حال و هوای حجاج در مدینه

حضرت فاطمۀ زهرا(ع) پس از به خاکسپاری بدن مطهر پیامبر اکرم(ص) اشعاری بر بالین پدر خواند.

به گزارش مشرق، چهارشنبه 16 آبان‌ماه و 28 صفر مصادف با سالروز شهادت نبیّ مکرم اسلام حضرت محمد(ص) است. پیامبر اکرم(ص) در روز بیست و هشت ماه صفر سال یازده هجرت در سن 63 سالگی از دنیا رفت. آن حضرت در 40 سالگی مبعوث به رسالت شد، ایشان در این مدت، 13 سال مردم مکه را به خداپرستی فراخواند و در سن 53 سالگی به مدینه منوّره هجرت کرد.

امیر‏المؤمنین(ع) در زمان شهادت پیامبر چنین می‌فرماید: «بَأَبی اَنْتَ وَ اُمّی یا رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ ما لَمْ‌یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَالاِنْباءِ وَ اَخْبارِ السَّماءِ. خَصَّصْتَ حَتّی صِرْتَ مُسَلِّیا عَمَّنْ سِواکَ وَ عَمَّمْتَ حَتّی صارَ النّاسُ فیکَ سَواءً وَ لَوْلا اَنَّکَ اَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعٍ، لاَنْفَدْنا عَلَیْکَ ماءَالشُّؤُونِ. وَ لَکانَ الدّاءُ مُماطِلاً وَ الکَمَدُ مُحالِفَا وَ قَلّالَکَ...؛ پدر و مادرم فدایت ای پیامبر خدا، با مرگ تو رشته‌ای پاره شد که در مرگ دیگران چنین قطع نشد و آن نبوت  و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانی بود. مصیبت تو دیگر مصیبت‌دیدگان را تسلّی‌دهنده است (یعنی پس از مصیبت تو دیگر مرگ‌ها اهمیتی ندارد)، از طرفی این یک مصیبت همگانی است که عموم مردم به‌خاطر تو عزادارند. اگر نبود که امر به صبر و شکیبایی فرموده‌ای و از بی‌تابی نهی نکرده‌ای آن‌قدر گریه می‌کردم که اشکهایم تمام شود. این درد جانکاه همیشه در من می‌ماند و حزن و اندوهم دائمی می‌شد که همه اینها در مصیبت تو کم و ناچیز است». (نهج‌ البلاغة (صبحی الصالح)، خطبه 235)

در ادامه به اشعاری که حضرت فاطمه زهرا(ع) در سوگ پدرشان قرائت کردند، اشاره می‌کنیم:

از انس‌بن مالک روایت شده: زمانی که از دفن پیامبر فارغ شدیم، حضرت فاطمه علیها السلام به‌سوی من آمد و گفت: "چگونه جان و روان شما همراهی کرد بر چهره پیامبر خدا خاک فرو ریزید؟!"، سپس گریست و فرمود:

یَا أَبَتَاهْ أَجَابَ رَبّاً دَعَاهُ یَا أَبَتَاهْ مِن رَبِّهِ مَا أَدْنَاهُ

پدرم، پروردگارت را که تو را فرا خواند پاسخ دادی

پدرم، چقدر به پروردگارت نزدیکی

به‌روایت معتبر، آن بانوی بانوان، مشتی از خاک پاک آن مرقد مطهّر را برگرفت، و بر دیدگان نهاد و فرمود:

مَا ذَا عَلَی الْمُشْتَمِّ تُرْبَةَ أَحْمَدَ   أَنْ لایَشَمَّ مَدَی الزَّمَانِ غَوَالِیَا

بر بوینده خاک احمد چیست؟   این‌که تا پایان زمان عطرها را نبوید

صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا    صُبَّتْ عَلَی الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا

بر من مصائبی فرود آمد که اگر آنها بر روزها آمده بود شب می‌شدند

شیخ یوسف شامی در کتاب «درّ العظیم» نقل کرده که فاطمه زهراء(ع) این اشعار را در مرثیه پدر فرمود:

قُلْ لِلْمُغَیَّبِ تَحْتَ أَطْبَاقِ الثَّرَی     إِنْ کُنْتَ تَسْمَعُ صَرْخَتِی وَ نِدَائِیَا

به آن که در زیر توده‌های خاک پنهان شده بگو اگر فریاد و صدای مرا می‌شنیدی

صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا              صُبَّتْ عَلَی الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا

بر من مصائبی فرو ریخت که اگر آنها بر روزها فرو ریخته بود شب می‌شدند

قَدْ کُنْتُ ذَاتَ حِمًی بِظِلِّ مُحَمَّدٍ      لاأَخْشَ مِنْ ضَیْمٍ وَ کَانَ حِمَیً لِیَا

همانا من در سایه محمّد حمایتی داشتم که از ستم نمی‌ترسیدم و او جورکش من بود

فَالْیَوْمَ أَخْضَعُ لِلذَّلِیلِ وَ  أَتَّقِی        ضَیْمِی وَ أَدْفَعُ ظَالِمِی بِرِدَائِیَا

اما امروز برای شخص پست تواضع کنم و از ستم بر خود می‌پرهیزم و ستمگرم را با جامه‌ام دفع کنم

فَإِذَا بَکَتْ قُمْرِیَّةٌ فِی لَیْلِهَا               شَجَنا عَلَی غُصْنٍ بَکَیْتُ صَبَاحِیَا

اگر قمری به شبانگاهش گریه کند من در روز از غصّه بر شاخساری بگریم

فَلَأَجْعَلَنَّ الْحُزْنَ بَعْدَکَ مُونِسِی    وَ لَأَجْعَلَنَّ الدَّمْعَ فِیکَ وِشَاحِیَا

اندوه را پس از تو مونسم قرار می‌دهم و دانه‌های اشک را در هجر تو گردنبندم

منبع: مفاتیح الجنان، اعمال ماه صفر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس