به گزارش مشرق؛ مرحوم ناصر ملک مطیعی، خاطره سفرش به آمریکا بعد از انقلاب و ماجرایی که در فرودگاه برایش اتفاق افتاد را اینطور با بغض و اشک روایت میکند:
بعد از انقلاب (پسرم آمریکا بود) میخواستم برم ببینمش؛ در نخست وزیری گفتند باید درباره شما تحقیقاتی بکنیم و بعد بروید... دو روزش را تحمل کردم روز سوم از چالوس رفتم و از هراز برگشتم [تا متوجه گذشت زمان نشوم] وقتی برگشتم تماس گرفتند که برو پاسپورتت را بگیر.
"رفتم فرودگاه؛ خیلی شلوغ و اول انقلاب رفت و آمد خیلی زیاد بود. (زمان مهندس بازرگان بود) من رفتم چمدانهام را دادم ایرفرانس که بروم پاریس و از پاریس برم (آمریکا). رفتم تو صف؛ ساک سامسونت هم دستم بود. قبل از اینکه برسیم فرودگاه افسرها میامدند و سلام و علیک میکردند و میبردند ما رو و کسی هم کاری نداشت. پاسدارها هم خیلی اونجا بودند. خانمی که جلوی من بود گفت آقای ملک مطیعی، اون پاسدار داره صدات میکنه...من به روی خودم نیاوردم.. گفتم نکند بگیرنمون... سرم پایین بود دیدم یکی دستم رو گرفت و بُرد...