به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، چند روزی است که بر روی بیلبوردهای تبلیغاتی شهر تهران به خصوص در محلات شمالغرب پایتخت، تصاویری از شهید «امیر اربابی» به نمایش گذاشته شده است که شاید بسیاری از مردم شناخت کافی درباره این شهید نداشته باشند امّا اهالی قرآن و افرادی که از گذشته تاکنون در زمینه قرآنی فعالیت دارند، این نام برایشان ناآشنا نیست.
«قرآن را، فراموش نکنید و بدانید که بهترین وسیله برای نظارت بر اعمالتان قرآن است. خود را ملزم به انجام واجبات و ترک محرمات بدانید و سعی بر انجام مستحباب و مکروهات داشته باشید.»
آنچه در ادامه خواهید خواند مروری بر زندگی و شخصیت این شهید والامقام و خانواده شهید اربابی است که خواندنش برای مخاطبان خالی از لطف نیست:
فرزند یک استاد بزرگ قرآن
در تاریخ 15 اسفند 1343 در محله لویزان تهران در خانواده استاد و قاری قرآن، مرحوم «علی اربابی»، فرزندی به دنیا میآید که نام زیبای «احمد» را برایش انتخاب میکنند. احمد را در خانه و محل با نام امیر صدا میکردند. بیشک پرورده شدن در دامان چنین پدری از شهید «احمد اربابی» یک شخصیت کاملاً قرآنی و مذهبی ساخت و از طرفی دیگر در سایهسار آموزههای قرآنی عشق به اسلام و ولایتفقیه در او رشد یافت.
احمد از همان کودکی از پدر قرآن آموخت و هر وقت در منزل بود، در کلاسهای قرآن پدرش که بهصورت منظم برگزار میشد، شرکت میکرد و در کنار آن به تحصیلات خود ادامه داد. از دبیرستان منتظری دیپلم علوم تجربی گرفت و بعد از گذراندن دورههای نظامی، سیاسی و عقیدتی در تهران، زنجان، ایلام و اندیمشک رهسپار جبهه میشود و آنچه که از قرآن آموخته بود را به عمل میرساند. این شهید بزرگوار از همان کودکی به قرآن علاقه خود را نشان میدهد و مذهب در بنیانهای فکری او ریشههایی ناگسستنی داشت. بهطوری که وقتی در سال 1360 وارد بسیج میشود، در جواب سؤالی که از او پرسیده بودند چرا میخواهید وارد بسیج شوید؟ نوشته است «فقط به خاطر خدمت به اسلام و جمهوری اسلامی و انقلاب و مردم.» این سه واژه کافی است تا نهاد فکری این شهید بزرگوار را رمزگشایی کنیم و پیوند مستحکم او را با آرمانهای انقلاب و اسلام و مردم درک کنیم. در بخشی از وصیتنامه شهید اربابی میخوانیم «قرآن را، فراموش نکنید و بدانید که بهترین وسیله برای نظارت بر اعمالتان قرآن است. خود را ملزم به انجام واجبات و ترک محرمات بدانید و سعی بر انجام مستحباب و مکروهات داشته باشید.»
سرباز کمیته، نفر سوم مسابقات قرآن
احمد اربابی قبل از این که دیپلم خود را بگیرد، اصرار داشت که راهی جبهههای نبرد با دژخیم بعثی شود، اما مرحوم استاد علی اربابی، میگوید که بعد از اخذ دیپلم به جبهه برو. از این جهت در برابر خواسته پدر راه تحصیل را ادامه میدهد و بعد عازم جبهه میشود و بعد از رفتن به جبهه گستره فعالیتهای مذهبی و قرآنی شهید بیشتردامنهدار میشود و حتی در مسابقات قرآنی هم شرکت میکرد. هر وقت به مرخصی برمیگشت و در جوار آستان قرآن بود، به پدر التماس میکرد که از فرصت بهدست آمده نهایت استفاده را بکند و او را از معانی و مفاهیم رفیع قرآنی سیراب کند. شهید اربابی وقتی در کمیته خدمت سربازی خود را میگذراند، در مسابقات قرآن شرکت میکند و موفق میشود مقام سوم مسابقات را به خود اختصاص دهد و قرآنی که اینک مادرش آن را قرائت میکند، همان قرآنی است که در آن مسابقات به وی هدیه داده بودند.
ذهن مادر شهید اربابی پر از خاطرههایی است که از شهید دارد. مادر شهید میگوید: امیر (احمد) هر وقت در خانه راه میرفت، آیههای قرآن را زمزمه میکرد و علاقه خود به قرآن را به آن شکل نشان میداد. یک روز من غذا را آماده کرده بودم و داشتم سفره را پهن میکردم. در این حین امیر به پدرش گفت: میخواهم چند دقیقهای برای آموختن قرآن به من وقت بدهی. پدرش گفت: بعد از غذا با هم کار میکنیم. ولی امیر اصرار و خواهش کرد که فقط چند دقیقه طول میکشد. بعد از تمناهای امیر اینها مشغول قرائت قرآن شدند و سرشان گرم شد که غذاخوردن یادشان رفت و غذا کاملاً سرد شد. احمد اربابی دو ماه بعد از آنکه 22 ساله شده بود، در فکه به مقام رفیع شهادت میرسد. یعنی در تاریخ 22 اردیبهشتسال 1365 شهادت را از زبان قرآن به زبان عمل ترجمه میکند.
یادش محشور یادها و راهش الگوی ما...