به گزارش مشرق، «محمد سلامتی» در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت:
شوک ناشی از شکست جریان ۱۴ مارس در انتخابات سراسری لبنان، نهتنها افرادی مانند سعد حریری را در نوعی کمای سیاسی فرو برده است، بلکه مخالفان جریان مقاومت در منطقه و جهان را نیز حیرتزده کرده است. اساسا یکی از اصلیترین دلایل اعلام زودتر از موعد خروج ایالات متحده آمریکا از توافق هستهای با ایران، تلاش برای انحراف افکار عمومی نسبت به پیروزی بزرگ جریان ۸ مارس در انتخابات اخیر لبنان بوده است.
بیشتر بخوانید:
براستی چه اتفاقی در «سرزمین سروها» رخ داده و پیروزی حزبالله و همپیمانانش در انتخابات سرنوشتساز پارلمانی اخیر مولد چه تحولاتی در زمان حال و آینده خواهد بود؟ در اینباره نکات مهمی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد.
نخست اینکه دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا و مایک پنس، معاون وی، به همراه افرادی مانند بنیامین نتانیاهو و ملک سلمان سرمایهگذاری زیادی روی «شیعیان غربگرا» در انتخابات اخیر لبنان کردند. به عبارت بهتر، مثلث «تلآویو- ریاض- واشنگتن» در این انتخابات تلاش کردند ضمن حمایت از موجودیت جریان ۱۴ مارس، شیعیان لبنان را مقابل دوراهی پیچیدهای قرار دهند؛ انتخاب میان «حزبالله» و «شیعیان غربگرا»! هدف از این اقدام کاملا مشخص بوده است. کاهش آرای جبهه مقاومت و واریز بخشی از آرای این جبهه به سود جریانهای ظاهرا شیعی موازی، هدف کوتاهمدتی بود که واشنگتن و متحدانش در بیروت دنبال میکردند.
آنها در صدد بودند پس از دستیابی به هدف اول (انزوای حزبالله و امل در معادلات سیاسی لبنان)، اهداف میانمدت و طولانیمدت خود مبنی بر «گفتمانسازی جدید» با متد و ساختاری غربپسندانه را در میان شیعیان کلید بزنند اما در نهایت، آرای ناچیزی به مخالفان شیعی حزبالله در حوزههای جنوب، جبل لبنان و بقاع اختصاص یافت و در بیروت نیز حجم زیادی از آرا به سود جبهه مقاومت به گردش درآمد.
امروز دیگر کمتر تحلیلگری در لبنان و منطقه از وجود گروههای اپوزیسیون قوی ضد مقاومت در میان جریانهای شیعی سخن به میان میآورد. نکته قابل تامل اینکه جریانهای ظاهرا شیعی رقیب حزبالله و امل، با شعار تکیه بر معیشت اقتصادی و پرهیز از غوغافکنی(!) به عرصه انتخابات ورود کرده بودند.
نکته دوم، به شکست مفتضحانه آلسعود در انتخابات سراسری لبنان بازمیگردد. «ریاض» از یکسو به تولید گفتمانهای موازی شیعی (علیه حزبالله) در منطقه جنوب لبنان دل بسته بود و از سوی دیگر، درصدد حمایت از برخی چهرههای شاخص و افراطی جهت پیروزی در شمال لبنان برآمد. به عبارت بهتر، ریاض نیز در قبال انتخابات سراسری لبنان به صورتی کاملا فرموله شده وارد میدان شد.
ماجرای استعفای سعد حریری در عربستان، سفر هیات ویژه و وابسته به پادشاهی سعودی به بیروت و دیدار آنها با سران جریان ۱۴ مارس و پولپاشی در مناطق فقیر لبنان با هدف تقویت جبهه سعودی در این کشور از جمله اقدامات هدفمند سعودیها در لبنان بود.
به طور مشخص استعفای اجباری سعد حریری در عربستان پیش از انتخابات پارلمانی سرآغاز شکافی معنادار در داخل حزب المستقبل شد. در آن زمان این گمانه مطرح شد که عربستان احتمالا با حذف حریری بهدنبال آن است تا فرد دیگری از اهل سنت (جریان ۱۴ مارس) را جایگزین وی به عنوان نخستوزیر کند. در این میان، انتخابات «طرابلس» برای مقامات سعودی حکم بازی مرگ و زندگی را داشت! طرابلس به لحاظ جمعیتی و بومی، یکی از مراکز قدرت در لبنان محسوب میشود. در این شهر، «اشرف الریفی» به نمایندگی از عربستان سعودی و «نجیب میقاتی» به عنوان متحد حزبالله در انتخابات شرکت کردند.
نتیجه این انتخابات، آرزوی سعودیها برای تسلط بر شمال لبنان را به آرزویی دست نیافتنی برای ملک سلمان و فرزندش تبدیل کرد. نجیب میقاتی توانست با کسب اکثریت آرا، بر نامزد سعودیها در طرابلس چیره شود تا سعودیها در شمال لبنان نیز مانند جنوب آن زمینگیر شوند.
نکته سوم، به بازی نتانیاهو و رژیم اشغالگر قدس در قبال انتخابات لبنان بازمیگردد. مقامات رژیم اشغالگر قدس طی هفتههای منتهی به انتخابات سراسری لبنان، پیامهای متعددی را در حمایت از جریانهای ضد حزبالله به شهروندان لبنانی مخابره کرده بودند. حتی آویگدور لیبرمن، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی با طراحی حملات سازماندهی شده علیه مواضع مقاومت در سوریه، عملا از شهروندان لبنانی خواسته بود از میان ۲ گزینه «مواجهه نظامی با تلآویو» و «پذیرش گفتمان سازش با دشمن صهیونیستی» یک گزینه را انتخاب کنند. نتانیاهو و لیبرمن اطمینان داشتند انتخاب ملت لبنان، چیزی جز خواسته آنها نخواهد بود، زیرا قطعات پازل مشترکی که از سوی واشنگتن، تلآویو و ریاض طی یک سال اخیر در سرزمین سروها چیده شده بود، امکان تحقق گزینه دیگری را برای آنها متصور نمیکرد.
اگرچه شاید این جمله به ظاهر اغراقآمیز باشد اما شوک سنگینی که پیروزی جبهه مقاومت در انتخابات اخیر لبنان بر صهیونیستها وارد آورد، کمتر از شوک ناشی از شکست آنها از حزبالله در جنگ ۳۳ روزه تابستان سال ۲۰۰۶ میلادی نبود. این نخستین تجربه مشترک نتانیاهو و ترامپ در یک انتخابات منطقهای حساس و سرنوشتساز بود که در نهایت چیزی جز ضرر و شکست برای مخالفان مقاومت به همراه نداشت.
آری! پیروزی جبهه مقاومت در انتخابات اخیر لبنان، صرفا یک پیروزی سیاسی و محدود به سود جریان ۸ مارس نبود. این پیروزی، نوعی پیروزی بالفعل گفتمانی و شکلی از پیروزی بالقوه نظامی به سود حزبالله و متحدان آن بود. جبهه مقاومت حتی اجازه تکمیل قطعهای از پازل مدنظر مثلث «تلآویو- واشنگتن-ریاض» را در لبنان نداد تا بر همگان اثبات شود روح «سیدعباس موسوی» و «حاج رضوان» در کالبد این کشور حلول کرده است.
امروز سرزمین سروها زیباتر و استوارتر از هر زمان دیگری به نظر میرسد و نسیم مقاومت در سرتاسر این سرزمین در حال وزیدن است. امروز دشمنان مقاومت از هر طریق و مسیری که بخواهند به لبنان و معادلات آن ورود کنند، با نامی پرآوازه و مقدس به نام «مقاومت» و نمادها و نشانههای آن مواجه میشوند. کابوسی که صهیونیستها و حامیان غربی و مهرههای مرتجع عربی آنها هرگز تصور تحقق آن را در سال ۲۰۱۸ میلادی نمیکردند.