سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*********
حدیده، شکست پنج ارتش از یک ملت
سعدالله زارعی در کیهان نوشت:
جنگ حدیده به مرور به یک «جنگ معیار» تبدیل میشود. جنگ چندین دولت علیه یک ملت در جغرافیایی محدود و با این وجود برنده جنگ نیرویی است که علیالاصول باید شکست بخورد! جنگ الحدیده نبرد سنگین و مدرن پنج ارتش علیه یک ارتش نوپا است. جنگ سلاحهای مدرن علیه سلاحهای دستساز است و جنگ نمرودها و قارونها علیه اویسهای پابرهنه است. جنگ ستادها، سازمانها و نهادهای پرطمطراق بینالمللی و منطقهای علیه یک ملت مظلوم است. با این وجود ارادهای بر این قرار گرفته است تا ارتشها و سلاحهای مدرن در برابر گروهی مؤمن و مجاهد دچار عجز شوند. جنگ حدیده واقعاً یک «جنگ معیار» است و از دل آن پاسخ خیلی سؤالات داده میشود. در این خصوص نکاتی وجود دارد:
1- حسب آخرین برآوردها، هم اینک دستکم شش لشکر و به عبارتی 20 تیپ سعودی، اماراتی، آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی به همراه نیروهایی خریداری شده در داخل یمن به مصاف مردم استان حدیده آمدهاند. هدف این است که این استان را از مجموعه شمال جدا کرده و از آن به عنوان مقدمه یک «فتنه طایفی» استفاده نمایند و البته هر چه جلو آمدند، احتمال تحقق چنین چیزی ضعیفتر شد. گمان سعودیها، اماراتیها و... این بود که وقتی آتش جنگ به مردم شافعیمذهب حدیده نزدیک شود، از اطراف انصارالله جدا شده و در نهایت به مخالفان آن میپیوندند. به گمان باطل سعودیها و... اتصال شافعیها به انصارالله جنبه سیاسی داشته و از عمق چندانی برخوردار نیست. توقع آنان این بود که در همان هفته اول اعتراضات خیابانی مردم سنی حدیده علیه رهبران زیدی انصارالله شکل گرفته و به جدایی آرام و کم هزینه این استان استراتژیک از شمال منجر شود و یا کار به درگیری بین ساکنان حدیده و انصار کشیده شود و با کشته شدن تعدادی از مردم به دست انصارالله درگیری علیه انصار از این استان به 7 استان دیگر منطقه شمال که آنان نیز دارای اکثریتی شافعی هستند، سرایت کند و این استانها را به یک گرداب علیه انصارالله تبدیل نماید. خبرها بیانگر آن است که سعودیها خیلی روی این موضوع حساب کرده بودند و بر این اساس به «مارتین گریفیث» نماینده آمریکا، انگلیس و فرانسه که عنوان نماینده دبیر کل سازمان ملل را یدک میکشد، گفته بودند یکی دو هفته بعد، انصارالله به چنان وضعی بیفتد که به هر چیز در طرح سیاسی تن بدهد.
اما برخلاف تحلیل سعودیها، مردم استان حدیده خود از استان خود در مقابل تجاوز پنج کشور یاد شده دفاع و در عمل این استان را به یک سنگر مستحکم تبدیل کردند این موضوع نشان داد، دفاع آنان از خاک و آب خود وابسته به توافق سیاسی با انصارالله و یا هر گروه دیگری نیست، این دفاع جنبه اعتقادی دارد. برای آنان دقیقاً تفاوت میکند که براین استان چه گروهی حکومت کند، انصار یا سعودی و یا نمایندهای از سوی دبیر کل سازمان ملل. بر این اساس باید گفت در متن دفاع جانانه شافعیهای الحدیده توأمان یک آری و نه وجود دارد، آری به انصارالله و نه به آل سعود. شاید اگر آنان فقط به انصار یک بله سیاسی گفته بودند، در برابر شرایطی که به آنان هزینه سنگینی تحمیل میکند، کوتاه میآمدند و برای ایمن ماندن از تهاجم پنج دولت و پنج ارتش قدرتمند، با سعودیها همراه میشدند اما واقعیت این است که این ایستادگی بیشتر بوی «نه به سعودی» میدهد. مردم غیرتمند حدیده نمیخواهند سرزمینشان در سیطره متجاوزین غربی و قارونهای فاسد عرب اطراف خود باشد.
مردم الحدیده پیش از این یکبار ساحل و خاک زیر پای خود را به آسانی به مصریها - 1960 تا 1967- و یکبار در حدود 150 سال پیش به عثمانیها تسلیم کردند و حتی برای ساعتی در مقابل این ارتشها مقاومت نکردند اما اینک آنان بیش از سه سال است در مقابل هجوم سعودی مقاومت کرده و به خصوص طی هفتههای اخیر از ساختمانها و ساحل حدیده «دژی مستحکم» در برابر هجوم وحشیانه پنج ارتش غربی عربی ساختهاند.
2- مقاومت جانانه مردم شافعی مذهب حدیده در برابر هجوم سنگین پنج ارتش متجاوز، ضمن آنکه مانع آن شد که این جنگ ضدانسانی، رنگ و بوی طایفهای و مذهبی به خود بگیرد، ثابت کرد که انصارالله از نفوذ بسیار بالایی در بین شافعیها برخوردار است. اعلامیه «مجلس علمای شافعی حدیده» در دعوت از مردم حدیده به مقاومت در برابر قوای اشغالگر و شرکت بسیار گسترده مردم در مرکز و شهرستانهای استان حدیده در تظاهرات اعتراضی به هجوم ارتشهای غربی-عربی و نیز شرکت بسیار گسترده مردم استان در مراسم روزجهانی قدس به خوبی نشان داد که مردم به طور یکپارچه متحد انصارالله میباشند و این از اصالت و شخصیت فهیم آنان حکایت میکند. مردم شافعی مذهب در این استان و استانهای مجاور به خوبی میدانند که اگر یمن در این جنگ شکست بخورد، کشورشان برای مدت مدیدی در سیطره آلسعود باقی میماند و این در حالی است که مردم حدیده به اعتبار اینکه خود را بن اصلی عربیت و از موسسین «عرب قحطانی» میدانند و معتقدند اساس عروبت از این منطقه و محیط اطراف آن بوده و بعد دیگرانی به خاطر سیطره قحطانیها بر شبه جزیره عرب شدهاند، تبعیت از سعودیها را دون شان خود میدانند. از نظر یمنیها و به خصوص مردم در این منطقه، مردم عربستان و حاکمان فعلی آن از نظر نژادی در مرتبه پستتری قرار دارند و لذا حق ندارند به مردم یمن بگویند چگونه زندگی کرده و با چه کسی متحد باشند.
3- اما از نظر چشمانداز جنگ باید گفت، ائتلاف این پنج کشور وضع امنیتی دریای سرخ را تحت تاثیر جدی قرار میدهد. انصارالله در طول سه سال گذشته همواره خود را در حفظ امنیت این آبراه حساس بینالمللی متعهد شناخته و برای حفظ امنیت آن از بسیاری از کارهایی که در این باریکه به دشمن ضربه اساسی میزده، اجتناب کرده است. ائتلاف عربی-غربی با دست زدن به تجاوز سنگین در استان الحدیده، گرفتار خطای راهبردی شد. چرا که این جنگ قاعدتا با شکست یکی از دو طرف همراه خواهد بود.
اگر در این جنگ انصارالله با مقاومت جانانهای که تاکنون بروز داده است به پیروزی برسد، سیاست جدیدی درخصوص مسایل امنیتی دریای سرخ اتخاذ میکند و آن موقع این طرفها از یک سو با هزینههایی سنگین مواجه میگردند و از سوی دیگر، این به تقویت انصارالله میانجامد. اگر در این جنگ انصارالله ناگزیر به تسلیم شهر الحدیده شود و به عمق این استان و استانهای همجوار پناه ببرد آن وقت حتما درباره وضع امنیتی دریای سرخ تصمیم جدیدی میگیرد اما این تصمیمی شدیدتر از زمانی که تردد آزاد در دریای سرخ برایش اهمیت داشت، خواهد بود. اگر شهر الحدیده سقوط کند، انصارالله حتما تردد آزاد در این آبراه را مختل میگرداند و این حق طبیعی او نیز هست آنگاه دیگر ناوهای فرانسوی و آمریکایی و انگلیسی که اینک تعداد آنان در این آبراه از 30 فروند بیشتر است، نمیتوانند در دریای سرخ تردد کنند چه رسد به کشتیهای غولپیکر حامل نفت. با این وصف توسل غرب و عربستان و امارات به جنگی سنگین منطقی نیست و میتواند برای خودشان نتایج فاجعه باری به همراه داشته باشد. برد موشکهای انصارالله که در ماههای اخیر به سمت اهداف مختلف در عمق خاک عربستان شلیک شدهاند به ما میگوید که انصار میتواند به طور کامل دریای سرخ را تعطیل کند بهگونهای که حتی از حدود 150 کیلومتر سواحل سعودی در این آبراه نیز یک بشکه نفت صادر نشود.
4- اما نتیجه جنگ را اراده مردانی معین میکند که برای دفاع از آب و خاک و شرف خود مبارزه مینمایند. آنان که برای دریافت دلارهای سعودی و اماراتی به میدان آمدهاند - چه مزدوران سودانی و چه نیروهای ویژه فرانسوی، انگلیسی و آمریکایی - اعتقادی به این جنگ ندارند و کینهای هم از انصارالله به دل ندارند کما اینکه در همین روزهای اخیر درخواستهای زیادی برای رها شدن این افراد و بازگشت آنان به عقب بهدست انصارالله رسیده است. اینها فرماندهان خود در جبهه علیه انصار را فاسد میدانند و طبعا نمیخواهند جان خود را قربانی کنند و این درحالی است که در آن طرف جبهه، نیروهای زیدی و شافعی هوادار انصارالله، در دشمنی با جبهه عربستان، آمریکا و ... انگیزه دارند و حاضرند جان خود را در این راه نثار نمایند.
حضور انبوه این نیروهای عربی - غربی در یک نقطه کوچک که بنا به روایتی به شش لشکر رسیدهاند، آنان را به شدت آسیبپذیر کرده است بر این اساس طی روزهای گذشته دستکم 1500 نفر کشته و نزدیک به 5000 نفر زخمی داده و دستکم 300 نفر از آنان که در بینشان فرانسویها هم هستند به اسارت درآمدهاند. از سوی دیگر کشته شدن جانشین رئیس ستاد ارتش امارات، کشته شدن فرمانده عملیاتی امارات در یمن و کشته شدن فرمانده نیروهای امارات در جنگ الحدیده نشان میدهد که امارات، عربستان و ... عقل نظامی درستی ندارند. کما اینکه حرکت نیروها از حاشیه ساحل و طی دهها کیلومتر به سمت مرکز استان حدیده و تبدیل این نیروها به طعمههایی برای نیروهای زبده انصارالله نیز از فقدان عقل نظامی در طرف مقابل حکایت میکند.
نتیجه این جنگ معلوم است، آنکه با عقل نظامی خود به دشمن ضربه میزند و از او تلفات میگیرد و نیروهای خود را به صورت محدود وارد میدان کرده و آنان را حفظ میکند، او برنده قطعی میدان است کما اینکه حزبالله لبنان با همین شیوه، جنگ سنگین 33 روزه در سال 1385 را برد و ماشین جنگی رژیم اسرائیل را در زمین، هوا و دریا متوقف کرد.
خطر رفتارهای بی اعتنا به مشکلات اقتصادی
مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:
طی روزهای اخیر بازار آزاد ارز و طلا، به روند التهاب قیمتی ادامه داد و نرخ های باورنکردنی را ثبت کرد. پیش از این با اعلام نرخ رسمی 4200 تومان برای دلار و دستگیری گسترده دلالان ارزی، دولت سعی کرد بی اعتنایی خود را به روند بازار آزاد ارز نشان دهد، این در حالی است که نگارنده این یادداشت، پیش از این در تاریخ 24 خرداد در یادداشت صفحه 2 همین روزنامه با عنوان «دولت بازار را با کدام عینک می بیند؟!» به تبیین این موضوع پرداخته بود که مردم به دلایل متعدد نرخ ارز بازار آزاد را نرخ واقعی ارز قلمداد می کنند، نه نرخ رسمی تعیین شده از سوی دولت و بانک مرکزی.
در هر صورت روند اتفاقات و فاصله قیمتی ارز آزاد و ارز رسمی که اکنون به دو برابر رسیده است، موجب شد تا در عمل سیاست ارزی دولت با چالش مواجه شود. اقدامات تکمیلی از جمله ممنوعیت واردات 1400 قلم کالا نیز فعلا بر بازار ارز تاثیر نگذاشته است. در چنین شرایطی فعالان اقتصادی منتظر اقدام و تصمیمی جدی برای برون رفت از این شرایط هستند. شرایطی که به وضوح سقوط ارزش پول ملی و از دست رفتن ارزش دارایی های نقد است. در این میان اقداماتی که برای مدیریت بازار ارز باید صورت گیرد، شامل دو دسته اقدامات است. بخشی از اقدامات مربوط به تغییر در رویه ها، دستورالعمل ها و قوانین برای مواجهه با سوداگری در این بازار است.
در گزارش امروز صفحه 9 روزنامه خراسان به راهکارهای مواجهه با سوداگری در بازارهای مختلف از جمله سکه و ارز پرداخته شده است. راهکارهایی که معطوف به شفاف سازی نظام مالی برای مواجهه نظام مالیاتی کشور با پدیده سوداگری است. به ویژه در شرایطی که بازگشت تحریم ها از سوی آمریکا، موجب شکل گیری فضای دونرخی و تشدید سوداگری می شود و در چنین اوضاعی توجه به راهکارهایی که نظارت بر مبادلات را در بازارها تشدید می کند، ضروری است. مهم ترین راهکار نیز تکمیل سامانه های نظارت بر مبادلات مالی و رصد این مبادلات توسط نظام مالیاتی است. آن هم در شرایطی که با تکمیل سامانه جامع مالیاتی، به گفته خود مسئولان اقتصادی دولت، اکثر بانک ها، امکان دسترسی سازمان امور مالیاتی به اطلاعات بانکی خود را فراهم کرده اند. با این حال تکمیل این اقدامات همت و عزم دولت را می طلبد. همت و عزمی که باید در این روزهای سخت جدی تر از پیش باشد.
علاوه بر اقدامات فوق، بازار در شرایط فعلی، به جز تصمیمات و اقدامات دولت از رفتار و ادبیات دولتمردان و دیگر مسئولان تاثیر می گیرد. گاه یک جمله، یک کلمه و حتی یک تصویر در ذهن جامعه تاثیری به سزا می گذارد و عزم و حساسیت مسئولان برای مدیریت اقتصاد کشور را نشان می دهد. روز گذشته تصویری از رئیس جمهور منتشر شد که ایشان را در حال کوهنوردی و حضور در قله توچال نشان می داد. این تصویر در روزی منتشر شد که قیمت انواع ارز و سکه در بازار رکوردهای باورنکردنی از خود به جای گذاشت. در چنین شرایطی، تقابل بین تصویر خندان رئیس جمهور در کوه و ذهن نگران مردمی که ارزش پول ملی خود را از دست رفته می بینند، باعث می شود که امید برای اصلاح وضعیت اقتصادی کمرنگ شود.
متاسفانه مسئله به کوهپیمایی رئیس جمهور محدود نمی شود. چنان که رئیس مجلس نیز پس از نشست غیرعلنی مجلس با معاون اول رئیس جمهور و تیم اقتصادی دولت درباره بررسی مشکلات اقتصادی و افزایش نرخ ارز، در پاسخ به سؤالی مبنی بر این که تدبیر فوری دولت برای کنترل گرانیهای اخیر چیست؟ می گوید: امیدواریم خدا به همه شما صبر بدهد. اضافه کنیم که روز شنبه، معاون وزیر صنعت در واکنش به این سؤال که «مردم انتظار تنظیم بازار را دارند، برای پاسخ گویی به این انتظارات چه اقداماتی را در دستور کار دارید؟» گفت: «رسانهها اینقدر چرتوپرت نگویند تا ما حرفمان را بزنیم.» هرچند این ادبیات ناپسند با عذرخواهی وزیر صنعت همراه بود، اما این گفتارها و رفتارهایی نظیر کوهپیمایی در سخت ترین روزهای اقتصاد ایران، پیامی منفی مخابره می کند، پیامی که حاکی از عزم غیرجزم، تلاشی نه چندان جدی و موضعی غیرپاسخ گویانه به مردم است. آن هم در شرایطی که رهبر انقلاب به صراحت از مسئولان قوا و تصمیم گیران مسائل اقتصادی خواسته اند که تصمیماتی قاطع و برّان برای حل مشکلات اقتصادی بگیرند.
در هر حال این شرایط اقتصادی سخت و پرتنش نیازمند اقدامات و فراتر از آن رفتارها و گفتارهایی است که جدیت و قاطعیت تصمیم گیران را نشان دهد. روا نیست که در این شرایط مردم در رفتار برخی مسئولان، بی تفاوتی به مشکلات و قاطع نبودن را ببینند. اگر مردم و فعالان اقتصادی احساس کنند که اقتصاد کشور به حال خود رها شده است، اعتماد خود را به مسئولانی که باید وضعیت اقتصادی کشور را مدیریت کنند، از دست می دهند و نتیجه این زوال اعتماد و نااطمینانی، هجوم بیشتر به بازارهای سفته سازی و تعمیق بحران است، بنابراین لازم است عملکرد، اقدامات، رفتار و گفتار مسئولان به گونه ای باشد که مردم احساس رها شدگی اقتصاد به حال خود را نداشته باشند.
برای خاطر خدا، ملت و خودتان؛ زین را رها کنید!
حسن قرایی در وطن امروز نوشت:
چنانکه یادم میآید، سال 92 نخستینبار در صف نانوایی محل و از تلویزیون نانوایی، خبر پیروزی حسن روحانی در انتخابات را شنیدم. باز تا جایی که به یاد دارم، در جمع آقایان و خانمهای حاضر در صف، فقط این من بودم که با لبخندی کوچک به این خبر واکنش نشان دادم! درصد مشارکت شهر ما-کاشمر- در انتخابات ریاستجمهوری آن سال 89 درصد بود. رقمی که بعید میدانم هیچ شهری در دموکراسیهای غربی، به خواب دیده باشد یا از این پس هم قصد داشته باشد ببیند! حتما شما تصدیق میکنید: اگر آن ظهر گرم خرداد 92، ما در سالهایی چون 76، 80، 84 یا 88 و حتی 68 و 72 بودیم، اوضاع صف نانوایی پس از اعلام چنان خبر مهمی به کلی زیر و رو میشد! دولت تدبیر و امید اما از همان زمانی که با آن «کلید» معروفش پدیدار شد، هرگز نتوانست موج اجتماعی قابلتوجهی ایجاد کند.
روحانی انگار آمده بود تا فقط آمده باشد؛ همین! دولت حسن روحانی، معمولی بود، خیلی معمولی! معادل چنین جملهای در ادبیات را، در جامعهشناسی، «بیگفتمان بودن دولتها» مینامند. روحانی اما گویی دوست نداشت معمولی بهنظر برسد. همکاران او در حزب اعتدال و توسعه که حالا کمکم بر مناصب بزرگی تکیه میزدند، از همان روزها بنا کردند به تعریف و تشریح گفتمان اعتدال! پس از آن تا همین اکنون هم، همایشها و برنامههای متعددی برای پاسداشت، تنقیح، تعریف، تمجید و خلاصه! ترویج چنین پنداری با بودجه دولتی برگزار شده است! وضعیت در کف جامعه اما همچنان بلاتغییر است، بلکه به مراتب، وخیمتر شده است. چنانکه احساس میکنم اگر ظهر همین امروز من دوباره به همان نانوایی بروم و حسن روحانی دوباره در انتخابات پیروز شود، این بار دیگر من هم حال واکنش نشان دادن نخواهم داشت!
روحانی آردش را بیخته و الکش را آویخته است. دولت حالا به سواری میماند که از اسب افتاده ولی همچنان زین را رها نمیکند. چنین وضعیتی، ورای اینکه دولت معمولی روحانی را نامحبوبتر میکند، صورت منافع ملی را نیز با روی زمین کشیده شدن، بیشتر و بیشتر خراش خواهد داد. دولت باید زین را رها کند تا ما بیش از این روی خار و خاشاک مسیر برجام کشیده نشویم و زخمهایمان عمیقتر نشود! این عبارت که حالا کم کم رنگ کلیشه میگیرد اینجا بهدرد میخورد که: یک پایان تلخ، بهتر از یک تلخی بیپایان است. مردم از همان ابتدا درک واضحی از شقالقمرهایی که روحانی وعده میداد نداشتند؛ جامعه آبستن تردید بود در مواجهه با روحانی و کلید معروفش، لذا در پیروزیاش هم موجی ایجاد نشد و شوقی غلیان نکرد.
من، شاطر و مشتریهای آن نانوایی کذایی اما از آن زمان تاکنون، حسن روحانی را همچنان به حکم شرع و قانون، نماینده خود دانستهایم و هنوز هم میدانیم. این حمایت اما بلاشرط نیست و هرگز نبوده است و طبیعتاً روحانی و همکارانش باید در دنیا و عقبی بابت آن به مردم پاسخگو باشند! روحانی حالا در حالی که میبیند مهمترین حامیان تکرارچیاش هم دیگر تن به حمایت از او نمیدهند، بالاخره باید تیرانداختن با کمان بدون تیر را رها کند! ایده «کلید» روحانی از همان ابتدا هم پوک و مشکوک بود. حالا اما این پوک بودن عیان شده است، لذا راه درست این نیست که جناب عراقچی و دوستانش باز هم بخواهند از آن اسب سرکش که آنها را به زمین کوبیده، تعریف و تمجید کنند! اقتصاد را هم نمیتوان با چنان رویاهای وهمآلودی از وضعیت فعلی نجات داد.
حسن روحانی هر سال به ما میگفت سال آینده، سال رونق اقتصادی خواهد بود، غافل از اینکه یگانه راه رونق اقتصادی، دست برداشتن او از افکار اشتباهش بوده است! رویکردهای اقتصادی دولت به بدترین شکل، شکست خورده است. بازگشت به دستوریترین نوع مدیریت در اقتصاد با ابلاغ دلار تکنرخی، فارغ از درست یا غلط بودن آن، این پیام را دارد که دولت دیگر نظام بازار آزاد را هم که تمام مبنای اقتصادیاش روی آن سوار است زیر پا گذاشته است.
اینجا هم اما با اتفاقی شبیه سیاست خارجی مواجهیم و حسن روحانی همچنان به تغییر تیم اقتصادیاش و سیاستهای غلط آن که ظاهراً همه جز دولت در آن اتفاق نظر دارند، تن نمیدهد. حساب از اسب «اقتصاد بازار» افتادن جامعه ایرانی و به زین چسبیدنش، البته کهنهتر از دوران «کلید» است. مهرههای اقتصادی دولت سازندگی همچون مسعود نیلی و... اما همچنان ما را روی خار و خاشاک این مسیر میکشند. همه اینها را گفتم تا به این برسم که دولت بیش از برجام در اتاق آیسییو بوده است. دولت اگر میخواهد از این وضعیت خلاص شود، باید زین را رها کند. ابلاغیه اخیر وزیر صنعت درباره ممنوعیت واردات 1400 قلم کالا و جوابیه مستدل، محکم و منطقی وزیر امور خارجه به دهانگشادیهای پمپئو، معدود نشانههای نویدبخشی است که میتوان آنها را مشاهده مجدد علائم حیاتی در جسد دولت تلقی کرد! «قطع امید کامل از اجنبی» و «اخراج تیم اقتصادی دولت» و «تغییر سیاستهای اقتصادی به نفع تولید داخل» که بهنظرم مسبب تمام گرفتاریهای اقتصادی کشور از پایان جنگ تحمیلی به این سو بوده اما مهمترین اقداماتی است که باید در این مسیر انجام شود. آقای روحانی! ما شما را به اعتبار اینکه رئیسجمهوری اسلامی هستید، دوست داریم. بگو بسمالله برادر! علی برکتالله...
قایقهای توپدار نه قایقهای تندرو چرا
غلامرضا صادقیان در جوان نوشت:
وزیر خارجه ایران دیروز در مجلس «برای حفظ برجام» سخنانی گفت که اگرچه انسجامی نداشت، اما بیشتر آن قابلقبول بود، به شرط آنکه بدانیم مخاطب بیشتر آن حرفها خود جناب ظریف و دولت متبوع ایشان است نه موجودات خیالی دیگری!
اکنون با حرکت جدید امریکا به نقطهای رسیدهایم که انجام یک حرکت بزرگ نمایشی شاید بیفایده باشد ولی رفتارهای جزئی عملگرایانه و گام به گام میتواند ما را از محاصره و تحریمهای اقتصادی امریکا عبور دهد. مدل حرکت میتواند مثل رویارویی قایقهای تندرو ما با ناوهای هواپیمابر امریکایی باشد؛ کاملاً فنی، جزئی، مؤثر و بازدارنده. شبیه این مثال را میتوان با مدلهای دیگر هم زد، اما چون ظریف در سخنان دیروز اشاره کرد که «دیپلماسی قایقهای توپدار که تعداد توپها و برد آنها فقط ملاک برتری بود مربوط به قرن 18 و 19 میلادی است و از ابتدای قرن بیستم قدرت اقتصادی در کنار قدرت نظامی قرار گرفته است»، ضمن تأیید سخن جناب ظریف، تأکید میکنیم که مدل قایقهای توپدار نه، اما مدل قایقهای تندرو چرا؛ و این همان چیزی است که دولت حتی شعارش را هم نمیدهد چه رسد به اینکه بخواهد هم بدنه دولت و هم مردم را به انجام رفتارهای مقاومتی جزء به جزء و انجام شدنی ترغیب کند.
برخی از این حرکتهای جزئی و فنی و عملی میتواند شامل این موارد باشد:چرخش معنادار و واقعی به سوی معامله اقتصادی و سیاسی با شرق، خودداری از خرید کالاهای خارجی، پرهیز از اسراف در دستگاههای دولتی و توده مردم، تغییر مدلهای کشاورزی، تغییر مدل مصرف آب، برخورد جدی قضایی با مفسدان اقتصادی، لغو پرداخت دلار به هرگونه سفر خارجی سیاحتی، بازگرداندن کارت سوخت به منظور مدیریت مصرف بنزین، پرهیز از دعواهای سیاسی و جناحی و انسجام داخلی. این آخری یعنی «انسجام داخلی» مورد اشاره وزیر خارجه هم قرار گرفت، اما ایشان در همان سخنرانی با تیکهپرانی چندباره به «دلواپسان»، توصیه خود را نقض کرد. چنین است که اگر دلواپسان هم بعد از این به جناب ظریف بگویند: «خالق برجام مرده را چه به تمسخر دلواپسان؟!» آنان نیز به این توصیه عمل نکردهاند!
برای حفظ موقعیت ایران در برابر اروپا و امریکا میتوان به موارد بسیار جزئیتری هم دل بست که در عمل بسیار کارا و مؤثر خواهد بود. یعنی حالا که امریکا و اروپا یک شکاف عمیق و بزرگ در اقتصاد ایران ایجاد کردهاند، ما باید تا آنجا که میتوانیم با پرکردن سوراخهای ریزی که خودمان در اقتصاد ایجاد کردهایم و شاید مجموع آنها شکنندهتر از ضربه امریکا باشد، در مقابل تحریمها و تهدیدها مقاومت کنیم. اگر مشغول این خودسازیهای از درون شویم، اولین پیام آن به امریکا و اروپا آن است که ما «نابود شدن به دست شما» را باور نکردهایم و این یعنی «دیپلماسی قایقهای تندرو». یعنی با ورود ناو بزرگ هواپیمابر امریکا، ما نه تنها آماده مردن به دست این ناو نشدیم، بلکه شیوهای را اتخاذ کردیم که کاملاً آزاردهنده و بازدارنده است و با آنکه جزئی است، کاملاً دیده و احساس میشود و نیاز ما را برآورده میکند.
ناامیدی اجتماعی؛ پیامد و چرایی؟
احمد بخارایی در ایران نوشت:
گفتهشدهاست که «رؤیاها» برای روان، مانند اکسیژن برای ریهها هستند که اگر به سمت آنها برویم هورمونهای شادی آزاد خواهندشد و با نادیده گرفتن آنها احساسات بد را تقویت کردهایم. البته این معنا در حوزه روانشناختی است اما در حوزه جامعهشناختی، «رؤیا» معادل «انتظار» است که برای شهروندان جامعه قرن بیست و یکمی آنچنان عرض اندام میکند که اگر پاسخ داده شود اکسیژن به جامعه تزریق شدهاست و امید اجتماعی تقویت میشود و الا نومیدی، افزون خواهد شد. فرد ناامید، دیگر از پیروزیهایش هم لذت لازم را نمیبرد و شادیها را کمتر ارج مینهد. او احساس نمیکند جامعه به او تعلق دارد. او خود را قربانی میبیند. از نگاه او جامعه این گونه است: «هر کسی کار خودش، بار خودش، آتش به انبار خودش».
جامعه ما بر اساس نتایج تحقیق رضایت ملی، در بین ۱۴۹ کشور رتبه ۱۱۷ را دارد یعنی از میزان رضایت ملی در حد «کم» برخوردار است. ناامیدی اجتماعی مانند تمام پدیدههای اجتماعی دارای علل و دلایل مختلف است. در سطح «خرد»، ناامیدی ناشی از بدبینی و این هم ناشی از وجود تبعیض در جامعه است. بنابراین، ناامیدی اجتماعی یک پیامد است نه یک «رفتار» یا کنش که با سیاستگذاری قابل رفع باشد. به همین علت، باید به سمت علل ایجاد ناامیدی توجه شود. حال البته این سؤال مطرح میشود که آیا آن بدبینی و آن تبعیض، اموری هستند که در سطح خرد، قابل کنترل و تصحیح باشند؟ چنین بهنظر نمیرسد. در میان مفاهیم مرتبط با نا امیدی اجتماعی، «انزوای اجتماعی» وزن قابل توجهی دارد. انزوای اجتماعی یک شبه پدید نمیآید. اگر در جامعهای این مشخصات باشد افراد به سمت انزوای اجتماعی سوق پیدا میکنند:
۱- نگاه و رویکرد «گزینشمحور» وجود داشتهباشد و این رویکرد بویژه از منشأ ایدئولوژیک تغذیه شود. در این صورت «رانت» شکل میگیرد و متعاقبش «فساد» افزایش پیدا میکنند و آنان که دستشان از سفره رانت، دور است احساس طرد اجتماعی میکنند و آرام آرام، منزوی و ناامید میشوند.
۲- در چنین جامعهای، یک منظومه فکری و معرفتی شکل میگیرد که حتی روشنفکران سیاسی و فرهنگیاش هم ناخواسته بدان متمایل میشوند و دیگر روشنفکران اجتماعی را از وجود تریبون، محروم میکنند. پس در این جامعه، روشنفکران مستقل هم منزوی میشوند و بالطبع، شهروندان از وجود جریان سالم آگاهیرسانی بیبهره میشوند و همچنان در بستر سابق ناامیدی، به مسیر خود ادامه میدهند.
۳- جامعهای که مبتنی بر «خودی-غیرخودی» اداره میشود نمیتواند جامعه پویایی باشد، چون بسیاری را فراری میدهد و آنان که میمانند هر لحظه منتظر واقعهای جدید هستند تا شاید دستی از آستین برون آید و... این جامعه ناپویا، توان اشتغالزایی و امیدافزایی ندارد، زیرا تاروپود ساختارهای کلان مدیریتیاش آمیخته با عدم تخصص و تظاهر به وفاداری است. اگر اشتغال در یک جامعه به حد کافی نباشد آن جامعه مستعد منحرف شدن است و یکی از انواع انحرافات اجتماعی «انزوای اجتماعی» است.
۴- اگر در یک جامعه بین واقعیت موجود مبنی بر خواست مردم و شهروندان درمنظومه فکری جهانی از یک سو و رویه حکمرانی، فاصله باشد، نه تنها توقعات و انتظارات شهروندان بیپاسخ باقی میماند بلکه توقعات به شکل غیر منطقی، فزاینده هم میشوند. در جامعهای که آحادش نتوانند برای زندگی شخصی خود تصمیم بگیرند و دهها سال در این درخواست درجا بزنند که مثلاً آیا حجاب، چگونه باید باشد یا زنان میتوانند به ورزشگاه بروند یا خیر، توقعات بعدی متراکم میشود و با پاسخ نگرفتن، ناامیدی اجتماعی پدیدار میشود.
بنابراین، «ناامیدی» یک پیامد است و یک رفتار یا کنش نیست که بتوان با برنامهریزی، کنترلش کرد. این حالت در میان شهروندان بنا به دلایلی است که در منظومه فکری هر فرد وجود دارد و جنبه ذهنی صرف ندارد، بلکه از واقعیات موجود تغذیه میشود. بدبینی، قطعاً نا امیدی را تکثیر میکند. این بدبینی هم بیدلیل و بیعلت پدید نمیآید. انزوای اجتماعی و احساس طرد اجتماعی، از علل ایجاد بدبینی هستند پس برای کاهش بدبینی، باید در سطوح میانه و کلان به سیاستها و چارچوبهایی توجه داشت که موجب تشدید احساس طرد اجتماعی شدهاند، مانند سیاست گزینش محور در سطح کلان و محدودیت در روند آگاهیرسانی در سطح میانه. پس آنگاه میتوان امیدوار بود که در سطح خرد، امید اجتماعی افزون شود.
هشدار؛ بدخوانی تصمیم اوپک
مهدی عسلی در شرق نوشت:
در اجلاس وزرای نفت - انرژی کشورهای عضو سازمان صادرکننده نفت (اوپک) در جلسه جمعه اول تیرماه (22 ژوئن 2018) تصمیم گرفته شد با توجه به سقوط تولید نفت کشورهای عضو به سطحی پایینتر از میزانی که در توافق نوامبر سال 2016 میلادی تعیین شده بود، با تأکید بر پایبندی اعضا به میزان کاهش تولید مقررشده در توافق یادشده، خواستار افزایش تولید کشورهای عضو نسبت به تولید ماه می شود تا کاهش تولید نفت 12 کشور عضو سازمان را (اعضای سازمان به استثنای لیبی و نیجریه) به سطحی که در توافق تاریخی نوامبر 2016 تعیین شده بود، یعنی 1.2 میلیون بشکه در روز، بازگرداند. در واقع بر اثر کاهش برنامهریزینشده تولید برخی از کشورهای عضو مانند ونزوئلا، آنگولا و...، تولید اوپک در ماه می عملا با کاهشی در حدود 152 درصد هدف تعیینشده یعنی نزدیک به 1.8 میلیون بشکه در روز نسبت به هدف تعیینشده یعنی 1.2 میلیون بشکه در روز، مواجه شد. بههمین دلیل نیز کنفرانس تصمیم گرفت خواستار بازگشت به میزان کاهش تعیینشده شود تا ثبات بازار نفت حفظ شده و قیمتها افزایش بیشتری نیابند. پاراگراف مربوطه در بیانیه پایانی اجلاس 174 وزرای اوپک (که در وبسایت آن سازمان منتشر شده است) به شرح زیر است:
«بر این اساس، کنفرانس تصمیم گرفت که کشورها (منظور کشورهای عضو سازمان) حداکثر تلاش خود را بکنند تا اوپک-2 (یعنی اعضای سازمان به استثنای دو کشور لیبی و نیجریه که از توافق مزبور مستثنا شده بودند)، از اول جولای 2018 برای باقیمانده دوره قطعنامه یادشده در بالا (یعنی تا آخر سال میلادی) تا میزان صد درصد به سطح کلی انطباق (با میزان کاهش تعیینشده در توافق نوامبر 2016) پایبند باشند و برای JMMC (کمیته مشترک وزارتی رصد بازار نفت، مقرر شد) بازار را رصد کرده و به رئیس کنفرانس گزارش دهد».
در بیانیه یادشده هیچ رقمی برای میزان افزایش تولید نفت اوپک مشخص نشده است، اما از مقایسه دو رقم 1.2 میلیون بشکه در روز کاهش هدف و 1.8 میلیون بشکه در روز کاهش واقعی تولید بهسادگی قابل درک است که اگر قرار باشد اوپک به سطح کاهش هدف یعنی 1.2 میلیون بشکه در روز بازگردد، فقط لازم است 600 هزار بشکه به تولید خود اضافه کند. با این حال، بلافاصله پس از پایان نشست وزیران اوپک و با وجود انتشار متن بیانیه که در آن به رقمی برای افزایش تولید اشاره نشده است، خبرگزاریها و انتشارات بینالمللی که تحولات بازارهای انرژی و نفت و گاز را پوشش میدهند، به توافق اوپک برای افزایش تولید اسمی یک میلیون بشکه در روز که احتمالا در عمل به افزایش تولید 500 تا 700 هزار بشکهای نفت بینجامد، پرداختند. نهتنها خبرگزاریها، بلکه وزیران نفت روسیه و عربستان نیز اشارههایی به افزایش تولید یک میلیون بشکه در روز داشتند. در خبرگزاری بلومبرگ از آقای نواک نقل قول شده بود که ضمن منطقیدانستن تصمیم اوپک به افزایش یک میلیونبشکهای تولید، این تصمیم را در جهت دیدگاهی که میداند برای بازار چه کاری باید انجام شود، دانسته بود.
آقای الفلیح، وزیر انرژی عربستان، هم در گفتوگویی که در پایان کنفرانس خبری جلسه وزارتی اوپک-غیراوپک داشت، اظهارنظر کرد که افزایش تولید بیشتر به سمت رقم یک میلیون خواهد بود تا ارقامی کمتر. در حالیکه وزیر نفت ایران در مصاحبه بعد از کنفرانس خود بهروشنی تعیین هر رقم افزایش تولید را رد کرده و توافق وزیران اوپک را فقط بازگشت به پایبندی صددرصدی کشورهای عضو اوپک به توافق نوامبر 2016 دانسته بود. همانطور که در بالا آمد، تحقق کامل این پایبندی کامل فقط مستلزم افزایش 600 هزاربشکهای نفت خواهد بود و چون ممکن است برخی از کشورهای عضو قادر به افزایش تولید تا حد پایبندی کامل به توافق 2016 نباشند، این افزایش جمعی حتی ممکن است کمتر از 600 هزار بشکه هم باشد. نکته جالب آن است که بیانیهای که در روز شنبه دوم تیر (23 جولای) و در پایان جلسه وزارتی اوپک-غیراوپک انتشار یافت و در وبسایت دبیرخانه اوپک مشاهده میشود، میزان واقعی کاهش تولید کل 24 کشور اوپک و غیراوپک متعاهد توافق نوامبر 2016 در ماه می را به اندازه 147 درصد هدف تعیینشده کاهش 1.8 میلیون بشکه در روز دانسته است که به معنی تولید 2.6 میلیون بشکه در روز کمتر از تولید این 24 کشور در پاییز 2016 است. این رقم در مقایسه با میزان کاهش تولید هدف، یعنی 1.8 میلیون بشکه در روز نشان میدهد که تنها افزایش 840بشکهای نفت از سوی این 24 کشور شامل اوپک و کشورهای تولیدکننده نفت غیراوپک به رهبری روسیه (600 هزار بشکه به وسیله اوپک و 240 هزار بشکه به وسیله غیراوپک) میتواند کشورهای متعاهد را به صددرصد پایبندی کاهش تولید مقررشده برساند که هنوز هم از یک میلیون بشکه افزایش ادعایی برای 12 کشور عضو اوپک کمتر است.بنابراین به نظر میرسد که عربستان که تا دو ماه پیش اظهار میکرد با قیمت 80دلاری نفت مشکلی ندارد و افزایش تولید اوپک نیاز به کار بیشتری دارد و کشورهای شیخنشین اقماری او در حاشیه خلیج فارس از یک سو روسیه و برخی از کشورهای تولیدکننده نفت غیراوپک که دارای ظرفیت مازاد تولید هستند، انتظار دارند با خروج آمریکا از برجام و شروع تحریمهای آمریکا علیه صنعت نفت ایران و کاهش صادرات و تولید کشور ما تولید خود را افزایش دهند و جایگزین نفت ایران کنند و این در واقع مطلبی است که رئیس دورهای اوپک آقای سهیل المزروعی، وزیر انرژی و صنعت امارات متحده عربی، در پاسخ سؤال خبرنگار روس شرکتکننده در کنفرانس خبری اجلاس وزارتی اوپک-غیراوپک که از رفتار اوپک در صورت شروع تحریمهای آمریکا علیه صادرات نفت ایران پرسیده بود، عنوان کرد. او بدون اسمبردن از کشوری، لزوم انعطافپذیری و اصلاح تولید کل اوپک برای جبران حذف تولید برخی کشورهای عضو برای حفظ ثبات بازار نفت را مطرح کرد.برخورد صحیح با این موضعگیریها میتواند با درخواست ابهامزدایی و روشنکردن جزئیات مصوبه اخیر اوپک شروع شود. ابهاماتی مانند تصریحنکردن در نحوه و میزان افزایش تولید و مکانیسم تخصیص و بازتخصیص تولید از کشورهایی با ظرفیت کاهنده تولید به کشورهایی که دارای ظرفیت مازاد هستند و... .
این میتواند همبستگی ایران با کشورهای همسو در سازمان را تقویت کند؛ درحالیکه ابهامزدایینکردن میتواند در ماههای آینده و با تفسیرهای متفاوت کشورهای عضو اوپک (و کشورهای غیراوپک متعاهد) از مصوبه اجلاس وزیران مشکلاتی در تصمیمگیریهای مدیریتی عرضه نفت اوپک و در نتیجه تعادل بازار نفت حول قیمتهای مقبولی ایجاد کند. بنابراین پیشنهاد میشود از هماکنون با بررسیهای کارشناسی، سناریوهای احتمالی جایگزین و موضعگیری مناسب ایران برای وضعیت مورد انتظار تنظیم شود. همچنین باید توجه کرد ماهیت تصمیمگیریهای اوپک (و احیانا مجمع کشورهای صادرکننده گاز) به دلیل دو موضوع در حال تغییر است که میتواند اثرگذاری کشورهایی مانند ایران، ونزوئلا، عراق و الجزایر بر این تصمیمات را تحت تأثیر قرار داده و تضعیف کند؛ بنابراین لازم است تدبیری درباره این مسائل اندیشیده شود.اول؛ پیوستن کشورهایی به سازمان که دارای تولید و صادرات اندک نفت هستند (و بعضا واردکننده خالص نفتاند) بااینحال در تصمیمات اوپک دارای حق رأی هستند. ازآنجاکه تصمیمات اصلی اوپک درباره مدیریت عرضه نفت است، وجود این کشورها که احتمالا روابط نزدیکی نیز با کشورهای عربی دارند، میتواند مشکلاتی در اتخاذ راهبردهایی که منافع ما و کشورهای همسو را تأمین میکند، ایجاد کند.دوم، همکاریهای غیراوپک بهویژه روسیه با سازمان کشورهای صادرکننده نفت. روسیه اظهار تمایل کرده است که به صورت عضو وابسته یا عضو ناظرشدن با اوپک همکاری کند. ازآنجاکه این کشور تولیدکننده و صادرکننده بزرگ نفت و گاز و دارای روابط متفاوت با قطبهای اقتصادی دنیاست، به نظر میرسد این همکاریها میتواند آثار گسترده و عمیقی بر اوپک داشته باشد. درحالحاضر این همکاریها بهتدریج از صورت حمایت از تصمیمات اوپک برای ثبات بازار نفت به اثرگذاری بر تصمیمات اوپک و موضعگیری به نفع برخی سیاستها یا کشورها در مقابل سایر سیاستها و اعضا، در حال تغییر است. لازم است ابعاد و اثرات احتمالی همکاری غیراوپک با اوپک بررسی و مراکز تصمیمگیری اعلام شود.