به گزارش مشرق، پرستو علی عسگرنجاد یادداشتی با محویت رمان «ابدی» نوشته مهدی صفری نوشته و آن را در اختیار ما قرار داده است.
کلیپ حملۀ داعش به مجلس، دستبهدست میچرخد. تصویر پیکر بیسر تروریست حرم امام (ره)، بارها به اشتراک گذاشته میشود. صفحات همسران شهدای مدافع حرم که از خاطرات شوهرانشان مینویسند، بارها خوانده میشود. هرازگاهی «حسینی بای» و «مرآتی» و همکارانشان به سوریه میروند و در نفیر گلولهها و توپها، گزارش میگیرند و شبکۀ افق، مستندی از جنگ سوریه پخش میکند. این، همۀ آن چیزی است که از داعش میدانیم. حالا، پای داعش، به رمان ایرانی رسیده است.
تصور کنید این شانس را دارید که داعش را از نزدیک ببینید (البته اگر بتوان نامش را «شانس» گذاشت!) خیال کنید دانشجوی بیدغدغۀ سربهزیری هستید که بهاجبار خانواده و مناسبات خانوادگی و نه صرفاً از سر میل شخصی، راهی سفر عتبات شدهاید. کاظمین بسته است. شهر ناامن است. باز هم بهاجبار و از سر قسمت، سوار اتوبوسی میشوید که پول گرفته تا پنهانی شما را چندساعتی به زیارت حرمین مطهر کاظمین ببرد و برگرداند، اما... از همین اما به بعد، فضای تصوراتتان را عوض کنید. از شیرینی زیارت و سفر بیرون بیایید. صحنه باید سیاه و سرخ شود؛ پر از خون و کبودی و زخم. حالا راننده شما را به داعش تحویل داده است.
این، اتفاقی است که برای «امیرعلی» میافتد؛ شخصیت اول رمان «ابدی»، نوشتۀ نویسندۀ جوان و خوشذوق، «مهدی صفری» که پیشتر، رمان «پرتاب» را که دربارۀ مسئلۀ موشکی ایران است، از او خواندهایم. «ابدی»، اولین رمان ایرانی دربارۀ داعش و مدافعان حرم است. خود این عنوان برای تبلیغ کتاب و معرفیاش کفایت میکند. روایتی از مواجهه و بهتر بگوییم «اسارت» چند جوان ایرانی به دست داعش و زیر و بم تمام اتفاقات حیرتانگیزی که برای آنها رخ میدهد، چیزی نیست که بهآسانی بتوان از کنارش گذشت.
«ابدی» با دو روایت موازی در دو زمان مختلف از یک شخصیت اصلی که همان «امیرعلی» مذکور است، پیش میرود. همانطور که در یک فصل، ماجرای تکاندهندۀ اسارت او و همراهانش را دنبال میکنیم و از درد ظلمی که بر آنها میرود، مچاله میشویم؛ در فصلی دیگر، روایت او را از روزهای قبل سفر میخوانیم. این دو روایت در کنار هم پیکرۀ کاملی از شخصیت را برای ما میسازند و درمییابیم چطور آن دانشجوی سادۀ بیاتفاق در مسیری چنان سهمگین و دشوار قرار میگیرد.
اشتباه نکنید! باید پیشفرضهایتان را دور بریزید! حدسزدن پایان ماجرا، اصلاً کار راحتی نیست. خیال نکنید این رمان از آن کتابهاست که از باء بسمالله، میم صدقالله اش معلوم است! حیف که خطر لوثشدن داستان وجود دارد، وگرنه برایتان میگفتم مهدی صفری چقدر هنرمندانه و حتی زبردستانه، ما را با فراز و نشیب داستانی که هرچندصفحه یکبار شگفتزدهمان میکند، به دنبال امیرعلی میکشاند. ما هم همراه شخصیت اصلی رمان او غافلگیر میشویم، حیران میمانیم، درد میکشیم و رستگاری را از منظر خودمان جستجو میکنیم. در «ابدی»، نه منتظر پایان خوش باشید و نه پایان تلخ! نه پایانِ پایان و نه پایان باز! این شمایید که باید عاقبت امیرعلی را قضاوت کنید. این شمایید که پس از بستن کتاب، تصمیم میگیرید به سایرین بگویید صفحۀ آخر «هپی اندینگ» (happy ending) بود یا کتاب را به «سد استوری» (sad story) تبدیل کرد. و البته نه شما! که «اندیشۀ» شما یا حتی شاید بهتر باشد بگوییم اندیشۀ شما پس از خواندن کتاب!
جا دارد اشاره کنم «ابدی» به همراه دو رمان دیگر و البته یک رمان نوجوان («شاخدماغیها» که سال گذشته منتشر شد)، پیشگامان اولین دورۀ آثار چاپشدۀ مدرسۀ رماناند. مدرسۀ رمان مؤسسۀ شهرستان ادب که اکنون چهارمین دورۀ خود را سپری میکند، غنیمتی کمیاب برای نویسندگان جوان ایرانی و فرصتی است که پس از غربالگری، در اختیار عدۀ محدودی از آنان قرار میگیرد تا طی یک دورۀ یکساله، تحت آموزش و راهنمایی اساتید بزرگ رمان و داستان، یک رمان بنویسند. حمایت مؤسسۀ شهرستان ادب از این نویسندگان جوان و کمک به آنان برای چاپ اثر، فرصت مغتنمی است که اگر بهخوبی دریافته شود، منجر به تولید آثاری بسخواندنی خواهد شد؛ چنان که «ابدی».
در پایان باید اشاره کنم «ابدی» در 240صفحه با قیمت 19000تومان به چاپ رسیده است و طراحی هنرمندانۀ «مجید زارع» و هنر دست استاد «مسعود نجابتی» در طراحی نام کتاب، ظاهری بسیار شکیل و چشمنواز به آن بخشیده است. فقط حواستان باشد فریب ظاهر آرام و دوستداشتنی کتاب را نخورید. زیر این چهرۀ آرام، داعش با ریشهای حناگرفتۀ قرمز و شمشیرهای آخته منتظر شماست!