سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*********
سر زد از افق مهر خاوران...
سیدمحمد سعید مدنی در کیهان نوشت:
نمایش تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی در بیست و یکمین دوره رقابتهای فوتبال جام جهانی رضایت و تحسین همگان از دوست گرفته تا غریبه و از آشنا گرفته تا بیگانه را برانگیخت، به گونهای که چه آنها که با نگاه کارشناسانه عملکرد تیم ملی را زیر ذرهبین بردند و چه آنها که تماشاگر ساده و عادی بودند و حتی کسانی که زیاد سروکاری با ورزش و رقابتهای ورزشی ندارند اما به خاطر در میان بودن نام ایران عزیز با کنجکاوی و علاقه مسابقات تیم ملی را تعقیب میکردند تلاش ملیپوشان را ستودند و به خاطر ارائه بازیهای «عالی» آنها را تحسین کردند و در پیش خود احساس غرور کردند. عملکرد تیم ملی ایران تا آنجا تماشایی و مقتدرانه بود که رهبر معظم انقلاب در دو پیام جداگانه به ملیپوشان «آفرین» و «خداقوت» گفتند.
اگر با نظر بسیاری از جامعهشناسان موافق باشیم که معتقدند ورزش علاوه بر یک سروکار تخصصی، پدیدهای اجتماعی است با کارکردهای مهم و تاثیرگذار سیاسی، اقتصادی، تربیتی و... مهمتر از همه فرهنگی از جمله افزایش غرور ملی، ارتقای روحیه وحدت و همبستگی اجتماعی، ایجاد شور و نشاط و شادی اجتماعی و... است، میتوانیم بگوییم که تیم ملی فوتبال کشورمان در میدان بزرگ جهانی به بهترین وجه نقش خود را ایفا کرد و به این دسته از کارکردهای ورزش عینیت بخشید.
بررسی دلایل و چرایی کامیابی و موفقیت تیم ملی به ویژه از حیث فنی، بحث مفصلی است که نیاز به بررسی کارشناسانه و مقالات جداگانه دارد، اما اگر بخواهیم در این مقال نیز پاسخی مختصر به این سؤال بدهیم میتوانیم بگوییم به نظر میرسد وجود عامل ایمان و انگیزه از یکسو و در کار بودن عنصر تدبیر و برنامه که بر پایه شناخت(آنالیز) دقیق از قدرت و نقاط قوت و ضعف خود و حریفان بنا شده بود، در کار و بار تیم ملی، مهمترین عامل موفقیت تیم ملی بود.
عواملی که چون بودند، وجود داشتند، باعث شد ما (به ویژه کادر فنی و مدیریتی تیم) از داشتههایمان بهترین و بیشترین استفاده را ببریم و فقدان عوامل تاثیرگذار و عمدتا مادی (مثل کمبود بازیهای تدارکاتی مناسب و...) را خنثی و جبران کنیم. و این اصل بزرگ و اثباتشده در تاریخ و جامعه است که این بار در عرصه ورزش تجربه کردیم.
تیم ایران آن چنانکه همه دیدیم بازی به بازی بهتر شد به طوری که میشود گفت اوج بازی این تیم در نیمه دوم مسابقه پرتغال بود. آنجا که تیم ایران در این نیمه کاملا از لاک دفاعی به در آمده و بدون باک و ترس از نام و سابقه حریف و ستارگانش با شجاعت و جرات بیشتر به دروازه پرتغال یورش میبرد، به گونهای که حریف صاحبنام کاملا عقب کشیده و زیر توپ میزد و حتی گاهی وقتکشی میکرد.
نکته جالب اینکه در همین نیمه وقتی تیم ایران با پنالتی حریف تهدید شد و دروازهبان سرپنجه و نترس ما پنالتی فوقستاره حریف را به زیبایی مهار کرد، حملات ایران شدت بیشتری یافت و این یعنی ملیپوشان ما از آن تهدید توانستند فرصتی برای بهتر و مسلطتر شدن بسازند!
و باز دیدیم که تسلط و برتری ایران تا آنجا پیش رفت که نه تنها بالاخره دروازه حریف فرو ریخت بلکه باعث شد تیم ما تا آستانه زدن گلهای بیشتر و صعود به دور بعد هم پیش برود و...
جام جهانی میدان بزرگ و مهمی است که چون همه عرصهها و میادین زندگی و روزگار با خود و در دل خود درسها و عبرتها فراوان دارد که باید سعی کرد آنها را حتیالامکان دریافت و آموخت.
علاوه بر مسائل فنی و رقابت و برد و باخت و صعود و سقوط تیمها و... و حتی فراتر از آن در جریان برگزاری مسابقات جامجهانی نکتههای فراوان و حاشیههای قابل توجه به چشم میخورد که پرداختن به هریک وقت بیشتر و مجال مفصلتری میطلبد.
نکتههایی که هر یک در جای خود هرچقدر موجبات خشنودی دوست و دوستداران این ملک و ملت را فراهم میآورد، موجب خشم و بغض و عصبانیت دشمنان و بدخواهان آن میشد. دشمنان خبیثی که میخواهند با سلاحهای مستعمل و ناکارآمد خود مثل تحریم به خیال خود این ملت بزرگ، سرافراز و ظلمستیز را منزوی و بایکوت کنند، در کمال حیرت میبینند فرزندان این ملت در همه جا از جمله جام جهانی که بسیاری کشورها آرزوی حضور در آن را دارند نه تنها حاضرند بلکه خوش میدرخشند و با ارائه بازیهای مردانه و «عالی» شانه به شانه حریفان نامآور میسایند و هرگز «کم» نمیآورند.
و شاید از این هم مهمتر، حضور «تماشاگر» انبوه، یکدست و متحد و هماهنگی است که به عنوان نماد «حضور» مردم ایران برای حمایت از ملیپوشان، خود را از ایران و سراسر جهان با وسایل مختلف به محل برگزاری مسابقات (یک مورد که نگارنده برخورد کرد، هموطنی با اتومبیل شخصی از اندیمشک خود را به محل برگزاری تمرینات تیم ملی در مسکو رسانده بود!) آمده بودند.
تماشاگرانی که پوششهای آنها خبر از قومیتهای آنها میداد. ترکمن، کرد، لر، ترک، عرب و... و کسانی که به عشق تیم ملی از اقصی نقاط مختلف دنیا آمده بودند(تا آنجا که نگارنده برخورد کرد: آلمان، کانادا، آمریکا، سوئد، ژاپن و...) اما همگی پرشور و با حرارت و با پرچمهای یکدست و مقدس ایران اسلامی و... نقطه اوج و غرورانگیز این حضور برادرانه و متحدانه وقتی بود که قبل از آغاز بازی سرود ملی کشور در ورزشگاه نواخته میشد.
ورزشگاههایی که به کوری چشم بدخواهان این آب و خاک انقلابی، توسط تماشاگران پرشمار ایرانی به تسخیر در میآمد و ترنم سرود ملی با مطلع «سر زد از افق مهر خاوران» که یکصدا و هماهنگ بر زبان دهها هزار ایرانی جاری میشد، فضایی عجیب و پرهیمنه را بر ورزشگاه حاکم و هر ایرانی واقعی و باغیرتی را تحت تاثیر قرار میداد به طوری که میدیدی اشک شوق از دیدگان بسیاری جاری شده است.
و بالاخره آنجا که سرود به «امام... شهیدان... استقلال... آزادی» میرسید بدون اغراق بیش از همیشه احساس عزت و اقتدار بر جسم و جان ایرانیان حاضر در ورزشگاه حاکم میشد.
و از این نکتهها و صحنههای روحیهبخش و دشمنشکن چه بسیار در این روزها به چشم آمد. شاید یکی دیگر از قشنگترین و بامعناترین آنکه حداقل تقریبا همه همکاران رسانهای آن را لمس و احساس کردند و دربارهاش بارها صحبت کردند و حتی در رسانههای خود گفتند و نوشتند، محبوبیت ایرانیها در نزد «دیگران» بود.
و این بار بر خلاف خواست و طراحی دشمن غدار ناجوانمردی است که با ابزار وسیع و مجهز تبلیغاتی خود بساط «ایرانهراسی» و «اسلام و شیعهستیزی» به راه انداخته است و بیامان در این بوق میدمد.
بدون اغراق و خودفریبی رفتار و برخورد دیگر ملیتها، از مردم و مسئولان کشور میزبان گرفته تا طرفداران تیمها و کشورهای دیگر (حتی بعضی کشورهایی که تحت تاثیر سیاستهای استکباری یا ترس از آمریکا با ایران رابطه ندارند به ویژه کشورهای مسلمان مثل مصر، عربستان، مراکش، امارات و...)، و از مقامات رسمی و از داخل فرودگاه گرفته تا درون تاکسی و اتوبوس و مغازه و رستورانها و... با ایرانیان رفتاری محترمانه و حتی صمیمی و برادرانه داشتند.
در دو سه مورد (که برای حقیر اتفاق افتاد) بعضی کسانی که رانندگی میکردند از نگارنده یا همکاران سراغ ملیتمان را میگرفتند و چون میفهمیدند ایرانی هستیم از اتومبیل پیاده میشدند با گرمی مصافحه و روبوسی میکردند. هر چقدر از مناطق شمالی به مناطق مرکزی مسلماننشین روسیه نزدیکتر میشدیم این مهربانی و نزدیکی بیشتر میشد و به افرادی همدل بر میخوردیم که سعی میکردند با فارسی نیمبند با ما ایرانیها حرف بزنند و برای تیممان آرزوی موفقیت کنند و از اینکه ایران ظلمستیز است، داعش را تار و مار کرده است و... از ایران و ایرانی تمجید کنند و...
در باره حضور تیم ملی فوتبال ایران و آنچه در متن و حاشیه این حضور چهره بست و دیده شد سخن بسیار بیشتر از آنی است که بالاتر به اشاره آمد، اما آنچه شاید عصاره این تجربیات و خروجی این مشاهدات باشد این است که قدر کشور سرفراز و مردم قهرمان و فهیم خود را بدانیم.
همه و به ویژه آنها که ردای مسئولیت به تن کرده و به امانت صاحب پست و جایگاهی هستند، خود را خادم و خدمتگزار مردم بدانند و آنچنانکه رهبری فرزانه انقلاب همواره و آخرین آن همین دو روز پیش تذکر داده و تاکید کردند: «... از سهلانگاری، تنبلی، اشرافیگری، تکبر نسبت به مردم و تکیه به جایگاه چند روزه ریاستی اجتناب کنند» و طوری عمل و مدیریت کنند که در شأن این مردم بزرگ و نجیب باشد و... در این صورت شک نباید کرد که پیروزیهای بزرگتر و... فردایی روشنتر در انتطار این ملک و ملت است...
الزامات مقابله با جنگ اقتصادی
سید علی علوی در خراسان نوشت:
تجربه تحریم به دهان دشمن مزه کرده، تهدیدبه تحریم های فلجکننده تبدیل به تابستان داغ شده ، دشمن برخی صداها را که همه چیز را به نتیجه مذاکره با او پیوند می زند شنیده است ؛ حتی آب خوردن مان را. گرچه برجام نسخه کامل و بی نقص نبود اما ابرقدرت بدعهد تاب داده های بیشتر را نداشت و از برجام خارج شد.
تجربه گذشته و پیام هایی که براساس رفتارهایمان به ایالات متحده مخابره کرده ایم این بود که تحریم و فشار بیشتر، جواب میدهد به خصوص این که در این سال ها عملاً برای اقتصاد درون زا کاری جدی نکردیم. شاید این ها مهمترین دلایل اطمینان بخش برای خروج یکجانبه آمریکا از برجام به عنوان یکتعهد بین المللی بود.
اینک دولت ترامپ حرف از تابستان داغ و بی ارزش کردن پول ملی ایران می زند و از تورم افسارگسیخته و ایجاد نارضایتی های عمومی و اجتماعی می گوید از طرفی، قیمت کالاهای سرمایه ای همچون ارز و طلا در کمتر از چندماه نزدیک به سه برابر افزایش یافته ... مردم نگران و متعجب هستند. مسئولان و دولتمردان ابتدا اعلام کردند اتفاق اقتصادی رخ نداده و همه چیز تحتکنترل است و التهاب بازار منشأ روانی دارد و متأثر از سیاه نمایی رسانه ای است!اما اینک پس از چند ماه رفته رفته ارزیابی ها واقع بینانه تر و عوامل دیگری نیز در کنار جو روانی و توطئه دشمن دخیل دانسته و حتی صحبت از ترمیم اقتصادی کابینه مطرح شده است .
فی الحال که بازار و اقتصاد راکد و بازار دلالی داغ است و آمریکا و اسرائیل برای شکست این مقاومت ۴۰ساله، وعدۀ یک ساله داده اند...چه باید کرد؟
پذیرش جنگ اقتصادی
قبل از هرچیز، به نظر می رسد همه ما اعم از مردم ومسئولان باید بپذیریم که وارد جنگ اقتصادی شده ایم و آن چه پیش آمده به معنای واقعی اعلام وضعیت جنگی است، بنابراین همۀ همّت مان باید برای وحدت داخلی علیه مهاجم خارجی منسجم شود.
کنارگذاشتن حب و بغض های سیاسی
مخالفان ومنتقدان دولت نباید به طرح عدم کفایت دولت یا استیضاح یا استعفای رئیس جمهور دامن بزنند و اساساً بهتر است این پیشنهاد را منتفی دانست . همچنین هیچ عقل سلیمی در شرایط اضطرار و در حالی که مقامات آمریکایی سخن از تسلیم بی قید وشرط ایران به میان آورده اند سخن از مذاکره را به میان نمی آورد چرا که مذاکره در این شرایط به معنی پذیرش تسلیم کامل است از این رو برخی از داخلی ها باید ایدۀ جام زهر یا چیز های شبیه به آن را فراموش کنند و اسباب فشار بیشتر به انقلاب اسلامی برای نشستن برسر میز مذاکره با آمریکا را فراهم نکنند.
تشکیل قرارگاه جنگ اقتصادی
در وضعیت فعلی اقتصادی به نظر می رسد باید شرایط اضطراری اقتصادی اعلام و قرارگاه و ستاد جنگ اقتصادی ایجاد شود به گونه ای که تمام ظرفیت های دولتی ، خصولتی و خصوصی ذیل مدیریتی واحد، تجمیع شوند و فعلاً قواعد اقتصاد بازار آزاد عرضه و تقاضا را کنار بگذاریم حتی به قیمت تولی گری.
این قرارگاه قطعا باید با توجه به گسل های موجود میان شرق و غرب و استفاده حداکثری از شکستن اجماع جهانی علیه ایران پس از برجام ، بهانه ندادن بی مورد به دشمن برای بازسازی اجماع جهانی، توجه به پیمان های دوجانبه پولی و حذف دلار از معاملات خارجی، فروش حداکثری منابع نفتی، مدیریت خریدهای تهاتری جهت کنترل صدمه به تولیدات داخلی و پیاده سازی تجربه جهانی مالیات بر عایدی های
سرمایه ا ی با سرعت و شفافیت سیاست گذاری کند .
مدیریت انقباضی منابع
منابع موجود، سخت گیرانه و با توجه ویژه به اقشار مستضعف و آسیب پذیر و تولید کنندگان ، مدیریت شوند و از هرگونه سیاستی که هزینه سبد واقعی خانوار را افزایش میدهد ممانعت به عمل آید و به این نکته توجه شود که با یارانه کافی به کسب وکارها، سبد خانوار در وضعیت بدتری قرار نگیرد.
برخورد بی اغماض با اخلالگران اقتصادی دانه درشت
واقعیت این است که مردم حس می کنند که با دانه درشت های یقه سفید ژن خوب آن چنان که باید، برخورد نمی شود. درست یا غلط این حس امروز مردم است به نظر می رسد برای ترمیم اعتماد مردم باید با اخلالگران اقتصادی برخورد شدید شود همچون برخورد با ستون پنجم دشمن در زمان جنگ،طبعاً در میدان این مبارزه برخورد با متخلفان دانه درشت یقه سفید برخوردار از ژن خوب اجتناب ناپذیر و البته همراه با فشار و جنگ های روانی خواهد بود که به نظر می رسد اطلاع رسانی، شفاف سازی و پرهیز وسواس گونه از نیفتادن در دام انتقام گیری های سیاسی راه گذر از این گردنه سخت خواهد بود، از طرفی لازم است با رانت های اطلاعاتی که هموار کنندۀ مسیر این متخلفان هستند برخوردی جدی شود.در عین حال به این نکته توجه شود که برخورد با متخلفان کوچک و اصطلاحاً آفتابه دزد، بزرگ نمایی نشود .
الزام همگان به رعایت انسجام داخلی
افزایش انسجام داخلی و آن چه که رهبر معظم انقلاب نیز در سخنرانی اخیرشان در دانشکده افسری سپاه بیان کردند « افزایش روز به روز پیوند با مردم » یکی از نکات کلیدی پازل مقابله با شرایط اضطراری است که هم اینک کشور درگیر آن است . بدیهی است دست یابی به انسجام لوازمی دارد ،در کنار اصلاح برخی سیاست ها و رفتار ها ی سلیقه ای و حزبی و سیاسی بسیاری از تریبون ها حتی تریبون های نمازجمعه و رسانه ها باید ادبیات و پیام خود را با این شرایط متناسب کنند . بدون تعارف مااکنون در شرایط جنگی قرار داریم ،جنگی که البته دشمن خط مقدم آن را اقتصاد و تاثیر گذاری بر ذهنیت مردم و افکار عمومی قرار داده است و این شرایط اقتضائاتی در آزادی بیان خواهدداشت. خیلی از انتقاد ها قبل از بیان باید با این معیار سنجیده سپس بیان شود.احساس شکست ،مقدمه تسلیم است .
باید بدانیم هدف این جنگ برای آمریکا و جبهه استکبار، تبدیل کردن ایران به سوریه ای دیگر است؛ ویرانه های امروز سوریه نشان میدهد راهی جز مقاومت هوشمندانه نداریم.
مجلس، تکرار آخوندی و داد مستأجران
محمد رسولی در وطن امروز نوشت:
5 سال قبل که حسن روحانی در تبلیغات انتخاباتی سال 92 میگفت «دولت تدبیر و امید دنبال این هست که آنچنان رونق اقتصادی ایجاد کند و آنچنان درآمد سرشار در اختیار مردم قرار بگیرد که اصلا به این 45 هزار تومان یارانه، خودشان نیاز نداشته باشند» افرادی که تفکرات اقتصادی حلقه نزدیک به او را میشناختند، تنها سر تکان میدادند و لبخند تلخ میزدند! قرار گرفتن روحانی در راس دستگاه اجرایی کشور، معنایی جز تکرار نسخههای اقتصادی تاریخ مصرف گذشته سرمایهداری نداشت؛ مسالهای که مردم ایران، آن را پیش از این در 8 سال دولت سازندگی هم تجربه کرده بودند و برآیند آن چیزی جز تورم 50 درصدی، افزایش فاحش فاصله طبقاتی و له شدن طبقات ضعیف زیر فشار اقتصادی کمرشکن نبود. تناقض نهفته در سخنان روحانی این بود که اجرای سیاستهای اقتصاد بازار، اساساً در تضاد کامل با منافع اقشار فرودست جامعه قرار دارد!
مردم اما به روحانی و دولتش اعتماد کردند تا چنان رونق اقتصادی ایجاد کند که کسی به 45 هزار تومان پول یارانه نیاز نداشته باشد. حالا این روزها اما دقیقا همان کسانی که اتفاقا به پول یارانه نیاز دارند، زیر فشار گرانی افسارگسیخته نمیدانند چه کنند! فرضا که به حرف اصلاحطلبان گوش کنیم و بگوییم روحانی هیچکاره است و خلاصه! همه چیز تقصیر ترامپ بوده! مشکل اما اینگونه بیشتر هم میشود! چرا که با وجود خروج ترامپ از برجام، هنوز تحریمهای آمریکا به لحاظ فنی بازنگشتهاند! و دوم اینکه بسیاری از بخشهای غیرتحریمی اقتصاد ایران هم طی سالهای گذشته وضعیت وخیمی داشتهاند. مسکن یکی از همین بخشهای مهم است که اساساً نه در زیرساخت و نه در دانش فنی به خارج از کشور وابسته نیست که قابل تحریم باشد! اما اوضاع این روزهای بازار مسکن بویژه برای مستاجران وحشتناک است.
دولت و شخص حسن روحانی در حالی طی 5 سال گذشته مکرر از عباس آخوندی دفاع کردهاند که عملکرد او حداقل در حوزه مسکن را با واژه دیگری جز «فاجعه»نمیتوان توصیف کرد. مرکز پژوهشهای مجلس البته گستره عملکرد فاجعهبار آخوندی را گستردهتر از حوزه مسکن میداند.
بهمن 96 این نهاد ملی تخصصی که از قضا مدیریت آن با یکی از حامیان دولت است، در گزارشی، ابتدا ۲۰ تکلیف اجرایی وزارت راه طبق اساسنامه آن را فهرست کرد؛ و سپس به بررسی عملکرد عباس آخوندی در هر کدام از این 20 حوزه پرداخت. نکته تکاندهنده این گزارش اما این است که کارنامه جناب وزیر چنان پر از خالی بوده که در مقابل هر 20 ردیف وظایف قانونی وی، کلمه «قابل رصد نیست» درج شده است! مرکز پژوهشهای مجلس، در نهایت در جمعبندی گزارش عملکرد عباس آخوندی، صراحتاً اعلام کرده وی در ۴ سال نخست وزارتش، هیچیک از تکالیف قانونی وزارت راه و شهرسازی را انجام نداده است.
مجلس «لیست تکرار» اما بیتوجه به گزارش مرکز پژوهشهای خود به عنوان پشتوانه تخصصی تصمیمات، تا هماکنون، 2 بار استیضاح آخوندی را به شکست کشانده است. حجم لابیگری نمایندههای لیست امید برای ابقای آخوندی در وزارت راه و شهرسازی به حدی بود که برخی نمایندگان در جلسه دوم استیضاح آخوندی در مجلس گفتند: «امروز مجلس استیضاح شد نه وزیر!» مستاجرها اما این روزها هر لحظه در حال استیضاح هستند. مدیرعامل بانک دولتی مسکن اخیرا در همین زمینه گفته است:«تعداد اجارهنشینها افزایش پیدا کرده و به ۶۱ درصد کل خانوارها رسیده؛ از طرفی در کشور ۲,۶۰۰,۰۰۰ واحد مسکونی خالی از سکنه است که غیر از خانههای دوم است!»
آخوندی اما همچنان نسبت به هیچ چیز پاسخگو نیست و ظاهرا در جلسه اخیر با نمایندگان کمیسیون عمران مجلس هم بدون آنکه قولی به نمایندگان مردم بدهد، جلسه را خاتمه داده است! این نوع برخورد با مجلس، حتما در تاریخ معاصر ایران ثبت خواهد شد. خبر بد اما این است که ثبت شدن یا نشدن این موضوع در تاریخ، ربطی به حل معضل مسکن در کشور ندارد! آخوندی از ابتدای آمدنش، طرح مسکنمهر را مزخرف خواند و تا همین حالا، تکمیل واحدهای آن را به تاخیر انداخته و احتمالا تا پایان دولت دوازدهم هم به تاخیر خواهد انداخت! این در حالی است که طبق برآورد کارشناسان، برای پاسخگویی به تقاضای فزاینده مسکن در سالهای آینده، تولید یک میلیون مسکن در هر سال ضروری است اما او با گذشت 5 سال، هنوز یک واحد از طرح موهوم مسکن اجتماعی خود را هم به کسی نشان نداده! آخوندی در زمینه عملیاتی کردن اخذ مالیات از خانههای خالی به عنوان قانون مصوب مجلس نیز تا هماکنون، قریب یکسال تعلل کرده است.
اینها را که میبینیم اما بیش از همه یاد وعدههای حسن روحانی در انتخابات سال 92 میافتیم. روحانی میگفت: «اصل تامین مسکن ارزان برای جامعه ما بویژه نسل جوان، جزو برنامههای دولت «تدبیر و امید» است.» عملکرد عباس آخوندی اما این روزها علاوه بر مستاجران، کلیت بازار مسکن را هم به خاک سیاه نشانده است. در این شرایط سوال این است: نمایندگان نه برای دفاع از حقوق موکلان خود که برای دفاع از حیثیت مجلس، به داد مستاجران خواهند رسید؟!
آقای جهانگیری! خودتان باور دارید؟
وحید حاجیپور در جوان نوشت:
عرضه نفت در بورس یکی از راهکارهای اسحاق جهانگیری برای دورزدن تحریمهاست. معاون اول رئیسجمهور گفته است: «نخستین هدف امریکا، ممانعت از فروش نفت ایران است که به این شیوه، بخش خصوصی میتواند نفت را از بورس بهطور شفاف خریداری و صادر کند.»
عرضه نفت در بورس یکی از راهکارهای اسحاق جهانگیری برای دورزدن تحریمهاست. معاون اول رئیسجمهور گفته است: «نخستین هدف امریکا، ممانعت از فروش نفت ایران است که به این شیوه، بخش خصوصی میتواند نفت را از بورس بهطور شفاف خریداری و صادر کند.»
این اظهارات جهانگیری نشان میدهد، وی هنوز درک درستی از مبانی فروش نفت و معاملات نفت خام ندارد و بدون مشورت درباره اینکه چه مکانیسمی باید برای این مهم وجود داشته باشد، یک راهحل کلی بیان کرده است. اینکه نفت ایران از طریق عرضه در بورس یا معاملات دوطرفه صادر شود، هر دو یک نتیجه در بردارد. نفت ایران دارای شناسنامه خاص خود است و اگر این نفت در هر جای دنیا عرضه شود، بهراحتی قابلشناسایی است. نفت خام کمتر از 200 نوع شناسنامه دارد که انواع نفت ایران هم در ردیف این دستهبندی قرار دارد و این مهمترین مسئلهای است که فروش نفت ایران را دچار مشکل میکند.
عرضه نفت در بورس که قطعاً شکست خواهد خورد، اما فرض میگیریم که نفت ایران در بورس عرضه شده است. یک فعال بخش خصوصی 100 هزار بشکه خریداری کرده و قصد دارد آن را صادر کند. باز هم فرض میگیریم که این فعال بخش خصوصی به حدی توانمند است که میتواند برای آن بازاریابی و نفت را صادر کند. پولش را چه میکند؟ با چه مکانیسمی میتواند آن را دریافت کند؟
قطعاً شرکت ملی نفت پول محموله را بهروز محاسبه کرده و ابتدا پول محموله را دریافت کرده و بعد آن را در اختیار بخش خصوصی قرار میدهد؛ حالا سؤالی که ایجاد میشود این است که کدام فعال بخش خصوصی پول تسویه این محمولهها را دارد و با چه ریسکی میخواهد نفت برند ایران را به فروش برساند و پولش را بگیرد؟ هر خریدار نفتی در دنیا برای پرداخت پول محموله حداقل دوماه زمان میگیرد و حتی در برخی مواقع، خریداران بهقدری ناتوان هستند که نمیتوانند دوماهه پرداختی داشته باشند، بنابراین از شرکتهای تجارتی نفت مثل ویتول استفاده میکنند. این شرکتها هم با پرداخت پول محموله در موعد زمانی مشخص، پول خود را چندماه بعد با درصد سودی مشخص از خریدار محموله دریافت میکند.
به نظر میرسد، آقای جهانگیری شناخت دقیقی از معاملات نفت خام و مسائل مالی آن ندارند که با ارائه یک راهکار بسیار ابتدایی، درصدد دورزدن تحریمها به این شکل است. از یاد نبریم در دوران دولت دهم، چند محموله در بورس انرژی عرضه شد که هیچ خریداری برای آن یافت نشد تا سرانجام با یک دستور، شرکت نیکو 500 هزار بشکه از این نفت را خریداری کرد تا شکست معامله نفت در بورس چندان هویدا نشود. مسئله دیگر آن است که شرکت خصوصی این نفت را در چه بازاری میخواهد به فروش برساند؟ در بازاری که خود شرکت ملی نفت در آن حضور دارد؟ با توجه به نوع دیدگاه بخش خصوصی و راحتطلبی آن، این تصور وجود دارد که آنها بتوانند نفت را از شرکت ملی نفت بگیرند و به مشتریان خود این شرکت بفروشند و در ازای آن درصدی را دریافت کنند که این ذهنیت، با منافع کشور در تضاد است.
چنانچه بخش خصوصی بتواند محمولهها را دریافت کرده و در بازارهایی جدید آن را به فروش برساند، میتوان به آن امید داشت. اما با توجه به محدودیتهای فراوانی که وجود دارد، راهکار آقای جهانگیری تطابقی با واقعیات ندارد. چنانچه دولت روی عرضه نفت در بورس تأکید داشت، طی سه سال گذشته برنامهریزی دقیقی برای ایجاد زیرساختها ایجاد میکرد، نه آنکه آن را به حال خود رها کرده و حالا که عرصه تنگ است، با تزئین فروش نفت به بورس، مثلاً از خود راهکاری ارائه دهد.
بدون تردید، راهحل معاون اول، یک راه امتحان شده و منتج به شکست است که اجرای آن امکانپذیر نیست و اگر هم تأکیدی وجود داشته باشد، به بلای همان دولت دهم دچار خواهد شد. به نظر میرسد هنوز دولتمردان ایران متوجه تحریمهای نفتی نشدهاند و بدون تعمیق در مسائل تجارت نفت، به رنگکردن وعدههای خود مشغولند.
حداقلکاری که میتوان انجام داد، این بود که نگاهی به چند سال پیش میانداختیم و با بررسی توان بخش خصوصی به این مهم پی میبردیم که بخش خصوصی در حوزه تجارت نفت نه توانمندی دارد و نه ریسکش را. نهایت همکاری بخش خصوصی با وزارت نفت در حوزه معاملات فرآوردههای نفتی است که اتفاقاً عملکرد خوبی را در دوره تحریمها از خود بهجای گذاشته است.
سفر اروپایی رئیس جمهوری؛ تجلی قدرت نرم ایران
بهرام قاسمی در ایران نوشت:
سفر دکتر حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران به دو کشور مهم اروپایی یعنی سوئیس و اتریش را میتوان تجلی عینی قدرت نرمافزاری جمهوری اسلامی ایران در عرصه بینالمللی دانست. تعامل عزتمندانه، گفتوگو از موضع برابر و دیپلماسی فعال از عناصر مهم و اساسی قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران محسوب میشوند که در این سفر امکان ظهور و بروز در عالیترین سطح کنش سیاسی را مییابند.
میان تعامل، گفتوگو و دیپلماسی با تقابل و تخاصم و جنگ نسبت و رابطه معناداری برقرار است؛ در واقع یکی نقیض دیگری است. در آموزههای علم سیاست و بصیرتهای دانش روابط بینالملل، دیپلماسی را پایان جنگ و مخاصمه و تقابل را آغازی بر پایان دیپلماسی میخوانند. از این رو، با هر معیار و سنجهای، تعامل و گفتوگو و دیپلماسی بر تقابل و تخاصم، فضیلت و برتری اخلاقی، عقلی و منطقی دارد. بدیهی است در این سخن، منظور تعامل از موضع ضعف و گفتوگو از موضع ذلت نیست که نه عقل سلیم و نه اخلاق انسانی بدان حکم نمیدهد.
با این توصیف و توضیح کوتاه، از چند منظر میتوان به تحلیل و ارزیابی سفر رئیس جمهوری اسلامی ایران به دو کشور اروپایی پرداخت: نخست آنکه انجام این سفر بلافاصله پس از اقدام هنجارشکنانه، غیرقانونی و خلاف حقوق بینالملل رئیس جمهوری امریکا در اعلام خروج این کشور از توافق چندجانبه ولی مورد حمایت بینالمللی برجام صورت میپذیرد تا باردیگر تأییدی باشد بر رهیافت منطقی و تعامل محور جمهوری اسلامی ایران که در نقطه مقابل رویکرد خصمانه و تقابلی ایالات متحده امریکا قرار دارد. دوم اینکه انجام این سفر، پیام روشن و قاطعی از عزم و اراده سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران برای تعامل عزتمندانه و گفتوگو از موضع برابر را به جهانیان منتقل مینماید. نکته سوم اینکه، اروپا و اتحادیه اروپا به عنوان یکی از طرفهای اصلی توافق برجام را مستقیم و بی واسطه مورد خطاب قرار میدهد که جمهوری اسلامی ایران به عنوان بازیگری خردمند، آماده تعامل عزتمندانه و از موضع برابر است و هر که با ایران و ایرانی از موضع تکریم سخن بگوید با عزت و احترام پاسخ مناسب دریافت میکند و در مقابل، ملت ایران و مسئولان نظام اسلامی، هیچ گاه در مقابل ظلم و زور و تحمیل تن به ذلت نخواهند داد. نکته قابل تأمل دیگر اینکه، گرچه انتخاب و برنامهریزی این سفر از مدتها قبل انجام شده، با این حال انتخاب سوئیس و اتریش به عنوان مقاصد سفر اروپایی رئیس جمهوری، مؤید خط مشی اعتدالی سیاست خارجی ایران است. چرا که دو کشور سوئیس و اتریش به بی طرفی و اعتدال در سیاست خارجی شهرهاند و کشور سوئیس بیش از ۴ قرن و کشور اتریش برای بیش از ۶۰ سال، در سپهر سیاست بینالملل برای خود جایگاهی بیطرفانه و غیرتعهدآمیز اتخاذ کردهاند و تمام اعتبار و امتیاز آنها نیز ناشی از همین میانهروی و اعتدال در سیاستورزی است. بنابراین، دو کشور اتریش و سوئیس مخاطب مناسب و متناسب و بهنگامی برای دیپلماسی فعال و تعامل عزتمندانه جمهوری اسلامی ایران در وانفسای کنونی به حساب میآیند، هنگامهای که دولت قانون شکن امریکا با نقض عهدها، یکجانبهگرایی و منفعتطلبی برپا کرده است.
جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر آموزههای اسلامی و تعالیم قرآنی و برمبنای اسناد بالادستی از جمله قانون اساسی و فرامین و تعالیم رهبری، نظامی نرمافزاری است که بر پایه منابع قدرت نرم خود شکل گرفته و بیش و پیش از توان و قوت نظامی، متکی بر منابع متنوع و متعدد قدرت نرمافزاری خویش است. ازجمله منابع غنی نرمافزاری جمهوری اسلامی ایران که ملهم از مکتب و تعالیم متعالی اسلام است، منطق قوی، زبان گویا و کلام احسن است. دیپلماسی بهترین ابزار و عرصه برای تجلی و ظهور منطق، زبان و کلام احسن ماست.
بدیهی است قدرت نرم نظام اسلامی زمانی نافذ و مؤثر است که متکی و مبتنی بر قدرت و توان سخت افزاری باشد. از این روست که امروزه اندیشمندان عرصه روابط بینالملل، قدرت نرم و قدرت سخت را به تنهایی کافی نمیدانند بلکه معتقدند کشورهای موفق در عرصه تعاملات
بین المللی آنهایی هستند که موفق به ایجاد ترکیبی متوازن و متناسب از هر دو وجه قدرت سخت و نرم شوند که به آن قدرت هوشمند میگویند. و سرانجام اینکه، تا سر حد امکان بایستی به دیپلماسی فرصت و مجال داد چرا که «گفتوگو در برابر گفتوگو بهتر و ارجحتر از جنگ در برابر جنگ» است. مردم رشید ایران و نظام قدرتمند جمهوری اسلامی ایران، با کولهباری از ۴۰ سال حکمرانی و ۸ سال دفاع مقدس، از چنان بلوغ و کارآیی برخوردار است که به مدد منطق قوی، زبان گویا و دیپلماسی فعال و عزتمندانه خویش در دام مکر و حیله دشمنان نیفتد. هرچند توان و قدرت سختافزاری ایران تضمینی است برای صلح، ثبات و امنیت نه تنها برای مردم و کشور ایران، بلکه برای کشورهای همسایه و غیرمعارض در منطقه حساس غرب آسیا.
چه شد آن امید فراوان؟
فریدون مجلسی در شرق نوشت:
زمانی که متن نهایی برجام پس از گفتوگوهای طولانی و امیدها و نومیدیها به امضا رسید، فقط ایرانیان نبودند که کابوس تحریمها را پایانیافته انگاشتند و پایکوبان به خیابانها ریختند. اخبار برجام در رأس اخبار جهان قرار گرفته بود و شرکتهای کشورهایی که تا دیروز در مذاکرات برجام بر سر کوچکترین واژهها و امتیازات چانه میزدند، برای اینکه از دیگران عقب نمانند، با شتاب نمایندگان خود را برای امضای تفاهمنامهها و تمایلنامههای گوناگون درباره اجرای پروژههایی که آنها را در «بازار بکر ایران» سودبخش تشخیص داده بودند، به ایران اعزام کردند. هواپیماها انباشته بودند و هتلها جای خالی نداشتند؛ اما این امیدواری در داخل و خارج ایران همگانی نبود.
در ایران آنهایی که به کلید رفع تحریم و بحران و بازگشت به عقلانیت و اعتدال روحانی رأی داده بودند، امیدوار و خوشحال بودند، اما آنهایی که صرفا به رفاه و توسعه اقتصادی نمیاندیشیدند و برای انسان مأموریت مهمتری قائل بودند و در دوران مذاکرات نیز بیمیلی و مخالفت خود را به شیوههای بازدارنده گوناگون ابراز میکردند، اتفاقا از همین استقبال جهانی برآشفتند و نگران شدند. آنان نگران بودند مبادا بار دیگر شرکتهای «بیگانه» بازگردند و کسبوکار و رونقی بههمراه آورند که در تضاد با منافع آنان باشد. در میان ایرانیان خارجنشین برخی سلطنتطلبان و گروههایی که زمانی به صدام هم دل بسته بودند، با برجام مخالف بودند و به مخالفت ادامه دادند، زیرا برجام را موجب بهاجرادرآمدن برنامهها و معاملات و توسعه اقتصادی و عقلانیتی میپنداشتند که میتوانست مانع از توسل به راهحل نهایی یعنی جنگ باشد. عربستان که با اتکا به انباشت دلارهای نفتی و احساس قدرت بیکران، ایرانِ مرفه و باثبات و حاضر در عرصه بینالمللی را مانع داعیه خلافت اسلامی سلفی خود میانگاشت، همراه با اقمار منطقهایاش، از آغاز در آرزوی دوام تحریم و تضعیف ایران بود و به خصومتورزی خود با شدت بیشتری ادامه داد.
اسرائیل نیز از برجام برآشفت. اسرائیلیها سرخورده از هجوم شتابان شرکتهای غربی که آنها را متحدان جدی خود میدانست، با همدستی عربستان و افراطیون داخلی آمریکا که تحت نفوذ لابیهای اسرائیلی هستند، به بهانه رفتار برخی جریانها در ایران، بر تبلیغات ضد برجامی افزود. درست در همان زمان، شرکتهای نفتی آمریکایی برای مشارکت در پروژههای دریایی و زمینی ایران ابراز تمایل کرده بودند، صحبت از تمایل مشارکت اتومبیلسازی فورد آمریکا در ایران بود، قراردادهای خرید صد هواپیمای بویینگ و در همین حدود هواپیماهای ایرباس با تجهیزات آمریکایی به امضا رسیده و عملیاتی هم شده بود و آمریکا مبالغ گزافی از نقدینگی بلوکهشده ایران را آزاد کرده و مقادیری را نیز نقدا تحویل داده بود؛ اما ناگهان آمریکا و غرب همصدا با اسرائیل، به بهانه اینکه چرا ایران آزمایش موشکی کرده و چرا فلان عبارت را روی موشک نوشته، چرا مذاکره و معامله با آمریکا منع شده و چرا سفارت عربستان به آتش کشیده شده، با تعبیر و تفسیرهای خودشان تبلیغات وسیعی علیه ایران آغاز و دستاوردهای برجامی را در همان دوران اوباما یکییکی با مانع مواجه کردند. اوفک، پای ترساندن خارجیها ایستاد و بانکها از همان زمان اوباما به بهانههای مختلف، ارتباطات بین بانکی با طرفهای ایرانی را نگشودند، آنهم درحالیکه در افغانستان جنگزده از فردای طالبانزدایی، ارتباطات برقرار شد. این جو به رویکارآمدن ترامپ با آن شعارهای تندوتیزش از جمله تمایل به تغییر نظام در ایران کمک کرد.
اکنون نیز ترامپ با بهکارگرفتن وزیران و کارگزارانی که از خودش تندروتر هستند و با به راهانداختن تبلیغات وسیع، درحالیکه ایران به همه تعهدات هستهای خود طبق برجام عمل کرده است، با حمایت از نتانیاهو که در جهان دوره افتاده و علیه ایران تبلیغ میکند، به بهانه اینکه اکنون ایران بهجای تهدید اتمی موجودیت اسرائیل را با تولید و آزمایش و تبلیغات موشکی تهدید میکند و این کار با «روح برجام» منافات دارد، بدون توجه به اینکه اسرائیل عملا دهها بمب اتمی و تهدیدهای بالقوه آن را در اختیار دارد، خروج غیرمسئولانه خود را از برجام اعلام کرده است.
در سوی مقابل، اکنون که با چرخش باورنکردنی رهبر کره شمالی، برای خود احساس اعتبار بیشتری میکند، برای ایران 12 پیششرط برای مذاکره قائل شده است و در ایران هم دعوت به مذاکره با آمریکا، پذیرفته نشده است. در چنین شرایطی که دیگر از هجوم شتابان شرکتهای غربی و شرقی خبری نیست و در شرایطی که اصولگرایان مجلس رسیدگی به لایحه پیوستن به کنوانسیون منع مبادلات بانکی به قصد پولشویی یا کمک به تروریسم (FATF) را معلق کردهاند، فرانسویها خروج شرکتهای جاافتاده و سودآور خودشان را به بهانه اینکه سود آنها قابلیت انتقال بانکی ندارد، اعلام میکنند.
با اینکه اروپاییان با خروج آمریکا از برجام مخالفت کردهاند و رقابتها و مشکلاتی با آمریکا دارند، اما در رابطه با ایران گویی مایل هستند بدون آنکه امتیازی داده شود، ایران را به تعهدات برجامی پایبند کنند. نخستوزیران انگلیس و آلمان و رئیسجمهوری فرانسه قبلا هم با انتقاد از برنامه موشکی ایران، رابطه و مبادلات جدی را به رفع تهدید نسبت به موجودیت اسرائیل اعلام کرده بودند. اکنون که جنگ در یمن شدت یافته و در سوریه هم عملیاتی از سوی نیروهای آمریکا یا اسرائیل انجام شده است، باید دید در صورت تداوم این روند دولت چه سیاستی را در پیش خواهد گرفت.
اقدامات شبه شفافیت
کامران ندری در جام جم نوشت:
دیروز بانک مرکزی لیست شرکتها و افرادی که ارز 4200 تومانی دریافت کردند را منتشر کرد. انتشار لیست دریافتکنندگان ارز 4200 تومانی یک گام در راستای شفافیت محسوب میشود اما فایدهای برای کشور و مردم ندارد. در این میان برخی کارشناسان و فعالان اقتصادی معتقدند که لیست منتشرشده کامل نیست و در این باره بنده اظهارنظری نمیکنم و باید منتظر تأیید یا تکذیب وزارت صنعت و بانک مرکزی باشیم.
فارغ از این موضوع که این لیست کامل یا نقص است باید توجه داشت که انتشار لیست به تنهایی موجب شفافیت و جذب اعتماد مردم نخواهد شد. در شرایط فعلی مشکلات اقتصادی در بین خانوارها آنقدر زیاد شده که هر موضوعی تبدیل به بحران میشود و مردم، میخواهند هر طور شده صدای خود را به گوش مسئولان برسانند. در موضوع انتشار لیست دریافتکنندگان ارز 4200 تومانی نیز باید دولت دقت میکرد که همزمان با انتشار این لیست با گرانفروشانی که این ارز را دریافت کردند برخورد کند.
به بیان بهتر زمانی باید این لیست انتشار مییافت که نهادهای نظارتی دولت ابتدا با گرانفروشان و شرکتهایی که ارز را به نرخ دولتی دریافت کردند و با محاسبه قیمت بازار آزاد، کالای وارداتی را به مردم عرضه کردند برخورد میکردند و در آن صورت انتشار آن لیست موضوعیت داشت. به نظر میرسد در شرایط فعلی اعتماد مردم نسبت به سیاستگذاران اقتصادی بشدت کاهش یافته است. به این دلیل که این شرکتها و افرادی که ارز 4200 تومانی دریافت کردند، با محاسبه قیمت ارز در بازار آزاد قیمت نهایی کالای خود را تعیین میکنند و این موضوع موجب نارضایتی عمومی در کشور شده است.
در این شرایط، این سؤال مطرح است که چرا اسامی دریافتکنندگان ارز 4200 تومانی را اعلام میکنند اما برخوردی انجام نمیشود. اگر دولت قدرت یا امکان برخورد با این افراد یا شرکتها را ندارد بهتر بود که این لیست منتشر نمیشد. صرف اعلام یک موضوع، شفافیت را به دنبال ندارد بلکه ممکن است همین شفافیت نیمبند خود بستر ایجاد مشکلات دیگری در کشور شود.