به گزارش مشرق، هرچند عوامل مختلف فرهنگی و اجتماعی مانند روابط خانوادگی و فامیلی و دوستان، برروی تصور ما از بدن تأثیر میگذارند اما نمیتوان از نقش حیرتانگیز رسانههای جمعی در ایجاد تصویر ذهنی ما از بدن بهسادگی گذشت. این مسأله خصوصاً برای زنان، اهمیت بیشتری دارد. زیرا نقطه تمرکز چرخه تولید و مصرف، بر نمایش بدن زنان متمرکز است. زنان بهطور مداوم با تصاویر ظریف و جذاب از بدن سلبریتیها مواجه هستند که این تداوم، بهواسطه رسانههای اجتماعی بسیار بیشتر شده است. در همین زمینه، برخی از پژوهشهای تجربی این نمایش مداوم را در ایجاد اثر منفی در خلقوخوی زنان بسیار مؤثر تلقی میکنند (براون و تیگمن،۲۰۱۶؛ ونت،۲۰۰۹؛ گروز و دیگران، ۲۰۰۲). درواقع، نمایش مداوم بدن مدلهای مشهور، این ذهنیت را برای زنان ایجاد میکند که دستیابی به چنین چیزی امری غیرمحتمل و بسیار دور است. صنعت جراحیهای زیبایی و داروهای مختلف چاقی و لاغری و زیبایی، از خلال همین چرخه به سودهای کلانی دست یافتهاند.
اما به نظر میرسد که حتی چنین صنعت کاذبی نیز نمیتواند زنان را در دستیابی به مدلهای استانداردشده رسانههای اجتماعی کمک کند. بنابراین اثرات منفی و روانشناختی چنین چرخهای هرروز میان زنان بیشتر و بیشتر میشود. آنها به سراغ جراحیهای زیبایی میروند و با توجه به اندام سلبریتیها، درخواست خود را به پزشک ارائه میکنند. اما نتیجه کار بهگونهای نیست که موقعیت آنان را آنچنان تغییر دهد. بهواقع، زنانی که هزینه و رنج جراحیهای زیبایی و رژیمهای غذایی را تحمل میکنند، نتایج چندانی نمیگیرند. بنابراین رضایت اجتماعی آنان نیز کاهش مییابد. همچنین زنان علاوهبر نمایش تصویر بدن، مرتباً در معرض نمایش زندگی و روابط شخصی سلبریتیها هستند. در این فرایند، آنان به مقایسه اجتماعی خود با سلبریتیها میپردازند و چنین قیاسی نیز تنها اثرات منفی بر روی کیفیت زندگی آنان خواهد گذاشت. در این صورت و از خلال این قیاس، نهتنها آنها از بدن خود رضایت ندارند، بلکه روابط و زندگیشان نیز رضایتبخش نیست. نظریه مقایسه اجتماعی (فستینگر،۱۹۵۴) در حوزه روانشناسی اجتماعی،
به مقایسههای افراد با دیگران و اثرات آن مقایسهها بر شناختها، نیت و رفتارها میپردازد و استدلال میکند این قیاس، امری ذاتی است. از همین جهت، زنان در قیاس با مدلهای مشهور، به مقایسه میپردازند و از این قیاس نیز چیزی جز احساس منفی عاید آنان نمیشود. پژوهشهایی نیز این مسأله را تأیید کردهاند و نشان دادهاند که بین نارضایتی از بدن و استفاده مداوم از رسانههای اجتماعی، رابطه وجود دارد (بهعنوانمثال نگاه کنید به: فردولی و دیگران،۲۰۱۵؛ تیگمن و اسلاتر،۲۰۱۳). این فرایند بعد از فراگیری انتشار عکس در شبکههای اجتماعی، خصوصاً فراگیری اینستاگرام تشدید نیز شده است. در همین زمینه، پژوهش مییر و گری (۲۰۱۴) ادعا میکند که بین استفاده از عملکردهای نمایش عکس در فیسبوک و مدت زمان استفاده از این امکانات- و نه زمان استفاده از دیگر عملکردهای فیسبوک- با نارضایتی از بدن رابطه وجود دارد. حال این مسأله برای اینستاگرام، بیشتر صدق میکند. بهگونهای که پژوهشی در مورد اینستاگرام نشان میدهد که مشاهده تصاویر بدنهای جذاب، موجب افزایش نارضایتی از بدن و افزایش خلقوخوی منفی میشود(تیگمن و زاکاردو،۲۰۱۵). به واقع، پلتفرم جدید شبکههای اجتماعی با تأکید بر عکس، وضعیت نارضایتی حاصل از مقایسه اجتماعی را تشدید میکند.
ضمن اینکه نارضایتی از بدن، حداقل به دو گونه در تصاویر ارسالی زنان در رسانههای اجتماعی رخ میدهد:
در گونه اول، بدنها بهواسطه تکنیکهای رتوش عکس و فیلم، بازسازی میشوند و در حقیقت کاربر به نوعی از فریب اجتماعی برای کسب رضایت از بدن و یا جلب توجه دست میزند. در گونه دوم، کاربر در عالم واقع، رنج و هزینه عملهای زیبایی را متحمل میشود تا تصویر رضایتبخشی از وی در رسانههای اجتماعی منتشر شود. در این صورت نیز با رویکرد مقایسه اجتماعی، احساس رضایت از بدن در برابر تصاویر سلبریتیها رخ نمیدهد. زیرا بخش اعظمی از موقعیت اقتصادی، جایگاه اجتماعی و مرجعیت سلبریتیها مبتنی بر روابط آنهاست. در صورتی که انجام اعمال جراحی زیبایی نهایتاً منجربه نمایش بدن استاندارد و شناختهشدهای برای دیگران میشود که پیش از آن در گونهای کاملتر در تصاویر سلبریتیها دیدهاند و این امر مزیتی را ایجاد نمیکند.
*صبح نو