به گزارش مشرق، منصوره مصطفی زاده از فعالان کتاب و رسانه در مطلبی نوشت:
راستش را بخواهید، اولش به شدت ناامید میشوم. وقتی خبرها را میشنوم، وقتی عکسها را میبینم، وقتی قیمتها به گوشم میخورد...
در حرفه خودمان، کتاب، قیمت کاغذ به شکل باورنکردنی افزایش یافته. قیمتش دست کم پنج برابر شده. یعنی کتابی را که پارسال میتوانستید ده هزار تومان بخرید، حالا ناشر برای اینکه برایش صرف کند، باید پنجاه هزار تومان قیمت بزند! در این وضعیتی که حتی طبقه متوسط هم درگیر تامین مایحتاج اولیه هستند، کی این همه پول برای کتاب میدهد؟
بیشتر بخوانیم:
گرانی کاغذ؛ «کاهش شمارگان» و «گرانی کتاب»
کاش کسی حواسش به بازار نشر کتاب کودکان بود!
هزار جور مشکل دیگر هم هست… نویسندهها دیگر برایشان شغل نویسندگی صرفه ندارد. چاپخانهها چک قبول نمیکنند. کتابفروشیها دارند با اشک چشم و خون دل کار را ادامه میدهند. بچهها کمتر کتاب میخوانند. کمسوادتر میشوند. افق دیدشان محدود و محدودتر میشود...
وقتش است ناامید شویم...
یا...
یا یک کاری کنیم.
من دومی را انتخاب میکنم و برای کمک به سوی شما دست دراز میکنم.
شما هر سال چقدر عیدی به بچهها میدهید؟ بچهی خودتان و فک و فامیل و دوست و آشنا. ده هزار تومان؟ صدهزار؟ بیشتر؟
فکرش را بکنید اگر امسال این پول را به جای اینکه شکلات و عروسک و پول به بچهها بدهیم، در بازار کتاب خرج کنیم، چه اتفاقی میافتد. شاید کل این تلاش، هزینهی تولید فقط یک کتاب در حوزه کودک و نوجوان باشد… اما مگر این چیز کمی است؟ یک کتاب بیشتر… یک پله بالاتر... یک قدم به آیندهای روشن نزدیکتر.
من از شما خواهش میکنم، اصرار میکنم، که امسال بروید و از کتابفروشیها (نه خرید مستقیم از ناشرها) کتاب بخرید. کتابفروشها به زودی با دوران سخت رکود قبل و بعد نمایشگاه کتاب مواجهند و چشم امیدشان به همین فروش قبل از عید است.
اجازه ندهیم این آخرین سنگرهای فرهنگ و ادبیات فرو بریزند. سراغ هر کتابفروشی که نزدیکتان است بروید.
بیایید یک کاری کنیم. هرچقدر کوچک.
بعد میبینید که برق چشمان کودکی که کتاب را برایتان تعریف میکند، یا روشنی چشمی که یک داستان تازه را خوانده، چگونه شاد و امیدوارتان میکند… اصلاً رمز شادی و امیدواری همین است: شادی و امیدواری ببخش؛ شاد و امیدوار میشوی.