به گزارش مشرق، بیش از آنکه تصور کنیم، فوتبال در این کره خاکی همه گیر و توسعه یافته است. در هر تورنمنت بین المللی قوم ها و نژادهای مختلف جهان کنار هم جمع می شوند تا در کنار فوتبال به نوعی اصل و نسب خودشان را به رخ بکشند.جام جهانی یا هر تورنمنت فوتبالی که آغاز می شود، هیجانات هم به اوج می رسند، همه رسانه های معتبر جهان وارد گود می شوند و مردم کره خاکی نیز چشم هایشان به مستطیل سبز دوخته می شود تا ببینند سربازان وطن شان چگونه از حیثیت ملی شان دفاع می کنند.
برندها و شرکت های بزرگ اقتصادی جهان هم می آیند چون می خواهند سهم شان را از فوتبال ببرند، در واقع به دلیل همه گیر بودن فوتبال، اینجا یک فرصت طلایی است و سفره پر هیجان فوتبال برای همه آب و نان دارد. ما هم در ایران در چنین قاعده ای مستثنی نیستیم و همواره سعی کرده ایم که در این کمپین پرتلاطم و پرشور باقی بمانیم.
در فوتبال داخلی مان، سوای بساط کری خوانی های سرخابیها، تیم ملی برای هیچ کس رنگی نیست. خون آبی و قرمز وقتی پای تیم ملی به میان می آید بنام وطن رنگی می شود و اینجاست که غرور ملی فوران می کند. وقتی پای پرچم به میان می آید، حس فوتبالی قلبی تر می شود.
شاید در آستانه مسابقات جام جهانی و جام ملت های آسیا شعار "80 میلیون نفر، یک ملت، یک ضربان قلب" بر همین اساس انتخاب شد و سرلوحه کار قرار گرفت.
آری؛ تیم ملی یعنی نماد، یعنی غرور، یعنی پرچم، اما سوال اساسی اینجاست که فاصله ما با این نمادهای تیم ملی فوتبال کشورمان چقدر است؟
*از دعواهای کی روش تا کدخدامنشی ویلموتس
8 سال با کی روش بودیم، خوب یا بد، بعد از جام ملت های 2019 آسیا همکاریمان با مرد پرتغالی به پایان رسید. در سال های آخر فعالیت کارلوس ما لذت چندانی از تیم ملی نمی بردیم، چرا که دعوا بود، دعوا بود و دعوا.
زمان کی روش 2 بار مستقیم راهی جام جهانی شدیم، بردن کره جنوبی(یکی از قطب های فوتبال آسیا) برای مان عادت شده بود از دعواهای تکراری خسته شده بودیم، مقابل پرتغال و اسپانیا مثل شیرهای زخم خورده مقابل بزرگان جنگیدیم و مراکش را بردیم و به خیابان ها آمدیم، اما این همه داستان تیم ملی و لذتهایش نبود.
دوست داشتیم از تیم ملی کشورمان لذت ببریم، با بردهایش بیشتر احساس غرور کنیم و مثل همیشه با افتخارآفرینی ملی پوشان نشاط اجتماعی را ببینیم، افسوس که در میان آرزوهای مان غالبا همه چیز به حاشیه کشیده شده بودند و سهم خواهی در صف اول قرار داشت.
لباس، کمپ،بازی های دوستانه، حق و حقوق ماهیانه و سالانه بازیکنان و مربیان، زمین تمرین، تیم امید، مربیان داخلی، ساختمان پک، ایفمارک، فدراسیون، سازمان لیگ و .... معرکه های کی روش و تیم ملی بودند و بهترین بهانه ها برای تنش ها و اختلافات.
بیشتر بخوانید:
بیات: من ویلموتس را از تیم بلژیک برکنار کردم
یادمان نرفته که در آستانه هر بازی رسمی و غیر رسمی بهانه ای برای دعواها علم می شد و همه به جان هم می افتادند و همچنان به یاد داریم که چند روز قبل از شروع جام ملت های 2019 امارات، خسته بودیم از حاشیه ها. اول حاشیه بود بعد تیم ملی!
تیم ملی در هیاهوی همین دعواها قربانی شد و با تحقیر مقابل تیم ملی ژاپن در مرحله نیمه نهایی از جام ملت ها حذف شدیم. 3 گل از سامورایی ها خوردیم تا آنچه را که در دعواها کاشته بودیم را برداشت کنیم.
بعد از ناکامی بزرگ مان در ابوظبی و در دوران پسا کیروش همگان می خواستند که از اختلافات و حاشیه ها فاصله بگیرند، دیگر کسی حوصله اعتراض های مکرر را نداشت و دنبال فرمول آرامش بودیم.
اعتراض های مرد پرتغالی خسته کننده به نظر می رسید اما نباید فراموش کرد همه آن فریادها و اعتراض ها کاملا منفی نبودند، چه بسا اگر آن فریادها نبود امروز خبری از پک، زمین تمرین ایده آل کمپ و نظم تیمی و .... هم وجود خارجی نداشتند. کی روش از ایران رفت اما برخی از آوردهایش در فوتبال ایران به ویژه در رده ملی ماندگار شده است.
روزهایی را به خاطر داریم که کی روش به خاطر یک بازی دوستانه شهر را بهم می ریخت، دعوا می کرد تا به خواسته اش برسد و شاید به خاطر همان مشاجره های متعدد بود که در پسا کی روش هرکسی که پای میز مذاکره با فدراسیون می نشست، قبل از مباحث فنی، فاکتورهای رفتاری در اولویت بود؛ نقشه راه همان فرار از مشاجره بود و بس.
رنار، لوپتگی، بلماضی، سانچس، کاتانچ و هر کس دیگری که پای میز مذاکره می آمد پیام رئیس برایش شفاف و عیان بود؛ از رفتارهای مرد پرتغالی خستهایم، تو مهربان باش.
*ویلموتس با نقشه مهربانی آمد، اما شان تیم ملی چه می شود؟
با معیار سنجش درصد مهربانیها گزینه ها آمدند و رفتند و در پایان مارک ویلموتس بلژیکی سرمربی تیم ملی ایران شد.رفتارهای چند ماه اخیر مرد بلژیکی طبق همان فرمول "با ما مهربان باش" پیش رفته. او پول نگرفته اما همچنان مهربان است! اظهاراتش در نشست های خبری و مصاحبه ها در راستای مهربانی است.فعلا مارک در خدمت دوستان است و خبری از جبهه دو قطبی زمان کی روش نیست؛ اما سوال اساسی این است که آیا با تک قطبی شدن تیم ملی سیر صعودی خواهد داشت؟
آری، بعد از باخت تلخ به ژاپن سراغ آرامش رفته ایم، اما تصور اینکه با ویلموتس و موقعیت های این روزهایش واقعا به آرامش رسیده ایم یا در یک مسیر پنهانی انحرافی در حال حرکتیم؟
گویی به دلیل حس "آنتی کیروش" که به جان مان افتاده، از سوی دیگر بام افتاده ایم. احساس می کنیم فضا آرام است اما واقعیت با احساسی که داریم در تضاد است.
بسته شدن درهای تیم ملی به سوی مردم و اصحاب رسانه، لغو شدن بازی های دوستانه و اردوهای تیم ملی، قناعت به یک نیمچه اردو در تهران، پول نگرفتن ویلموتس و سکوت پیرامونی برای تیم ملی اول کشورمان نمی تواند نشانه ای از آرامش باشد.
تا دیروز دعواها آرزوی هان را برباد می داد و این روزها سکوت های مصلحتی.
اینکه ویلموتس پول نمی گیرد و از ایران تمجید می کند، فرسنگ ها با اصول حرفه ای در تضاد است.
اینکه تیم ملی بزرگسالان با لیستی پر از شائبه با تیم امید در تهران بازی می کند و تحلیل فنی از این دیدار به گوش نمی رسد، نشان از آرامش و پیشرفت نیست.
اینکه بازی با بنگلادش(تیم درجه سه آسیا) به صورت یکطرفه لغو می شود و ما هم سکوت می کنیم، نشان از پیشرفت نیست.وقتی بنگلادشی ها به صراحت مدعی می شوند که بازی را لغو کرده اند و هیچ تلاشی برای یافتن تیم جایگزین پیدا نمی شود یعنی نادیده گرفتن غرور ملی.
اگر در پسا کیروش تفسیر ما از آرامش این است، پس ما ضرر کردهایم نه مرد پرتغالی.
آقایان! تیم ملی متعلق به یک فدراسیون و قشر خاص نیست که بخواهیم آن را در قرنطینه قرارش دهیم، پیراهن این تیم متعلق به 80 میلیون ایرانی است و با تاکتیک پنهان کاری و بایکوت رسانه ای نمی توانیم همه چیز را آرام جلوه دهیم، بنابراین تا دیر نشده تغییر تاکتیک دهید تا تیم ملی همچنان مردمی بماند؛ محبوب و دوست داشتنی.