به گزارش مشرق، ناصر ملکمطیعی بازیگری که از قضای روزگار پس از پیروزی انقلاب اسلامی توسط مدعیان این روزهای اصلاحات ممنوعالتصویر و کار شد روز شنبه دار فانی را وداع گفت تا روزنامههای زنجیرهای بار دیگر بهانهای پیدا کرده و با تمسک به آن دست به حاشیهسازی زده و واقعیات را وارونه جلوه دهند.
ناصر ملک مطیعی که بود و سطح او در دنیای رسانه و هنر به چه اندازه میتوانست باشد موضوع این نوشتار نیست، روی سخن اینجا است که مدعیان اصلاحات همواره از حاشیهها کلاهی بر سر مطالبات معیشتی مردم ساختهاند تا این مشکلات و مطالبات دیده نشوند.
رخت سیاه در عزای کسی که خودشان ممنوع از کارش کردند!
چنانچه گفته شد موضوع این گزارش سطح حرفهای ناصر ملکمطیعی در دنیای سینما نیست و اینکه آیا واقعا به آن صورتی که روزنامههای زنجیرهای ذکر کردهاند او « امیرکبیر سینمای ایران » بود یا سطح نازل فیلمهایی که در آن ایفای نقش کرده بود به قول برخی تحلیلگران این روزهای سینما بازیهای او را در سطح فیلمهای اتوبوسی قرار میدهد.
نکته قابل تأمل آن است که مسببان ممنوع از کار شدن این بازیگر، امروز در رثایش مرثیهسرایی کرده و به این و آن فحاشی میکنند که چرا قدرش را ندانستید و با او بد تا کردید!
این ادعای مستند به نوشتههایی است که در همان سالها در روزنامهها منتشر شد و به عنوان نمونه میتوان به یادداشت روز ۹ خرداد ۱۳۶۱ کیهان به مدیریت محمد خاتمی نماینده وقت اردکان در مجلس شورای اسلامی، وزیر بعدی فرهنگ و رئیسدولت اصلاحاتاشاره کرد.
«روزنامه کیهان » در این شماره علیه اکران برزخیها به کارگردانی ایرج قادری و بازیگری ناصرملک مطیعی دست به انتشار یادداشتی با عنوان « دوزخ ابتذال در «برزخیها»! » زده بود، در بخشی از این یادداشت آمده بود : « همه اینها را نوشته ام که بگویمای برادری که فکر و رفتار تو و خواست آمریکا یک مجموعه واحد را تشکیل میدهد ،ای هنرشناس نمای غاصب پستی که صلاحیتش را نداری، همان گونه که برای خوشایند شرق فیلم « برنج خونین » را به فستیوال تاشکند میبری در فستیوال غرب فیلم برزخیها را فراموش نکن.»
این یادداشت و فشارهای بیامان افرادی چون محسن مخملباف که این روزها در دامن صهیونیستها به خوش رقصی مشغول است بازیگرانی چون ملک مطیعی را از ادامه کار محروم ساخت، ولی سالها بعد در خرداد ماه ۱۳۹۷ زمانی که این بازیگر رخت از دنیای خاکی به جهان باقی برد همانها لباس عزایی که صاحب مجلس بر تن میکند بپوشند و از این تیترها برای بیان نظر خود استفاده کنند: پایان ممنوع التصویری، مرگ شمایل لوطیگری، پایان کلاه مخملی، خداحافظ رفیق، عاشق سینما تسلیم سرنوشت، فرمون به سمت مرگ پیچید، مردانگی مُرد، خاموشی ملک سینمای ایران، مردی که در انتظار خودش بود، نه! دنیا وفا نداشت، نشسته بر پرده نقرهای دلهای مردم و وداع با امیرکبیر سینمای ایران!
از ربّنای شجریان تا فوت یک بازیگر؛ میانداری برای حاشیهسازی!
روزنامههای زنجیرهای در شمارههای دیروز خود هر چه خواستند وارونهنمایی کردند و خود را صاحب عزا نشان دادند، «روزنامه قانون » با بغضی در گلو [!] نوشت : « شنبه پنج خرداد است. ساعت ۰۰:۴۸ دقیقه بامداد.«انا... و انا علیه راجعون» و پیام ناقص یکی از کانالهای تلگرامی، تنم را میلرزاند. صفحه را که باز میکنم، چشمان غمگین و صورتِ رنجورش میخکوبم میکند.«فرمون فرمون که میگفتن همین بود؟»
«آفتاب یزد » نیز از پایان ممنوع التصویری ملک مطیعی با مرگ وی خبر داد و نوشت : «خبر فوت این بازیگر سینما از سوی تلویزیون بازتاب داده شد این در حالی است که بیش از این حضور وی در این رسانه با محدودیت مواجه میشد.»
روزنامه اعتماد اما بخشی از ماجرا را به صورت ناقص روایت کرد و نوشت: «سال ١٣٦١ در فیلم «برزخیها» ساخته ایرج قادری بازی کرد و پس از آن به مدت ٣١ سال در هیچ فیلمی بازی نکرد.» اعتماد به نقل از خود ملک مطیعی ادامه داد : «هیچ کس مانع نشد. من هم نامهای ننوشتم که بگویم دیگر این کار را نمیکنم. من خیال میکردم که تعزیه هم اجرا کنند، من آدم خوب تعزیه هستم. کار بدی نکرده بودم ولی اصولا خسته شده بودم.»
این روزنامه در ادامه نوشت: «ملکمطیعی سرانجام سکوت خود را با بازی در فیلم «نقش نگار» در سال ١٣٩٢ شکست.»
روزنامه شرق در این میان از متنی ادبی و شعر گونه استفاده کرد و نوشت: «نیمهشب پنج خرداد، بسیاری از مخاطبان فضای مجازی دوست داشتند خبری که دستبهدست میشود مثل همیشه شایعه باشد؛ خبری که در تمام این سالها جوانمرد سینمای ایران را مکدر کرده بود و همیشه گله میکرد از اینکه چرا وقتی میان مردمش زندگی میکند، از نبودنش حرف میزنند و راضی به مرگش هستند!؟ بهسختی میشد خبر فوت ناصر ملکمطیعی را باور کرد، نهاینکه بیماری سالیان و ناتوانشدن جسم و روحش از کسی پوشیده باشد، مرگ اسطوره جوانمردی سینمای ایران برای بسیاری قابلباور نیست.»
میتوان همه روزنامههای زنجیرهای را به نظاره نشست و تیترها و گزارشهای رنگارنگ آنان را در عزای یک هنرپیشه بررسی کرد ولی آنچه عیان است ذوق و علاقه مدعیان اصلاحات به مرگ یک هنرپیشه و یا صدای یک خواننده است، آنان همواره به دنبال حاشیه سازی هستند تا از این حاشیهها کلاهی مخملی بسازند و برسر مشکلات اساسی و بنیادین مردم بگذارند.
روزی ربّنای شجریان را تیتر یک خود میکنند و روزها برای آن قلمفرسایی میکنند و روزی دیگر فوت ملک مطیعی را سوژه میکنند و از ممنوعالکاری او برای سالیان متمادی گله میکنند!
این همه برای آن صورت میگیرد که مشکلات این روزها دیده نشود، زنجیرهایها چندین سال است که با بزک کردن برجام نقش اساسی و محوری در وضعیت کنونی داشته اند، اقتصاد کشور دچار مشکلات بنیادینی است که این مشکلات را میتوان نتیجه نگاه به دستان بیگانه دانست، دولتمردان یازدهم و دوازدهم به مدد زنجیرهایها در سالهای گذشته همه تخم مرغهای اقتصاد را در سبد برجام گذاشتند و آن شد که با خروج آمریکا از برجام این روزها مدعیان اصلاحات نمیدانند دست به دامان که شوند و چگونه جنازه برجام را از قبرستان به شهر بازگردانند، شاید فوت یک هنرپیشه قدیمی بتواند این رسالت را برای زنجیرهایها انجام دهد ولی آیا مشکلات نیز با این تیترها خاتمه خواهد یافت؟! بعید به نظر میرسد.
دارید اشتباه میزنید!
در این میان نشریه «هفت صبح» اما گزارشی جالب منتشر ساخته است، این روزنامه با تیتر «داریداشتباه میزنید» به «موج غمنامههای بیپایان در رثای مرحوم ناصر ملک مطیعی» پرداخته و با اظهار تاسف از فوت وی نوشته است: همه اینها باعث نمیشود که باز هم شگفت زده نشویم از این حجم از تاثر و سوگنامه در رثای ناصر ملک مطیعی، بازیگر قدیمی ۸۸ ساله که اتفاقا در پنج سال گذشته مورد تجلیل و احترام مناسبی از سوی محافل هنری قرار گرفته بود. اما حالا تقریبا تمام بازیگرها و سلبریتیها، جملاتی غمانگیز با ته مایه اعتراض منتشر کردهاند و درباره تاثیر مرحوم ملک مطیعی در تاریخ سینمای ایران قلم زدهاند و خب مبالغه فراوانی هم کردهاند...»
در ادامه این یادداشت آمده است: «خب ملکمطیعی چندان در پی حفظ کیفیت بازیاش نبود. نگاه خاصی به حرفهاش نداشت. او یک شمایل مردانه داشت که با صدای چنگیز جلیلوند از فیلمی به فیلمی دیگر میبرد. به عنوان مثال او در سال ۴۹ در هشت فیلم، در سال ۱۳۵۰ در ۱۰ فیلم و در سال ۵۱ در هشت فیلم بازی کرده است. یعنی در سه سال ۲۶ فیلم! مگر میشود! آخر چطوری؟ این آمار و ارقام میتواند در کتاب رکوردها ثبت شود. بعید است در سینمای هند و مصر هم مشابهی داشته باشد.»
نویسنده همچنین با کنایهای معنا دار افزوده است: «الان در عصر منوتو، لابد باید باور کنیم که ر. اعتمادی بهترین نویسنده دوران است و شب پره بهترین خواننده پاپ تاریخ و البته مرحوم ملک مطیعی هم عصاره تاریخ سینمای ایران!»
فارغ از درستی و یا نادرستی قضاوت نویسنده روزنامه « هفت صبح » و نیز تعابیر «نشریات زنجیره ای» که از ملک مطیعی به عنوان «امیرکبیر سینمای ایران» یاد کرده است یک نکته و واقعیت غیر قابل کتمان است و آن اینکه روزنامههای زنجیرهای و مدعیان اصلاحات کاری به این ندارند که سطح و نقش یک فرد در دنیایی که به آن تعلق داشت چه اندازه بوده است، آنان به دنبال پلی هستند که از روی آن برای رسیدن به نیات خود عبور کنند، نیت اصلی نیز جز گذاشتن کلاه مخملی بر روی مشکلات مردم نیست، مشکلاتی که اقتصاد بیمار کشور که حاصل برجام زدگی و دل بستن به دستان خارجیها است نشانه گویای آن است.