گروه جهاد و مقاومت مشرق - وقتی به نام و نشان گردان عمار نگاه میکنیم به قهرمانانی برمیخوریم که هرکدامشان یکی از دلاوران نامدار سالهای دفاع مقدس بودهاند. ابراهیم همت، احمد متوسلیان و عباس کریمی هر سه فرماندهان لشکری بودند که گردان عمار از دل آن به جبهه آمد، گردانی که از همان روزهای اول تشکیل شدن، قرار بود خطشکن باشد.
گردان عمار یکی از گردانهای درگیر شونده و راهبردی لشکر ۲۷ محمدرسولا...(ص) بود که از همان روزهای بدو تشکیل این لشکر، حین شرکت در عملیات فتحالمبین تشکیل شد. این گردان که در روزهای اول تاسیس توسط شهیدحاجیپور فرماندهی میشد، بهعنوان یکی از گردانهای آفندی لشکر در مواقع درگیری شدید به صورت عنصر هجومی به صحنه میآمد؛ چنانکه احمد متوسلیان بعد از حضور در لبنان بهعنوان یکی از قوای لشکر ۲۷ در این کشور بهکار گرفته شد اما بعد از ربایش تلخ و نابهنگام متوسلیان در لبنان، حضور ایران و بهخصوص لشکر ۲۷ محمد رسولا...(ص) در این کشور رو به افول گذاشت و طبیعی بود که گردان عمار هم به ایران برگردد و به جبهه بشتابد.
این حضور مقارن شد با تبدیل این گردان به تیپ و بعد از چندی، بازگشتش به قالب گردان. این بار اما حوالی سال ۶۲ و بعد از شهادت شهیدحاجیپور، محمد یزدی(فرمانده فعلی سپاه حضرت محمد رسولا...(ص)) به سمت فرماندهی این گردان منصوب شد و عمار این بار به فرماندهی محمد یزدی در عملیات مختلف حضور یافت. حضور این گردان همواره قرین بود با رشادتهای فراوان و انجام بسیاری از ناممکنها. عماریون با حضورشان همواره کفه ترازو را به سمت نیروهای مقاومت سنگین میکردند و همیشه جزء خطشکنان و مجاهدان جبههها شناخته میشدند ولی حضور همیشگی در خطمقدم، آن هم در مقام خطشکن، ناگزیر به تقدیم شهید بود. گردان عمار از این بابت و به خاطر حضور غالبا آفندی خود، صدها شهید تقدیم کرد و بارها بعد از انجام یک عملیات، تعداد شهدای گردان از باقیماندهها بیشتر بود و به همین دلیل چندبار کلیت گردان از اساس ترمیم شد. کافی است نگاهی به تعداد شهدا و اسرای گردان عمار بیندازیم تا ببینیم این جمع، بهرغم آنکه گردان بودند، چه حد از جانبرکفی و مجاهدت را در جبههها به کار گمارده بودند. حدود۷۰۰ شهید و ۵۰ اسیر در طول سالهای دفاع مقدس، عددی شگفتانگیز برای یک گردان به حساب میآید. عددی که نشان میدهد عمار چندبار بهطور جدی نیازمند ترمیم نیرو شده و تا چه حد در عملیات مختلف دست به انجام ناشدنیها زده است. حضور موفق و تاثیرگذار در عملیات ازجمله بیتالمقدس، والفجر مقدماتی یک و چهار، عملیات غرورآفرین والفجر۸ و کربلای۵ و مرصاد تنها نمونههایی از حضور متعدد عماریون ازجمله عملیات حساس و مهم ایام دفاع مقدس بود.
گردان عمار اما مانند بسیاری دیگر از گردانها و لشکرها بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و عملیات مرصاد به پایان خط حضور در جبههها نرسید. بچههای عمار که بعد از روزهای سخت مرصاد آرام آرام آماده بازگشت به خانه میشدند، ناگهان با خبری مواجه شدند که مسیر زندگی بسیاری از آنها را تغییر داد. رژیم بعث در عملیاتی غافلگیرکننده به شمال خوزستان یورش برده بود و با تجهیزاتی بسیار کامل در صدد بود تا آخرین ضربه را در روزهای پایانی جنگ به موثرترین شکل ممکن به ایران اسلامی وارد آورد و آن، اشغال بخش بزرگی از استان خوزستان بود که اگر آن عملیات موفقیتآمیز میشد، معلوم نبود سرنوشت جنگ و حتی سرنوشت تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران به چه شکلی درمیآمد. عراق هوشمندانه عمل کرده بود، در روزهایی که کمتر کسی در ایران گمان میکرد یک عملیات جدی و جدید پیش رو باشد و همه مشغول مقدمات پایان جنگ بودند، به ناگاه با تجهیزاتی بسیار کامل و نیروهایی فراوان به منطقهای حمله کرد که به لحاظ جغرافیایی توان مبارزه پدافندی در آن بسیار سخت بود و این یعنی همه چیز برای اشغال خوزستان آماده است.
در این میان گردان عمار همراه با چند گردان دیگر ماموریت پیدا کردند که بیدرنگ به «دشتعباس» بروند و از تنگه استراتژیک ابوقریب مخافظت کنند. چراکه اگر بعثیها از این تنگه راهبردی عبور میکردند، هیچ راه مقاومتی در برابر خود نمیدیدند و سقوط خوزستان امری محتوم بود. گردان عمار اما باید در آخرین روزهای جنگ هم دوباره کربلایی میجنگید. چراکه نه به لحاظ تجهیزات و نه به لحاظ تعداد نیروها هیچتناسبی میان لشکر تا بن دندان مجهز و پرتعداد عراق با رزمندگان کشورمان وجود نداشت و این تنها مقاومت جانانه کربلاییها بود که میتوانست معادلههای جنگی آن روز را بههم بزند.
۲۱ تیرماه ۶۷ در حالی که گردان عمار وظیفه حراست از تنگه ابوقریب را بر عهده داشت و در حالی که جنگ در آن منطقه به شدیدترین نحو ممکن در جریان بود، باید به هر شکلی که میشد از سقوط تنگه جلوگیری بهعمل میآمد و این به معنای آن بود که علیرغم نرسیدن تجهیزات و نیروهای کمکی از پشت خط، باید تنگه باقی میماند؛ حتی اگر نیروها بسیار کم باشند، حتی اگر تجهیزات کم باشد و حتی اگر امکانات اولیه مقاومت مانند آب برای نوشیدن هم در دسترس نباشد. هرچه که بود، گردان عمار آن روز تاب آورد و با تقدیم شهدای فراوانی که بسیاری از آنها بر اثر تشنگی به لقای حق پیوستند، حسرت تصاحب تنگه ابوقریب را به دل رژیم بعث گذاشت تا دشمن نتواند از دروازه خوزستان عبور کند و به این استان دلاور و راهبردی ایران دست یابد. اتفاقی که همین امروز، سالگرد آن است و۲۱ تیرماه در تقویم ما معطر به عطر شهدایی است که در راه بازگشت به منزل بودند ولی به جبهه برگشتند و قهرمانانه جنگیدند و حسرت یک وجب خاک مملکتمان را به دل دشمن گذاشتند، ولی خودشان از عطش جان دادند و با لبهای خشک به سیدالشهدا سلام کردند.
مجاهدت جانانه گردان عمار در عملیات تنگه ابوقریب در حالی که زیرغبار فراموشی بود و کمتر کسی به جز رزمندهها و یادگاران ایشان آن روز بزرگ را به خاطر داشت، به حمایت سازمان هنری رسانهای اوج و به تهیهکنندگی سعید ملکان و کارگردانی بهرام توکلی به پرده سینماها آمد و در جشنواره سیوششم فیلم فجر حضور یافت؛ جشنوارهای که کاملا تحتتاثیر فیلم سینمایی «تنگه ابوقریب» قرار گرفت و تحسین طیف وسیعی از منتقدان، بازیگران، هنرمندان و مخاطبان سینما را در پی داشت. فیلم «تنگه ابوقریب» چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ فرم جایگاه بیبدیلی در آثار دفاع مقدسی سینمای ایران داشت و توانست بعد از سالها با ارائه استاندارد جدیدی از سینمای دفاع مقدس، توجه و تحسین هیات داوران و مردم را به خود جلب کند و ثمره این اثر تلاش ۶ سیمرغ بلورین از جشنواره سیوششم بود که در میان آنها جوایز مهمی مانند بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین فیلم و بهترین جلوههای ویژه میدانی دیده میشد و اینگونه بود که فیلم «تنگه ابوقریب» با روایتی از دل روزهای پایانی اما مغفولمانده دفاع مقدس توانست عنوان پرافتخارترین فیلم جشنواره فجر سیوششم را به دست آورد.
اتفاق جالب فیلم اما در سکانس پایانی آن رخ میدهد؛ جایی که پایان شکوهمند و تاثیرگذار فیلم با تلفیق موسیقی اثرگذار حامد ثابت هر مخاطبی را به تحسین وا میدارد، در پایان اما نام شهدای گردان عمار روی پرده نقش میبندد تا تمام تحسینهای فیلم به تشویق با شکوه شهدایی ختم شود که قهرمانان واقعی این ماجرا بودهاند.
فیلم سینمایی «تنگه ابوقریب» قرار است ۳۰ سال و یک ماه بعد از این عملیات غرورآفرین اکران شود، فیلمی که نشان داد ترسیم قهرمانان واقعی جنگ بدون نگاه کلیشهای به آنها همچنان درخشان است و مورد تحسین مردم قرار میگیرد و یادمان بیاورد که چه بسیارند مجاهدتهای دفاع مقدس که زیرغبار فراموشی ماندهاند.
بهرام توکلی دربارهانگیزه ساخت تنگه ابو قریب میگوید: «من چیزی از این روز و این ماجرا نمیدانستم. همهچیز با سعید ملکان و تعریف کردن داستان واقعی ۲۱ تیرماه ۶۷ شروع شد و ماجرای گردان عمار و «تنگه ابوقریب». من به ماجرا علاقهمند شدم و سعید ملکان هم در تمام مراحل همراهم بود... .»فیلم «تنگه ابوقریب» غیر از جذابیتهای مضمونی فراوانش، توانست به لحاظ جلوههای ویژه بصری، بسیار چشمگیر ظاهر شود و توجهات زیادی را به خودش جلب کند.
توکلی راجعبه اینکه در پرداخت صحنههای جنگی و اکشن از چه الگوی بصریای الهام گرفته میگوید: «مهمترین الگوها درباره جنگ ایران و عراق مستندهای شهید آوینی و مستندهای دیگری هستند که بارها تماشایشان کردهام. بهجز این، قطعا آرشیو ناخواسته و خودکاری از تمام فیلمهای جنگی ساخته شده دنیا درون ذهن فیلمساز هست که البته سعی کردهام تصاویری ثبت شوند که جنگ خودمان را یادآوری کند و از چارچوب جنگ بومی و ملی ما خارج نشود و البته صرفا بازسازی مستند هم نباشد و در قالب فیلم داستانی و میزانسنهای سینمای داستانی برای تماشاچی جذاب باشد. تلاش برای حفظ تعادل بین این دو خواسته، چالش اصلی طراحی میزانسنها و طراحی اکشنهای فیلم بود.»
«تنگه ابوقریب» تجربه شیرینی در حوزه سینمای دفاع مقدس بود و توانست گامی رو به جلو، هم به لحاظ کشف ایده و پرداخت آن و هم خروجی فنی کار باشد. بهرغم اینکه سینمای آمریکا بهطور مثال فقط درباره عملیات نرماندی در جنگ جهانی دوم تا به حال دهها فیلم پرخرج سینمایی ساخته(از نجات سرباز رایان تا دانکرگ و...) این نگرانی که چنین تجربه شیرینی در ایران دوباره تکرار نشود، وجود دارد.
خود بهرام توکلی میگوید: «با همان نگاهی که هر فیلم تاریخیای ساخته میشود، هنوز و تا همیشه باید درباره جنگ هشتسالهمان فیلم بسازیم. در طول تاریخ، ملتها همیشه با موقعیتهای مشابه روبهرو میشوند. باید جزئیات آن چیزی که از سر گذراندهاند را با دقت بدانند تا بتوانند برای آینده درستتر تصمیم بگیرند. برای همین تصویر دقیق جنگ ما باید ثبت شود، اخلاقیات و نگاه و معرفت کسانیکه در این جنگ بودهاند باید دقیق ثبت شود، خیلیوقتها خیره شدن به گذشته مفیدتر است تا کاری بهظاهر معاصر انجام دادن.»
*روزنامه فرهیختگان