل از انقلاب با کمیته خزانه داری آمریکا کار میکرد و مسئولیت کمیته بخش مربوط به انگلیس را بر عهده داشتهاست.
بر اساس اظهارات حجتالاسلام محسنیاژهای، دریاصفهانی با ۲ سرویس اطلاعاتی غربی ارتباط داشت. دریاصفهانی به عنوان مسؤول امور بانکی تیم مذاکرهکننده هستهای ایران وارد مذاکرات تخصصی ایران و ۱+۵ شد! یکی از مهمترین اهداف ایران از مذاکرات هستهای، برداشته شدن محدودیتهای بانکی و بازگشت فرآیند معاملات با دلار به روال سابق بود. در حقیقت آن بخش از برجام که مربوط به تعهدات طرف مقابل در حوزه بانکی و مالی است با مشورتها و اعمال نظرات دریاصفهانی نگارش شده است.
در مهرماه امسال اسنادی درخصوص حقوقهای نجومی «عبدالرسول دری اصفهانی»-جاسوس هستهای- منتشر شد. وی این حقوقها را به ازای همکاری با سرویسهای اطلاعاتی غربی دریافت کرده است. انتشار این اسناد روزنامههای اصلاح طلب را عصبانی کرد.
**کاووس سید امامی؛ گرای سایتهای موشکی در پوشش حمایت از یوز ایرانی
در روزهای گذشته، دستگیری یک شبکه جاسوسی در قالب فعالیت زیستمحیطی توسط یکی از نهادهای امنیتی کشور و خودکشی «کاووس سید امامی» از نفرات اصلی این شبکه در صدر اخبار قرار گرفت.
شبکهای که عوامل آن قصد داشتند در قالب فعالیتهایی مثل «حمایت از یوز ایرانی» و «مبارزه با کمآبی» و... گرای سایتهای موشکی و هستهای کشور را به دشمن بدهند و در بحث «تروریسم آب» نیز برنامه ویژهای داشتند.
جعفری دولت آبادی دادستان تهران درخصوص بخشی از فعالیت این شبکه گفت: اعضای این شبکه در برخی از مناطق استراتژیک کشور، تعدادی دوربین در ظاهر برای رصد امور زیست محیطی نصب کرده بودند که در واقع پوششی برای رصد فعالیتهای موشکی کشور بوده و تصاویر و اطلاعات ثبت شده را برای بیگانگان ارسال میکردهاند.
چه کسانی از دستگیری جاسوسها عصبانی شدند؟
پس از انتشار خبر دستگیری «کاووس سید امامی» و تیم جاسوسی، رسانههای معاند از جمله بی بی سی فارسی، رادیو فردا، صدای آمریکا، من و تو و کانال ضد ایرانی آمدنیوز با دستپاچگی به تردیدافکنی و تبرئه جاسوس موشکی پرداختند.
اما ماجرا به همین جا ختم نشد و روزنامههای اصلاح طلب و برخی از نمایندگان لیست امید نیز به جمع حامیان جاسوس موشکی اضافه شده و به مظلوم نمایی، تردیدافکنی و حمله به دستگاه قضا و نیروهای امنیتی پرداختند.
این جماعت به جای مذمت جاسوس و جاسوسی علیه منافع و مصالح کشور، با استدلالهای غیرمنطقی و بعضاً کودکانه، به دفاع از این شبکه جاسوسی پرداخته و دستگاه قضایی را به سیاسیکاری متهم کردند.
همصدایی اصلاح طلبان با رسانههای معاند در حالی بود که کامران سیدامامی، برادر کاووس سید امامی با بیان اینکه خودکشی از طریق حلقآویز کردن کاملاً مشهود است، از رسانهها خواست با خبرسازی ودامن زدن به شایعات موجب آزرده شدن خانواده مرحوم نشوند. نمایندگان مجلس نیز پس از مشاهده فیلم خودکشی سید امامی، این اقدام را تأیید و جزییات آن را برای افکار عمومی تشریح کردند.
در حقیقت علیرغم توضیحات مبسوط دادستان تهران و تأیید خودکشی کاووس سید امامی از سوی نزدیکان وی و تشریح فیلم خودکشی این متهم از سوی نمایندگان مجلس، برخی روزنامههای اصلاح طلب در روزهای اخیر همصدا با رسانههای معاند، به تردیدافکنی و مظلوم نمایی و کم اهمیت نشان دادن موضوع جاسوسی پرداختهاند.
هدف اصلی از تردیدافکنی و تبرئه جاسوسها چیست؟
با بررسی محتوای مطالب روزنامههای اصلاح طلب در تبرئه جاسوس موشکی و تردیدافکنی درخصوص فعالیتهای ضد ایرانی و نحوه مرگ وی، پی میبریم که فضاسازیها و فرافکنیها به احتمال قوی به این دلیل است که برخی از افراد از همکاران، مرتبطین و وابستگان به فرد دستگیرشده بوده و یا به دلیل ارتکاب برخی از جرائم و اقدامات مشابه فرد دستگیرشده – اقدامات علیه امنیت ملی – نگران هستند که دستگاه قضایی بخواهد به جرائم ایشان نیز ورود پیدا کند.
اصرار این جماعت در تردیدافکنی و تطهیر جاسوس موشکی در واقع نشان دهنده مخالفت این جریان از جنس هزینهتراشی برای نظام و ممانعت از پیشروی برای مقابله با افراد آلوده است. این افراد تلاش دارند فرد مجرم را که با وی در ماهیت نیت و یا عمل ارتکابی، مجانست دارند از ترازوی عدالت، رهایی بخشند و اگر در این امر موفق نشدند در افکار عمومی، حرکت و فعل نظام را تخطئه نمایند تا نظام به سمت تکرار اینگونه اقدامات حرکت نکند؛ بنابراین با جنگ روانی و فضاسازی رسانهای نظام را به سیاسیکاری متهم نموده و اعلام میکنند که نظام به بهانه امنیتی برای دانشجویان، اساتید، جریان سیاسی خاص و... پروندهسازی نموده است. تشکیک در سلامت دستگاه قضا و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور از جمله رویکردها و راهکارهای این افراد است.
لزوم پاسخگویی دولت
متاسفانه در سالهای اخیر نفوذ جاسوسها در مراکز تصمیم گیر و تصمیم ساز نگران کننده بوده است؛ اما نگران کننده تر آنکه وقتی جاسوسها دستگیر میشوند، مقامات ارشد دولت واکنش مناسبی نشان نمیدهند.
سکوت، توجیه و توهین، خلاصهٔ واکنش برخی دولتمردان در قبال دستگیری جاسوسها در مراکز تصمیم گیر و تصمیم ساز دولتی بوده است.
لازم و ضروری است که مقامات ارشد دولت و علی الخصوص وزارت اطلاعات درخصوص اینگونه موارد پاسخگو باشند.