به گزارش مشرق، جدیدترین رمان صادق کرمیار نویسنده مشهور ایرانی در آستانه چاپ سوم قرار گرفت. رمان جدید کرمیار، عاشقانه ای است عدالتخواهانه که در پی کشف رمز اتفاقات پشت پرده اقتصاد ایران است. سیامک خسروی، مدیرعامل یک شرکت واردکننده است که ناگهان با بازداشت پدرش که رئیس یکی از بزرگترین هولدینگهای اقتصادی است مواجه میشود.
بیشتر بخوانیم:
از شهید زینالدین تا هلدینگ قاف!
سرک کشیدن نویسندگان به محافل سری
مستوریِ «کرمیار» فراگیر شد + عکس
کرمیار در این رمان به پشت پرده جریانهای اقتصادی نقب زده است و سعی کرده است پرده «مستوری» را از مافیای اقتصادی ایران بردارد. سیامک، سپیده، حاج آقا خجسته، فرشید، غزاله و دکتر خسروی شخصیتهای اصلی رمان هستند. سیامک که درگیر ماجرای بازداشت پدرش شده است با مسئله مهمتری نیز گریبان گیر میشود. خجسته، دوست صمیمی پدرش به او میگوید او فرزند واقعی آنان نیست. سخن او همچون پتکی سنگین به سرش میخورد و او به همراه نامزدش سپیده درگیر ماجراهایی پیچیدهتر میشود.
صادق کرمیار که پیش از این رمانهای دیگری همچون حریم، دشتهای سوزان و غنیمت را نیز به نگارش درآورده است. رهبری نیز بر رمان معروف او نامیرا تقریظ نوشته بودند و بیش از پیش باعث توجه مخاطبان ایرانی به آثار او شده بودند.
نویسنده رمان نامیرا، در اثر تازهاش بر مسئله تولید ملی تمرکز کرده است. جهاد اقتصادی کلیدواژه اصلی رمان او است. ماجراها از دل یکی از اتوبانهای تهران به گذشته فلاشبک می خورد و روایتی تاریخی از ماجرای این خانواده متمول و ثروتمند برای مخاطب روایت میکند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
پیمان جان! به نظرم وقتش کمکم دیگر وقتش است، برایش آستین بالا بزنی تا دیگران برایش آستین بالا نزنند. میدانی که این روزها همه تو کار آستین بالا زدن برای بچههای مردم هستند.
اختیاردارید، حاج آقا ما که بدون اجازه حضرتعالی، همچین جسارتهایی نمیکنیم. الآن هم اگر اجازه بدهید، بنده جسارت میکنم و به مبارکی ورود حضرتعالی به کلبه حقیر به لفظ مبارک که فرمودید، صبیهی محترمه به فکر جای دنجی برای انجام پروژهشان هستند، این ناقابل را به عنوان تحفه و زیر لفظی ناچیز به نام ایشان کنم.
سیامک جوری برگشت و به خسروی نگاه کرد که ابهری هم متوجه شد.
من چرا اجازه بدهم؟ لیداجان خودشان باید اجازه بدهد! دیگر به قاعدهی قدیم نیست که پدر مادرها خودشان ببرند و بدوزند، بچهها هم نظر دارند معالأسف. حالا فرمودید، اینجا چند متر است؟
سه هزار متر ناقابل. البته ساختمانش دیگر کلنگی شده، انشاءالله سر فرصت میکوبیم و یک ساختمان مدرن میسازیم، برایشان.
سیامک فکر کرد این حرف بیشتر در جلسه خواستگاری کاربرد دارد. خسروی نگران واکنش او بود.
پسرجان از وقتی رسیدیم، مادرت بیخبر مانده، نمیخواهی زنگی بهاش بزنی، خیالش راحت شود؟
سیامک از همان ابتدا، منتظر فرصتی بود تا جلسه را ترک کند که حالا به دست آورده بود.»
رمان مستوری در ۳۷۲ صفحه و مبلغ ۲۴۰۰۰ تومان روی پیشخوان کتابفروشیهای معتبر و همچنین سایت نشر جمکران قابل تهیه است.