به گزارش مشرق، عبدالله گنجی مدیر مسوول روزنامه جوان در کانال تلگرامی خود نوشت:
مقام معظم رهبری در روز اول سال مجدداً تأکید کردند که در ایران کسی به جرم داشتن عقیده تحت تعقیب قرار نمیگیرد و البته این مهم در قانون اساسی جمهوری اسلامی آورده شده است.
پس از سخن رهبری حجم زیادی از نقدها و انکارها درباره آن در فضای مجازی توسط ضد انقلاب، روشنفکران و کسانی که با نظام درگیر هستند ارائه شد. اما واقعاً در ایران آزادی عقیده وجود دارد؟ در لغتنامه دهخدا عقیده عبارت است از: هر چیزی که شخص بدان باور دارد، آنچه به آن گرویده میشود. «عقیده آزاد است» مثالی است کهن و قدیمی در نزد عوام و خواص ایرانی و از آن اصل آزادی اندیشه و دین اراده میشود.
به صورت طبیعی عقیده به معنی باور با هنجار و ضد هنجار، فعل و افعال، تصمیم و اقدام متفاوت است. از نگاه رهبری: «در کشور کسانی هستند که نه امام را قبول دارند و نه رهبری را و نه انقلاب را. باوری برای خودشان دارند. نظام وظیفه دارد امنیت و حقوق اینها را محترم بشمارد.» بنابراین نه تنها نظام با عقاید دیگر برخورد نمیکند بلکه محترم هم میشمارد. البته باید توجه کرد، اظهار نظر یک فرد منتسب به انقلاب درباره یک عقیده یا حتی مذهب، یا واکنش تند فلان جوان به عقاید یک فرد یا گروه ربطی به حاکمیت ندارد و نباید آن را به حاکمیت ارجاع نمود.
یادداشت دیگری از عبدالله گنجی را بخوانید:
دولت پنهان سوزانده شد
ایده جدید رسانه های اصلاحات برای رئیسجمهور جدید!
اما تا کنون کسی سندی ارائه نکرده است که فردی به خاطر عقیدهای به دادگاه رفته باشد و کیفرخواست وی مشحون از باور وی باشد، زیرا باوری که به فعل تبدیل نشود، مسئلهای را برای حاکمیت ایجاد نمیکند. شاید آنچه باور برخورد نظام اسلامی با عقاید دیگر را برجسته نموده است، به دلایل ذیل باشد.
1- دشمن در سالیان گذشته تلاش نموده است قرائت واگرا از شیعه ارائه دهد، یا تقابل شیعه – سنی را سامان دهد، یا استفادههایی از بهاییها و یا برخی از اعضای اقلیتهای مذهبی بنماید.
برخورد با برخی از کسانی که در خدمت دشمن قرار میگیرند در فضای رسانهای و مجازی با عنوان برخورد با مذهب یا عقیده بازتاب داده میشود، مثلاً فلان بهایی در خدمت صهیونیستهاست اما وقتی یقه او گرفته میشود «برخورد با بهاییان» به عنوان علت برخورد، رسانهای میشود، حال آنکه جرم او هیچ ربطی به باور وی ندارد و در هیچ دادگاهی به او نمیگویند به جرم اینکه بهایی هستید باید فلان حکم را تحمل نمایید.
2- برخورد با فعل انجام میشود نه باور. اصولاً باور جنبه عینی و ملموس پیدا نمیکند که بشود با آن برخورد کرد. طرف عضو پژاک است، وقتی با او برخورد میشود برخورد با یک قوم معرفی میشود. دیگری به اسم عرفان به دهها زن و حتی مرد تجاوز میکند اما وقتی برخورد با او صورت میگیرد، برخورد با یک عقیده معرفی میشود. حتی ممکن است فردی برای اثبات عقیده خود یا ترویج و معرفی آن دست به اقدامات غیرقانونی یا اغفال دیگران بزند که باز اینجا حاکمیت وظیفه ورود دارد و ربطی به عقیده آن فرد ندارد.
یادداشت دیگری از عبدالله گنجی را بخوانید:
نجفی دروغ نوشته بیمار است؟
از دختران شین آباد چه خبر؟
3- نکتهای که در ایران مهم است اینکه ممکن است فردی عقیدهای دارد که با عقیده اکثریت مطلق جامعه ضدیت دارد یا عقیده وی معارض و نافی عقیده اکثریت است. آیا میتوان به وی اجازه داد عقیده اکثریت را نفی کند یا به آن بتازد؟ فرض کنید فرد یا گروهی به این باور و عقیده برسند که نبوت یک حقیقت الهی نیست، آیا میتوانند این عقیده را در جامعهای که حدود صددرصد آن موحد هستند ترویج داد؟ آیا میشود عقیدهای را برگزید که «سب» عقیده جامعه اکثریت باشد. بنابراین مرز آزادی عقیده اگر بخواهد در قالب «فعل» مرزهای عقیدتی اکثریت را خدشهدار کند، طبیعتاً توسط اکثریت یا حاکمیت برآمده از اراده اکثریت با پاسخ مواجه خواهد شد. اما اگر در ذهن و باور فرد باقی بماند هیچ تهدیدی نباید متوجه وی باشد.
هیچ پروندهای در جمهوری اسلامی به خاطر عقیده تشکیل نشده است. اما براندازی در پشت یک عقیده یا همکاری با براندازان و دشمنان با برجسته کردن «هویت عقیدتی» حتماً وجود داشته است. از سوی دیگر حاکمیت نمیتواند عقیدهای که از یک باور بیریشه نشئت میگیرد و با هدف دیگری ترویج میشود و اغفال مردم از جهت مالی و جنسی غایت اصلی است را آزاد بگذارد.
عرفانهای کاذب یا اغفال زنان و دختران به بهانههایی همچون «دیدار با امام زمان» یا موارد مشابه را نمیتوان به رسمیت شناخت. قطعاً پناهگاه مردم در چنین مواردی حاکمیت است و مردم نیز توقع دارند این انحرافات، زندگی آنان و فرزندانشان را مختل نکند.
جنس عقیده با تهمت، دروغ، طراحی نفوذ، توطئه و... نیز متفاوت است اما عقیده پوششی برای انجام این موارد نیز هست که باید هوشیارانه با آن برخورد کرد.