به گزارش مشرق، داستان «رمق» اثر تازه مجید اسطیری در انتشارات شهرستان ادب منتشر شد.
این داستاندر ۱۶۸ صفحه، روایت سرگشتگیهای جوانی به نام رئوف است که ورزشگاه امجدیه تهران مامن تنهاییهای اوست. داستان"رمق" در بستر بازیهای فوتبال جام ملتهای آسیا در سال ۱۳۴۷ روایت میشود و با بازی فوتبال ایران و اسرائیل به پایان میرسد. همان بازی تاریخی که در ورزشگاه امجدیه (شیرودی کنونی) برگزار شد و با پیروزی تیم ملی کشوداستانخاتمه یافت. نویسنده از دل ماجراهای این داستان فوتبالی، به وضعیت فرهنگی آن سالها از جمله پدیده هیپیگری نیز میپردازد.
گفتنیست این داستان در یازدهمین جشنواره داستان انقلاب مورد تقدیر واقع شد.
در بخشی از این داستان میخوانیم:
«خیلی با خودم کلنجار رفته بودم که ببینم آن چیز خاص چیست؟ آن ویژگی منحصر بهفردی که توی امجدیه وجود داشت و جای دیگری نمیشد پیدایش کرد. به بغل دستیم نگاه میکردم که از پاکت تخمه بیرون میآورد و میشکست. درباره هر پاس یا پرتاب اوت اظهار نظر میکرد و کت چرکمردش نشان میداد که نباید چیزی بیشتر از یک کارمند رده پایین باشد. قبلاً هم او را همینجا بغل چپ امجدیه دیده بودم. اینجا روی سکو انگار خودش را، شغلش را و لباسش را از یاد برده بود و تند تند تخمه میشکست، من چه ربطی به این آدم داشتم؟ توی خیابان قطعاً از کنار هم رد میشدیم بدون اینکه نگاه کوتاهی به هم بیندازیم. اما حالا انگار یک نخ نامریی ما را به هم دوخته بود. یک رابطه عجیب که بیاختیار واداداستانمیکرد همدیگر را دوست داشته باشیم. من اظهار نظر او را تأیید کنم و او پاکت تخمه آفتابگردانش را بگیرد جلوی من که بردارم. میخواستم بفهمم چه چیز من را به همه این آدمها ربط میدهد. اما پیش از آنکه بتوانم این معادله پیچیده را توی ذهنم حل کنم یک شوت دیدنی یا یک خطای ناجوانمردانه فریاد تماشاگران را به هوا میبرد و من مثل آدمی که از خواب بپرد به خودم میآمدم و هر چه توی ذهنم رشته بودم پنبه میشد.»
«رمق» دومین کتاب مجید اسطیری و اولین داستان این نویسنده است. او پیش از این مجموعه داستان «تخران» را منتشر کرده بود. انتشارات «شهرستان ادب» این داستان را در ۱۶۸ صفحه و با قیمت ۲۵ هزار تومان روانه بازار کتاب کرده است.