سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*********
جنگ اقتصادی، هوشمندی سیاسی و اقدام و عمل انقلابی
ابراهیم کارخانهای در کیهان نوشت:
۱- در حالی که در یک صف نانوایی اجازه نمیدهند که یک نفر با خرید غیر عادی نان نظم نانوایی را به هم بزند، فروش بیحد و مرز سکه طلا تا جایی که یک نفر ۳۸ هزار و یکصد نفر صدها هزار سکه خریداری کنند جای تعجب و شگفتی دارد. مگر نه این است که طلا پشتوانه پول ملی و در میدان جنگ اقتصادی نقش استحکامات اقتصادی را ایفا میکند، فروش فلهای ذخایر کشور در قالب سکه طلا با کدام منطق عرضه و تقاضای اقتصادی سازگار است؟ آیا تقاضای دهها هزار سکه توسط یک نفر تقاضای حقیقی است که منطق آن توجیه اقتصادی داشته باشد!؟ بدون شک پیوند زدن قیمتسکه به اهداف پشت پرده و مدیریت شده از سوی دشمن بدور از هوشمندی سیاسی است که با هیچ منطق اقتصادی قابل توجیه نیست.
۲- بدون شک عاملی اصلی گرانی افسار گسیخته سکه و ارز فقدان برنامهریزی و استراتژی صحیح و مبتنی بر مصالح ملی از سوی دولت در این حوزه میباشد. عقل اقتصادی و سیاسی حکم میکند که اگر قرار است حجم عظیمی از سکه به بازار عرضه شود قطعاً این اقدام میبایست بر پایه منافع ملی و اتخاذ برنامهای جامع و هدفمند و با اعلام سقف مشخص و محدود برای هر فرد و در جهت تحکیم ثبات ملی و امنیت اقتصادی برنامهریزی و اجرا گردد. هرگز به مصالح کشور و ملت نخواهد بود که کسانی که از سرمایه بالایی برخوردارند و یا به سرمایه بیگانه متصل هستند سرمایه ملی کشور را یکجا خریداری کنند. سکه طلا ذخیره پشتوانه ملی اقتصاد کشور و متعلق به همه ملت ایران است اگر قرار باشد به مصالحی ذخایر سکه طلا به بازار تزریق گردد باید در بین همه مردم متقاضی توزیع شود تا موجبات تحکیم مبانی اقتصادی را در کل جامعه فراهم نماید نه اینکه به کانونی برای توطئه و برهم زدن نظم اقتصادی و فشار بر دولت و ملت تبدیل شود. متاسفانه همین اتفاق در عرصه واگذاری شرکتهای دولتی نیز رخ داد و به جای آنکه سهام شرکتهای دولتی به ملت ایران فروخته شود و موجبات ثبات اقتصادی و پشتوانه مردمی صنعت را فراهم نماید به عده قلیلی فروخته شد که اکثراً حاصل آنها ضربه به نظام و منافع ملی کشور گردیده است.
۳- ممکن است گفته شود مقادیرعرضه شده سکه طلا به بازار هیچگونه خدشهای به پشتوانه عظیم ذخایر ملی کشور وارد نخواهد کرد، لیکن این، شیوه درست تزریق سکه طلا به بازار نیست بلکه تزریق سکه به جیب دلالان و توطئهگرانی است که برای برهم زدن نظم اقتصادی کشور برنامهریزی کردهاند. در حالی که توطئه مشترک رژیم صهیونیستی؛ عربستان و امارات برای شکست پشتوانه مالی کشور و ایجاد بینظمی اقتصادی در حوزه سکه و ارز از ماهها قبل برملا شده بود آیا فروش بیضابطه و فلهای هفت میلیون و ششصد هزار سکه در مدتی کوتاه کمک به اقتصاد کشور است یا فراهم نمودن شرایط برای سوء استفاده دشمن و ایجاد بینظمی اقتصادی در کشور!؟
4- در حالیکه اقتصاد و سیاست دو رکن اصلی و تفکیکناپذیر از یکدیگرند نقطه عطف برنامهریزی اقتصادی و سیاسی کشور توسط کدام دستگاه رصد و برنامهریزی میشود؟ اگر مسئولی که فرمان چرخ اقتصاد کشور در دست اوست مرز سیاسی با دشمن را نشناسد بدون شک در زمین دشمن بازی خواهد کرد و در حالی که جیب دلالان و ستون پنجم اقتصادی دشمن به سرمایههای قارونهای منطقه وصل است، فروش بیضابطه سکه با هدف اشباع اشتهای دشمن ناشی از سادهلوحی سیاسی و اقتصادی است که عواقب آنگریبانگیر نظام اسلامی خواهد شد!
۵- مدیران ناکارآمد، ضعیف، خسته و اشرافی؛ ناخواسته در زمینی بازی میکنند که قواعد بازی آن را دشمن نوشته است و همانقدر به کشور ضربه میزنند که دشمن برنامهریزی کرده است بر عکس مدیران قوی، کارآمد، متدین، انقلابی و سادهزیست با کار جهادی دشمن را مأیوس، مردم را امیدوار و موجودات سرافرازی و اقتدار ایران اسلامی را فراهم میسازند همان اتفاقی که در عرصه دفاع مقدس در رویارویی با قدرتهای جهانی روی داد. بر این اساس دولت محترم میبایست با انسجامبخشی به مدیریت اقتصادی و سیاسی و برنامهریزی جهادی و انقلابی و با تکیه بر استحکامبخشی به قدرت ملی و تولید ساخت داخل و اطمینانبخشی به مردم و با بهکارگیری مدیران کارآمد، دلسوز، انقلابی و جهادی با دمیدن روحی انقلابی بر کالبد نظام مدیریتی کشور موجبات حرکت بالنده چرخه پیشرفت کشور را در جهت حل مشکلات مردم شتابی انقلابی ببخشد.
۶- در شرایط عادی، عرضه کالا در بورس، قیمت تعادلی خود را پیدا میکند لیکن در شرایط جنگ اقتصادی که دشمن در لباس ستون پنجم وارد میدان جنگ میشود آیا تعیین نبض ذخیره ملی کشور در قالب سکه طلا در میدان جنگ روانی، سیاسی و اقتصادی دشمن گامی در جهت مصالح ملی کشور است!؟ بدون شک تا زمان رفع فتنه دشمن و بازگشت سلامت به نظام اقتصادی کشور میبایست تدابیر خاصی اندیشیده شود.
۷- در حالیکه وزارت خزانهداری آمریکا جنگ تمام عیاری را علیه استحکامات اقتصادی کشور ساماندهی کرده است آیا دولت محترم نباید با انتخاب فرماندهانی جهادی بسان دوران دفاع مقدس دفاع قهرمانانه و همهجانبهای را علیه جنگ اقتصادی دشمن سازماندهی و برنامهریزی کند؟ بدون شک وقتی که مردم نقشه عملیاتی دولت را برای مقابله بیامان با جنگ اقتصادی دشمن در قالب فرماندهانی اقتصادی با روحیه باکریها، خرازیها، چیت سازیانها، همتها و همدانیها را در میدان جنگ اقتصادی در کنار خود ببینند دوشادوش دولت همه ملت در مقابله با دشمن به میدان خواهند آمد و همچون دوران دفاع مقدس نقشههای شوم دشمن را منهدم و نقش بر آب خواهند کرد.
۸- بسیج عمومی و برنامهمحور همه دستگاههای نظارتی سه قوه اعم از ستاد حمایت از مصرف کنندگان و تولیدکنندگان، سازمان تعزیرات حکومتی، سازمان بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات کل کشور، وزارت اطلاعات، حفاظت و اطلاعات سپاه پاسداران و دادستانی کل کشور در قالب تشکیل «ستاد هماهنگی مقابله ضربتی با جنگ اقتصادی» اقدامی عاجل و فوری را میطلبد تا به دور از تشریفات جاری به نحوی انقلابی و ضربتی موجبات انهدام شبکههای داخلی و خارجی برهمزنندگان نظم اقتصادی کشور را فراهم نمایند. بدون شک هماهنگی در برخورد سریع و انقلابی با عوامل فرصت طلب سودجو و برهم زننده نظم اقتصادی موجبات آرامش و اطمینانبخشی به مردم را در دفاع از حقوق آنان به دنبال خواهد داشت.
۹- یکی از عواملی که منجر به خسارت میشود کمتوجهی به هشدارها، هدایتها و برنامههای ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری و عدم استفاده از آراء و نظرات منتقدان دلسوز نظام در برنامهریزیها و مدیریت کشور است. بدون شک اگر دولت محترم به دور از خودشیفتگی در مسئله هستهای و در برنامههای اقتصادی رهنمودها، تذکرات و سیاستهای ابلاغی رهبری را به طور کامل سرفصل اقدام و عمل خود قرار میداد و به آراء منتقدان دلسوز نظام توجه میکرد یقینا کشور درگیر شرایط کنونی نبود. رهبری هوشمند و حکیم انقلاب از سالها قبل همواره در رابطه با استحکام بخشی به قدرت داخلی و اجرای اقتصاد مقاومتی در جهت حل مشکلات مردم همواره تاکید فرمودهاند. متاسفانه این کمتوجهیها صرفاً به قوه مجریه اختصاص ندارد بلکه در سایر قوا نیز مشاهده میشود. حقیر در سال ۱۳۹۲ که مقام معظم رهبری آن سال را به عنوان سال حماسه سیاسی و اقتصادی نامگذاری فرمودند در جهت اجرای منویات ایشان طرح تشکیل شورای عالی اقتصاد مقاومتی سه قوه را با ۶۰ امضا به مجلس شورای اسلامی تقدیم نمودم و در همان سال نسخهای از آن در اختیار سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور قرار گرفت، لیکن متاسفانه طرح در مجلس شورای اسلامی ناکام ماند و اکنون شاهد هستیم که بعد از گذشت پنج سال سران قوا به این نتیجه رسیدهاند و این در حالی است که نظام اسلامی پنج سال از اجرای این طرح عقب مانده است. مفاد کامل طرح در سایت تسنیم تحت عنوان«تشکیل شورای عالی اقتصاد مقاومتی سه قوه» هم اکنون موجود است. چندی پیش نیز طرح جامعی در قالب ۶۰ بند تحت عناوین «منشور مدیریت جهادی- عدالت و پیشرفت» و « ۶۰ راهکار انقلابی در انتظار اقدام و عمل» در اختیار رسانهها قرار گرفت که خود یک برنامه جامع برای رفع انقلابی مشکلات کشور بود که در رسانهها انعکاس گستردهای یافت، لیکن مورد عنایت مسئولان امر قرار نگرفت.
۱۰- به نظر میرسد تمرکز درازمدت و چندین ساله قوه قضائیه بر روی چندین پرونده خاص و در مواردی قطور و چندین هزار صفحهای باعث گردیده است که نگاه کلی این قوه بیشتر به اینگونه پروندهها معطوف گردد و عملاً حاشیه امن برای برهم زنندگان نظم و بیثباتی در نظام اقتصادی کشور فراهم گردد. بر این اساس چابکسازی در شیوه رسیدگی و تسریع در صدور احکام اقتصادی یک ضرورت اجتنابناپذیر است که قوه محترم قضائیه میبایست در شرایط جنگ اقتصادی با ساز و کار جهادی آن را تدوین و عملیاتی نماید. سرعت در رسیدگی؛ قاطعیت در برخورد و عدالت در صدور رأی سه عنصر اصلی قوه قضاییه در مواجهه با متجاوزان به حقوق مردم است.
۱۱- تشکیل کارگروههای اندیشهورزی تخصصی در حوزههای مختلف اقتصادی، همگام با مدیران دستگاههای اجرایی، متشکل از نیروهای دلسوز، صاحبنظر و نخبه در جهت حل مشکلات موجود کشور اقدامی ضروری در جهت همافزایی توان فکری و مدیریتی مسئولان دستگاههای اجرایی کشور است. مقام معظم رهبری بارها بر تشکیل این چنین نهادی تحت عنوان هیئتهای اندیشهورزی تأکید فرمودهاند.
۱۲- درست است که ثبات سیاسی و انقلابی مردم برخاسته از ثبات عقیدتی و امنیت ملی ایران اسلامی است و هر جا که پای دشمن و ضربه به دین و میهن و غیرت و شرف این ملت در میان باشد مردم قاطعانه و قدرتمندانه در مقابل توطئههای دشمن قد علم میکنند لیکن دولت محترم، مجلس و قوه قضاییه نیز میبایست در میدان خدمت به مردم و اعتلای نظام اسلامی و مقابله با توطئههای اقتصادی و سیاسی دشمن قدرتمندانه و انقلابی عمل کنند.
«سورپرایز ترامپی» برای انتخابات میان دوره ای کنگره
امیر علی ابوالفتح در خراسان نوشت:
با نزدیک تر شدن به زمان برگزاری انتخابات میان دوره ای کنگره آمریکا که در ماه نوامبر برگزار می شود ، بار دیگر بازار نظرسنجی ها داغ شده است. البته به دلیل تنوع نامزدهای این انتخابات – 33 کرسی از 100 کرسی سنا در برخی از ایالت ها و تمام 435 کرسی مجلس نمایندگان در تمامی ایالت ها – بررسی مورد به مورد وضعیت نامزدهای انتخاباتی و احتمال پیروزی آنان دشوار است . با این حال ، موسسات افکار سنجی برای غلبه بر این مشکل ، نوعی نظرسنجی را برگزار می کنند که به آن «نظرسنجی عمومی » گفته می شود . در این شیوه از پرسش شوندگان فقط این سوال پرسیده می شود که در انتخابات به دموکرات ها رای خواهند داد یا به جمهوری خواهان . پرسش شوندگان نیز بدون در نظرگرفتن تفاوت نامزدهای هر حزب نظر خود را بیان می کنند . البته « نظرسنجی عمومی » شیوه دقیقی برای پیش بینی موفقیت دو حزب بزرگ آمریکا در انتخابات میان دوره ای نیست ؛ با این حال نتایج آن تصویری کلی را از وضعیت موجود ارائه می کند.
نتایج به دست آمده از میانگین نظرسنجی ها که سایت Real Clear Politics آن را منتشر می کند و از دقت بالایی برخوردار است، کاهش فاصله جمهوری خواهان با دموکرات ها در دو ماه اخیر را نشان می دهد. این فاصله که در ماه دسامبر گذشته حدود 13 درصد بود، اکنون به 6 درصد کاهش یافته است. درحالی که 46.5 درصد از پرسش شوندگان اعلام کرده اند که در ماه نوامبر به نامزد دموکرات ها رای خواهند داد و 40.5 درصد نامزدهای جمهوری خواه را انتخاب خواهند کرد .
دو علت اصلی برای کاهش فاصله جمهوری خواهان با دموکرات ها در «نظرسنجی های عمومی » قابل تصور است .
عملکرد ترامپ : در چند ماه اخیر ، رئیس جمهوری آمریکا اقداماتی را انجام داده که تعداد بیشتری از افراد مردد را به سمت خود جلب کرده است . موفقیت در تصویب و اجرای قانون کاهش مالیات ها ، سرسختی در مواجهه با پدیده نگران کننده رشد مهاجرت های غیر قانونی ، عزم راسخ در برخورد با نظام تجارت ناعادلانه در قالب سیاست های تعرفه ای و نهایتا ، جدیت در بر هم زدن نظام مبتنی بر چند جانبه گرایی بین المللی از جمله عمده ترین اقدامات و وعده های ترامپ بوده که بر مقبولیت وی نزد رای دهندگان محافظه کار و گروه های اجتماعی ناراضی از وضع موجود در آمریکا افزوده است .
ضدیت با سیستم : دونالد ترامپ با وجود نشستن بر کرسی ریاست جمهوری ، همچنان رویکرد انتقادی خود به نارسایی ها و مشکلات سیستمی وساختاری در آمریکا را حفظ کرده و همزمان ، نقش رهبر اپوزیسیون تشکیلات سیاسی موسوم به « دولت پنهان » را بازی می کند . این رفتار، امید به تغییرات را در دل نیروهای اجتماعی ناراضی زنده نگه می دارد ؛ آن هم در حالی که دموکرات ها نتوانسته اند با وجود در کنترل نداشتن کاخ سفید و کنگره ، نقش اپوزیسیون دولت را بازی کنند. در ارتباط با فضای سیاسی کنونی ایالات متحده این نکته باید مد نظر قرار گیرد که گزارش ها و اعتراضات رسانه ای در این کشور علیه سیاست های دولت به تنهایی بیانگر میزان تمایل عمومی به دونالد ترامپ نیست . در ایالات متحده، لیبرال ها کم شمار اما پرسروصدا و دارای رسانه های قوی و محافظه کاران پرشمار اما کم سروصدا هستند. از این رو، اعتراضات پرسروصدای لیبرال ها علیه اقدامات فردی و تصمیمات جمعی دولت محافظه کار دونالد ترامپ نباید به منزله رویگردانی عموم رای دهندگان از برنامه های انتخاباتی جمهوری خواهان قلمداد شود .
با توجه به چنین وضعیتی ، دو نتیجه مهم حاصل می شود . اول این که به نظر می رسد جنبش ملی گرایی نوع ترامپیستی در ایالات متحده زمینه را برای باطل کردن یک سنت دیرینه سیاسی دیگر مهیا می کند سنتی که در آن ، حزب برنده انتخابات ریاست جمهوری عموما حزب بازنده در نخستین انتخابات میان دوره ای کنگره بوده است ؛ ودوم این که پیروزی احتمالی جمهوری خواهان در نوامبر 2018 ، پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات نوامبر 2020 را مسجل خواهد کرد مگر این که در این فاصله ، اتفاق غیرقابل پیش بینی در داخل یا خارج از ایالات متحده آمریکا رخ دهد.
ما پوزیتیویستها هیچگاه از تجربهها درس نمیگیریم!
امید رامز در وطن امروز نوشت:
سفیر انگلیس در دیدار با شهید بهشتی درباره فشار دولت کارتر برای آزادی گروگانهای آمریکایی به ایشان میگوید: شما خیلی واقعبینانه با مسائل سیاسی برخورد میکنید. ایشان در پاسخ به سفیر انگلیس میگوید: «انقلاب ما انقلاب آرمانهاست نه انقلاب تسلیم به واقعیتها؛ ما انقلاب کردیم که واقعیتها را عوض کنیم نه اینکه واقعیتها را هرچه هست بپذیریم». (کتاب ولایت، رهبری، روحانیت، ص 353 تا 357)
رهبر انقلاب در دیدار سال 92 دانشجویان درباره نسبت واقعگرایی و آرمانخواهی میفرمایند: «ما آرمانگرایی را صددرصد تایید میکنیم؛ دیدن واقعیتها را هم صددرصد تایید میکنیم؛ البته باید
واقعیتها را به معنای واقعی کلمه دید نه آنچه به عنوان واقعیت القا میشود».
شهید مطهری در کتاب اصول فلسفه ضمن نقل عبارتی از «ویلیام جیمز» یکی از متفکران نظریه پراگماتیسم، مینویسد: «حق رونوشت امر واقع است.» یعنی قولی که مطابق واقع باشد، حق است. بسیار خب! اما واقع چیست که مطابقت با آن قبول حق باشد؟ آیا امری ثابت و لایتغیر است؟ نه! زیرا عالم متغیر است و هیچ امری در آن ثابت نیست. در واقع نقدی که شهید مطهری بر نظریه پراگماتیسم وارد میداند، این است که «حقیقت» را نه ثابت، بلکه نسبی میانگارد و این بزرگترین اشکال این نظریه است.
این مقدمه نسبتا طولانی فتح بابی شد به موضوع پراگماتیسم یا «عملگرایی/ واقعیتگرایی» و تحلیل برخی نظریات محمود سریعالقلم، نظریهپرداز توسعه در دولت حسن روحانی و همکار سابق او در مرکز تحقیقات مجمع استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام.
1- سریعالقلم که سالها زیر نظر حسن روحانی در مرکز تحقیقات فعالیت کرده، به عنوان یکی از ویژگیهای سیگانه سیاست خارجیِ به تعبیر خود کارآمد، شدیدا بر لزوم توجه به فکتهای سیاسی در تحلیل تحولات منطقهای و بینالمللی تاکید دارد و از موضعی عملگرایانه و مصلحتاندیشانه و البته منفعتطلبانه به سیاست و اقتصاد مینگرد. اینجا را شاید بتوان نقطه اتصال پراگماتیسم و یوتیلیتاریانیسم دانست. نگاهی سودمحور مبتنی بر «هزینه – فایده» به قواعد سیاست و فارغ از هرگونه نگاه دینی و قاعدهمندی ایدئولوژیک که یارانه سیاست به اقتصاد را مطالبه میکند. او یکی دیگر از ویژگیهای سیگانه سیاست خارجه کارآمد را اینطور عنوان میکند: «به ازای هر واحد پولی که در خارج هزینه میشود، باید 10 برابر برای کشور و شهروندان منفعت و پیامد مثبت باشد.» با این حساب سوال مهمی که مطرح میشود این است که 7 هزار میلیارد دلاری که به اذعان ترامپ، آمریکا در سالیان اخیر برای تقویت «امنیت ملی» خود در خاورمیانه هزینه کرده است و به تعبیر او هدر رفته است، چگونه قابل توجیه است؟
2- سریعالقلم در اجلاس سال 2013 داووس صراحتا از توافق ایران با غرب دفاع کرده و آن را عامل رفع تحریمها میداند و حتی ایجاد زمینه مشارکت اقتصادی با غرب یا به تعبیر خود «قفلشدگی اقتصادی» را مانع بازگشت تحریمها معرفی میکند، به طوری که اساسا همین تئوری او عامل انعقاد قراردادهای یک طرفه تجاری در صنعت نفت، خودرو، هواپیما و... میشود. او در اجلاس داووس میگوید: «من فکر میکنم علاقه به حضور در اقتصاد ایران بشدت وجود دارد؛ چه از سوی اروپاییها و چه از سوی آسیاییها ولی مانع بزرگ، تحریمهایی است که وجود دارد و همه مسائل تابع این است که مذاکرات هستهای به یک توافق جامع برسد و بتدریج تحریمها تقلیل یابد.» با این حال در یک چرخش معنادار از مواضع قبلی و با توجه به فکت شکست قطعی برجام، در همایش بینالمللی مدیریت در سال 96 و همچنین طی مصاحبه تیرماه 97 با نشریه اندیشه پویا تصریح میکند: «قرار نبوده برجام گشایش اقتصادی به همراه آورد. توقعات از برجام از ابتدا بالا و تحت تاثیر پروپاگاندا بود... مشکلات هستهای فقط یک مورد از موارد نهگانه اختلافات آمریکا و ایران است و هنوز 8 مورد دیگر باقی است.» لذا ضمن آنکه شاهد شانه خالی کردن از مسؤولیت تصمیمسازیهای گذشته آقای سریعالقلم برای دستگاه دیپلماسی و حوزه سیاست خارجه کشور هستیم، بنا بر تئوری ایشان، هیچ «اصل» یا دکترینی را نمیتوان در حوزه سیاست خارجه برای خود قائل باشیم و اگر پیش از این «فکت سیاسی» فشار تحریمی آمریکا و لزوم چشمپوشی از موضع استراتژیک هستهای بود، در حال حاضر فکت موجود، لزوم چشمپوشی از سایر مولفههای استراتژیک و شاخصههای قدرت ملی است، زیرا به زعم ایشان، «لزومی ندارد ایران خود را در درگیریهای ناتمام قدرتهای بزرگ مشغول کند و انرژی رشد و توسعه خود را صرف تحریم کند.» لذا «لازم است ایران با کشورهایی که قدرت بیشتری دارند، همکاری و مدارا کند.» نگاهی که بر خلاف نگاه شهید بهشتی سعی دارد واقعیت یا فکت را همانطور که هست بپذیرد؛ نه اینکه آن را تغییر دهد.
3- سریعالقلم علاوه بر این با نهی هرگونه نگاه آرمانگرایانه، تصریح میکند: «آنچه تحقق آن در کوتاهمدت یا میانمدت مقدور نیست، جزو اهداف ملی قرار نگیرد و برای آن سرمایهگذاری نیز نشود».
4- او ضمن نادیده گرفتن بحران امنیتی ترکیه در سالهای گذشته که در تولید ناخالص داخلی این کشور نیز تاثیر منفی داشته، عامل مهم امنیت کشور را در لزوم غلبه نگاه «تولید ثروت» بر «حفظ امنیت» میداند و البته تولید ثروت را نیز نیازمند شناخت و قرائت جدید از نظام سیاسی و اقتصادی جهانی میداند. این قرائت جدید در نظریات سریعالقلم معطوف به 2 عامل است: اولا یک «قرارداد اجتماعی» که نیازمند حذف اسلام سیاسی و اکتفا به اسلام معنوی لیبرالی غیراجتماعی و غیرسیاسی است ـ به تعبیر امام، اسلام آمریکایی ـ ثانیا عبور از شاخصه «هویت» برای تحقق توسعه و رشد اقتصادی. او در بسط تئوری «عبور از هویت»، در تضادی معنادار با اصول انقلاب اسلامی، از لزوم حل شدن در نظم جهانی میگوید: «اوضاع کنونی جهان بخوبی نشان میدهد بهرهبرداری اقتصادی از نظام بینالملل اعم از فناوری، سرمایهگذاری و بازار فروش در تعارض با نظم جهانی امکانپذیر نیست». در یک کلام سریعالقلم راه برونرفت از مشکلات کشور را لیبرالیسم و غلبه نگاه لیبرالی بر نگاه اسلامی در نظریه قرارداد اجتماعی خود میداند. دقیقا همان گزارهای که امام خمینی(ره) در نامه فروردین 68 به منتظری، صراحتا ترس خود را از افتادن انقلاب در دست صاحبان این تفکر ابراز میکنند.
5- سریعالقلم بشدت تجربهگراست؛ مهمترین ویژگی تجربهگرایان این است که هیچگاه حاضر نیستند بپذیرند اشتباه کردهاند؛ صرفا اشتباهات و خطاها را تجربهای میدانند برای انجام تجربهای دیگر! برجام هم همین است، ضمن اینکه طرح پیشنهادی وی و همفکرانش باعث یک خسارت محض برای کشور و هزینهای سنگین و بیفایده شده است اما آن را صرفا تجربهای میدانند که میتوان مبتنی بر آن، تجربههای دیگری کرد، با این تفاوت که این جریان لیبرالی هیچگاه از تجربهها درس هم نمیگیرد و صرفا تجربهها را در جهت تنازل نسبت به تجربه پیشین نسخه میپیچند!
6- محمود سریعالقلم در ادامه سریال فرافکنی و عدم مسؤولیتپذیری شرکا و حامیان دولت حسن روحانی، عدم کارآمدی دولت او را به مساله عدم اختیارات تقلیل میدهد و مقام رئیسجمهور را در حد یک «اپراتور» محدود میکند. این در حالی است که اولا این عنوان در دولتهای آمریکا و اسرائیل در دوره اصلاحات به مقام ریاستجمهوری ایران اطلاق شد و این تعبیر او از آنها به عاریت گرفته شده، ثانیا مطابق قانون اساسی، رئیسجمهور پس از رهبری، قدرتمندترین شخص جمهوری اسلامی ایران است و ثالثا مهمترین نهادهای کشور در حوزه برنامهریزی، سیاستگذاری، تصمیمسازی و اجرا زیر نظر قوه مجریه هستند و نادیده گرفتن ناکارآمدی دولتی که خود آقای سریعالقلم نیز در سیاستهای آن نقش داشته، پذیرفتنی نیست.
یکپارچگی، باطل السحر مکر دشمنان
حسین واله در ایران نوشت:
خروج ترامپ از برجام تلاطمی را کلید زد که پیشتر انتظار میرفت. در سطح بینالمللی، جای آرایش قوای سنتی را اردوکشی تازهای گرفت که هنوز ابعاد آن بهطور کامل آشکار نشده و فرجام آن نامعلوم است. در این حال، مواضع متضاد جریانهای سیاسی در داخل کشور در قبال این رخداد، بیش از هر چیز، گونهای سراسیمگی غریب را به نمایش گذاشت که از دید یک ناظر مستقل تنها مایه شگفتی و تأسف است. واکنش های خلق الساعه و مسبوق به هیچ ارزیابی دقیق، فعلاً به آشفتگی ذهنیت عمومی و هیاهوهای درهم و برهمی انجامیده است که پارهای از پیامدهای آن را در بازارهای اقتصاد ملی مشاهده میکنیم.
در این هیاهو، صداهایی نیز شنیده شد حاکی از غلبه عواطف منفی یا بیتوجهی به ابعاد حقیقی موضوع یا اراده بهرهبرداری فرصت طلبانه از تنگناهایی که به خطا مشکل یک بخش یا جناح خاص حکومت پنداشته شده است. کسانی که با خروج ترامپ از برجام خاطره مخالفتهای پیشین خود با حل و فصل دیپلماتیک بحران اتمی ایران را تجدید کردند و به این بهانه به دولت تاختند، از یاد برده بودند که اگر قرار بر مقصریابی در این قضیه باشد همگان نخست سراغ مسببان بحرانی شدن پرونده اتمی خواهند رفت و از این رهاورد تنها به کشور آسیب بیشتر خواهند زد. آنها که متعاقب دیدار ترامپ-اون دستپاچه فشار را بر دولت ایران گذاشتند تا وارد مذاکره با ایالات متحده امریکا شود گویی فراموش کرده بودند که اوباما دیگر در کاخ سفید نیست و دستی به سوی ایران دراز نشده و به جای آن، دوازده شرط تعجیزی روی میز مذاکره موهوم قرار دارد و ایران برخلاف کره شمالی بمبی در زرادخانه ندارد تا ترامپ را به سنگاپور دوم بکشاند و عزم کره شمالی را نیز ندارد که فعلاً زمان بخرد تا هرگاه توانست برای سومین بار زیر میز بزند. دو طیف پیش گفته دو روی یک سکه اند؛ جابهجایی فرعیات با موضوع اصلی و فرستادن کشور بهدنبال نخود سیاه البته در دو جهت مخالف.
اما خطرناک ترین واکنش شاید شتابزده و خدای ناخواسته فرصت طلبانه به تلاطم جاری، دعوت تلویحی بخش هایی از حکومت به برقراری وضعیت فوقالعاده و زمزمه خروج از چارچوب های رسمی قانونی در مواجهه با تلاطم جاری و چشمانداز بحران پیش رو است. کیست که نداند باطل السحر هر مکر دشمنان ایران تنها یکپارچگی و ایستادگی مردم ایران بر سر منافع ملی بوده است و نمایش اقتدار کشور در قالبهای به رسمیت شناخته شده بینالمللی توانسته سد راه زیاده خواهی خارجیان شود چنانکه تدبیر خردمندان میتواند مانع بازگشت اجماع جهانی علیه ایران گردد؟ باید هشدار داد به همه کسانی که به هر دلیل فکر گذر از سازوکارهای قانونی اداره کشور را به سر خود راه دهند که دانسته یا ندانسته در زمین دیگران بازی میکنند و تنها راه را برای مداخله بازها به انواع بهانههای به ظاهر بشردوستانه هموار میکنند. بیشک آنان میوههای چنین خیانت بزرگی را نخواهند چید. وقت است که از دیروزمان، از محمد علیشاه و همپیمانیهایش و از سید ضیاء و زرنگیهایش درس عبرت گرفت.
امید واقعی نه امید تخیلی
سیدمصطفی هاشمیطبا در شرق نوشت:
بازیهای خوب تیم ملی ایران در جام جهانی، ایرانیان را به وجد آورد و بار دیگر همه دیدند مردم اعم از زن و مرد، پیر و جوان، با هر تیپ و قیافه چقدر از موفقیت کشورشان خوشحال میشوند و به شادمانی میپردازند. باور کنیم فقط صاحبمنصبان نیستند که کشورشان را دوست دارند و بپذیریم که همه مردم دوستدار سربلندی و افتخار کشور هستند؛ حال چه در تهران باشد چه در سنپترزبورگ، مسابقه فوتبال باشد یا در شیکاگو و مسابقه والیبال. برخی صاحبمنصبان ما اشتباه میکنند و میاندیشند بدون توجه به آبادانی و سربلندی کشور میتوان رضایت مردم را جلب کرد (شاید برای وجیهالمله شدن یا اخذ رأی). برای نگارنده که بیش از نیم قرن با ورزش بزرگ شده، عشق و مطلوب زندگیاش ورزش بوده و همواره دغدغه پیروزی تیمهای ورزشی میهنمان را داشته، ورزش و فوتبال در برابر مسائل اصلی کشور فقط یک جزء بسیار کوچک است؛ با وجود آنکه تأثیر روانی کاملی دارد.
ورزش و فوتبال به حیات یک کشور و ملت ربطی ندارد اما مسائل بسیار دیگری هستند که تداوم حیات کشور به آنها وابسته است و بدون آنها ورزش محلی از اعراب ندارد. همین مردمی که آنچنان شادمان سرود پیروزی و افتخار سر میدهند، نوعا از بیکاری، رکود اقتصادی، تهدیدهای سرزمینی ناشی از کمبود آب و سایر مسائل رنج میبرند و هر آن گاه که فرصت یابند نارضایتی خود را ابراز میکنند. مسئولان هم بلافاصله میخواهند رضایت ناراضیان را به دست آورند، پس مجبور به صادرکردن امتیازاتی فردی میشوند؛ درحالیکه بدون توجه به اصل مشکلات، این امتیازات پس از مدت کوتاهی خنثی میشود و بهاصطلاح: روز از نو روزی از نو. مقام معظم رهبری در خطبههای نماز عید از مسئولان خواستند برای اقتصاد تصمیمات قاطع اتخاذ کنند اما معمولا بهجای توجه جدی به این نوع پیشنهادها، سران سه قوه و همکاران مینشینند و تصمیماتی قاطع از این قبیل میگیرند: با محتکران برخورد شدید شود.
مفسدان به محاکم جلب شوند، کالاهای اساسی وارد شود، به کارخانجات وام بانکی کمبهره داده شود، نرخها کنترل شود، دلالها مورد پیگرد قانونی قرار گیرند و قس علیهذا که آن را در رسانهها به عنوان تصمیمات قاطع اعلام میکنند و بعد هم در به روی همان پاشنه قدیم خواهد چرخید!. اینکه رئیسجمهور و معاون اول با لباس تیم ملی فوتبال به تماشای مسابقه تیم ملی بنشینند یا وزیر ورزش برای پیروزی به هوا پرواز کند حتما مثل دیگران از عشقشان به میهن حکایت دارد اما برای یک مسئول عشق به میهن بسیار فراتر از بروز احساسات آنی است. رئیسجمهور و معاون اول و نیز سایر مقامات باید درد اصلی را بشناسند و با مردم در میان بگذارند و در این جهان که همه از رو سلاح برگرفتهاند و ایران هم به دلیل برخی سوءمدیریتها دچار مشکلاتی و در رأس آن مشکل آب و محیط زیست و نقدینگی انبوه است، با توسعه اقتصاد داخلی برای بهرهمندی ایرانیان و توسعه و آبادانی کشور، مردم را بر هدف واحد که حفظ ایران آباد و سربلند باشد، متمرکز کنند.
از سویی این مسئله بسیار مهم که امید مردم به آینده میهنمان چگونه است، جلب نظر میکند. امید مردم با یک خطابه شورانگیز و اعلام نظر فرد یا افراد معدودی شکل نمیگیرد. امید مردم از درون آنان میجوشد. به سال 1404 نزدیک میشویم. در سند نهایی چشمانداز 20ساله، چنین پیشبینی شده بود که در سال 1404 ایران کشوری توسعهیافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای میانه، قفقاز، کشورهای همسایه، خاورمیانه، برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تأمین اجتماعی، فرصتهای برابر، توزیع مناسب درآمد، نماد مستحکم خانواده، به دور از فقر، فساد، تبعیض و بهرهمند از محیط زیست مطلوب خواهد بود.
البته در سند نهایی چشمانداز 1404هجری شمسی مطالب متعددی در توصیف جمهوری اسلامی در سال 1404 آورده شده است که نوعا بهصورت کیفی بیان شده و عدد و رقم در آن دیده نمیشود اما در مجموع چنین مطرح شده که ویژگیهای جمهوری اسلامی در آن سال بسیار چشمگیر خواهد بود و علاوه بر کیفیت والای داخلی الهامبخش، فعال و مؤثر در جهان اسلام، امن و مقتدر، دارای تعامل سازنده با جهان و بهرهمند از محیط زیست مطلوب خواهد بود. بیتردید ایران در ابعاد داخلی با بهرهگیری از منابع خداداد طبیعی توانسته برخی نیازهای مردم و ارتقای سطح بهرهوری آنان در کشور را فراهم آورد و نیز در سطح منطقه از تأثیرگذاری خاصی برخوردار باشد و باوجود فشار نیروهای استکباری به فناوریهای مطلوبی دست پیدا کند. اما مقایسه آنچه در سند مذکور آمده با شرایط فعلی ایران نشاندهنده عدم توفیق در رسیدن به اهداف مذکور است.
با دستفرمان فعلی، بسیار بعید است که در شش سال آینده ایران بتواند به اهداف مورد نظر چشمانداز برسد. درحالحاضر از سویی برخی مشکلات داخلی خود را نمایان کرده و این امر بیموامیدهایی را میان مردم به وجود آورده است. هرچند بسیاری از این بیموامیدها ریشه در احساسات مردم دارد اما در پس این احساسات واقعیاتی نیز وجود دارد که جنبه عقلانی آن بر احساسات غلبه میکند. طبیعی است در یک سرزمین کهن چون ایران امیدها همواره باید زنده بماند و مردم با امیدواری زندگی کنند اما این امیدواری باید براساس واقعیتها حرکت کند و صرفا اعلام و اظهار امیدواری از سوی مقامات نمیتواند در باور مردم نقش بندد و چنانچه این نقشبندی بخواهد برخلاف واقعیاتی که مردم روزانه لمس میکنند شکل گیرد، افراد اطمینان خود را از دست میدهند.
امید در ذهن مردم عادی چون تودهای بیشکل است اما در ذهن تحلیلگران شکلی پرابعاد است که هر بعد آن حاوی مشخصات و مختصاتی است که از آن چارهای نیست. مردم عادی بهطور عام به دنبال زندگی خود هستند؛ چه شغلی داشته باشند، از شغل چه درآمدی حاصل کنند، رونق شغلی آنان چگونه است، مسائل اسکان، مدرسه و بهداشت فرزندان چگونه باید حل شود. اینها مسائلی است که ذهن مردم عادی را دربرگرفته و اگر فاکتورهای یادشده مطلوب باشد، طبعا ذهن آنان چشمانداز مناسبی را میتواند تصور کند. یعنی دایره بینش افراد عادی در حدود زندگی خود است.
امید به آینده از دیدگاههای مختلف متفاوت است و عملکرد هرکس بهصورت عمومی و نه مطلق، وابسته به نوع زندگی، منافع و البته ایمان اوست. نظر یک نفر نمیتواند ملاک قرار گرفته، به دیدگاههای دیگران توسیع داده شده و ملاک تصمیمگیری باشد. اینکه امید به آینده چگونه است و امیدواریها در چه درجهای میان مردم وجود دارد، نیاز به یک بررسی میدانی با سؤالات مشخصی در موضوعات تعریفشده دارد. مرکز آمار ایران به عنوان یک مرجع رسمی میتواند این مهم را به انجام برساند. اگر با شرایط فعلی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و با روند حرکت مجموعه حکومتی درجه امیدواری در حدی پذیرفتنی باشد، میتوان روند کار را ادامه داد و اگر پاسخ به جز این باشد، باید در مواردی که از دست برمیآید و عامل کمشدن امید به آینده است، تجدید نظر کرد.
در این پاسخیابی، دو بعد را باید در نظر داشت. نخستین بعد افراد معمولی هستند؛ یعنی حسب ضوابط آماری از گروههای مختلف کارمندی در مؤسسات مختلف و نیز صاحبان و کارکنان و کارگران مشاغل و حرف مختلف سؤالات مشخصی را پرسید و این به معنی سؤالات از عامه است و همزمان از افراد مسئول و فرهیختگان مانند مراجع تقلید و علمای دین، اقتصاددانان، جامعهشناسان، وزرا، قضات عالیرتبه، روشنفکران و سیاستمداران سؤالات مشابه و شاید متفاوتی را مطرح کرد. بعد دوم بررسی میدانی سؤالات است و چون این بررسی باید حول سند چشماندازی باشد، بنابراین میتوان بازه زمانی 10 سال از هماکنون را در نظر گرفت. سؤالات از هر دو گروه میتواند یکسان باشد و البته برای گروه دوم سؤالات کلیتری را طرح کرد؛ مثلا:
در10 سال آینده امید به وجود سلامت در کشور چگونه خواهد بود؟
در 10 سال آینده امید به رفاه بیشتر وجود دارد؟
در 10 سال آینده امنیت غذایی بیشتری برای مردم وجود دارد؟
در 10 سال آینده تأمین اجتماعی بیشتری در جامعه وجود دارد؟
در 10 سال آینده توزیع مناسب درآمد بهتر خواهد بود؟
در 10 سال آینده محیط زیست مطلوبتری خواهیم داشت؟
بیتردید با صدور حکم نمیتوان امید به آینده را در مردم پدیدار کرد. شاید چنین بررسیای بتواند راههای مناسبی در اختیار مسئولان قرار دهد.
جنگ نرم امریکا با عنصر «جوانان»
محمد اسماعیلی در جوان نوشت:
در پیام و سخنرانیهای چند سال اخیر مقامات امریکایی دو واژه «جوانان ایران» خودنمایی میکند، کلیدواژهای که پیش از این به ندرت توسط غربیها مورد استفاده قرار میگرفت و نشان دهنده این مسئله است که رویارویی روانی آنها با جامعه ایرانی از عناصر جدیدی بهره میگیرد و وارد فاز جدیدی شده است.
مقامات ایالات متحده تلاش میکنند تا با بهره گیری از ادبیات نرم و به زعم خود پافشاری روی نقاط مشترک خود با جوان ایرانی، این باور را در سطحی از جوانان کشورمان به وجود بیاورند که عامل دشمنیهای این کشور «سیاستهای نظام اسلامی» و هدف «ضربه زدن به حاکمیت سیاسی» و نه «منافع مردمی» است. امریکاییها تلاش میکنند تا به پرسشهای وسوسه کننده نظیر اینکه «درآمدهای ایران به جای آنکه صرف اشتغال شود به کدام کشور سرازیر میشود»، در سطح نخست «خود را حامی مردم ایران معرفی» و «عامل تحریمهای ضدانسانی را سیاستهای حاکمیت اسلامی» و در ادامه «دوقطبی حاکمیت – مردم» را وارد فاز اجرایی کنند. اینکه روز گذشته بنیامین نتانیاهو به مناسبت فوتبال و اعتراضات مسالمتآمیز عدهای در بازار تهران، تلاش میکند با ایجاد همذاتپنداری بین خود و جوانان ایرانی، اعتراضات پراکنده و مسالمتآمیز عدهای را «شجاعت مردمی که در خیابانها» معرفی میکند. نتانیاهو با اشاره به اینکه مقاومت در برابر کریستیانو رونالدو در بازی ایران – پرتغال کار آسانی نیست به اعتراضهای اخیر اشاره و میگوید که تیم ایران در زمین و جوانان در خیابانهای شهر، شجاعت نشان دادهاند! یا وزیر خارجه امریکا در پیامی توئیتری از ناآرامیها در ایران حمایت کرده و مدعی شد که جهان صدای مردم ایران را شنیده است: «رژیم ایران منابع کشور را پای اسد، حزبالله، حماس و حوثیها تلف میکند. ادامه تظاهرات در ایران نباید موجب شگفتی کسی شود. مردم از فساد، بیعدالتی و عدم صلاحیت مسئولان خود خسته شدهاند.
جهان ندای آنها را میشنود.» پیش از این باراک اوباما نیز عنوان کرده بود: «مردم (جوانان) ایران لایق بهترین امکانات بوده و، اما جمهوری اسلامی ایران با سیاستهای خود مانع از دستیابی جامعه ایرانی به اهداف خود است.» جان کری وزیر پیشین امریکا هم با تأکید بر اینکه نگران بیکاری جوانان ایران است، بیان میکند: «حدود ۶۰ درصد مردم ایران زیر ۳۰ سال سن دارند؛ کسانی که به تهران رفتهاند میگویند این شهر جایی است که جوانانش در کافه مینشینند و درباره آینده صحبت میکنند، آنها در کشورهای خارجی تحصیل کردهاند و به دنبال (ساختن) شهری جدید هستند.» ترامپ نیز میگوید: «ثروت مردم ایران توسط حزبالله لبنان خرج میشود. مردم ایران بزرگترین ضررکننده از حکومتشان هستند. حکومت ایران از مردم ایران میترسد و آنها را آزار میدهد. این حکومت تا ابد نمیتواند بماند و مردم باید شاد باشند و رونق داشته باشند. رهبران ایران مملکتی با فرهنگ غنی را به کشوری یاغی تبدیل کردند. حکومت ایران نقابی از فساد در برابر ادعای دموکراسی دارد. صادرات ایران خشونت، خونریزی و هرج و مرج است.» این تنها بخشی از سخنان امریکاییها خطاب به جوان ایرانی است تا بهواسطه آن «امریکا را دلسوز مردم ایران معرفی» و «علت تامه فشارهای ضد ایرانی را سیاستهای حاکمیت اسلامی» و در ادامه «دوقطبی حاکمیت – مردم» را وارد فاز اجرایی کند.
مقامات امریکایی و به تبع آن رژیم صهیونیستی و اروپاییها در غائله دی ماه سال گذشته نیز بارها جوانان کشورمان را مورد خطاب قرار دادند؛ همان رویهای که در فتنه سال ۸۸ نیز صورت گرفت؛ مهمتر اینکه هدف از بهکارگیری واژه «جوانان ایران» توسط باراک اوباما، جان کری، دونالد ترامپ و تیلرسون آن است که میتوانند با حمایت از مطالبات اقتصادی و اجتماعی قشرجوان ایرانی، با ایجاد اشتراکات تصنعی «فروپاشی نظام» را بسترسازی انسانی کنند. فارغ از اینکه بر اساس آمار رسمی و مشاهدات عینی جامعه ایرانی، تحریمهای ضدانسانی امریکا علیه ایران معیشت، بهداشت و درمان جامعه ایرانی را هدف قرار داده نه حاکمیت اسلامی را، این ابهام وجود دارد که امریکاییها در شرایطی که مردم این کشور با بحرانهای عدیده اقتصادی – اجتماعی مانند «کاهش دستمزدها»، «رشد نرخ بیکاری در سالهای گذشته» روبهرو بوده و ۶. ۷ درصد در این کشور دچار فقر مطلق و ۱۰۰ میلیون نفر در زیر خط فقر قرار دارند. جالب اینکه به دلیل مشکلات اقتصادی اخیر این کشور متوسط درآمد خانوادههای امریکایی ۸/۷ درصد کاهش یافته و مقدار زمان بیکاری در این کشور سه برابر سال ۲۰۰۰ شده است یا آنکه هر ۹۸ ثانیه یک تجاوز جنسی در امریکا اتفاق میافتد؛ که از این میان در هر هشت دقیقه قربانی حادثه یک کودک است حال آنکه از هر ۱۰۰۰ فرد متجاوز تنها شش نفر راهی زندان میشوند!. آماری از این دست نشان میدهد که حمایت تصنعی سیاستمداران امریکا از مطالبات جامعه ایرانی و نام بردن از جوان ایرانی، هدف فراتر از آنچه نشان داده میشود، است.
حال در شرایطی که فعالیتهای ضدایرانی با محوریت «متهم کردن ایران به تروریستپروری»، «اتهام دخالت ایران در امور داخلی کشورهای منطقه غرب آسیا»، «نقض قوانین حقوق بشری توسط ایران چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بینالمللی»، «تولید بمب اتم و تهدید بشریت توسط ایران»، «به هم زدن صلح و ثبات و امنیت جهانی» توسط امریکاییها دنبال میشود نباید از این مسئله غفلت کرد که ایالات متحده بر اساس یافتههای جدید (که میتواند با مطالعات جامعهشناسی از مطالبات اقتصادی جامعه ایرانی صورت گرفته باشد)، جوان ایرانی را در ابهام نسبت به کارآمدی نظام تردید نسبت به سودمند بودن انقلابی گری در سیاست خارجه و حمایت از جنبشهای آزادیبخش ملی مخاطب قرار دهد تا موجبات استحاله فکری – روانی جوان ایرانی را فراهم کند؛ و البته آنچه والاستریت ژورنال بیان میکند: «اوباما روی «میانهرو» شدن جوانان ایرانی شرط بسته است» را باید به دولت ترامپ و حتی دولتهای آتی این کشور تعمیم داد.