سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
************
چرایی ناکارآمدی و غروب برجام
ابراهیم کارخانهای در کیهان نوشت:
شکی نیست که ادامه برجام به شکل موجود در جهت خلاف منافع جمهوری اسلامی ایران و در راستای منافع و مطامع آمریکا و غرب میباشد و در صورت عدم خروج آمریکا از برجام، رفع کامل تحریمها و محدودیتها و بازگشت حقوق تضییعشده جمهوری اسلامی ایران تنها راه ادامۀ برجام است. جمهوری اسلامی ایران با این اقدام پاسخ مناسبی به اقدامات فریبکارانۀ آمریکا خواهد داد و در صورت خروج آمریکا از برجام و یا عدم تمدید لغو تحریمها، خروج ایران از برجام تنها راه مقابله با زیادهخواهیهای آمریکا میباشد. نظر به اینکه شکست توافق با شیطان بزرگ از قبل کاملاً قابل پیشبینی بود در ذیل با برشمردن 49 بند به علل ناکارآمدی و غروب برجام که ریشه در سادهانگاریها و غفلتهای فراوان دارد بهطور مختصر پرداخته میشود:
1- ورود عجولانه به حل موضوع هستهای به گمان رفع سریع تحریمها.
2- اعتماد به آمریکا و غرب و غفلت از شمشیر خدعه و خیانت آنها.
3- بیتوجهی به سوابق و تلاشهای تیم مذاکرهکننده قبلی و نادیده گرفتن نتایج ارزشمند آنها.
4- ضعیف شمردن توان داخلی و پیوند زدن کلیه مشکلات اقتصادی به رفع تحریمها و تلاش برای دستیابی به توافق به هر شکل ممکن.
5- غفلت از هشدار مهم رهبری معظم انقلاب مبنی بر «توافق نکردن بهتر از توافق بد است».
6- ناچیز شمردن صنعت هستهای و معاوله سخاوتمندانه بر سر آن بهگونهای که با بهت و حیرت خاویر سولانا مسئول اسبق روابط خارجی اتحادیه اروپا مواجه گردید.
7- ضعیف بودن پشتوانه کارشناسی و ناکافی بودن توان تخصصی تیم مذاکرهکننده بویژه در حوزه اقتصادی و عدم تسلط آنها بر پازل پیچیده رفع تحریمها.
8- نفوذ عوامل جاسوسی در تیم مذاکرهکننده و هدایت مفاد توافق در جهت خواست دشمن.
9- تهیه پیشنویس توافقنامه از قبل توسط آمریکا و تلاش تیم مذاکرهکننده در تکمیل پرانتزهای خالی و اکتفاء به تدوین و انتشار متن توافقنامه به زبان انگلیسی (حذف زبان فارسی) علیرغم عرف جاری توافقنامهها.
10- غفلت از تأکیدات رهبری معظم انقلاب مبنی بر عدم اعتماد به آمریکا و در صورت انجام توافق اجرای متناظر و گامبهگام تعهدات: تعلیق در برابر تعلیق، لغو در برابر لغو و برگشتپذیری در برابر برگشتپذیری.
11- توجیه غفلت از انجام راهبردهای مهم و کلیدی رهبری در طول مذاکرات.
12- عدم توازن بین دادهها و ستاندهها در مفاد برجام.
13- خودشیفتگی در مذاکره با شش قدرت جهانی و غفلت از عامل قدرتی جمهوری اسلامی ایران و نادیده گرفتن سوابق عهدشکنی طرفهای مقابل.
14- خوشبینی به اروپا و غفلت از سیطرۀ آمریکا بر معادلات سیاسی و اقتصادی اتحادیه اروپا.
15- خوشبینی و عدم دقت در توافق با کشورهایی که 38 سال سابقه دشمنی و توطئه علیه جمهوری اسلامی ایران را دارند در حالی که عقد توافق حتی با یک کشور دوست نیز میبایست با نهایت دقت، شفافیت و رعایت کلیه جوانب انجام شود.
16- وجود ضعفهای ساختاری، ابهامات و پیچیدگیهای فراوان در مفاد برجام علیرغم تأکید مقام معظم رهبری مبنی بر شفاف، صریح غیر قابل تفسیر بودن تعهدات طرفین.
17- تفکیک تحریمها به هستهای و غیرهستهای و تأکید بر رفع تحریمهای هستهای و غفلت از بازگشت تحریمها به بهانههای غیرهستهای در حالی که کلیه تحریمها و قطعنامههایی که از آغاز مذاکرات هستهای (سال 1382) علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال گردیده است همگی در راستای فشار بر برنامه هستهای بوده است.
18- سعی در محرمانه ماندن مفاد مذاکرات تا پایان مذاکرات علیرغم اطلاع دشمن از مفاد توافقات و عدم استفاده از خرد جمعی نخبگان و صاحبنظران منتقد و دلسور نظام در طول مذاکرات.
19- غفلت از اینکه آمریکا و غرب صرفاً به مسئله هستهای اکتفا نخواهند کرد و بعد از دستیابی به اهداف خود در برنامه هستهای اهداف بعدی خود را جهت تسلط بر سایر عوامل قدرتی جمهوری اسلامی ایران دنبال خواهند کرد. در این رابطه مقام معظم رهبری بارها هشدار داده بودند که دشمنی آمریکا و غرب با موجودیت انقلابی نظام اسلامی است نه صرفاً بر سر موضوع هستهای.
20- تصویب برجام در شورای امنیت سازمان ملل متحد و ارجاع نهایی شکوائیهها به این شورا که آمریکا در آن از حق وتو برخوردار است و کشورهای روسیه و چین با توجه به اینکه استمرار لغو تحریمها به رأی گذاشته میشود امکان حق وتو به نفع ایران را نخواهند داشت و در صورت مسکوت ماندن 30 روزه شکوائیه نیز طبق بند 37 برجام (مکانیزم ماشه) کلیه قطعنامههای شورای امنیت باز خواهد گشت.
21- حفظ ساختار تحریمها و قطعنامههای شورای امنیت بهگونهای که با صدور بیانیه مجدد امکان بازگشت تمامی تحریمها و قطعنامههای صادره وجود دارد.
22- نادیده گرفتن اهمیت استراتژیک غنیسازی 20 درصد و موافقت با برچیدن دوسوم سانتریفیوژها و بهویژه زنجیرههای مهمIR4 و IR2m با قدرت غنیسازی بالا و نیز موکول نمودن ساخت سانتریفیوژها به ده سال بعد.
23- پذیرفتن سختترین و پیشرفتهترین نظارتها و بازرسیهای مدرن و گستردۀ تاریخ هستهای جهان که برای اولین بار در ایران اتفاق افتاده است.
24- پذیرفتن کلیه خواستههای هستهای دشمن (خالی شدن یکجای دست جمهوری اسلامی ایران از توانمندیهای هستهای) و مهیا شدن بستر لازم برای طرح خواستههای بعدی از سوی آنها.
25- موکول نمودن دستیابی به 190000 سو غنیسازی به سالهای دوردست بهگونهای که بعد از 13 سال جمهوری اسلامی ایران تنها قادر به 12500 سو غنیسازی باشد که این مقدار قبل از انجام توافق در دسترس بوده است.
26- پذیرفتن محدودیتهای 10، 15، 20، 25 ساله و موارد دائمی که علاوهبر تسلط آمریکا و غرب بر فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران موجبات گسترش دامنه بهانهگیریهای آنها را برای سالهای بعد فراهم نموده است.
27- افزایش راههای نظارت بر پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران به 10 مورد از جمله توسط هر یک از اعضای 1+5 و کارگروه خرید، کمیسیون مشترک، دبیرکل سازمان ملل متحد و دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی.
28- عدم وجود هرگونه سازوکار لازم برای نظارت بر پایبندی طرف مقابل به انجام تعهدات خود علیرغم اعمال گستردهترین و پیشرفتهترین نظارتهای سیستمی و چندجانبه بر برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران.
29- استثناء کردن تصمیمگیری بر اساس اجماع و اکتفاء به پنج رأی اعضای کمیسیون مشترک در موضوع دسترسی.
30- گنجاندن فرآیند پیچیده دسترسی در برجام (بندههای 78- 74) که با حل موضوع PMD و اعمال شدیدترین و بیسابقهترین نظارتها و محدودیتها بر برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران فاقد وجاهت موضوعی میباشد.
31- سادهانگاری در توافق با آمریکا و غفلت از راهبردهای فریبکارانه این کشور شامل تحریم، مذاکره، خدعه، فشار، مهار و تغییر رژیم در مواجهه با کشورهای مخالف آمریکا.
32- توجیه عهدشکنیها و وضع تحریمهای جدید توسط آمریکا و تأکید تیم مذاکرهکننده و ریاستجمهوری بر زمانبر بودن تحریمها که تا مدتها بعد از اجرایی شدن برجام ادامه داشت.
33- حشر و نشر و معاشرت تیم مذاکرهکننده با دشمنی که به فرموده امام علی(ع) موجبات تسلط دشمن را فراهم خواهد ساخت.
34- برخورد دوگانه تیم مذاکرهکننده در اعلام واقعیتهای برجام در داخل و خارج کشور.
35- غیرقابل استفاده نمودن محفظه عظیم قلب راکتور آب سنگین اراک از طریق بتنریزی بر منافذ و کانالها با توجیه حفظ ماهیت آب سنگین آن در حالی که مزیت اصلی راکتور IR-40 اراک که قریب 90 درصد عملیات فنی و مهندسی آن به پایان رسیده بود استفاده از اورانیوم طبیعی به عنوان سوخت به جای اورانیوم غنی شده بوده است که عکس آن اتفاق افتاده است.
36- در هالهای از ابهام قرار گرفتن تکمیل راکتور آب سنگین اراک با توجه به آگاهی آمریکا و غرب از کلیه اطلاعات و مشخصات حساس راکتور مذکور و امکان سنگاندازی آنها در تهیه برخی اقلام ضروری از خارج از کشور.
37- موکول نمودن خرید کالاهای با کاربرد دوگانه به جلب موافقت اعضای کارگروه خرید، کمیسیون مشترک 1+5 و کمیته ویژه شورای امنیت سازمان ملل متحد و اعمال نظارت هدفمند بر خرید کالا از مبدأ تا مصرفکننده نهایی که عملاً موجبات نفوذ و نظارت بیگانگان بر کنترل خرید کالاها و انجام پروژههای استراتژیک کشور در پی دارد. مخالفت انگلیس با خرید 900 تن اورانیوم از قزاقستان بر همین اساس صورت گرفته است.
38- اتخاذ سیاست یکجانبه پایبندی به تعهدات و عقبنشینی گامبهگام در برابر عهدشکنیها و نقض مکرر برجام از سوی آمریکا و اکتفاء به پاسخهای لفظی که بر جسارت و زیادهخواهیهای آمریکا و غرب افزوده است.
39- سپردن مسئولیت نظارت بر اجرای برجام به تیم مذاکرهکننده و یکی شدن ناظر و مجری و استناد هیئت عالی نظارت بر اجرای برجام به گزارشهای ارسالی از سوی آنها.
40- فقدان هرگونه اقدام بازدارنده از سوی هیئت نظارت بر اجرای برجام و مجلس شورای اسلامی علیرغم نقص مکرر بر جام از سوی آمریکا و اکتفاء مجلس شورای اسلامی به قرائت گزارشهای دورهای وزارت امور خارجه.
41- پذیرفتن محدودیتهای تسلیحاتی 5 ساله و 8 ساله علیرغم مخالفت روسیه و چین و ارتباط دادن فعالیتهای موشکی به رعایت ممنوعیت طراحی موشکهای بالستیک با قابلیت حمل کلاهکهای هستهای علیرغم حل موضوع PMD و تأکید روسیه و چین و نیز اعمال شدیدترین و سختترین نظارتهای هستهای جهان بر برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران.
42- در حالی که بر اساس بندهای 7 و 13 ضمیمه برجام طرفین میبایست در فاصله روز توافق (1394/4/23) تا روز اجرا (1394/10/26) تمام اقدامات اداری و حقوقی لازم را برای رفع موانع از سر راه برجام و اجرای آن طبق بندهای 15، 16، 17 و 18 ضمیمه مذکور بردارند. غفلت تیم مذاکرهکننده از اجرای مستحکم و مطمئن تعهدات طرف مقابل (بندهای 16 و 17) و صرفاً اکتفاء به صدور بیانیه از سوی آنها و در مقابل پیگیری جدی در اجرای عجولانۀ کلیۀ تعهدات جمهوری اسلامی ایران (بند 15) جای تعجب و شگفتی دارد.
43- سادهانگاری در پذیرفتن قول و امضای وزیر امور خارجه آمریکا(جان کری) به عنوان سند و اکتفاء به توقف موقت 120 روزه و 180 روزه تحریمها از سوی آمریکا در برابر اجرای کامل و یکجای کلیه تعهدات جمهوری اسلامی ایران در روز اجرای توافق (1394/10/26).
44- تعلیق موقت تحریمها (در قالبهای 120 روزه و 180 روزه) بهجای لغو کامل آنها با توجیه عدم اختیار دولت آمریکا در لغو تحریمهای مصوب کنگره و در مقابل بیتوجهی و نادیده گرفتن 4 مصوبه مهم مجلس شورای اسلامی از جمله قانون صیانت از دستاوردهای صلحآمیز هستهای مصوب 1389/4/29 در رابطه با ممنوعیت هر نوع همکاری فراتر از توافقنامه پادمان (پروتکل الحاقی، کد اصلاحی 1-3 و اقدامات فراپروتکلی) و نیز قانون الزام دولت به حفظ دستاوردها و حقوق هستهای ملت ایران مصوب 1394/4/2 که در آن بر درج لغو کامل و یکجای تحریمها همزمان با اجرای تعهدات جمهوری اسلامی ایران تأکید شده بود.
45- غفلت از موارد مهم مندرج در نامه مقام معظم رهبری به ریاست محترم جمهوری بهویژه بند 2 آن مبنی بر توقف برجام در صورت وضع هر نوع تحریم در هر سطحی و به هر بهانهای از سوی هر یک از کشورهای طرف مذاکره، که اگر با نخستین عهدشکنی آمریکا در روز بعد از اجرای برجام (1394/10/27) توافقنامه متوقف و فعالیتهای هستهای از سر گرفته میشد یقیناً راه برای ادامه عهدشکنیها و غارت اموال و اعمال تحریمهای شدیدتر به بهانههای واهی بسته میشد.
46- خودداری اروپا از اجرای تعهدات به بهانه فرار شرکتها و بانکهای اروپایی از معامله با ایران بهعلت ترس از جریمههای سنگین آمریکا.
47- بیاعتمادی کشورها به انجام مبادلات مالی و بانکی با جمهوری اسلامی ایران بهعلت رفع موقت 120 روزه و 180 روزه تحریمها و نیز تهدیدات مستمر آمریکا مبنی بر منع معامله و مبادله بانکی با جمهوری اسلامی ایران.
48- باقی ماندن چرخه دلار علیرغم آنکه این محدودیت از سال 2008 (1387) و بهعلت فشار بر برنامه هستهای بر جمهوری اسلامی ایران اعمال گردیده است و با رفع تحریمهای هستهای میبایست محدودیت جدید ارزی دلار وضع شده برداشته میشد که متأسفانه نه اینکه این اتفاق نیفتاد بلکه مشکل مبادله دلار با دیگر کشورها از ترس امکان نقض برجام به علت عدم امکان شناسایی ذینفع نهایی شدت بیشتری بهخود گرفت بهگونهای که بهقول دکتر ظریف امکان گشایش حتی یک حساب بانکی در لندن نیز وجود ندارد.
49- غفلت از اینکه FATF در سال 2008 (1387) به منظور اعمال فشار بر فعالیتهای هستهای؛ جمهوری اسلامی ایران را در لیست کشورهای غیرهمکار قرار داد و در سال 2010 بعد از صدور قطعنامه 1929 همگام با آمریکا و غرب و بهمنظور اعمال فشار مضاعف بر برنامه هستهای؛ جمهوری اسلامی ایران را همراه با کره شمالی در لیست سیاه اعلام کرد قاعدتاً میبایست موضوع FATF که با انگیزه هستهای، جمهوری اسلامی ایران را در لیست سیاه قرار داده بود مرتفع میشد ولی متأسفانه این مهم با غفلت تیم مذاکرهکننده همچنان بهقوت خود باقی ماند.
ضرورت اقدام متناظر و متناسب با اقدام آمریکا
محمد سعید احدیان در خراسان نوشت:
آمریکا از برجام خارج شد و اتحادیه اروپا اعلام کرد که به تعهدات خود عمل خواهد کرد اما به نظر میرسد موضع آقای روحانی، تامین کننده منافع ملی ما نباشد. مفهوم ترکیب موضع آمریکا و اروپا این است که ما در معامله ای که کردیم بخشی از امتیازهایی راکه در مذاکرات گرفتیم به صورت رسمی از دست دادیم و البته اگر اروپایی ها هم به حرف خود عمل کنند، بخشی از امتیازهای گرفته شده را همچنان خواهیم داشت. سوال این است که موضع منطقی ما در قبال این شرایط چه باید باشد که منافع ملی را تضمین کند. در پاسخ به این سوال باید ابتدا به این نکته توجه کرد که با شرایطی که بر منافع محوری بنگاه های اقتصادی حاکم است، تضمینی وجود ندارد که شرکت های اروپایی متناسب با نظرات سیاستمداران خود(به فرض صداقت در بیان) در برابر فشارهای وزارت خزانه داری آمریکا مقاومت کنند بنابراین آن چه در ادامه ذکر میشود بر این فرض استوار است که ما به صورت روشنی از اجرایی شدن ادامه لغو تحریم های مربوط به اتحادیه اروپا اطمینان پیدا کنیم.
با این فرض میتوان گفت از یک طرف بهتر است ایران برای جلوگیری از اجماع علیه خود و استفاده از امتیازاتی که همچنان وجود دارد(که مهم ترین آن فروش نفت است) توافقی با پنج کشور دیگر داشته باشد و از طرف دیگر به دلیل از دست دادن بخشی از امتیازاتی که آمریکا ایران را (قبلا به صورت عملی و اکنون رسمی) از آن محروم کرده بود، باید مقابله به مثل کنیم. بعد از خروج آمریکا از برجام، درست است که ماندن ما در برجام ممکن است منطق اقتصادی و هسته ای داشته باشد اما حتما منطق دیپلماتیک نخواهد داشت چرا که بر اساس قاعده حاکم بر بازی بزدل که الگوی حاکم بر مذاکرات هسته ای ما را در طول این 14 سال تشکیل میدهد، عدم اقدام متناظر باعث برداشت ضعف و ترس و در نتیجه مقدمه فشار و تحریم های بیشتر میشود به گونه ای که میتوان مطمئن بود با فاصله ای کوتاه آمریکا براساس مکانیزم بازگشت پذیری قطعنامه سازمان ملل را لغومی کند و تحریم های سازمان ملل را بر میگرداند و در نتیجه حتی همان منافعی راکه باعث میشود ما در برجام باقی بمانیم (یعنی ادامه لغو تحریم ها ی اروپایی) نیز از دست خواهیم داد البته به همراه هزینه بسیار سنگین از دست دادن عزت نفس ملی.
بر اساس آن چه ذکر شد جمع بین دو طرف ماجرا این است که ما حتما باید اقدام متناظر هسته ای انجام دهیم اما بهتر است این اقدام متناسب با این مسئله باشد که ما بخشی از امتیازاتی راکه در برجام گرفتیم همچنان در اختیار داریم بنابراین بر این باورم خلاف نظر آقای رئیس جمهور، ایران قبل از شروع مذاکره با اروپایی ها باید عدم پایبندی به برخی از محدودیت های هسته ای را که آمریکایی ها را عصبانی میکند ولی برای اروپایی ها قابل قبول است (مثل افزایش ذخایر اورانیوم بیش از عدد تعیین شده در برجام یا اقدام به برخی فعالیت های تحقیقی فراتر از برجام) اعلام کند و سپس در شرایط مساوی برای هماهنگی و اطمینان از اجرای عملی تعهدات اروپا، روسیه و چین پای میز مذاکره با پنج کشور بنشیند . بدیهی است این مسئله نیز فقط تا زمانی معنی دارد که آمریکا برای لغو قطعنامه سازمان ملل اقدام نکند در این صورت میتوان گفت آمریکا علاوه بر این که از برجام خارج شده است ، برجام را پاره نیز کرده است و در نتیجه باید منتظر به آتش کشیدن اش باشد.
روحانی از کدام اروپا سخن میگوید؟!
محمد سلامتی در وطن امروز نوشت:
رئیسجمهور کشورمان در جلسه شورای اداری استان خراسانرضوی، به نکته قابل تاملی درباره نحوه مواجهه ایران با برجام در صورت خروج ایالات متحده آمریکا از توافق هستهای اشاره کرده است. آقای روحانی در اینباره اظهار کرده: «یا اروپا همه آن چیزی را که مورد نظر ما در برجام است بر عهده میگیرد و شر ترامپ را کم میکند یا از برجام خارج میشویم... در این راستا یا آنچه در برجام میخواهیم، توسط غیرآمریکا تأمین میشود یا اگر ببینیم آنچه مورد نظر ما در برجام است، تأمین نشده، راه و برنامه خود را خواهیم داشت».
این اظهارات درست در حالی مطرح میشود که «بوریس جانسون» وزیر خارجه انگلیس در سفر به ایالات متحده آمریکا، خواستار اعمال فشار بر ایران جهت تغییر توافق هستهای شد و «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان نیز دفاع خود از برجام را مشروط و منوط به گسترش دامنه این توافق (بخوانید اعمال محدودیتهای بیشتر علیه ایران!) دانست. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه نیز همچنان در حال رایزنی بر سر ایده مضحک خود درباره انعقاد توافق ثانویه و مکمل با ایران بر سر موضوعاتی مانند تحدید توان موشکی، اعمال بازرسی از اماکن نظامی، حذف بندهای موسوم به غروب آفتاب و تجدیدنظر در سیاستهای منطقهای کشورمان است. براستی در چنین شرایطی چگونه میتوان انتظار داشت «اروپا» نقش منجی برجام را ایفا کند؟ در اینباره نکات دیگری نیز وجود دارد که لازم است مدنظر قرار گیرد.
نخست اینکه از سال 2015 میلادی تاکنون، کشورهای اروپایی بارها در قبال نقض تعهدات ایالات متحده آمریکا در برجام سکوت کرده و حتی در جلسات کمیته مشترک برجام مانع محکومیت ایالات متحده شدهاند. رویکرد حمایتگرایانه کشورهای اروپایی در قبال آمریکا هم در دوران ریاستجمهوری اوباما و هم در دوران ریاستجمهوری ترامپ وجود داشته و در آینده نیز وجود خواهد داشت. تروئیکای اروپایی در عمل نشان داده اتحاد درون آتلانتیکی با ایالات متحده آمریکا را نسبت به هر گزینه و مولفه دیگری (از جمله تامین حقوق برجامی ایران!) ترجیح میدهد. از سوی دیگر، تروئیکای اروپایی و متعاقبا بسیاری از اعضای اتحادیه اروپایی در مقابل ایده «تغییر توافق هستهای» از سوی ترامپ کمترین مقاومتی نشان نداده و بر سر این موضوع با رئیسجمهور ایالات متحده وارد معامله شدند؛ این معامله همچنان ادامه دارد. عبارت «کم کردن شر ترامپ از سوی اروپا» در حالی بیان میشود که دیپلماتهای اروپایی همچنان با اعضای وزارت خارجه آمریکا درباره انعقاد توافقنامه مکمل برجام (با هدف گنجاندن نگرانیهای چهارگانه ترامپ) در حال مذاکره و معامله هستند.
نکته دوم اینکه سال 2015 میلادی نیز مقامات 3 کشور اروپایی متعهد شده بودند ایالات متحده آمریکا را مهار کرده، نقایص احتمالی بهوجود آمده در مسیر توافق هستهای را برطرف کنند! با این حال نهتنها مقامات اروپایی به تعهدات خود در این زمینه پایبند نماندند، بلکه عدم همکاری بانکها و موسسات اعتباری کشورهای خود با ایران را نیز به اعمال فشارهای وزارت خزانهداری آمریکا و ناتوانی خود در مهار این فشارها ربط دادند! فراتر از آن، وزارت خارجه انگلیس فروردینماه سال گذشته، صراحتا از ایران به عنوان مکانی چالشبرانگیز برای معامله اقتصادی یاد کرد و تعهدات خود در برجام (بندهای 26 و 29) را زیر پا گذاشت. هم اکنون، زمانی که از تروئیکای اروپایی سخن میگوییم، منظورمان 3 بازیگری است که در پروسه «ابطال برجام از سوی آمریکا» سهیم هستند. بدیهی است در چنین شرایطی نمیتوان از آلمان، انگلیس و فرانسه انتظار داشت برجام را بدون ایالات متحده آمریکا حفظ کرده و شر رئیسجمهور آمریکا را از سر ملت ایران کم کنند! کلیت طرح این خواسته، معلول نگاه خوشبینانه نسبت به تروئیکای اروپایی و اعمال تفکیکی پررنگ میان ایالات متحده و متحدان اروپایی آن است.
نکته سوم به سوءسابقه کشورهای اروپایی (بویژه تروئیکای اروپایی) در مذاکرات هستهای با تهران بازمیگردد. قطعا آقای روحانی خود نیز بخوبی به یاد دارد بیانیه سعدآباد و متعاقبا بیانیه پاریس چگونه از سوی 3 کشور اروپایی زیر پا گذاشته شد و آنها چگونه «تعهدپذیری بینالمللی» خود را زیر پای مقامات آمریکایی ذبح کردند! توافقنامه پاریس نوامبر سال ۲۰۰۴ میلادی در فرانسه بین ایران و تروئیکای اروپایی به امضا رسید و به موجب آن ایران به عنوان اقدامی داوطلبانه پذیرفت همه فعالیتهای مربوط به غنیسازی و بازفرآوری مانند ساخت، تولید، نصب، آزمایش، سرهمبندی و راهاندازی سانتریفیوژهای گازی و فعالیتهای مربوط به جداسازی پلوتونیوم را متوقف کند و در عوض، اتحادیه اروپایی زمینه عضویت ایران را در سازمان تجارت جهانی فراهم آورد!
تعهدی که مقامات اروپایی هیچگاه به آن پایبند نماندند. با توجه به نقشآفرینی خاص آقای دکتر روحانی در مذاکرات هستهای با اروپا، هماکنون این سوال مهم مطرح است: چگونه ایشان از اعتماد دوباره به سران اروپایی جهت حفظ برجام سخن به میان میآورند؟! آن هم توافقی که مقامات اروپایی خود در بر هم خوردن و دفرمه شدن آن نقش اساسی ایفا کردهاند! تاکنون بارها عنوان شده است تروئیکای اروپایی در حال تکمیل پازل رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا در تقابل برجامی با ایران هستند و این معامله وقیحانه، از تابستان سال گذشته (آگوست سال 2017 میلادی) تاکنون میان دیپلماتهای آمریکایی و اروپایی در جریان بوده است. «اتخاذ مواضع کلی در تقابل با ترامپ» و «اتخاذ مواضع مصداقی و جزئی در تقابل با ایران»، 2 تکه اصلی پازل رفتاری اتحادیه اروپایی بویژه 3 کشور انگلیس، آلمان و فرانسه را در قبال برجام تشکیل میدهد. بازیگران اروپایی دخیل در فرآیند بررسی، امضا و اجرای توافق هستهای، امروز صرفا از «پایبندی به برجام» سخن میگویند اما مختصات و حدود این پایبندی را ترسیم نمیکنند. در بیانیه اخیر 3 کشور اروپایی (که در آن بر پایبندی ظاهری به برجام تاکید شده است) این ابهام همچنان قابل مشاهده است. آیا در چنین شرایطی میتوان به رفتار «مبهم»، «معاملهگرانه» و «عهدشکنانه» مقامات اروپایی در قبال برجام دل بست؟!
تلاش برای تولید ادراک فروپاشی نظام
سید عبدالله متولیان در جوان نوشت:
در یادداشت روز یکشنبه ۱۶ اردیبهشتماه گفتیم شعلههای خشم محور شرارت «عبری غربی وهابی» از پیروزیهای محور مقاومت در سوریه و توسعه عمق استراتژیک و تفوق و اقتدار ایران بر محور شرارت در منطقه غرب آسیا موجی از فتنهها و توطئههای رنگارنگ علیه جمهوری اسلامی ایران را از سوی آنان برانگیخته است. غرب در راهبرد جدید خود اصطلاحاً سوراخ دعا را یافته و خوب میداند که توطئهها و نقشههایش علیه ایران زمانی اثربخش خواهد بود که فروپاشی نظام در اندیشه مردم ایران شکل گرفته و مردم در حوزه خیال و فکر منتظر فروریختن حکومت باشند. غرب میداند که فروپاشی در اندیشه، مستلزم انجام اقدامات سختافزاری و نرمافزاری و زیرساختی متنوع از جمله موارد زیر است:
۱ - تشدید فشار و تحریمهای اقتصادی، سیاسی و... با هدف ازهمپاشیدگی امور کشور. ۲ - استفاده از تمام ظرفیتهای رسانهای بهمنظور پروپاگاندا و موج سنگین تبلیغاتی مبنی بر واگرایی مردم از حکومت. ۳ - برپایی جنگ دلار و مدیریت روانی افکار عمومی. ٤ - استفاده از ظرفیت موج شایعهسازی علیه نظام و ظرفیتهای نظام دینی. ۵ - بهرهبرداری از سوءمدیریتها ناشی از اقدامات شبکه نفوذ۶ - بهرهبرداری از ظرفیت شبکه عوامل داخلی و سفارتخانههای غرب در ایران.
غرب در برنامه فروپاشی در اندیشه انجام مراحل زیر را در دستور کار قرار دارد: ۱ - لجامگسیختگی امور اقتصادی. ۲ - بهدست گرفتن مدیریت رسانه فضای مجازی کشور و انجام عملیات روانی هماهنگ و پرحجم. ۳ - تحکیم بخشی و ترویج لیبرال سرمایهداری و برپایی مسابقه اشرافیت. ٤ - بزرگنمایی و تصویرسازی و گسترش تنفر مردم از بیعدالتی و تبعیض و نظام طبقاتی توسط دولتمردان. ۵ - تصویرسازی و بزرگنمایی ناتوانی و سوء مدیریت دولتمردان و مسئولان در حل مشکلات و معضلات کشور و مردم. ۶ - ناامید کردن مردم نسبت به آینده و تخریب باورها و ایمان مردم. ۷ - ترویج بیاعتمادی مردم نسبت به نظام و تحقق دوقطبی «مردم/نظام». ۸ - تحقق پروژه پشیمان سازی از وقوع انقلاب اسلامی ۹ - سکولاریزه کردن افکار عمومی و ایجاد موج تنفر از دین و آرزوی منجی از جنس رضاخان قلدر. ۱۰ - تحقق پروژه فروپاشی در اندیشه همراه با جسارت مبارزه، نافرمانی مدنی، اعتراض، اغتشاش و شورش.
با این وصف دولتمردان و مسئولان نظام باید بدانند که: ۱ - هیچ حکومتی در جهان فرو نخواهد پاشید مگر آنکه در اندیشه مردم آن کشور حکومت فروپاشیده باشد. ۲ - هیچ حکومتی در اندیشه مردم فرو نخواهد پاشید مگر آنکه مردم نسبت به عملکرد دولتمردان و مسئولان در نظام به هر دلیلی بیاعتماد شده باشند. ۳ - ریشه بیاعتمادی مردم را باید در درون همان کشور و عملکرد دولتمردان و مسئولان جستوجو کرد و عامل خارجی بهعنوان علت ممده از نقصها و ضعف عملکرد و سوء مدیریت مسئولان کشور در راستای اهداف استعماری خود استفاده میکنند. ٤ - فرجام و میوه تلخ بیاعتمادی مردم به حکومت قبول بنبست و ناامیدی و مأیوس شدن از مسئولان در اصلاح امور و حل مشکلات و معضلات کشور است. ۵ - شرط موفقیت جریان برانداز عقیم کردن و از اعتبار و اقتدار ساقط کردن ارکان مقوم امنیت و آرامش: «قوه قضائیه»، «نیروی انتظامی»، «دستگاه اطلاعاتی»، «رسانه ملی» و «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» است.
خنثی کردن توطئه برنامهریزی شده دشمن و ترمیم باورها و بازگرداندن اعتماد به مردم و ارتقای روحیه امید مستلزم شناخت دقیقتر برنامههای دشمن و شبکه همکار داخلی آنها و بررسی نقش عناصر و عوامل داخلی بوده که در نوشتاری دیگر به آن خواهیم پرداخت.
نوبت آزمون صداقت اروپا
دیاکو حسینی در ایران نوشت:
تصمیم امریکا به خروج از توافق هستهای با ایران نشان دهنده اوج بی توجهی امریکای ترامپ به قوانین و مقررات بینالمللی است. برای ایران غافلگیرکننده نبود کشوری که از ابتدای به قدرت رسیدنش تحت تأثیر سیاستهای داخلی علیه برجام موضعگیری کرد، در برجام باقی بماند. بنابراین احتمال خروج امریکا از این توافق همیشه یکی از سناریوهای معتبر برای ایران بوده است اما نکتهای که شب گذشته و در نتیجه خروج امریکا اتفاق افتاد، اثبات شدن این نکته بود که دولت ترامپ کاملاً تحت تأثیر مشاورههای اشتباه شماری معدود و شکست خورده در جامعه امریکا اقدام به خروج از برجام کرد. یعنی همان کسانی که حاضرند به خاطر چند هزار دلار در نشستهای یک گروهک تروریستی شرکت کنند. بنابراین از نظر ایران این اقدام اگرچه غیرقابل پیشبینی نبود ولی در عین حال نشان دهنده این بود که دولت امریکا به صورت کاملاً غیرمسئولانهای نه فقط در رابطه با ایران بلکه نسبت به متحدان خودش و قوانین بینالمللی عمل میکند.
نکته مهم این است که این تصمیم صرفاً به نفع اسرائیل و نه حتی امریکا بوده است. طبق آمارها قریب به 63 مردم امریکا با خروج این کشور از توافق مخالف بودند. همچنین اکثر نخبگان واشنگتن هم که تجربه بیشتری در عرصه سیاست خارجی دارند، با خروج امریکا از برجام مخالف بودند و آقای ترامپ برخلاف منافع حتی مردم امریکا و نزدیکترین متحدانش عمل کرده است بنابراین اتفاقی که خواهد افتاد، انزوای بیشتر امریکا حتی در میان متحدانش و تحریک کردن سایر کشورهای جهان به اتخاذ سیاستهای مستقل از ایالات متحده در امور امنیتی، سیاسی و حقوقی جهان خواهد بود.
از سوی دیگر تصمیم به خروج از برجام برای ایران هم خوب بود. برجام بدون امریکا امروز به عنوان نمادی از یک نظم نوین جهانی است که میتواند جهان را در معرض آزمایش برای تعاملات با یکدیگر بدون مشارکت امریکا قرار دهد. چنین ظرفیتی بالقوه در برجام وجود دارد و این منوط است به اینکه سایر کشورهای گروه 1+5 چگونه با این قانون شکنی برخورد کنند. اگر کشورهای اروپایی بتوانند و علاقهمند به حفظ برجام باشند و این کار را در عمل هم نشان دهند ایران میتواند در برجام باقی بماند و به تعهدات خودش عمل کند. در واقع این امریکاست که با این اقدام خودش را از تمام مزایای مشارکت در نظم جدید جهانی محروم کرده است.
اروپاییها میتوانند از طریق مکانیزمهای مختلفی از برجام حمایت کنند. آنها قبلاً هم این کار را کرده اند و میتوانند از امریکا بخواهند درباره برخی از تحریمها معافیتهایی را برای آنها ایجاد کنند. در واقع این وظیفه اروپاست چنین کاری کند و ایران نباید نگران این مسأله باشد و همان طور که برجام در گذشته نشان دهنده اعتبار چندجانبه گرایی اتحادیه اروپا و به نوعی دستاورد دیپلماسی آنها بوده، بدون امریکا میتواند نشان دهنده استقلال عمل اتحادیه اروپا در سیاستهای جهانی خودش باشد. اروپا میتواند به شرکتهای خود اطمینان دهد با ایران کار کنند بدون اینکه مشمول مجازات امریکا شوند و مسأله این به نحوه تعامل اروپا و امریکا بستگی دارد.
ماندن ایران در برجام اولاً نشانده این است این توافق را به عنوان توافق چند جانبه به رسمیت میشناسد و نه یک توافق دوجانبه بین ایران و امریکا به همین دلیل هم حتی به رغم خروج امریکا از برجام تمایل خود را برای ماندن در برجام اعلام کرد اما نکته مهم این است که این اعلام تمایل به صورت بی قید و شرط نیست. ایران فقط در شرایطی در برجام باقی میماند که سایر کشورها به تعهد خودشان عمل کنند و مانع از ضربه زدن امریکا به این توافق شوند چنانچه آنها در انجام تعهدات قانونی خودشان موفق نباشند ایران هم تمایلی به ماندن در برجام نخواهد داشت. نکته مهم این است که ایران امروز خود را یک کشور دور اندیش و تابعی از قوانین بین الملل و علاقمند به نظم جهانی از طریق توافقات چند جانبه معرفی کرد. اما این شکیبایی و دوراندیشی در صورتی میتواند پایدار بماند که اروپا به وظابف قانونی خود ادامه دهد. ایران به هر قیمتی در برجام نخواهد ماند دامنه تحمل آن در برجام یک سقف دارد و آن سقف امروز توسط سایر کشورهای 1+5 تعیین میشود.
روز تنهایی ترامپ
سیدحسین مرعشی در شرق نوشت:
امروز، روز تنهایی ترامپ است. اولین دستاورد نقض عهد رئیسجمهوری تازهکار ایالات متحده، افول جایگاه این کشور در عرصه بینالمللی است. این همان آمریکایی است که روزی قادر بود به گونهای علیه ایران اجماع جهانی ایجاد کند که چندین قطعنامه تحریم در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شود. دایره آن اقدامات به حدی بود که همه کشورهای جهان خود را ملزم به رعایت آن میدانستند و حتی دوستان ایران مثل روسیه و چین نیز نهتنها امکان استفاده از حق وتو را نداشتند، بلکه به این قطعنامهها رأی مثبت میدادند. سیاستهای یکجانبه و غیرخردمندانه ترامپ، چند ضربه کاری به این کشور وارد کرد؛ نخست، آمریکا را از موقعیت رهبری جهان و قدرت اجماعسازی علیه کشورها، به کشوری تنها تبدیل کرده که بهتنهایی تصمیم به خروج از توافقی گرفته که دولت قبلی همین کشور، حامی اصلی آن بود و پشتوانه قطعنامه شورای امنیت را دارد. هیچیک از متحدان اروپایی با این شیوه او همراه نشدند. خانم موگرینی نیز بر حفظ برجام و مسئولیت اتحادیه اروپا برای حفاظت از این توافق بینالمللی تأکید کرد و با ادبیاتی خاص، از ماندن در کنار ملت ایران سخن گفت.
ضربه دوم این است که از این پس، دولتها و ملتها در همکاری با آمریکا با شک و تردید عمل خواهند کرد. عهدشکنی آمریکا با این صراحت و لجاجت امری نیست که به همین موضوع ختم شود، بلکه تبعات درازمدتی برای حیثیت آمریکا خواهد داشت. سوم، هجمه ترامپ به دستاوردهای دموکراتها، حتما به درگیریها و تعارضات داخلی ایالات متحده دامن خواهد زد؛ اما ایران تکلیف روشنی دارد. مردم ایران حتما میدانند تحریمهای یکجانبه آمریکا جدید نیست. آنچه در برجام دنبال حل آن بودیم، برداشتن تحریمهای بینالمللی بود که پشتوانه شورای امنیت سازمان ملل را داشت. تحریمهای یکجانبه آمریکا از سال 59 با شدت و ضعف ادامه داشته است. اصلاحطلبان از تحریم استقبال نمیکنند؛ اما به دلیل بینالمللینبودن اقدام ترامپ، اثرات آن محدود خواهد بود. بهعنوان یک علاقهمند به ایران و توسعه آن، به همه گروههای سیاسی اعم از موافقان و مخالفان برجام توصیه میکنم سخنان ترامپ را با دقت تحلیل کنند؛ سخنانی که نشان داد برجام چه سند معتبری به نفع ملت ما بود. اینکه ترامپ با عصبانیت کمنظیری ادعا میکند این قرارداد منافع ایران را افزایش داده و دسترسی ایران به منابع مالی را تسهیل کرده است، حاکی از دقت تدوینکنندگان و تأییدکنندگان برجام در صیانت از منافع ملی ایران است. همه اینها با نظارت مقام معظم رهبری به نتیجه رسید که با ایده نرمش قهرمانه، راه مذاکرات را هموار کردند و بر مراحل مختلف آن اشراف داشتند. فعالان سیاسی باید هرچه فریاد دارند بر سر دشمنی بکشند که به رفاه یک ملت باور ندارد. نباید فضای سیاسی داخلی شاهد ادامه کشمکشهایی باشد که دولتمردان را تضعیف کند. ما برای خنثیکردن حرکات بچگانه ترامپ، نیازمند وحدت ملی هستیم. درباره شرایط اقتصادی از امروز به بعد نیز نگرانیهایی در میان مردم مشاهده میشود.
آنچه مشخص است، این است که بر اساس ظرفیتهای کمنظیر ایران، میتوان مسیر توسعه را ادامه داد. فعالان و کنشگران اقتصاد و حتی عامه مردم و هر شخص یا نهادی که دستی در کار بازار دارد، میتواند به آرامش آن کمک کند. فردگرایی و تأمین منافع گذرا با تکیه بر باور ملی، باید کنار گذاشته شده و همه به کلیت اقتصاد ایران فکر کنند. کسانی که نیاز به منابع ارزی ندارند، باید با وظیفهشناسی ملی به کمک ثبات ارزی در کشور بشتابند. دستگاه دیپلماسی نیز وظیفهای خطیر دارد؛ با خردمندی و تکیه بر گسترش روابط با کشورهای غربی منهای آمریکا و همچنین تعمیق روابط با چین، کرهجنوبی، ژاپن، روسیه، هند و... میتوان به تداوم استفاده از مزیتهای برجام امیدوار بود. مسئولان کارکشته و آبدیده ما که سالهای جنگ و تحریمهای پس از آن را مدیریت کردهاند، قادر هستند اجازه ندهند کوچکترین ضربهای به زندگی عادی مردم وارد شود و دولت با افزایش بهرهوری و استفاده از نیروهای باانگیزه و خلاق، نظام خدماترسانی و توسعه رفاه را در بالاترین سطح ادامه دهد. در خاتمه ذکر یک نکته ضروری است؛ ترامپ در سخنرانی اخیر خود برخلاف گذشته، سعی کرد خود را مدافع ملت ایران نشان دهد.
او تصور میکند قرار بود پذیرش برجام از سوی ایران، حیات سیاسی و اجتماعی کشورمان در خاورمیانه را تعطیل کند. مگر عربستان دنبال گسترش نفوذ در منطقه نیست. مگر خود ایالات متحده در این منطقه چندین پایگاه نظامی ندارد؟ مگر روسیه در لاذقیه سوریه، پایگاه راهبردی ندارد؟ مگر چین با برگ کرهشمالی بازی خود را اداره نمیکند؟ ژاپن نسبت به مسائل شرق آسیا حساس نیست؟ ایران با پذیرش برجام دنبال ابهامزدایی از برنامه هستهای و رفع تهمت دروغ مقاصد نظامی آن بود که موفق شد؛ اما هر کشوری حوزه نفوذ منطقهای دارد و یک کشور زنده مستقل حتما از منافع خود دفاع میکند. رئیس ایالات متحده با بزرگنمایی فعالیتهای ایران در منطقه، دنبال تحریک مردم ایران بود. متأسفانه به دلیل اشتباهاتی که در اطلاعرسانی در کشور وجود دارد و نداشتن رسانه ملی جامع که امکان گفتوگوی همه سلیقهها در آن فراهم باشد، برخی ادعاهای خارجی با هدف تأثیرگذاشتن بر مردم ایران مطرح میشود. امروز بهترین فرصت است که اجازه نقشآفرینی به سیاستمداران مورد حمایت مردم داده شود تا بیواسطه نکات مدنظر خود با ملت ایران را در میان بگذارند. حذف محدودیتهای گذشته و کمک به ایجاد فضای بانشاط سیاسی، حتما بر حوزه مهم اقتصاد و دیپلماسی اثر مستقیم خواهد داشت.
شعبده ترامپ
حسن بهشتیپور در اعتماد نوشت:
ترامپ، رییسجمهور امریکا در بازیهای رسانهای بسیار متبحر است و بازی رسانهای و تبلیغاتی بسیار هنرمندانهای را علیه ایران انجام میدهد. تصمیم ترامپ برای خروج از برجام با این انگیزه است که حداکثر فشار را علیه ایران اعمال کند و با افزایش این فشارها، چهار شرط مدنظر خودش را عملی کند. برای دولت ترامپ روشن است که در شرایط کنونی جمهوری اسلامی ایران تن به این شروط چهارگانه نخواهد داد، اما نهایتا تصور میکند که ...
اگر در میان مدت تحریمها علیه ایران اعمال شود، ایران مجبور میشود که به خواستههای دولت ترامپ تن دهد. ترامپ تصور میکند بعد از خروج از برجام دست بازتری برای اعمال هر تحریم جدیدی علیه ایران دارد. اما این یک محاسبه غلط است، همان اشتباهی که جورج دبلیو بوش هم مرتکب شد. دولت بوش هم اصرار داشت که ایران باید ابتدا غنیسازی را کنار بگذارد و بعد از آن پای میز مذاکرات بیاید. سیاست دولت بوش زمانی شکست خورد که امریکا به خود آمد و دید با وجود همه تحریمها ایران ظرفیت غنیسازی خود را به ٢٠ هزار سانتریفیوژ رساند. همین نکته را در سخنان جان کری، وزیر خارجه پیشین امریکا هم میتوان دید، زمانی که توضیح داد ما با ١٦٤ سانتریفیوژ ایران موافقت نکردیم و یک دهه بعد با ٢٠ هزار سانتریفیوژ ایران مواجه شدیم. همان اشتباه تاریخی و محاسباتی که در دوران بوش پسر انجام شد، در دوران باراک اوباما اصلاح شد تا نهایتا توافق برجام حاصل شد. حالا ترامپ تصمیم گرفته است که آن مسیر اصلاحی را دوباره به عقب بازگردد و تجربه شکستخورده گذشته را به بدترین شکل تکرار کند. الان شرایط امریکا حتی از دوران بوش پسر هم ضعیفتر است، چرا که در آن دوران به دلیل پروندهسازیهای هستهای که علیه ایران شدهبود، اروپاییها همراه امریکا بودند؛ اما امروز نه اروپا و نه هیچ کشور دیگری همراهی نمیکند. شاید نهایتا اروپاییها در شرایط کنونی مجبور شوند به دلیل قدرت اقتصادی امریکا به بازگشت تحریمهای ثانویه تن دهند، اما نهایتا به دلیل فقدان مبنای استدلال در مورد برنامه هستهای ایران، قدرتمندانه در کنار امریکا برای فشار به ایران حضور نخواهند داشت.
آرزوی نابود کردن توانمندی غنیسازی ایران، رویایی غیرمنطقی است. ایران تنها کشوری در جهان نیست که بدون در اختیار داشتن سلاح هستهای فناوری غنیسازی دارد. ایران یکی از ١٥ کشور جهان است که صنعتغنیسازی اورانیوم دارد، ٩ کشور از این میان سلاح هستهای ندارند. ژاپن، آرژانتین و آلمان از جمله کشورهایی هستند که توانایی غنیسازی دارند، اما بمب هستهای ندارند. برجام با این ذهنیت نوشتهشده است که تمامی راههای ایران برای رسیدن به بمب هستهای بسته باشد. یعنی دولت اوباما و مشاوران او، با بررسی کامل احتمالات به این نتیجه رسیدند که ایران چهار راه ممکن برای رسیدن به بمب هستهای دارد. هدف برجام این بود که این چهار راه همزمان بسته شود و ایران به این دلیل که ساخت بمب هستهای در استراتژی دفاعیاش نبود با این پیشنهاد موافقت کرد. بر اساس برجام همه این چهار مسیر برای ایران بستهشده است، اما برای ترامپ این اصول مشخص نیست. حدس من این است که ترامپ اصولا توافق هستهای را مطالعه نکرده و اگر اطلاعاتی از آن دارد از متن گزارشهای خلاصه یا موجزی است که در اختیار او قرار گرفته است. همینکه جان بولتون، به عنوان یکی از مخالفان برجام در مقام مشاور امنیت ملی او قرار گرفته است، میزان سطح اطلاعات از برجام را نشان میدهد بولتون فردی است که بدون داشتن مبنایی و به دلایل واهی با برجام مخالفت میکرد.
یکی از چهار شرط ترامپ این بود که میخواهد مطمئن شود ایران به سلاح هستهای دست پیدا نمیکند. راه اطمینان از این موضوع، همان برجام بود که آقای ترامپ تصمیم گرفت از آن خارج شود، همین نکته به اندازه کافی نشان میدهد که تا چه اندازه انگیزههای اعلامی ترامپ با اعمالش تفاوت دارد. این بازی ترامپ از نظر من یک شعبدهبازی رسانهای است و متاسفانه ما در ایران در زمینی بازی کردیم که ترامپ و تیم قدرتمند رسانهای او طراحی کردهاند. به اعتقاد من، برنامهای که ترامپ برای سخنرانی دیشبش طراحی کردهبود، مانند یک جنگ نوروزی برای مخاطبان ایرانی بود. وقتی که از روز گذشته اعلام میکند که قرار است در کدام ساعت تصمیمش را اعلام کند، مخاطبان ایرانی را برای تماشای جنگ تلویزیونی خود تحریک میکند. بیش از خروج از برجام، آن چیزی که باعث بدبینی و ناامیدی در مردم ایران میشود، این فضاسازی رسانهای و بازی با افکار عمومی است. رسانههای درون ایران به جای اینکه یک میدان قوی درست کنند و متحد و یکپارچه سناریویی را طراحی کنیم که امریکا، اسراییل و عربستان مجبور شوند در این میدان بازی کنند، بر عکس این ما هستیم که به جان هم افتادهایم، عدهای موافق و عدهای مخالف، عدهای نگران و عدهای امیدوار، عدهای سینهچاک و عدهای متنفر.
قطعا مساله برجام مهم است، قطعا رسانههای ما باید به آن بپردازند و واکنش مناسب داشته باشند. اما باید حواسمان باشد که چه میکنیم، در مقابل چه کسی بازی میکنیم، باید بدانیم در کدامین میدان بازی میکنیم، نباید فراموش کنیم که طراحی میدانی که در آن بازی میکنیم در اختیار دیگرانی است که از شکاف و دودستگی میان ما استقبال میکنند. امروز مختصات این میدان در اختیار امریکا و تیم رسانهای ترامپ است، ما باید این توان را داشتهباشیم که این انحصار میدان را بشکنیم، از این بازی خارج شویم و میدان تازهای تعریف کنیم. مسوولان جمهوری اسلامی ایران، تصمیم خود را برای رویارویی با خروج ترامپ از برجام گرفتهاند و ما به جای اینکه اسیر بازی ترامپ شویم باید متناسب با تصمیمی که مسوولان کشور گرفتهاند و اقداماتی که انجام میدهند، رسانههای ما گرایشهای جناحی را کنار بگذارند و بر اساس تشخیص صحیح اقتدار ملی و وحدت ملی عمل کنند. هدف نهایی ترامپ، ارتباطی با برنامه هستهای ایران ندارد، هدف نهایی ترامپ این است که ما ایرانیان را بشکند و به جان هم بیندازد، هدف این است که نگرانی و ناامیدی را در میان افکار عمومی ایران گسترش دهد، اینکه یک عده به فکر قیمت ارز، عدهای به فکر قیمت طلا، عدهای مسکن و خودرو و موبایل و غیره باشند و از منافع ملی غافل شوند.