به گزارش مشرق، محمد ایمانی یک فعال رسانهای در کانال تلگرامی خود نوشت:
"خداوندا مرا به اندازه یک چشم بر هم زدن، به حال خود وامگذار". این دعای همواره اشرف مخلوقات، پیامبر اعظم (ص) بود. پیامبر با آن مقام و با آن شأن و عظمت، نیمهی شب میگریست و دعا و استغفار میکرد.
ام سلمه همسر پیامبر (ص) می گوید حضرت را نیمه شب دیدم که می گریست و می گفت"اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَیْتَنِی أَبَداً اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً.
خداوندا چیزهای خوبی که به من دادی هرگز از من نگیر. خدایا هرگز دشمن و حسود را نسبت به من شاد نکن. خدایا مرا به بدی ای که از آن نجات دادی، برنگردان. خدایا من را لحظه ای به خودم واگذار نکن".
ام سلمه از دیدن این صحنه به گریه افتاد و به حضرت عرض کرد پدر و مادرم به فدای تو ای رسول خدا، تو پیش خدا دارای جایگاهی بالا هستی و با این وجود، چنین می گویی و گریه می کنی؟ پیامبر فرمود "ای ام سلمه، چه چیز مرا در امان نگه می دارد؟! در حالی که خدا، یونس بن متی را به خودش واگذاشت و شد آنچه شد".
بیشتر بخوانید:
ابن ابی یعفور میگوید امام صادق علیه السلام را دیدم که دست مبارک را به طرف آسمان بلند کرده بود، اشک از چشمانش بر محاسنش جاری بود و به خدا عرض میکرد: "رَبِّ لا تَکِلَنی اِلی نَفسی طَرفَةَ عَینٍ اَبَداً وَ لا اَقَلَّ وَلا اَکثَرَ؛ پروردگارا! مرا به اندازه یک چشم به هم زدن و نه کمتر و نه بیشتر از آن به خودم وا مگذار".
سپس رو به من کرد و فرمود: پسر ابی یعقور! خداوند یونس بن مَتی را کمتر از یک «طَرفة العَین» به خود واگذاشت، آن پیامدها برایش پیش آمد. اِنَّ المُومِنَ لا یُصبِحُ الا خائِفاً و اِن کانَ مُحسِناً وَ لا یُمسی اِلا خائِفاً و اِن کانَ مُحسِناَ. همانا مومن هر صبح و شام در خوف خدا به سر میبرد هر چند نیکوکار باشد.
طلیعه مناجات هر شب امام سجاد (ع) در ماه مبارک رمضان که به جناب ابوحمزه ثمالی آموخت، این دعای هشدار آمیز است: "إِلَهِی لا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ وَ لا تَمْکُرْ بِی فِی حِیلَتِکَ مِنْ أَیْنَ لِیَ الْخَیْرُ یَا رَبِّ وَ لا یُوجَدُ إِلا مِنْ عِنْدِک. خدایا مرا به کیفرت ادب منما، و با نقشه هایت با من مکر مکن، پروردگارا از کجا برایم خیری هست، درحالیکه جز نزد تو یافت نمیشود".
رهبر انقلاب در این زمینه فرمودند: "معمولاً عیوب ما انسانها خیلی بیشتر از محسّناتمان است؛ خودمان ملتفت نیستیم. اگر اینجور نبود، کسی مثل پیغمبر با آن عظمت - که نور خالص است و ظلمتی در وجود او نیست - استغفار نمیکرد. پیغمبر هم استغفار میکرد؛ «لأستغفر اللَّه فی کلّ یوم سبعین مرّة».
حضرت فرمود: بارها و بارها من در روز استغفار میکنم؛ "إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی وَ إِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً. همانا که قلبم را غباری میپوشاند و من روزی هفتاد مرتبه از درگاه خدا آمرزش میطلبم".
این، سبک زندگی بندگان خداست که خود را بنده و برده و مملوک خدا می دانند. زندگی شان حساب و کتاب و مراقبه و معاتبه دارد؛ با خود سخت می گیرند و خویشتن را سرزنش می کنند. دلواپسند که نکند لحظه ای به حال خود رها شوند و دچار مصیبت گردند.
سبک زندگی ولنگار و اباحی و عشرت طلبانه و عیش محور، درست نقطه مقابل سبک زندگی انسانی و اسلامی است. آدمی را بی پروا و گستاخ و یله بار می آورد و مانند برّه ای ای سر به هوا به مرتع گرگ ها می کشاند، بلکه خود او و هستی و زندگی اش را چراگاه شیطان می کند.
دیروز روند سقوط یکی از ما آدمیان که مدت ها بود نشانه هایی از بی پروایی و بی ترمزی را از خود بروز می داد، به نقطه هولناک جنایت رسید و سر و صدا کرد. پناه بر خدا از این همه عبرت و چشمان نابینای ما!
ماجرای دیروز البته یکی از ظلم های کوچک او بود و گرنه ظلم های بسیار بزرگ تری (مانند تهمت علیه سه هزار نخبه علمی و بورسیه) مرتکب شد. جنایتی بس بزرگ بود و از نخبگانی بیگناه، قربانی گرفت، اما خیلی ها با بی تفاوتی از کنارش گذشتند.
پناه می بریم به خدا از اینکه ستمکار باشیم و گریبانگیر مان شود."إِلَهِی لا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ وَ لا تَمْکُرْ بِی فِی حِیلَتِکَ… خداوندا ما چنان آزادی و بسط یدی را نمی خواهیم. می خواهیم عبد تو باشیم، تو دست ما را به حرمت این ایام و لیالی مبارک بگیر. "ما را به جبر هم که شده، سر به زیر کن- خیری ندیده ایم از این اختیارها".