سرویس سیاست مشرق - روزانه میتوان از لابهلای گزارشها و عناوین خبری رسانههای مکتوب و حتی غیر مکتوب، نکات قابلتوجهی استخراج کرد؛ موضوعاتی که میتواند برای مخاطبین قابلاستفاده و محوری برای تحلیل باشد، در گزارش روزانه "ویژههای مشرق" نکات و تأملات قابلاستخراج از رسانهها برای مخاطبین عرضه خواهد شد؛ با «ویژههای مشرق» همراه شوید.
*******
** زاهد: خاتمی شبیه امیرکبیر و مصدق است
«فیاض زاهد» از فعالین اصلاح طلب در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت: «بسیاری از مسئولان به آنچه میگویند درست عمل نمیکنند در داستان امیر کبیر، دکتر مصدق، بازرگان، رئیس دولت اصلاحات و نمونههای مختلف دیدیم که مردم به این سیاستمداران اعتماد کردند و آنها را انسانهای شریف و صادقی میدانستند و از آنها تبعیت میکردند. پس این مفهوم عمومی که همه سیاستمداران بد هستند، جامعیت ندارد. بلکه نمونههایی را میتوان نشان داد که سیاستمداران در عین عمل به کنشهای سیاسی از نوعی فضیلت اخلاقی نیز بهره میبرند. به نظر من چیزی که جامعه ما را تهدید میکند بیاعتمادی و گسترش رذیلت در لایههای مختلف سیاسی است. این چیزی است که در کنار ناکارآمدی بزرگترین تهدید خواهد بود».
در روزهای گذشته، «محمد هاشمی رفسنجانی» در مصاحبه با سایت جماران گفته بود: «وضعیت ظریف شبیه شهید بهشتی است».
جریان اصلاح طلب پیش از این نیز ظریف را «امیرکبیر عصر ما» و «مصدق زمانه» مینامیدند.
اینکه ادعا میشود که خاتمی شبیه امیرکبیر است و یا اینکه ادعا میشود که ظریف شبیه امیرکبیر و شهید بهشتی است، یک «شبیه سازی» است و نه «شبیه یابی».
رهبر معظم انقلاب- ۱۹ اردیبهشت ۸۴- در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاههای استان کرمان فرمودند: «یکروز در آغاز گشایش دروازهٔ زندگی غربی به روی ایران - که پیشرفت بود، علم بود، ماشین بود و ایرانیها هیچ چیز نداشتند - سیاستمداران و متفکران و نخبگان آن روز ما به جای اینکه وقتی آن پیشرفتها را دیدند، به فکر جوشش از درون باشند - کاری که امیرکبیر در زمان ناصرالدین شاه کرد و میخواست بکند - شصت سال، هفتاد سال بعد از زمان امیرکبیر، آقایی در دورهٔ مشروطه پیدا شد که گفت راه نجات کشور ایران این است که جسماً، روحا، ظاهراً و باطناً فرنگی شود! به جای اینکه برای جبران عقبافتادگیها به درون مراجعه کنند و گوهر خویش را جستجو کنند، به جای اینکه خویش را در خویش پیدا کنند، رفتند سراغ اینکه خود را در راه طی شدهٔ اروپا پیدا کنند! آنها این اشتباه را کردند».
ایشان در همین دیدار فرمودند: «من یک وقت در جمع دانشجویی دیگری گفتم هیچ ننگمان نمیکند که علم را از غربیها و اروپاییها یاد بگیریم؛ اما ننگمان میکند که همیشه شاگرد بمانیم. شاگردی میکنیم تا استعداد خود را پرورش دهیم و از درون بجوشیم. ما نمیخواهیم مثل استخری باشیم که آبی را در ما سرازیر کنند و هر وقت هم خواستند، آب را بکشند یا اجازه ندهند بیاید، یا هرگونه آب آلوده یی را در این استخر بریزند. ما میخواهیم مثل چشمهٔ جوشان باشیم؛ میخواهیم از خودمان بجوشیم؛ میخواهیم استعدادهای خود را به کار بگیریم. من به هرجا نگاه میکنم، امکان به کارگیری این استعدادها را میبینم».
از سوی دیگر، محمد خاتمی در سال ۱۳۶۰ مواضع مهندس بازرگان دبیر کل نهضت آزادی را مورد حمله و طعن قرار داد، اما وی در سالهای بعد در مسیری قرار گرفت که بازرگان شاید جرات نزدیکی به آن مسیر را نیز نداشت.
او کسی است که روزی بازیچه دست آمریکا شدن را دلیلی بر آمریکایی شدن میدانست و بازرگان را با همین اصل، آمریکایی خطاب کرد.
محمد خاتمی-۱۶ مهر ۱۳۶۰- در یادداشتی در روزنامه کیهان نوشته بود: «وقتی که دولت موقت در اثر بینش ناسازگاش با محتوای انقلاب اسلامی و با سوءاستفاده از نام و اعتباری که به برکت اسلام و عنوانی که از رهبر انقلاب گرفته بود، راه آشتی دادن انقلاب سازش ناپذیر اسلامی با آمریکا را برگزید، وقتی طعنها و لعنها به جای اینکه متوجه آمریکا شود، نهادهای انقلابی و جوانان پرشور و دلسوزان به حال مستضعفان را هدف قرار داد، وقتی که فریاد برآمد که انقلاب به پایان رسیده است و امرزو باید با آرامش و متانت (!) و منطق دوراندیشی به سازندگی بپردازیم و ملاقات با برژینسکی نشان داد که کدام سازندگی و نظمی مورد نظر است، بسیار بودند جوانان پرشور ولی کم تجربه و اطلاعی که این مواضع را به مواضع اصلی انقلاب و رهبری عوضی گرفتند و گروهکهای مفسد انحصار طلب ملحد یا التقاطی، با هیاهو چنان وانمود کردند که جمهوری اسلامی و دولت موقت عین یکدیگرند، و بدین وسیله توانستند بسیاری از این جوانان ساده دل را به سوی خود جلب و باکار مداوم، آنان را برای چنین روز تلخی آماده سازند...».
خاتمی در این مقاله دیدار با برژینسکی را مذمت کرد، این در حالی است که طیف اصلاحات و هم قطاران خاتمی و برخی دولتمردان در سالهای اخیر، دیدار و پیاده روی وزرای خارجه ایران و آمریکا و یا دست دادن وزیر خارجه ایران با رئیس جمهور آمریکا و یا گفتگوی تلفنی روسای جمهور ایران و آمریکا را ستودند و سوت و کف و هورا کشیدند.
لازم به ذکر است که حضرت امام خمینی (ره) - ۱۹ بهمن ۱۳۶۶ - در پاسخ نامه محتشمی پور وزیر کشور وقت تصریح فرمودند: «پرونده و عملکرد این نهضت در دولت موقت اول انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا است و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است. به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملتهای مظلوم به ویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سر بلند نمیکرد».
و اما درخصوص شبیه دانستن خاتمی و ظریف به مصدق باید گفت، مصدق برای نجات از دشمنی انگلیس و اداره اقتصاد ویران کشور که نتیجه برخی سیاست ورزیهای پوپولیستی وی ناظر بر عدم مشورت با متخصصین و کارشناسان امر بوده است به نوشته یکی از روزنامهها دست دریوزگی به سوی آمریکا دراز کرده بود. نتیجه این درخواست کمک به قول خود مصدق پاسخهای منفی و عدم همراهی آمریکا بود، مصدق خود میدانست و اعلام میکرد که آمریکا وعدههای خود به ایران را عملی نکرده است ولی باز مذاکره با آمریکا برای رسیدن به نتیجه مطلوب را ادامه میداد، پیشنهاد خفتبار فروش نفت با ۵۰ درصد تخفیف به آمریکا با پاسخ درس آموز ایالات متحده در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مواجه شد و نشان داد که آمریکا قابل اطمینان نیست و به دوستی و کمک او نیز نمیتوان اعتماد داشت.
متاسفانه دولتمردان و شخص آقای ظریف در سالهای اخیر بدون توجه به تجربههای تاریخی، امضای «جان کری» وزیر خارجه وقت آمریکا را تضمین خواندند، اما برجام در دولت اوبامای دموکرات لگدمال شد و در دولت ترامپ جمهوری خواه نیز پاره شد.
خاتمی نیز به عنوان یکی از سران فتنه در سال ۸۸ نقش هیزم کشی برای آشوب و نا امنی را در خدمت نقشه براندازی اسلام و جمهوری اسلامی به نیابت از آمریکا و شرکای واشنگتن انجام داد.
** اگر بهانه به دست آمریکا بدهیم، جنگ میشود!
روزنامه اعتماد در مطلبی نوشت: «فراموش نکنیم که امروز دوره اوباما نیست. ۴۰ سال دشمنی دو کشور امروز به نقطهای رسیده است که هرگونه خطای استراتژیک میتواند آتش جنگ را شعله ور سازد. کافی است تجسم کنیم که اگر تندروانی امروز در ایران بر سر کار بودند و سکان سیاست خارجی دست انها بود، الان در چه شرایطی قرار داشتیم».
این روزنامه اصلاح طلب در ادامه نوشت: «شوربختانه در این شرایط برخی داخلیها به جای همراهی با سیاست خارجی مدبرانه دولت، نادانسته و برخی دانسته بدون عنایت به تدابیر ظریف و زیرکانه دستگاه سیاست خارجی دولت به ویژه شخص ظریف به دنبال این هستند که بهانهای به دست آمریکا بدهند».
اعتماد در ادامه نوشت: «دو قدرت منطقهای ایران و قدرت جهانی آمریکا از همان بدو پیروزی انقلاب انقلاب ایران در تقابل با یکدیگر قرار گرفتند و فراز و نشیب بحرانهای فی مابین به سمت و سویی رفته است که بحران روابط دو کشور امروز هر چه بیشتر عود کرده و بیم از تقابل در منطقه و سوق یافتن آن به سمت و سوی منازعه نظامی چه به طور مستقیم بین ایران و آمریکا و چه به طور نیابتی از طرف متحدین منطقهای آمریکا-ایران بیش از هر زمان دیگری است».
چندی پیش «حسن بهشتی پور» در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشته بود: «نباید فراموش کرد که ماشین پرونده سازی آمریکا و متحدانش برای رویارویی با ایران هیچگاه متوقف نشده است و هر چند برجام یک بهانه را از دشمنان ایران گرفت، اما بهانهجوییهای آنها ادامه یافته است».
اصلاح طلبان خود اذعان کردهاند که هستهای بهانه بود؛ اما نکته تأمل برانگیز اینجاست که علیرغم این اعتراف و سرنوشت عبرت آموز برجام، این طیف همصدا با دشمن، مدعی است که باید همچنان یکطرفه امتیاز داده و بهانه زدایی کنیم!
بی دستاوردی برجام نه به دلیل خروج آمریکا از توافق بلکه به دلیل متن یکطرفه و ضعیف آن است. توافقی که در آن از طرف مقابل تضمین کتبی گرفته نشد، پیش بینی خسارت در صورت عدم پایبندی یک طرف به تعهداتش انجام نشد، اجرای مکانیسم معتبر شکایت و توازن تعهدات طرفین نیز اجرا نشد و امکان برگشت پذیری تعهدات (در صورت بدعهدی یک طرف) نیز نادیده گرفته شد.
نکته قابل توجه اینکه اصلاحطلبان همواره یکی از دستاوردهای برجام را دور کردن سایه جنگ از سر کشورمان مطرح میکردند، حال چطور شده است که با یک مجموعه فشارهای طراحی شده که سابقه طول و درازی از سوی آمریکاییها علیه کشورمان دارند اینطور مرعوب از جنگ سخن میگویند و از مسئولان میخواهند در مجامع بین المللی دست به عصاتر حرکت کنند.
آمریکا چهل سال است که ایران را تهدید میکند و به قول سردار سلیمانی مگر کاری مانده که نکرده باشند؟ حالا پس از گذشت چهل سال میبینم که وقتی تهدیدی برای چند صدمین بار تکرار میشود جوانان ایرانی در صفحات مجازی اربابان فریب را به سخره میگیرند و شهامت فرزندان ایران زمین را به رخ تهدیدکنندگان میکشند.
چندی پیش بلومبرگ در خبری اعلام کرد نظرسنجیها نشان میدهد تهدیدات ترامپ علیه ایران جزو آخرین و بیاهمیتترین نگرانیهای مردم ایران محسوب میشود.
رسانههای اصلاح طلب در پمپاژ حس ترس و نگرانی در جامعه به خوبی انجام وظیفه میکنند! این رسانهها حتی از سرزنش و حمله به رئیسجمهور به دلایل اتخاذ مواضع ضدآمریکایی نیز ابایی ندارند چه رسد به سرداران کشور!
فریب مردم با سایه جنگ خیالی در حالی است که مدتهاست جنگ اصلی در جای دیگری آغاز شده است و آن عرصه، عرصه جنگ اقتصادی است. عدهای به هر بهانه میخواهند کشور و مردم را از این جنگ اصلی غافل کنند. یک روز با برجام و بزک و بزرگنمایی آن، مردم و مسئولان را به خواب غفلت فراخواندند و روز دیگر با کنسرت و رفتن زنان به ورزشگاه و... امروز هم گفتن و نوشتن از سایه جنگ همین کارکرد و کاربرد را دارد.
** چه بخواهیم و چه نخواهیم، کارنامه روحانی به پای اصلاح طلبان نوشته میشود
روزنامه شرق در مطلبی نوشت: «روحانی در شرایط بسیار نامساعدی در سال ۹۲ دولت را تحویل گرفت. اما قطعاً با علم و آگاهی این کار را کرده است و اصلاح طلبان و اعتدالیون نیز با اشراف کامل به شرایط بسیار بد آن دوران، پذیرفتند...وارد کارزار شوند...خوب و بد روحانی (یا لااقل بخش زیادی از آن) در محکمه تاریخ قطعاً به پای اصلاح طلبان نوشته میشود... بخشی از اصلاح طلبان به این فکر هستند که هر چه سریعتر فاصله خود را با روحانی و دولتش حفظ کنند و بحث عبور از روحانی رسماً در ساختار داخلی کلید میخورد...آیا اصلاح طلبان به همین راحتی میتوانند شانه از زیر بار مسئولیت خارج کنند؟! آیا از تمام عبورهای پیشین نباید عبرت گرفت که تقدیم دودستی قدرت به رقیب است؟».
در روزهای گذشته «سید محمد غرضی» گفته بود: «اکثر نیروهای قریب به اتفاق آقای روحانی از جناح اصلاحطلب انتخاب شده است...اصلاحطلبان هر زمانی که به قدرت رسیدهاند نتوانستند دولت را نگه دارند».
«محمد عطریانفر» فعال اصلاح طلب نیز چندی پیش در یادداشتی در روزنامه سازندگی نوشته بود: «از سال ۹۶ به بعد به دلیل آنکه اصلاح طلبان حامیان جدی آقای روحانی بودهاند و با حضور پررنگ خود در تبلیغات از علل موجده پیروزی او محسوب میشدند، قهرا جامعه هر ناکارآمدی در حوزه دولتی را به پای نیروهای پشتیبان آن دولت مینویسد و حامیان را هم مورد نقد قرار میدهد. در این رابطه چه دولت مقصر باشد و چه ناکارآمدیها با توجه به شرایط بین المللی معطوف به حوزه پیرامونی و فراتر از دولت باشد، فرقی نخواهد کرد. رویکرد جامعه نسبت به دولت و حامیانش و یکی انگاشتن آنها قطعی است».
اکنون بیش از یک سال از دولت دوازدهم و بیش از ۵ سال از عمر دولت روحانی سپری شده است. حتی حامیان روحانی نیز اذعان دارند که کارنامه دولت در حوزههای مختلف و به خصوص در حوزه اقتصادی خالی است.
با توجه به این مسئله اصلاح طلبان در ماههای اخیر به شدت تلاش کردند تا با فاصله گذاری با دولت، در انتخاباتهای سال ۹۸ (مجلس) و ۱۴۰۰ (ریاست جمهوری) حساب خود را از دولت جدا کرده و بتوانند باز هم بهارستان و پاستور را در اختیار بگیرند.
اما ترفند فاصله گذاری با دولت و ژست اپوزیسیون گرفتن دیگر جوابگو نیست و اصلاح طلبان نیز خود به این مسئله اذعان دارند.