-
فیلم/ تشییع شهید میلاد بیدی در حرم حضرت زینب(س)
«میلاد بیدی» از مستشاران نظامی ایران در حمله جنگندههای رژیم صهیونیستی به بیروت به شهادت رسید.
-
جزئیات تشییع پیکر شهید مدافع حرم سعید آبیار
سرپرست بنیاد شهید و امور ایثارگران البرز گفت: پیکر شهید مدافع حرم «سعید آبیار» روز پنح شنبه ۱۷ خرداد در کرج تشییع می شود.
-
عکس/ تشییع پیکر شهید «سید مهدی جلادتی»
پیکر شهید سرلشگر «سید مهدی جلادتی»،پیش از ظهر شنبه( ۱۸ فروردین ۱۴۰۳) با حضورجمعی از مردم و مسئولان در منطقه نبرد تهران تشییع شد.
-
چند دقیقه با کتاب «دخترها باباییاند» / ۱۵۳
نفربر داعشی از روی پیکر جواد رد شد؟!
نمیدانم چه میشود که سر قرار نمیآیند. همان جا جنازهها را خاک میکنند تا سر فرصت بتوانند تبادل کنند. بچههای قرارگاه هم سر فرصت عملیات میکنند و آنجا را طی پنج شش روز آزاد میکنند. یک اسیر میگیرند.
-
در محضر مدافعان حرم/۳۰۶/ گفتگوی مشرق با همسر شهید سردار حاج سیدحمید تقویفر/ قسمت دوم
عاقبت دختری که معادل ۱۵۰میلیارد تومان مهریه خواست!
گفت با همسرش اختلاف پیدا کرده بود و برای اینکه بتواند بچههایش را بگیرد مهریهاش را بخشیده بود. آن موقع ما او را آنی صدا میزدیم. پرسیدم، «آنی! چطور شد مهریه به این سنگینی خواستی؟»
-
در محضر مدافعان حرم/۳۰۵/ گفتگوی مشرق با همسر شهید سردار حاج سیدحمید تقویفر/ قسمت اول
«حمید» چگونه از «پری» خواستگاری کرد؟
رفت و آمد حاج حمید به خانه ما و صمیمیتی که با خسرو داشت باعث شد بین ما سه نفر یک جمع سه نفره تشکیل شد و کمکم بر اثر این مراودات بین ما علاقه به وجود آمد. ایشان اول موضوع را با خسرو مطرح کرد که...
-
در محضر مدافعان حرم/۳۰۳/ گفتگوی مشرق با مادر شهید سردار حاج رضا فرزانه/ قسمت پنجم
مادر شهید: حرص میخورم؛ چرا «آقا» را اذیت میکنند؟!
همهمان فدای امام خمینی و آقا خامنه ای هستیم. خدا ان شا الله سایه ایشان را از سر ما کم نکند. به خدا آقای خامنه ای را خیلی دوست دارم. ان شا الله که این پرچم را آقای خامنه ای به دست امام زمان بدهد.
-
فیلم/ تشییع پیکر چهار شهید مدافع حرم در قم
پیکرهای تازه تفحص شده چهار شهید مدافع حرم تیپ های فاطمیون و زینبیون که در مناطق عملیاتی سوریه تفحص شده اند روز دوشنبه (۷ آذر) با حضور مردم قم تشییع شد.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۷/ گفتگوی مشرق با مادر شهید حسین امیدواری/ قسمت دوم
وانتش را فروخت و رفت سوریه + عکس
یک وانت داشت. خواب حضرت رقیه را که دید، صبح به فرمانده شان گفته بود من می خواهم این وانت را بفروشم. فرمانده هم گفته بود تو که می خواهی بروی سوریه، دو ماه دیگر بر می گردی و وسیله دست باید داشته باشی.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۳/ گفتگوی مشرق با مادر شهید محمدتقی باقری/ قسمت چهارم
میخواستیم جشن زائرمان را بگیریم، عزادار شدیم! + عکس
همه چیز خریدم و آمدم در آشپزخانه گذاشتم، بعد دیدم که خانه ام پر از نفر است. من که داخل خانه آمدم دیدم اینها یک جوری هستند! همه ناراحت بودند، من تو دلم افتاد، گفتم نه یک چیزی شده.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۸۷/ گفتگوی مشرق با فرزند شهید علی زادهاکبر/ قسمت چهارم
آخرین نفری بودم که متوجه شهادت پدرم شدم
اصلا احساس نمیکردم برای پدرم اتفاقی افتاده باشد آن ها هم هیچ چیزی به من نگفتند و هیچ کلمهای رد و بدل نشد. تنها چیزی که بود این بود که پدرت کمی مجروح شده. من هم با همین خبر گریه کردم.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۸۵/ گفتگوی مشرق با فرزند شهید علی زادهاکبر/ قسمت دوم
برگزیده قدرتمند آزمون سپاه + عکس
پدرم هم به نیشابور می رود و آزمون می دهد. از بین همه آنها فقط پدر من قبول می شود. سال ۱۳۷۳ مسیر زندگی پدرم عوض میشود و به سپاه نیشابور می رود و بعد از آموزش، در همانجا مشغول می شود.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۸۴/ گفتگوی مشرق با فرزند شهید علی زادهاکبر/ قسمت اول
عمو و پدرم همزمان در سوریه میجنگیدند
همه عموهایم پایبند نظام جمهوری اسلامی و در مسیر اسلام و ولایتند. حتی یکی از عموها با پدرم در سوریه همزمان با هم بودند و علیه تکفیریها می جنگیدند. این، شاخصه مهمی بود که در خانواده و تحت چه تربیتی بود
-
در محضر مدافعان حرم/۲۸۲/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید محراب عبدی/ قسمت دوم
همسرش را دوست داشت؛ دو سال بیشتر زندگی نکردند!
خانمش را خیلی همراهی می کرد تا در دانشگاه شرکت کند. به تحصیلات و به پیشرفت علاقه خیلی زیادی داشت، اصلا دیدگاهش به زندگی یک طور دیگری بود، خیلی شوق زندگی داشت.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۵۰/ گفتگوی مشرق با پدر شهید محمدهادی ذوالفقاری/ قسمت چهارم
سرنوشت «هادی فلافلی» در مقبره خانوادگی نجف! + عکس
وقتی زنده بود، بطور شفاهی هم جای خودش را مشخص کرده بود. به ما گفتند که پسر شما هنوز زنده بود و با این آقا که دوست آقاهادی است به وادی السلام، نزدیک حرم امیرالمؤمنین می رفت که ماجرایی پیش آمد...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۴۶/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید سیدهادی حسینی / قسمت ششم و پایانی
سیدهادی در برخوار اصفهان حاجت میدهد + عکس
زهرا هم گفته بود ما اینجا یک شهید داریم به نام شهید سید هادی؛ من همیشه می روم سر مزارش و حاجت میگیرم. گفت بهش گفتم یک نذر برایش بکن، نیت کن ببین چه می شود.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۴۴/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید سیدهادی حسینی / قسمت چهارم
خبر شهادت برادرم را از «فامیل شوهر» گرفتم!
دیدم فامیل های شوهرم که نزدیکتر بودند، هی دارند می آیند؛ خانوادگی همه شان به خانه ما آمدند. گفتم چرا اینها همه شان دریک شب، نه دعوتی نه چیزی به خانه ما آمدهاند؟!
-
در محضر مدافعان حرم/۲۴۰/ گفتگوی مشرق با همسر شهید جواد کاکاجانی / قسمت سوم و پایانی
تکفیریها کنار پیکرش نشستند و ناهار خوردند!
شب جنازه ها روی کوه مانده بود. ما فردا صبحش رسیدیم آنجا؛ اینها دوازده تا ۲ ظهر شهید شده بودند؛ گروه دموکرات تا ۵، ۶ عصر روی سر جنازهها نشسته بودند و ناهار خورده بودند و استراحت کرده بودند که...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۳۹/ گفتگوی مشرق با همسر شهید جواد کاکاجانی / قسمت دوم
شهیدی که آخرین پیامک همسرش را ندید!
ما یک هفته و خرده ای بود که خانه مامان اینهایم بودیم. گفتم الان یک هفته و خردهای است اینجا هستم؛ خسته شدم؛ لباس مناسب نیاوردهایم؛ نمی دانستم اینقدر ماموریتت طول می کشد؛ خسته شدم؛ برگرد...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۲۷/ گفتگوی مشرق با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت هشتم
همه گرفتار چشمهای رنگی عباس بودند! + عکس
دیگه تو محل پخش شده بود که تو اون مغازه یک پسر خوشگل و جوان هست. چشمهای عباس جوری بود که با رنگ لباس، رنگ چشمهاش تغییر میکرد. یه روز یه دختر جوانی رفته بود تا رنگ چشمهای عباس و چهرهش رو ببینه...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۲۶/ گفتگوی مشرق با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت هفتم
تلفن پدر شهید را دزدیدند تا پسرش را نبیند! + عکس
یک نفر از احرار الشام رو اسیر میکنن و میگن مبادله کنیم؛ که میبینن چشمای عباس رو درآورده بودن و زبونش رو بریده بودن؛ بینیش رو بریده بودن و گوشت صورت رو خالی کرده بودن؛ فقط یک جمجمه بود و دو تا دنده.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۲۵/ گفتگوی مشرق با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت ششم
دست و پای «عباس» را با تویوتا جدا کردند!
فرداش میان دستهای عباس رو به تویوتا میبندن. بر اثر حرکت مخالف، دست و پا از هم جدا میشه و تیکه های بزرگ رو با قمههای بزرگ از هم جدا میکنند و مثل گوشت قربونی تیکه تیکه می کنن...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۲۲/ گفتگوی مشرق با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت سوم
فنون رزمی را به خواهر و مادرش یاد میداد! + عکس
خودش رو آماده میکرد که اگه یه موقع جنگ شد، بدنش آماده باشه. باباش میگفت که زمان جنگ یه موقع غذا هم نیست باید گشنه باشی به خاطر همین خودش رو آماده میکرد که اگر همچین زمانی پیش اومد، آماده باشه.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۱۸/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید غلامحیدر سلطانی/ قسمت اول
پسرم ۴ سال در سوریه جنگید
چهار سال سوریه بود. یک وقتی می رفت و دوباره می آمد ایران، مثل یک تفریح و هواخوری، سپس می رفته همانجا، چهار سال در سوریه جنگید.